رمان اشراف زاده های شیطون به قلم meli770
یه خاندان فوق اشرافی (یعنی اینکه یه جورایی به خندان سلطنتی میرسن)توی این خاندان رسمه که وقتی بچه ها به سن قانونی میرسن یعنی ۱۸ باید مستقل باشن یعنی باید خودشون مسبقل زندگی کنن ولی بدون اینکه خودشون متوجه باشن کارهاشون به بزرگترای خاندانشون گزارش میشه .
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۵۲ دقیقه
جفتمون خفه شده بودیم خدابه دادبرسه عموکوروش یعنی خودم نوکرش بودم دربس
راتین:دایییییییییی جونممممممممممممممممممممممممممممم غلط کردیم
یعنی غلط کردیو یه جوری باحالی گفت که الهی دور عمم برگردم خندش گرفت
عمه هاله:اخه این وضعشه خاله,یه وقت یه جاتون اسیب میبینه عزیزای من
زن عمو باران(خانوم عموکوروش)در ادامه حرف عمه
زن عمو:راس میگه هاله ,این وقت شب شمامگه نبایدخواب باشین
ارتروان:اخه خب زن عمو خوابمون نمیبره
بابا:کاملا واضح چرا!چون ازصب فقط یامیخورین یااذیت میکنید یامیخوابین
ارتین:عععع این چهه حرفیه دایی,اذیت چیه؟میدونید چقدربرای اذیت کردن باید بشینیم فکرکنیم؟میدونید چقدرکالری میسوزنه؟
اتروان:
عمو کوروش:لازم نیس بفرمایید چقدرکالری میسوزونه ,انقدرم زبون نریزین برین بگیرین بخوابین ببینم
عمه کتایون:ععع داداش
عمو کیارش:بسه دیگه برین ببینم سریع ,شب بخیر
ماهم بدون هیچ حرفی رفتیم بالا یعنی انقدر بچه های خوبی بودیم ,وقتی رفتیم بالا رفتیم اتاق خودم نشستیم تا 1 نصفه شب
پِس بازی کردیم خخخ بعدازاونم رفتیم خوابیدیم چون واقعا داشتم بیهوش میشدم.
اترون:
صبح دقیقا ساعت 6 ازخواب پاشدم یعنی حکومت نظامی بودااااااااااااااااا اهههه جرات نداشتیم اعتراض کینم والا
بعدازاینکه ازخواب پاشدم رفتم یه دوش گرفتم که هم خواب ازسرم پرید هم حالم جا امد بعدم رفتم لباسام پوشیدم مثل همیشه
رسمی ,یه کت شلوار کرم قهوه ای انتخاب کردمو پوشیدم وقتی رفتم پایین دیدم شب ارا درفشان دارن میودن سمت سالن
غذاخوری حالا خوبه دیشب پدرجون این ورجکو به خاطر عمه بخشید خخخخ,هرطوری بود خودمون روسریع رسوندیم
سرمیز دقیقا دودیقه بعدازماسه تا پدرجون امدن ,واقعا خدابه خیرکرد,
بعدازصبحون تا ظهرهم اتفاق خاصی نیوفتاد فقط عصر یه اتفاقی افتاد که مستقل شدن ماها به جای یک هفته بعد شد دورزدیگه,
بعدازناهار بودکه پدرجون روبه هممون گفت همه تادوساعت دیگه توی باغ جمع بشن ,جون کار خیلی مهمی باهامون دارن مخصوصا ما6 نفر
و واقعا خدابه خیر بگذرونه ,چون خیلی عصبی بودن ,
دقیقا سرساعت3 همه توی باغ منتظرپدرجون بودن که بیان به همراه مادرجون,بعدازنیم ساعت تاخیرامدن
پدرجون:باید بهتون بگم که مستق شدن شما6 تا میوفته جلو یعنی تادوروزدیگه باید مستقل زندگی کنید وازامروز میتونید به همراه پدراتون برین دنبال خونه برایخودتون بگردین.
درفشان:پدرجون ,میشه یه سوال بپرسم؟
پدرجون:صدرصد
درفشان:برای چی افتاد جلو اخه ماهنوز هیج کاری نکردیم
پدرجون:اول درمورد کاراتون ,عیب نداره باکمک خدمه وندیمیه هاتون اماده میشین,واما دلیل جلوافتادن مستقل زندگی کردنتون
وقتی شنیدم کی قراربرگرده واقعا ترسیدم چون بیش ازاین حرفا ابهت داشت ,ابهت عمو کوروش باابهت ایشون هیچ فرقی نداشت
ارتین:
همه هنگ بودیم ,اخه قرارنبود انقدر زود بخوان برگردن اقابزرگ,قراربود دوماه یگه بیان ,ولی بااین حساب قرارسه روز
دیگه بیان ,پس به این حساب باید ازامروز شروع کنیم.
چقدرم کارداشتیم ,بلاخره مستقل زندگی کردن سخته مخصوصا خرید اولش ,وقتی یادش میوفتم که باید بادخترا بریم خرید
گریم میگیره البته امروز فکرکنم ماپسراهم باید دست به خریدشیم ,خدابه داد برسه ,
بعدازحرفای پدرجون بابا اینا رفتن دنبال خونه برای ما6 تا ,ماهم میخواستیم بریم که نذاشتین
ارتروان:بابابذارین باهاتون بیاییم
دایی همایون:لازم نکرده کلی کاردارید به غیرازخونه شماها فعلا برین دنبال خریدایی خودتنون تا عصرباید تموم شه
خریداتون ,خریدن وسایل خونه روهم اگه خودتون میخوایین بگیرن وگرنه که بسپارم به کسی دیگه.
شب ارا:نه داییی خودمون میخواییم بخریم
درفشان:راس میگه اجی ,خودمون بریم بهتره معلوم نیست اونا چی میگیرن
عموعلی:خیلی خب مشکلی نداره فقط مطمئنید به همش میرسید؟
ازرم:اره مطمئنیم ,خب پسراهم هستن کار راحتر میشه
یعنی میخواستم بزنمش ازرمو تااونجایی که میخوره ,یعنی چی پسرام هستن راحت تره ,من میخوام بخوام ,
اتروان:ازرم,برای خودت میبری میدوزیاااااااااااا
درفشان:وا راس میگه خب اجی,چیه نکنه میخواین برین بخوابین؟
شب ارا:راس میگی اجی مگه کاردیگم دارن این 3 تا ایش
یعنی قشنگ بادیوار یکیمون کرد تموم شد
بابا:میشه بفرمایید پس دقیقا چه غلطی میخوایین بکنید شما3 تا؟؟دقیقا سه روز دیگه اقابزرگ برمیگردن ,یعنی فقط بفهمم
شماسه تا پیچوندین خودتون میدونید.
دایی کوروش:چراحرص میخوری شروین جان,مگه قرارکسی بپیچونه؟اینم بگم اگه کسی احیانا به ذهنش رسیدکه بپیچون
ازهمین الان اعلام کنه ,منم به بابابگم الکی سهم نذاره براش ازکارخونه,طرف شمال
یعنی خفه شدم ,منظوردایی فقط سهم کارخونه نبود یعنی کلا ارث مرث شدافظ ,هه میگم دایی خشنخ مییگین نه,یعنی اصلا
نفهمیدیم چطوری رفتیم بالا 6 تامون سر پنج دیقه حاضرو اماده سوارماشین بودیم ,
پیش به سوی خرید .
درفشان:
دقیقا ساعت 8 رفتیم برای خرید تا ساعت 3 بعدازظهریعنی 7 ساعت ,دیگه داشتیم غش میکردیم ازگشنگی رفتیم رستوان
فاطمه
۲۵ ساله 40بیش از اندازه مضخرف بود
۱۰ ماه پیشنفیسه
52مسخره نبود اصلا مسخره نبود فوق مسخره هم نبود یه چیزی فراتر از فوق مسخره بود
۱۱ ماه پیشزرا
00من همیشه آخر هر رمانی دلم میگیره و بغض میکنم واقعا رمانی بود ک من ۷بار خوندمش و عاشقش شدم جلد دومشم ک بین دوراهی عشق وغرور بود و اینک زیاد خوب نبود نسبت به این رمان ممنون از شما نویسنده ی به تمام معنا
۱۱ ماه پیشکبری قشنگه
842راستی بچه ها کیا دنبال جلد دو اشرافی شیطون بلا هستن🙊🙋🏻 ♀️دستا بالا
۳ سال پیشکبری قشنگه
41اسم جلد دوم (تاوان شیطنت هایم)هست ...تو گوگل سرچ کنید پی دی افش رو میاره🙃
۳ سال پیشندا محمدزاده
41مثل جلد یک خنده داره؟
۳ سال پیشکبری قشنگه
41هنوز موفق به خوندنش نشدم😂الان هم زمان دارم شش تا رمان میخونم وقتم پره😐👋اما مسلما باید طنز باشه دیگه
۳ سال پیشنازنین
50خیلی ایراد داره اول اسماشون خیلی عجق وجق بود بعد هم رفتارشون با دخترا هر کی از اون ور میومد چه فامیل چه قریبه هر کاری می کردن بشون میگفتن تو غلط کردی! یا چیزای دیگه سوم کل کلا شون خیلی زیاد بودو....
۱۲ ماه پیشژیلا
100هرچی زدم نمیاره که. تروخدا هرکی میدونه چجوری جلد 2 رمان اشرفی شیطون بلا یا همون به قول کبری تاوان شیطنت هایم میتونم پیدا کنم بگه🙏😢❤️
۳ سال پیشمشکات
11تا جایی که میدونم جلد دوم نداره، اونایی که زدن تو اینترنت چرتا، واقعی نیست
۲ سال پیشferdos
۲۲ ساله 00نویسنده اش کیه.
۲ سال پیشمحدثه
۱۷ ساله 20هرچقدر داخل گوگل سرچ میکنم بالا نمیاد چیکار کنم اخه ی توضی بد تو خوندیش ؟ بخدا پیداش کنم میام بوست مینکماااا فق این جلد دوم اشرافی شیطون بلا از کجا پیداش کنم نمیاد هیجاا
۱ سال پیشنرگس
23فکنم جلد دومش دو راهی عشق و غرور باشه
۱ سال پیشفاطومی
00اسم جلد دومش دوراهی عشق و غروره
۱ سال پیشFatemeh Ebrahimi
۲۴ ساله 00من میخوامش میتونی بدام بفرستی
۱ سال پیشAsal
00عالی بود ولی اله اون وسط موند بچم
۱ سال پیشندا
00عالی بود ممنون فقط اگه بتونم جلد دومم پیدا کنم عالی میشه ولی بعد اعتراف ماهیار دیگه چیزی نگفت تا اینکه رفت بعد 5 سال ولی ممنون نویسنده ♥
۱ سال پیشکیمیا
40خیلی بد بود ، درسته کلکل کردن جذاب میکنه ولی این دیگه خیلی کلکلاش زیادی و مسخره بود ،اصلا این زیادیاشخیلی مسخره کرده داستانو
۱ سال پیشطیبه
123خیلی طولانی با اسامی زیاد .ایراد زیاد داشتاینکه همه همزمان 18سال ممکن نیست .کل کل ها زیاد و بعضیاش حال ادمو بد میکرد . پسرا لوس بازی داشتن .موضوع تکراری و همچنین دیالوگها . خیلی تخیلی .پیشنهاد نمیکنم
۱ سال پیشآوا
05این رمان آنقدر قشنگ بود که بعد از تموم شدنش افسردگی گرفتم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
۱ سال پیشثمر
۱۸ ساله 30تنها نکته مثبت رمان اینکه که طنز خوبی داره شخصیت های اضافی رمان یه قدری زیاده که آدم یادش نمیمونه کی چی بود
۲ سال پیشرها
۱۴ ساله 50اصلا اسم گزاری هاش خوب نبود
۲ سال پیشMelodi
00خیلی قشنگ بود اما پایانش انتطار نداشتم لطفا جلد دومش رو حتما بزاری ممنون
۲ سال پیشGhazal
۱۶ ساله 02عالی بود مرسی نویسنده عزیز بابت رمان خوبتون فقط جلد دو اگه عست میشه راهنمایی کنین از کجا بگیرم
۲ سال پیشخاطره
۳۷ ساله 10اسم جلد دوم این کتاب دو راهی عشق و غرور هست
۲ سال پیش
ملک محبت
00یکم گیج کننده بود