رمان آرام در تنهایی به قلم حدیثه اسماعیلی
داستان ما راجع به یه دختره. دختری بنام آرام.دختر نوزده سالهی تنها. دختری که پدرش روش شرط بندی میکنه.توسط پدرش به یه غریبه فروخته میشه. مادرش رو از دست داده و تنها خواهرش با همسرش از ایران رفته. دختر داستان ما شاید بیپناه و تنها باشه ولی زرنگتر از اون چیزیه که بذاره پدرش زندگیشو تباه کنه. پس دوراه بیشتر نداره. یکی اینکه به دست یه غریبه نامرد بیافته. یااینکه از زندگیش فرار کنه و پناه ببره به یه غریبه آشنا!!! کدوم راه رو انتخاب میکنه؟…
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۲ ساعت و ۳۳ دقیقه
مادر من هرکی میاد میگه فکو فامیل سعادته راش میدی تو؟
- این واقعا فامیلشونه!
- از کجا میدونی؟بابا این مرد یه لطفی کرد ماام کلی تشکر کردیم بسه دیگه.از کجا معلوم این دختره دزد نباشه
- رویا مادر زشته آروم تر میشنوه
- الان که اون فعلا دستشوییه!نمیشنوه.شما جواب منو بده
- خیلی ناراحت بود
- مامان من دانشجوی رشته تئاتر بازیگریم.من خودم تئاتر بازی میکنم.میدونم کی داره نقش بازی میکنه کی واقعیه.حتما اینم یکی از عاشق پیشه های سامان بدبخته!اومده اینجا کاسه چه کنم دستش بگیره
- رویا.بسه دیگه!این دختر...
- این دختر چی!همین الان برو ردش کن بره.بهتر ازاینه که بفهمیم این دفعه همه مال و منالمون رفته.یادته که دفعه پیش کیفتو زدن
- این اونجوری نیست
- مامان نری خودم میرما
- رویـ..
آرام صورتش خیس شد.او دزد نبود!خلافکار نبود.او یک دختر بیچاره بود.یک دختر تنها.به سمت کوله پشتی اش رفت.آن را برداشت و سریع به طرف در رفت که رویا اورا دیدو گفت:
بهبه!خانوم داره کجا میره؟
آرام از این لحن فوق العاده بد رویا ناراحت شد.با صدای آهسته گفت:
ممنون خانوم.خودم میرم میگردم پیداشون میکنم.
و خواست خارج شود که رویا بند کوله پشتی اش را گرفتو گفت:
چی برداشتی که انقد راحت و دور از چشم ما میخواستی فلنگو ببندی!
آرام صورتش را مچاله کردو گفت:
چی؟؟؟؟
زن:
رویا...رویا ولش کن
رویا:
مامان زهره شما یه دقه هیچی نگو من ببینم این دختره کیه
آرام نفس عمیقی کشید.در چشمان دختر نگاه کردو گفت:
ولم کن.من دزد نیستم
- من تا نگردمت باورم نمیشه
و بند کوله پشتی اش را کشید.آرام با ناراحتی گفت:
باهمه مهمونا اینجوری رفتار میکنید؟
- با مهمونا نه ولی با دزدا چرا!
کامل کوله پشتی اش را دراورد.روی مبل گذاشتو زیپش را کشید.آرام ایستادو نگاه کرد.به دختری که به او تهمت زه بود.میدانست چیزی در کیفش پیدا نمیشود.اما ناگهان رویا سوتی زدو گفت:
که تو دزد نیستی آره!پس این کیف پول تو کوله ی تو چیکار میکنه؟
آرام به کیف پولی که در دستان رویا بود نگاه کرد.کیف برای خودش بود.بااخم گفت:
اون مال منه!
- آهان.بعد چرا شبیه مال منه!
صدایش را بالا بردو گفت:
یه دزد بدبختی که اینطوری وارد خونه های مردم میشی آره!؟
وبه طرفش یورش برد.زهره دیگر هیچ دفاعی نمیکرد.آرام با خشونت او را پس زدو گفت:
هرچی هیچی بهت نمیگم پررو تر نشو.وسایلمو بده برم.
- بری؟؟؟هـه!
- آره برم.من دزد نیستم.اونم مال خودمه
- تنها نمیری.باهم میریم.اونم کلانتری.
و به مادرش اشاره کرد تا آرام را نگه دارد.آرام دل شکسته گفت:
اون کیف مال خودمه.
رویا مانتو شالش را پوشیدو سوییچی را برداشت.کوله پشتی آرام را در دست گرفت.آرام را کشیدو گفت:
راه بیوفت
آرام گفت:
ولم میکنی یانه!
- یا نه!ببین جوجه من میدونم تو دزدی.تا معرفیت نکنم ول کنت نیستم بدبخت!
و شروع به دادن فحش های رکیک کرد.آرام دیگر از خود بی خود شدو دستش را بالا برد.چنان سیلی به رویا زد که رویا مات و مبهوت ماند.صدای حین زهره بلند شدو گفت:
وای خاک بر سرم
آرام با خشونت کیف را از دست رویا که هنوز مات بود بیرون کشیدو گفت:
قبل اینکه زود قضاوت کنی اول شرایط درک کن احمق.من دزد نیستم.من خودم انقد دارم که برای چندرغاز نرم خونه مردم دزدی.هرچی گفتی جوابتو ندادم ولی زیادی از حد خودت گذشتی.
کیف پول را باز کردو گفت:
تو فقط از این کیف نداری!یه ده هزار نفری دارن منم جزوشون!این عکسیم که اینجاس که تو حتی متوجهش نشدی عکس مادرمه!
یک عابر بانک بیرون کشیدو گفت:
ایناها...نگا کن!روش نوشته آرام جاوید.انقد بیکار و سریع نیستم که همه مدارکو عوض کنم.
یک کارت دیگر بیرون کشیدو گفت:
پریا
۲۲ ساله 00کاش فصل دوم هم داشت
۳ هفته پیشلبلغ
۴۵ ساله 00رال
۳ هفته پیشعاطفه
۲۹ ساله 00به حدی عالی بود ک لذت بردم من ۱۵ساله رمان میخونم اولین باره نظر میدم .خدا قوت
۲ ماه پیشز. ف
00رمان خوبی بود از پاکدامنی ها وحفظ حیا و عفت در کنا شاد بودن خبلی زیبا بود.
۳ ماه پیشندا
۳۰ ساله 00عالی بود خیلی قشنگ بود لذت بردم از خوندنش
۳ ماه پیشآیدا
۳۵ ساله 00مرسی از نویسنده رمانت زیبا بود رمان خوانهای عزیز ارزش خوندن داره 🌹
۳ ماه پیشعارفه
00اصلا قلم خوبی نداشتن . خسته کننده . متن به شدت ادبیاتی
۳ ماه پیشرهگذر
۲۴ ساله 00رمان جالبی بود، وایب خوبی میداد. می تونست بهترم باشه. پارت پایانی یه مقدار افت داشت؛ انگار رو دور تند بود و زیادی عاشقانه لوس طور داشت. در کل خوندش توصیه می شه.
۳ ماه پیشحنانه
00خیلی الکی کشش داد جزئیات الکی بیان میکرد که اصلا حوصله خوندنشو نداشتم
۴ ماه پیشهانیه
00فوق العاده هست توصیه میکنم حتمن بخونید
۴ ماه پیشمعصومه
00اآقااااا چرا واسه من رمان نصفه س تا اونجایی که تو کلانتری ان و آرام و نجات دادن تا اونجاااس بعدش چی پس
۴ ماه پیشعا
00عالی بود ممنون وخسته نباشید
۵ ماه پیشبهار
۳۷ ساله 10آفرین رمان بسیار عالی. آرام بخشی بود
۶ ماه پیشحسینا افغان
۱۷ ساله 00خوب بود
۶ ماه پیش
MR
00عالیههههههههههههههههه