رمان عشق و آتش به قلم نیلا
داستان در مورد دختریست که واسه امرار معاش و زندگیش همراه برادرش دست به انواع کار خلاف من جمله دزدی میزنه.توی یکی از این دزدی ها دختر داستان مجبور میشه وارد یک بازی بشه که سرنوشتش رو تغییر میده...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۳۶ دقیقه
خندم گرفت .... گوشي رو قطع كردم....پا شدم و كيفي رو كه قايم كرده بودم در اوردم .....توشو گشتم ....چندتا برگه كه نمي دونم چي بود به همراه يه سند ....
دلم براش سوخت ياد گريه هاش افتادم....شالمو سرم كردم ......اي خدا چيكار كنم ديگه دل رحمي تو دل و روده هام موج مي زنه ....
......كيفو برداشتم ....طاهره و فانزه هر چي لواشك تو مغازه بودو به گمونم خريده بودن..
- اوي چتونه ..بابا پا به ماها شم انقدر لواشك نمي خورن ....
دور دهن دوتاشون از لوشك و تمر كثيف شده بود..با صداي بلند خنديدن
- طاهره من دارم مي رم بيرون حواست به قابلمه باشه باز نيام ببينم سوخته.... من زودي بر مي گردم ....
طاهره- چشم ابجي فري
- جمشيدم امد بگو رفته خونه اقدس ...
طاهره- باشه
-آ قربون دختر ...
در خونه اقدس و زدم ...از بالاي پنجره سرك كشيد تا منو ديد خنديدو زودي امد درو باز كرد ...
اقدس- ...سلام ...فري جونم
- سلام اقدس جون ..مي خواستم يه دوساعتي چادرتو ازت قرض بگيرم...
اقدس- الان برات ميارمش ...
عادتمون بود....اون يا از لباساي من استفاده مي كرد يا من از لباساي اون ...هم هيكل بوديم .....
اقدس- بيا خانومي ..
- اقدسي من يه دوساعتي بايد برم يه جايي... قربون مرامت تونستي به اين دوتا وروجك يه سري بزن باز اتيش نسوزونن ..تا من زودي بر گردم
اقدس- باشه فري جون برو خيالت راحت
...چاردو رو سرم انداختم ...
- پس من رفتم خداحافظ
اقدس- هي فري
- جونم ...
اقدس- امشب مصي فيلم مياره مي خواي براي تو هم بيارم...
- اره.... شب بيار كه خونه ام ..
اقدس- باشه
دستمو براش تكون دادم .....
مترو بهترين جا براي تحويل كيف بود ...باهاش تماس گرفتم .
بله...بله
- هول نكن عزيزم ........... اصلانم دلتنگ نشو جونم
چشم
- افرين پسر خوب....
-مترو رو كه بلدي كجاست
بله ...
-ا باريكلا.....خوب شما بيا متروي طرفاي ترمينال جنوب
بلدي كه انشالله .....يا با اونجاها بيگانه اي
نه بلدم.. بلدم..
-زياد لفتش نديا ..
سندو مي خوايد بياريد؟...
- نه مي خوام لينا نمكي برات بيارم....عقل كل پس دارم برا چي مي گم بيا...
اقا خدا از بزرگي كمتون نكنه هرچي مي خوايد خدا بهتون بده ....
- خيلي خب بسه تا يه ساعت ديگه اونجا باش ....سوار مترو نشو تو ايستگاه منتظر باش.... تا باز من بزنگم .......گرفتي كه ؟
بله اقا...
حسابي موهامو دادم تو چادرو درست و حسابي سرم كردم....
به مترو رسيدم قبل از ورود بهش زنگ زدم
- رسيدي؟
بله
- هي ياروهه من چطوري قيافه نحستو تشخيص بدم ...
من يه شلوار جين با يه كت سفيد پوشيدم موهامم جوگندميه ..چشامم مشكيه...
- اوي اوي ...يواشتر ..... مگه داري با دوست دخترت قرار مي زاري كه رنگ چشماتم مي گي
ببخشيد گفتم كه راحت تشخيص بديد
- حالا چندتا داري؟
چي؟
- خره ....دوست دختراتو مي گم(اخه به تو چه مردم ازار ....بذار مردم به خوشيشون برسن فضول )
هيچي بخدا ؟
- ادم شو ....بذرا كيفتو صحيح سالم بيارم ...(حالا هي گيربده ..هي گير بده ...ببين مي توني طرفو به برادران و خواهران گشت ارشاد تحويل بدي ..نيلا تن تو هم مي خواره )
چشم
-حالا بگو چندتا داري؟
دوتا
ترنج
20چرا رمانا جدیدا بی صحنه هستن. هیچی مثل روماناقدیمی نمیشه مخصوصا گناهکارشو همسایه گودزیلا
۱ سال پیشماریان سورنا
۱۶ ساله 00رمان بدی نبود این که فریماه میدونست مهرداد نامزد داره ولی باز دنبال جلب توجه مهرداد بود خیلی ادمو عصبی میکرد یا فریماه بااینکه دزدبود ولی با تموم پروییش توقع داشت مهرداد باهاش خوب رفتارکنه پشمی برادم
۲ سال پیشدکتر آینده
11رمان خوبی بود
۲ سال پیشدلارام
۱۵ ساله 00خیلی رمان خوبی بود ممنون
۲ سال پیشحناگلی
11عالییییییییییییی😂😂😂 نیلا قلمت پایدار😍💛 درهمسایگی گودزیلا هم ازاین نویسندس
۳ سال پیششکلات
50در همسایگی گودزیلا به قلم آنیلا هست ایشون نیلا هستند
۲ سال پیشL.D
50دقیقا عبور از غبار به حدی قشنگ و جذاب بود که جزو قوی ترین رمان هایی بود که خوندم اما خب بقیه آثارشون شبیه اون نیست
۲ سال پیشM.rad
۳۳ ساله 10راستش اصلا انتظار یه همچین رمانی رو از میلا نداشتم خیلی سطحی و ضعیف بود در مقابل رمان قبلیشون سایه ی بی غبار بود فک کنم خخخیلی این ضعیف بود
۲ سال پیشمحدثه
10باورم نمیشه نیلا نویسنده عبور از غبار باشه اخه هیچکدوم ازبقیه رماناش به پختگی اون نیستن. من اگه از یه رمان خوشم بیاد میرم بقیه کار های اون نویسنده رو هم میخونم ولی بقیه کارهای نیلا به پای اون نمیرسن
۲ سال پیش.
10با این ک دوس داشتم طولانی تر باشه ولی رمان خیلی خوبی بود ب دوستان پیشنهاد میکنم ک حتما بخونید این رمانو
۳ سال پیش:))
20قشنگ بود نویسنده دستت درد نکنه ،ولی اخرشو کاش یکم کش میدادی
۳ سال پیشA
۱۷ ساله 10خوب بود
۳ سال پیشناشناس
۱۵ ساله 10عالییییییییی💖💖 مرسی نویسنده ی عزیز😘💓
۳ سال پیشنرگس
۴۸ ساله 01عالی بود خوب حقشو گذاشت کف دستش پدرو پسر بیلیاقت
۳ سال پیشفاطمه
۱۴ ساله 11بچه ها توروخدا یه رمان خوب بهم بگین بخونم خواهش میکنم🙏🏻🙏🏻🙏🏻👉
۳ سال پیش
Aniya
00عالی بودفقط کاش آخرش انقدربازنمیموند،مثلاهیچ نگفت جمشیدچی شد؟ دوس داشتم آخرش برگرده پیش خواهراش وخونه ی مهرداد،منظورکاش ادامه داشت ولی به هرحال داستان رودوست داشتم،ممنون ازنویسنده🌹