داستان درباره ی دختریه که بعد از ازدواج خواهرش،یه مشکلاتی براش پیش میاد که مجبورمیشه بره و توخونه ی دامادشون برای مدتی زندگی کنه… تو اونجا اتفاقی براش پیش میوفته که اصلا فکرشم نمیتونسته بکنه…زندگی بیخیالو روحیه ی سرخوشش توی اون عمارت دچار تغییر میشه

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۸ دقیقه

مطالعه آنلاین دلواپس توام
نویسنده: VANIYA_b

ژانر: عاشقانه

خلاصه:

داستان درباره ي دختريه که بعد از ازدواج خواهرش،يه مشکلاتي براش پيش مياد که مجبورميشه بره و توخونه ي دامادشون براي مدتي زندگي کنه…

تو اونجا اتفاقي براش پيش ميوفته که اصلا فکرشم نميتونسته بکنه…زندگي بيخيالو روحيه ي سرخوشش توي اون عمارت دچار تغيير ميشه

دلواپس توام...

اشک روي گونه هام يه يادگاريه

اشک جزو زندگيمه خيلي عاديه

اشک همدم چشماي بي قرارمه

اشک مرحم غماي گنگ و مبهمه

اشک يعني من دلم گرفته از همه

اشک يعني جاي من تو زندگيت کمه

اشک حرف بي صداي قلب خستمه

اشک رنگ عشقه،رنگ غربت و غمه

اشک ، آبروي عشقه روي صورتم

جاي تو يه آينه مونده توي خلوتم

راه نداره دل به دل که خيسه چشم من

اشک يعني با سکوت شب يکي شدن

گريه ميکنم به حال و روز بيخودم...

اشک يعني کاش عاشقت نميشدم.

زل زدم به آينه جاي چشم تو هنوز

دوست ندارم اين عذابو حس کني يه روز

اشک يعني واستادن تواوج خستگي

دردقلبه،کم نميشه جاييم بگي...

رنگ در پريده بسکه منتظرشدم

تو بهم بدي نکردي بد شدم خودم

پرسه ميزنم دوباره زير آسمون

اشک يعني...عطر تو، تو هواي خونمون

اشک آبروي عشقه روي صورتم

جاي تو يه آينه مونده توي خلوتم

راه نداره دل به دل ،که خيسه چشم من

اشک يعني با سکوت شب يکي شدن

گريه ميکنم به حال و روزبيخودم

اشک يعني کاش عاشقت نمي شدم...

(ميثم ابراهيمي-اشک)

***

باحرص داشتم خيار پوس ميکندم و زير لب غر ميزدم.

به اينم ميگن عروسي آخه؟عين اين بدبخت بيچاره ها باس از دور ببينم.کوفت بگيري الهه که کوفتم کردي اين عروسي کوفتي تو...

با پس گردني محدثه يه متر از جام پريدم

-دختره ي امين آبادي گردنم شکست...کرگدن اينقدر زور نداره که تو داري

ريز ريز ميخنديد.

سرجام نشستم دوباره اونم با فاصله نشست و گفت:آخيييي...حوصله ات سر رفته؟

-نخيرم...دارم کلي حال ميکنم.تا الان يه بشکه ميوه خوردم وچهار تا جعبه شيريني.

محدثه-معده نيس که خرابه است...براي مهمونام يه چيزي بذار آبروتون نره

بيخيال تکه اي خيار دهنم گذاشتم وبا همون دهن پر گفتم:خودم تو اولويتم

محدثه-ولي عجب عروسي اي شده ها...معلومه دامادتون زيادي خرپوله

-آره به قيافه اش که ميخوره قاچاقچي اي چيزي باشه

محدثه-بنده خدا...کجاش شبيه قاچاقچي هاست؟

-کجاش نيست...اين الهه شوهر نديده اينقدر هول بود اصلا وقت نشد برم تحقيق...انگار توجزيره مئومئو گير کرديم اينم آخرين مرد روزمينه...فقط چشماي باباقوريش رامين جونشوميبينه...بدبخت شوهر زليل...

محدثه-جلوخودشم ميگي؟

-مگه از جونم سير شدم...يه بار گفتم اين يارو چيکاره است که يه ماه نشده ميخواي آويزونش شي ،کاري کرد تا يه هفته لنگ ميزدم بسکه جفتک انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-اينکه واقعا حقته...حالا نگفتي چراگفت بشيني اينجا تکون نخوري!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکه ي گنده ي ديگه اي کردم تو دهنمو گفتم:مرض داشتن که ماليات نداره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به دورو برانداخت و گفت:خوشتيپ زياد دارن ها...داداشاي داماد کدومان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نديدمشون اصلا...الي ديده،گفت يکي اشون که مصافرته نيومده خيرسرش يکي شونم يه کتو شلوار آبي کاربني پوشيده...موهاشم از ايناس که يه سانتي زدن و تقريبا کچل محسوب ميشن.طبق آمارچشماي عسلي اي هم داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-چطوراون يکي عروسي برادرش نيومده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حتما اونم قاچاقچيه تو بندر،سوار کشتي شده داره محموله جابه جا ميکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به جمع پسرايي که نزديکمون هرهرميخنديدن انداختم.تکه ي آخر خيار که خيليم گنده بود کردم تو حلقموگفتم:واااااااييي...فکرکنم خدانيمه ي گم شده ي منو تيکه تيکه کرده هرتيکه اشو يه جا گذاشته...من نسبت به تمام اين پسراي جمع حس دارم محدثه...جون تويکي از يکي جيگرترن...(اونم دلشو گرفته بود ميخنديد فقط)نگيرمشون حيف ميشن...اي حناق 1ساعته بگيري الهه که نميذاري توعروسيت شوهر پيداکنم...اي دردبي درمون بگيري که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي بم پسري از نزديکيم بلند شد:ببخشيد خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچين برگشتم عقب گردنم ترق ترق صدا داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالافرض کنين يه ور لپمم از خيار باد کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باديدن پسرقد بلند پشت سرم چشمامم گرد شد.نگاهم افتاد پايين و از کفشش تا بالاکشيده شد.ووووي چه جيگريه.چه کتوشلوار خوشکلي...آبي کاربني؟(چشماموتنگ کردم)برادر داماد اينه؟نه بابا مگه فقط همين يه نفر کتوشلوار آبي کاربني پوشيده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا همينجورم داشتم خيارو ميجوييدم.لبخندي رولباش نشست.حتما تو دلش ميگفت اين کيه ديگه،دختر هيز نديده بود که ديد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه تيکه اي بود.اگه برادر داماد اينه قول ميدم جاري الهه شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمي خودمو جمع وجور کردم، خياروجوييده نجوييده قورت دادم به زوروگفتم:بله بفرماييد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچين کتابي گفتم کمتر از اين زنه تو 118نبود...کم بود بگم پاسخگوي شماره 226بفرمايييييد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندشوپرنگتر کردوگفت:طناز خانوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي واي منو از کجا ميشناسي گل پسر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو تنگ کردمو گفتم:شما؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي گذرابه محدثه کردوبا همون لبخند گفت:منو نميشناسيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشقابموشوت کردم تو بغل محدثه و دوباره يه نگاه به سرتاپاش کردم.برادر داماده؟اگه برادر داماد نيس پس کيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو دانشگاه آشناييت داشتيم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري تکون دادو گفت:نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک خنده اي کردوگفت:نه حقيقتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اووووم...از همکاراي الهه هستين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز با لبخند سرتکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو فيس بوک؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاشو انداخت بالاومتعجب گفت:نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمي کردمو گفتم:پس اشتب گرفتي جَوون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازتک خنده اي کردوگفت:فکرميکردم الهه خانوم منو به شما معرفي کرده باشن.من سيامک هستم برادر رامين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اييييي...مرض بگيري منکه داشتم حدث ميزدم برادر دامادي.همچيني رفتار کردي فکرکنم يکي از اون 600تا دوست پسرم هستي که قالت گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو جمع و جورکردم و بلند شدم.يه سرفه مصلحتي کردم و گفتم:نه معرفي نکرده بودن...خوشبختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشوجلو آوورد منم باهاش دست دادم.باز لبخند زد.چه نيش شلي داشت اينم ها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-تنها نشستين...توقع داشتم خواهر يکي يه دونه ي عروس بيشتر از اينا توچشم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني منظورش اينه توقع داشت برم وسط يه نفس قِر بدم؟يا لي لي لي لي کنم واسه عروس و دوماد؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپ نگاش کردمو گفتم:با دوستم بودم...حرف ميزديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهشو کشيد سمت محدثه و با همون نيش شلش گفت:خيلي خوش اومدين خانوم...من سيامکم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه ام باعشوه خرکي بلند شد و باهاش دست دادوگفت:به همچنين...منم محدثه هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من باباتو ببينم گزارش کارميدم بهش محدثه،توروببينه تو اين وضعيت رسما ميکشتت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه باباش خيلي مذهبي بود...محدثه از وقتي بامن ميگشت اينقدر قرتي شده...قبلا اينطوري نبود اصلا...اين دوست ناباب که ميگن...دقيقا خود منم...خخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره اون چشماي عسلي هيزشو به من دوخت و گفت:مزاحم نميشم بانو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين چه حرفيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-ميبينمتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري تکون دادم اونم همينطور ...ورفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-ووووي...چه خوشکل بود طناز...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوهوم،ولي ضايع شدما...خداخفه ام کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ي ريزي کردوگفت:آره ...حالاعيب نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه راس ميگفت.چشماي کشيده ي عسلي وموهاي خرمايي که يه سانتي کوتاه شده بود اما عجيب بهش ميومد.بقيه اجزاي صورتشم خوب بود.به هيکلش نميخورد از اين سيکس پک ها باشه اما خيلي روفرم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست از هيزي برادر داماد کشيدمو چشم گردوندم پي الهه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني راستکي داشت مزدوج ميشد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-کجايي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسي کشيدمو گفتم:اگه اين دختره احساس ترشيدگي زودرس نميکرد حالاحالا ها پيشم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدودستشو گذاشت رو شونه ام:تا کي ميخواستي پيشت نگهش داري؟اونم آدمه آرزو داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فقط 28سالش بود محدثه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-بابامگه کم سنيه؟الان دختراي 17ساله ام دارن ازدواج ميکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونا که ديگه نوبرن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-همينه ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زود بود.من از اين قاچاقچي خواهر دزد اصلا خوشم نمياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار موشو آتيش زدن.نفهميدم چيجوري رامين اومد بالاسرم.نفسم حبس شد توگلوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدوگفت:طناز خانوم...انگار غريبي ميکنين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهنمو قورت دادم.بلند شدم روبه روش ايستادم.محدثه ام همينطور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه...چه حرفيه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري براي محدثه تکون دادو باهمون لبخند گفت:از الان فکرکنم بايد من پاسخگوي خواستگاراتون بشم...ماشاله خواهر خانومم حسابي هواخواه پيدا کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گيج گفتم:کجان؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرنج محدثه که رفت تو پهلوم فهميدم چه گندي زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامين زد زير خنده و گفت:دور نيستن...اينجا نشينين...بيايد اون طرف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميايم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازخجالت مونده بودم چيکار کنم .با همون لحن که توش خنده بود فعلا اي گفت و رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-مرده شورتو ببرن طناز ...بيخود نيس الهه گفته بتمرگي يه جا...آبروبري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بروبابا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به دوروبرکردموگفتم:بيا از اين صندلي نکبتي بلند شيم بريم اونور که من بدجور رو مُد سوتي ام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-بريم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شديم و به سمت اونطرف که شلوغتر بود راه افتاديم.کسي منو نميشناخت به طبيعتا من هم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين خواهر ترشيده مام با يه خونواده ي چُسان فيساني وصلت کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سالن يه سن بزرگ داشت براي رقص .دي جي و رقص نورشون که براه بود.يه گُردانم اون وسط جنگولکي ميرقصيدن.خوبه اون قسمت تاريک بودا...ننه باباهاشون چيزي نميگفتن ؟ همچيني رقصاشون از اين رقصاي تو حَلقي بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميدوني الان داماد تو چه مرحله ايه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه سرشو کشوند سمت گوشمو گفت:چه مرحله اي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غلط کردن...دختراي اين مجلس اينقدر ماليدن که داماد داره پيش خودش ميگه:چه غلطي کردم اينو نگرفتما...اون يکي چه خوشکل شده...وااااي اين حرف نداره....واونجاست که ميگه غلط کردم من همشونو ميخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ريزخنديدوگفت:ديوونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاها همه کنجکاو بود.حق داشتن منو نميشناختن خب.از خانواده ي ما فقط دايي سهراب دعوت بود که اونم گفت نمياد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از وقتي سر ارث و ميراث با خانواده هامون در افتاديم ديگه کسي وجودمون براش مهم نشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درست 18سالم بود که الهه تصميم گرفت ارث و ميراث پدري و مادريمونو تقصيم کنيم.براي من چندان فرقي نميکرد که اصلا چيزي بهم ميرسه يا نه...اما الهه خيلي تاکيد داشت منم قبول کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلاخره 3سال از مرگ پدر مادرمون گذشته بودو تقصيم ارث يه عرف بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي الهه وکيل گرفت از دايي و عمو وعمه گرفته تا محمود آقا بقال سرکوچه ام ادعاي ارث کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم با فضاحت تمام.آبرومونو بردن.عموم معتقد بودبه خاطر حرمت سکوت کرده والا از باباکلي طلب داره...دايي هام ميگفتن خونه به اسم خواهرشون بوده پس اونام سهم ميبرن...عمه ام ميگفت فلان زمين بابات مال منه...خلاصه که ولوشويي بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه ام با همه کنتاک کرد.باکمک وکيل همه ارو به فروش رسوند.طلباي بابارو داد.سهم و الارث مدعي هارو هم دادو فقط يه کلمه گفت...مال يتيم خوردن نداره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم که ديديم تو شيراز انگشت نما شديم الهه خواست بيايم تهران.وبا همه ي فاميل قطع رابطه کرديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زندگي تو تهران به خودي خود سخت بود چه برسه به اينکه دوتا دختر تنها باشي...منتها الهه براي خودش مردي شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از طريق يکي از دوستاش سر از مزون معروفي در آوورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رشته اش که هنر بودو گذاشت کنار،وتو مزون از خورده دوزي شروع کرد و حالام که واسه خودش طراحي شده تو اونجا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارش حسابي گرفت و وضع ماليمون بهتر شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باپول سهم والارث دوتامون و تلاشاي بي وقفه ي الهه از اون خونه ي اجاره اي کلنگي در اومديمو يه خونه دوخوابه تو مرکز شهر خريديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اون موقع 3سال ميگذره و من الان 21سالمه...دانشجوي رشته ي کامپيوترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه هيچوقت نذاشت درسمو ول کنم حتي شده به زور شهريه امو جورميکرد.منم که جوِجبران کردن ميگرفتتم حسابي درس ميخوندم و تو زمينه کامپيوتر مُخي بودم واس خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميشه گفت 3ماه پيش با رامين آشنا شد.يکي از سرمايه گذاراي مزون بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول به خاطر استعداد آبجي ما هي ازش تعريف تمجيد کرد بعدم ريزه ريزه قاپشو دزديد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه نميخواست قبول کنه تنهام بذاره اما عشق کورش کرده بود.منم که هرکاري کردم بي نتيجه بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچقدر سنگ انداختم جلو پاي اين رامين از روش پريدو خلاصه راضيمون کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم که تير آخرو ميخواستم بزنم گفتم پس تنها زندگي ميکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه الهه ميخواست منم ببره تو قصر شادوماد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اينقدر پافشاري کردم که ميخواست عروسيشو کنسل کنه.اما شادوماد که از سنگ انداختن ضايع من فهميده بود مخالفم اومد و با کلي خواهش تمنا خواست که اين کارو نکنم و الهه توگلوش گير کرده...البته به اين واضحي نگفتا...منم که ديدم فرقي با آناستازيا خواهر سيندرلا ندارم کوتاه اومدمو رضايت دادم.از الهه ام خواستم بهترين دوستم محدثه که ازشهرستان ميومد و خوابگاه زندگي ميکرد همخونه ام بشه.تا هيچکدوم تنها نباشيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه ام که عشقش 2آتيشه بود ديگه حرف نزدو منو به اون قاچاقچي فروخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامين مهندس يک شرکت خصوصي معتبر بود و اينجور که الي ميگفت حسابي خرش ميرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند جارواداره ميکردوخونه زندگي توپيم داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتابرادر داره ...پدرش چندين ساله که فوت کرده و مادرشم آلمانه.همين ها تنها چيزايي بود که ازشون ميدونستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته من به شخصه يه فضول به تمام معنام و اگه غرورم ميذاشت حتما رامينو تخليه اطلاعات ميکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کوبيده شدن آرنج محدثه تو پهلوم از هپروت کشيدم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيههههه؟پهلومو سوراخ کردي بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشم و ابرو اشاره کرد به اون ور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو گردوندم ديدم الهه چپ چپ و رامين با لبخند نگام ميکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-2ساعته دارم صدات ميکنم طناز...کجايي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجام؟آهان اينجام ديگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به دورو بر کردم...کي رسيدم به مبل عروس دوماد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-چراگيج ميزني طناز؟چيزي شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به رامين کردم.اين دختر قد نخود هم مغزنداشت که جلو رامين مراعات کنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا نه که من خودم خداي مراعاااااتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخير...طبق فرمايشات سرکار داشتم از دور حسابي خوش ميگذروندم که آقاي داماد گفتن حظور برسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامين با همون لبخند هميشگيش گفت:کار خوبي کردين طناز خانوم...شما بفرمايين اينجا من ميرم راحت باشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو به نشانه ي صبر کن گرفتم جلوشو رو دسته ي مبل نشستم گفتم:راحتم...در ضمن ...با طناز خالي راحتترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه چشم غره اي رفت و گفت:پاشو از رو دسته مبل دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس رو پات بشينم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به رامين کرد.رامين هم سري تکون دادو گفت:سخت نگير الهه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-ببينم ميتوني آبرومو ببري يا نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه بشين ببين من سعي خودمو ميکنم...حالا اگه نتونستم آبروتو ببرم به بزرگيت ببخش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبهاشو باحرص فشار داد به هم.کارش همين بود.فقط از دستم حرص ميخورد.دوست داشت منم مثل خودش شخصيت آروم و خانومانه داشته باشم که اين اصلا امکان پذير نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روکردم به رامين و گفتم:اينجا به غير اين آهنگاي سوسولي چيز ديگه اي پخش نميشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-طناااااززز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامين آرومو مردونه ميخنديد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اااااه...الهه...مگه چند بار عروسي ميکني؟بابا من ميخوام برم برقصم با اين آهنگا که فقط رقص خاکبرسري ميشه کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامين روشو کرد اونور تا راحت بخنده.محدثه محکم زد تو پهلوموگفت:بسه بيا بريم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه وشکون ريزي از پام گرفت خواستم يه چي بگم که صداي سيامک از نزديکيمون بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-همه چي مرتبه آقا داماد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامينم با صداي ته مايه هاي خنده اش گفت:آره سيامک جان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک يه نگاه گذرا به همه کردوبعدم روبه رو من ايستادوگفت:افتخار رقص ميدين بانو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کنم ابروهام انقدر رفته بود بالاقاطي موهام شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامين -طناز جان همين الان از اين آهنگ داشتن تعريف ميکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو ريز کردم.اه؟پس داشتيم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم با لبخند نگام کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-پس خوشحال ميشم افتخار بدين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اکراه بلند شدمو آروم جوري که رامينو الهه بشنون گفتم:ايشاله اين لطفتون بي جواب نميمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه که حسابي خنده اشو کنترل ميکرد.رامينم سرشو انداخت پايين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک دستشوگذاشت پشت کمرمو با هم به سمت سن رفتيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نور پردازي اينجا خيلي تاريکتر از بقيه سالنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اين رقص جيگولي هاي آروم بود.مثل تو فيلما ي خارجکي.مهمونام حسابي جوگير شده بودن و مثلا ميخواستن تانگو برقصن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه که جوبدي بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه روش که قرار گرفتم ديدم با اون 15سانت پاشنه تازيرگردنشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو انداخت پشت کمرمو با اون يکي دستشم دستمو گرفت.حالا منم شده بودم سنگ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توفيلم فقط ديده بودم اين چيزارو.ننت خوب بابات خوب...من بلد نيستم بذار برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم داشتم ناله ميکردم که تکون خورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي اراده گفتم:من بار اولمه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زد.يه طرف صورتش چال کوچيکي افتاد.چه دندوناي مرتبي داره لاکردار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-نصف آدمايي که اينجا دارن ميرقصن بار اولشونه.فقط ژستشوگرفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونوقت من چيکار کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-توام ژستشوبگير...بامن عقب جلو برو ...کار راحتيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبه سمتم اومد.منم هول شدم رفتم رو پاش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واي خاک به سرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدوگفت:عيب نداره...به من نگاه کن نه پايين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرموگرفتم بالا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لامصب چشماي خوشکلي داشتا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکون هاي آروم ميخورد .منم حسابي ازخجالتش در اومدم وتند تند پاشو لگد ميکردم.بيچاره جيکشم در نيومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مشخصه خوب ميرقصيد ها...رقصتون با من به چشم نمياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گرفتو يه دور چرخوند.باز اومدم تو بغلش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-نيازي براي به چشم اومدن نيست...همينکه افتخار داديد خودش کليه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوهو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدايي با اون نگاهش تبخير نميشدم خيلي بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محو بوي عطر شيريني بودم که زده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-شنيده ام ميخوايد تنها زندگي کنين(سرتکون دادم به نشانه ي مثبت)...سخت نيس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوستم هم خونه ايمه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-اوهوم...ولي خوب ما همه خوشحال ميشديم با ما زندگي کنين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستش زياد راحت نيستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري تکون دادوگفت:بله خب...حق دارين.اما مطمئنا زندگي تنهايي سخته براي دختر ي مثل شما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو تنگ کردمو گفتم:مگه دختري مثل من چشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تک خنده اي باز منو چرخوندوگفت:اوه نه اشتباه برداشت کرديد...اصلا بيخيال اين موضوع

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري براي تاييد تکون دادمو گفتم:چرا اون يکي داداشتون نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهشو گرفت وآروم گفت:خيلي اهل يه جا موندن نيست...زياد اين ور اون ور ميره...اگه عروسي رامين کمي هول هولکي نميشد شايد ميتونست بياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس شمام قبول دارين که اينا هولن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ي آرومي کردوگفت:آره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منکه ديدم حسابي براي اين رقص آفريده شدم و يه دقيقه بيشتر بمونم پاي اين بدبخت سابيده ميشه بسکه لهش کردم براي همين گفتم:بريم بشينيم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-حتما بانو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واز سن پايين اومديم.به سمت صندلي اي که محدثه تنها نشسته بود روش رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده ي ريز حرص در آرش گفت:ميبينم که خوب بلدي خاک بر سري برقصي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارش ولو شدمو گفتم:اگه 13 باري که پاشو لگد کردم ناديده بگيريم آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مچ پامو کمي ماليدم.اين کفشا فقط کلاس داشتن والا پاروداغون ميکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-صاف بشين آبرو بر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه کتو شلوار ي رفت پشت ميکروفون و اعلام کرد براي شام بريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم که موقع غذا هفت جدمو فراموش ميکردم به عبارتي پرواز کردم به سمت سالن غذاخوري.به جاي بشقاب که ديس يه نفره برداشتمو از 7مدل غذاگرفته تا دسرو سالادوهرکوفتو زهرماري توش پرکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديسه لب به لب پر بود.رفتم کنار محدثه که ديدم داره خيلي گنجشکي ميکشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من ميرم يه جا خلوت بيابم...کشيدي بيا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرتکون داد.خوبه ديسمو نديد والا ميخواست غرغر کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم چشم کردم واسه يه جاي خلوت.ديدم برم باغ بيرون بهتره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسمس دادم محدثه که تو آلاچيقاي باغ ميشينم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو آلاچيق کسي نبود.يه دوسه تا کفتر عاشق اون پشت مشتا پرسه ميزدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيخيال...غذارو بچسب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنم پر بود که نگام افتاد به يه جفت کفش مردونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي بخشکي شانس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لقمه رو به زور نوشابه دادم پايينو سرمو بالا گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه پسر تقريبا لاغر با قد بلند.موهاي بلندشم دم اسبي بسته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها مزيتي که به چشمم اومد اون چشماي آبي اش بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدوگفت:از دوستاي عروس خانوم هستين ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به توچه آخه؟!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم ، دستي به دامن پف دار عروسکي ام کشيدمو گفتم:طناز هستم...خواهر عروس خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر-اوه...شرمنده که نشناختم...بايد از شباهتتون ميفهميدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسکه خنگي...آخه منو الهه خيلي شبيه هم بوديم.منتها من موهام سياه و بلند بود اون موهاش بور وکوتاهتر بود...والبته هيکل تو پر تري داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زورکي اي زدم که بره گمشه تا به شام عزيزم برسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر-من باراد پسرخاله ي رامينم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وروي صندلي آلاچيق نشست.کاملا مشخصه که پسرخاله اي...گمشو برو من گشنمههههههههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرجام نشستم و سري تکون دادم گفتم:خوشبختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديدم نگاهش رفت سمت ديس غذام.اخمام رفت تو هم.شيطونه ميگه بزنم استخوناشو بترکونما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب گفت:اينجا غذاميخوريد؟تنها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه بذاري آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حوصله شلوغي رو ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري به نشان تفهيم تکون داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه با ظرف غذاشو نوشابه به دست وارد آلاچيق شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا موندي دختر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وچپ چپ نگاش کردم.نگاهي به باراد کردو با لبخند سلام داد.کنارم نشست و گفت:با کسي صحبت ميکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باراد-مزاحم نباشم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اينکه نگام داد ميزد برو گمشو،زورکي گفتم:اين چه حرفيه؟از بودنتون خوشحاليم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باراد-پس شما راحت باشين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسيگاري در آوورد روشن کرد.آي من اين پاشنه ي 15 سانتو تو حلقت نکنم طناز نيستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه آروم جوري که بشنوم گفت:کي هس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پسرخاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-خجالت نکشيدي اين همه غذاکشيدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خفه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري تکون داد.منم با حرص قاشقي کردم تو حلقم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باراد دهنشو باز کرد حرف بزنه که صداي سيامک اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-باراد جان اينجايي؟داخل دنبالت ميگردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي که الهي خير ببيني گل پسر.يه ماچ طلبت...فقط اين کنه ارو ببر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بارادم با قيافه اي پنچرگفت:شرمنده واقعا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم که با دمم گردو ميشکستم گفتم:اين چه حرفيه باراد خان.از مصاحبتتون خوشحال شديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زد.خواست باز حرف بزنه منم سري رومو گردوندم مثلا غذا دارم ميخورم برو گمشو ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينکه رفت سرمو بالاگرفتم ديدم نگاه سيامک با لبخند به بشقاب منه...چه غذايي شد ها...مطمئنا سنگ ميشه تو معده ام بسکه چشم دنبالشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رومو کردم اونور غذامم گردوندم تا اونم بره پي کارش.صداش که نيومد فهميدم رفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-اين برادر دامادم انگاري رفته تو کفت ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راس ميگي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-آره وقتي ميرقصيدين حس کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوشتيپه...به نظر که بد نيس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-اوهوم...بروتوکارش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روش فکر ميکنم...البته الي بفهمه چشم دنبال ناموس آقاشونه قاطي ميکنه پس سوتي نده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-نه بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين لباسه بهت مياد ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باناز سروگردنشوتکون دادوگفت :ميدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيشششش جمع کن بابا بيجنبه...يه بار تعريفتو کردما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشيطنت خنديد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه دختر بانمکي بود.قدبلندوهيکل پري داشت...بيشتر از هرچيز چشماش مورد توجه قرار ميگرفت.چشماي درشت و مژه هاي بلندش که خوب ميدونست چيکار کنه تا جذابترش کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم قد بوديم اما خب من لاغر تر بودم.روهيکلش حساس بود و منم هروقت ميخواستم حرصشو در بيارم در مورد هيکلش حرف ميزدم که خب اونم حسابي از خجالت پَک و پهلوم در ميومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه شام داستان دارمو کوفت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتيم سالن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رقصنده ها به قوت خودشون هنوز رو صحنه بودن.يه جايي نزديک الهه نشستم که نگن عروس چه بي کس و کاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه ديدشم خوب بود و حسابي هيزي کردم.مخصوصا هيزي اون گل پسر چشم عسلي رو...باهمه ميگفت ميخنديد...هرسمتي ميرفت با همه گرم ميگرفت.چه دختر چه پسر...انگاري محبوب فاميل بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر بود که دورو برش ميپلکيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه با محدثه که خيليم تو هيزي ضايع بازي در ميوورد کلي چشم چروني کرديمووقت گذرونديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه ام کلي رقصيد با رامين از همون رقص خاک بر سري ها...واردم بود لاکردار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم که ديدم جز رقص داغون و جوادي منحصر به فردم چيزي بلد نيستم سرو سنگين تمرگيدم سرجام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي سالن تقريبا خالي شدومهمونا باکلي ماچ و تف مالي رضايت دادن برن ،منم رفتم مانتو اينا پوشيدم.حالا مونده بودم با کي بريم منو محدثه...آژانس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه به زور اشکشو نگه داشته بود نريزه.من دختر احساسي اي نبودم هيچوقت اما اون چرا...مطمئنا اون براش اين همه بي کسي سخت بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو بهش رسوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بردم نزديک گوششو گفتم:الهه...هروقت از شب...فرق نميکنه چه ساعتي باشه...خاکبرسرياتون تموم شد به من زنگ بزن مشکلي بود حلش ميکنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول باچشماي گرد نگام کرد ووقتي فهميد چي گفتم پريد سمتم.منم که ديدم اوضاع خطريه زدم به چاک...حالا اون بدو من بدو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-واستا ورپريده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه چي گفتممممم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-وايسا تابهت بفهمونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا خوبه تو سالن کسي نبود.البته اگه سيامک و بارادو رامين و محدثه رو در نظر نگيريم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داماد سرجدت بگيرش اينو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامين باخنده اي مردونه بازوي الهه رو که داشت از کنارش رد ميشد گرفت و گفت:وايسا خانوم...با اين لباس ميخوري زمين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم که ديدم رامين گرفتتش وايسادم نفس بگيرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خير ببيني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-حسابت باشه بعدا طناز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپ نگاش کردموگفتم:بسه جلو فاميل شوهر...آبرومو بردي...اگه پَسِت بفرستن من قبول نميکنما(روبه رامين با لحني جدي گفتم)ما از اين مغازه بي خودا نيستيما...جنس فروخته شده پس نميگيريم...تا عمر داري بيخ ريشته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رامين با لبخند گفت:ماکه ازخدامونه طناز جان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه اشون ريز خنديدن الا الهه که برزخي نگام ميکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديدم اوضاع ناجوره دست محدثه ارو کشيدم و رو به سيامک با پرويي تمام گفتم:ببيخشين آقا سيامک ...ميشه مارو برسونين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاشو داد بالاو متعجب گفت :البته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-طناز مزاحم سيامک نشو...آژانس بگ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک-چه حرفيه زنداداش...من ميرسونمشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم تک ابرويي بالاانداختموگفتم:خودش راضيه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم از سالن زدم به چاک تا دوباره رم نکرده.امروز به قدر کافي شخصيت نداشته ي خودمو به عالمو آدم نشون داده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منومحدثه سوار ماشين مدل بالاي سيامک شديم.منم که جلو نشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمي توخيابون دنبال ماشين عروس بوق بوق کرديمو سيامک راهو کج کرد سمت آدرسي که بهش دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداييش بود که حرفي نزد.چه آقا بود ها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هي زير چشمي هيزي ميکردم کم مونده بود چشمام همونجوري لوچ بمونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه که مارو رسوند .منم يه نگاه مکش مرگ مايي دم رفتن تحويلش دادم و با عشوه شتري مخصوص خودم خداحافظي کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه هفته از عروسي الهه ميگذشت.يعني اين سه هفته ارو هم کوفت من کرد هم رامين بيچاره.بسکه هي زنگ زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هفته ي اول ماه عسلشون بود که خب طبيعتا زهر مار شدبراي رامين چون هر يک ساعت الهه گوشي به دست بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هفته ي دوم که رسيدن تهران هر روزش ميومد به من سر بزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم که ديگه کفري شدم دادو بيداد راه انداختمو و به زور بيرونش کردم.ناراحت شد اما خب تقصير خود کنه اشه...نه به اونکه ميگفتم نرو مرغش يه پا داشت ميگفت الا و بلا رامينو ميخوام...نه به الان که ميگم برو ميگه نه نميتونم دور ازت بمونم...خلاصه که روانيمون کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلفناش به زور جيغو داد من کم شدو اومدناش کمتر.براي من سخت تر بود.من زيادي وابسته ي الهه بودم اما به قول محدثه اونم حق زندگي داشت ديگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه روي آينه ايستادمو در حالي که شعرزمزمه ميکردم موهامو ميبستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-طنًاز...چه قشنگه چشمات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طنًاز...چه ميخنده لبهات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صد دل ،عاشق نگاته(حالا قرم ميدادم و از اين عشوه هندي هام ميومدم محض دل خودم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محو،چشمون سياته(مثل اين گربه سفيده تو تام و جري پلک ميزدم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخند با خنده ات هميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غنچه ي گلها وا ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل سيامک عاشق تو هيچکسي پيدا نميشه....واييييييييييييييي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-کمتر نوشابه بزن سر صبحي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونجور با قِراز کنارش رد شدم ورفتم سراغ کمد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امروز چيکاره ايم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-تا بعد از ظهر يه سره کلاس داريم...تينا شايد تولد بگيره ،بريم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نچ...کادونخريديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-بيا بابا يه عروسک غالبش ميکنيم ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بگرد از همون کادو بيخوداي سعيد يه چي پيدا کن...تو کشو دوميست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-آره بابا...نه که تينا واسه تولدت سنگ تموم گذاشت با اون جاسوييچي اش...از سرشم زياده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکي...پس يوخده بيشتر بمال که تولد داريم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-روچشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلاخره بعد کلي بتون کشي روصورتامون رضايت داديم بريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانشگامون نصف جمعيت تهرانو ميگرفت فکر کنم...بسکه هميشه شلوغ بود.آدم ياد هندو چين ميندازه که همه تو هم ميلولن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد کلي کشمش رسيديم به کلاس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد اين درسمون يه مرد خوشتيپ بود که از همون اول ورودش شروع ميکرد به طناب دادن به دختراي کلاس،کارش از نخ گذشته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درس نميده که حيف نون...همش تو پرو پاچه است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-هيششش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من اگه امروز نرم حراست طناز نيستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-حتما با اين آرايشم ميخواي بري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس ميرم پيش معاون رئيسي چيزي...کلا ميخوام برم...اينجوري که نميشه.هيچي واسه شوهرم نموند بسکه با نگاش خورد منو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-مگه شوهر داري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب ندارم...ولي نميشه که همينجوري بذارم عفتم لکه دار شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ابرويي بالا رفته سرشو تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله اينجورياست...من يه همچين آدم با عفتي هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-بله بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد پژوهش-خانوم معترف؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند چندشي زد و گفت:چيزي شده؟اگه بحثتون جالبتر از بحث منه ميتونين بلند تر بگيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله استاد از بحث شما جالب تره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرنج محدثه بود که رفت تو پهلوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد ابرو بالاانداخت و گفت:خب ميشنوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينطور که پهلومو ميمالوندم گفتم:راستش استاد ميخوام تولد بگيرم ميخواستم شمارم دعوت کنم منتها دوستم(با اشاره دست به محدثه)معتقده خيلي کار زشتيه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد حرف بزنه منم که ترسيدم قبول کنه،يه تولد بره تو پاچه ام.اينه که سريع گفتم:البته منم متقاعد شدم در شان شما نيست اين جور تولدا...اينه که منصرف شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه هاي کلاس ريز ريز ميخنديدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم سر تکون داد.فکر کنم انتظار داشت دعوت شه ها...تولد بگيرم دعوتش کنم رو دلش نمونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت سمت تخته و گفت:خيلي خب...حالا که نتيجه گيريتون تموم شد به درس گوش بدين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه آروم در گوشم گفت:تو ديگه کي هستي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم آروم خنديديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاس که تموم شد سريع با محدثه جيم زديم خفتمون نکنه بگه ميخواد بياد تولد...والا.از اين استاد بعييد نيس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه ممانعت کرد تو اومدن به دفتر اما من رفتم پيش نائب رئيس و کلي شکايتشو کردم.سال آخري بودم و رتبه برتر واس همين خيلي تحويلم گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا اين درسو نيوفتم خيليه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد رفتن به بوفه و لمبوندن سيب زميني سرخ کرده برگشتيم واسه کلاس بعدي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برخلاف قبلي اين يکي استاد که نرم افزارپيشرفته تدريس ميکرد،خيلي مرد محترمي بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته خوشکل نبود اما اينقدر نکات مثبت داشت که همه دختراي کلاس ديوونه اش بودن.ازجمله محدثه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو زده بودم زير چونه امو محو صداش بودم.مثل اين گوينده راديوييا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه لبخند قشنگم هميشه گوشه لباش ميذاشت بمونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينکه کلاس تموم شد با محدثه از ميزش آويزون شديم.اصولا کارمون همين بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

4تا سوال بيخود ميپرسيدم که بازم صداشو بشنوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل هميشه با خونسردي سوالامو جواب ميداد.اما من داشتم هيزي ميکردم.بدچيزي بود لا کردار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصداي خانوم معترف گفتنش از هپروت کشيدم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ب بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضيايي-گوشتون با منه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.