رمان زروان به قلم م.مطلق
نازگل دختر زحمت کشی هست که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته ...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۳۵ دقیقه
-و آشپز خونتون .
بزرگه تا خواست دهن باز کنه با جدیت گفتم : به هر حال من اینجا مشغول به کار میشم چه بخواین چه نخواین !
برگشتم به شریعتی گفتم : من قرارداد رو امضا میکنم ولی بدون ضامن و سفته و اینا
سری تکون داد :
-مشکلی نیست . فقط مشکلی ندارین ک بخواین تا چند هفته اینجا م*س*تقر بشین ؟
- چرا مشکل که هست . من نمیتونم شبا هم اینجا بمونم . همون دم غروب که میاین زحمت رو کم میکنم
- خب من نیستم و همینطور پدرشون ... یک هفته دیگه پدرشون میاد منم باید برای پروژه ای برم جنوب ایران و نیستم و کسی نیست مواظب بچه ها باشه . مشکلی نیست ؟ بازم
ازتون خواهش میکنم !
ای بابا .. حیف تو نیست با این قد اورانگوتانت با این قیافه مثل پری از من خواهش کنی
به بچه ها نگاه کردم ... چقدر به من بدبخت بخت برگشته ی بد یومن بد قدم دوباره بدبخت به توان 6 بد نگاه میکردن !!!!
یه لبخند شل و وارفته زدم و گفتم : باشه .. گفتین یه هفته به این شکل ؟
-البته که برادر بنده یه پرستار تمام وقت میخواد ولی گفت اگه نشد پولش هم نصف میشه
ای تو روح باباتون ! خوب ماشالله زرنگین ! فدا سرم ... میمونم !!! والااااا !!!!
دستامو به کمرم زدم :
-مثلا چقدر هست اصل پول ؟
- ماهی 12 میلیون تومن !
یا حضرت صبر ! یا نوح ! یا عصای موسی !! 12 تومنننننن ؟؟؟ ماههههههههههی ؟؟؟؟؟
-قبول میکنم مشکلی نیست .
مگه خر بودم که قبول نکنم
از حق نگذریم چقدر باید یارو پولدار باشه ؟!
چیییش ! پس چرا خونش اینجاست ؟
جواب همین سوالمم الان از یارو گرفتم
-فقط اینجا خونه ی بنده س . خونه ی برادرم جردن هستش
چجوری از محلاتی پاشم برم جردن ؟؟؟
ولی پولش واقعاااا عالی بود !! خدا خدا خدا ... همیشه لنگ من تو لنگه ! مرسی عه !
دوباره نگاهی به بچه ها انداختم
لبخند دندون نمای بیریخت کریهی زدم که سراشون یک متر رفت عقب تر و چشاشون به طور چندش ناکی بهم خیره شدن !
چشامو محکم بستمو اروم گفتم : میشه اسماتون رو بدونم ؟
همشون یهو بلند گفتن : نه !
ای نه و کوفت نه و حنااااق !
یکم جدی تر شدم :
-ببینین .. منم اگه تو سن شماها بودم به پرستار علاقه مند نمیشدم ! ولی شماها هم درک کنین که میتونیم کلی خوش بگذرونیم . میشه درک کنین ؟
دوباره بلند باهم :
-نه!
فکر کنم این عنتر خان پشت من داشت میخندید به بدبختی من .
اره خب بخند .. تو نخندی کی بخنده ؟!
پوفی کشیدم :
-حداقل اسم یکیتون رو .. شاید اخرش رو بگیرم به شجره نامتون هم رسیدم !
اون کوچیکه اروم اومد جلو و با لحن به شدت معصومی گفت : ایشه یه چیز بگم ؟
لبخندی زدم :
-اره عزیزم چرا که نه .
لبخند دندون نمایی زد و گفت : دیش دارم !
لبخندم یهو ماسید . ای تو ذاتت لعنت بچه !
-خب برو دستشویی
-تنهایی ایترسم
ای تف تو ذاتت بچه ! دیگه اورانگوتان که تو چاه توالت نیست که !
برگشتم ببینم این عموی ج*ی*گ*ر خوشگل زشت بیریخت بی مسئولیت خوش قد و بالای خوش هیکل بد بوی همه چیز تموم کجاست که دیدم نیست .
برگشتم یه نگاه به پسرا کردم .. احساس میکنم امتحان الهی شرکت کردم اینا هم داوراشن . خیلی ریز و موشکافانه بهم خیره شده بودن
یکیشون یه جوری خیره شده بود احساس کردم با مایو دو تیکه ی ویکتوریا سیکرته شبرنگ جلوش وایسادم . همچییییین عمیق زل زده بود اصلا ... نابود شدم !
نچی زیر لب گفتم : خب من اول اسمتو بدونم بعد میبرمت دستشویی
سرشو تکون داد و اروم گفت : ایتین
ها ؟؟؟؟؟ ایتین ؟؟؟ این اسم ماله هایتیه یا جیبوتی ؟؟؟
چشام شد اندازه گلابی فکر کنم که پسر بزرگه با یبسیت تمام گفت : متین .. کلماتی که اولش م باشه رو نمیتونه خوب بگه به جاش از ا استفاده میکنه .
سرمو تکون دادم و گفتم : هاااااا !
بعد برگشتم رو به متین و گفتم : من اجازه دارم با شما بیام دستشویی ؟
خندید .. عزیزم چقدر بامزه میخندید
-اره .. بیا نشونت بدم .
دستمو گرفت ... مجبور بودم قدمو کوتاه کنم و باهاش راه برم فسقلی رو
سودا
۲۰ ساله 00مردی که برای بچش پرستار پیدا میکنه
۲ هفته پیشالسانا
00عاااالی بود
۳ ماه پیششیرین
۲۱ ساله 00رمان خیلییی خوب و متفاوتی بود
۴ ماه پیشعاطفه
00متوسط رو به پایین بود.ولی خسته نباشی نویسنده ی عزیز
۴ ماه پیشhasti
۱۷ ساله 00عالیههههههه ادامشو بنویسین لطفا واقعا تو خما ری موندیم
۴ ماه پیشVafa
00ادامه نداره
۴ ماه پیشVafa
00سلام نویسنده عزیز میشه ادامش رو بنویسید بخدا تو خماری گذاشتی ما را 🙏🙏🙏🦶
۴ ماه پیشزهرا
00عالی بود کلی خندیدم مرسی نویسنده عزیز امید وارم همیشه با این رمانایه طنزو جالب که کلی ادمو از مشغله زندگی دور منکنه بنویسی
۶ ماه پیشآرتین
00بهترین رمانی که خوندم همین بود دم نویسندش گرم
۸ ماه پیشتیتی
00سوتی زیاد داشت ولی موضوع رمان قشنگ بود. تشکرازنویسنده گرام
۸ ماه پیشیاسی
00رمان خیلی قشنگی بود مثل بقیه رمانا زیاد کلیشه ای نبود و در کل خیلی قشنگ بود
۱۱ ماه پیشپری
20با اینه باره چهارمه میخونم ولی بازم آدم از خوندش سیر نمیشه رمان قشنگی بود
۱۱ ماه پیشیاسی
۲۰ ساله 10عالیییی
۱ سال پیشایرانا
00عالی بود
۱ سال پیش
darya
00من دوسش داشتم، خوشم اومد که خوندمش، قشنگ بود،