نازگل دختر زحمت کشی هست که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته ...

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۳۵ دقیقه

مطالعه آنلاین زروان
نویسنده: م.مطلق

طراحی و صفحه آرایی: رمان فوریو

ژانر : #عاشقانه #طنز‎

خلاصه :

نازگل دختر زحمت کشی هست که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته ...

---------------

تو گرمای تابستون داشتم هلاک میشدم . ماشالله مترو هم که هیچوقت یه صندلی خالی نصیب ما نمیشه . به در مترو تکیه زده بودم و به تیکه روزنامه ی کنده شده ی همشهری نگاه

میکردم

برای بار سوم به اگهی خیره شدم، پرستار تعدادی بچه، آشپزی و دارای مدرک لازمه و اینا میخواست . خدایا یعنی برای بار اوله میبینم یه جا به انگشتان پر هنرم نیازمنده . یعنی حال میکنم اینجا هم برم بگن نه ... سابقه ی سرآشپزی رستوران البرز و فوق لیسانس روانشناسی کودک ... دیگه واقعااا چی میخوان ؟

همین که در مترو باز شد یه ایل ادم ریخت تو

یا صاحب مترو ! چه وضعیه اخه ؟؟؟‌

از مترو که اومدم بیرون به مهناز زنگ زدم که بعد از سه بوق برداشت :

-باز چی شده ؟

- ای مرده شورتو ببرن که من بخاطر دانشگاه ازاد خانوم مجبورم برم پرستاری بکنم

- ب*و*س ارتیستی رو گونت خواهرم ! کار که عیب نیست ؟! هست ؟؟

- راست میگی خودت کار کن ورپریده .

- نه دیگه شما پیشکسوتی شما باس پیش قدم شی

- گربه ی نیر خانوم چنگ بزنه به صورتت نسناس ... کجایی حالا ؟

- کجا باشم ؟ خیاط خونه م .

- باریکلا دوخت و دوزم میکنی‌؟

- نه با ندا نشسته بودیم حرف میزدیم . حالا رفتی سر کارش‌؟

- نه بابا دارم میرم .ونکه . پیرم در اومد تو این مترو بابا . ببین برام دعا کن این یکی ردیف شه . دیگه حله ...

- دعا کنم چی به من میرسه ؟

- ای ... لعنتی ... سگ خور واسه توام یه چی میگیرم با اولین حقوقم .

- جوشن کبیر یا زیارت عاشورا ؟

- تو فاتحه شو بخون بقیه ش رو خدا کریمه !

- باشه جونی ... گلی حواست به خودت باشه یه وقت اگهیه مسخره نباشه بخوان بریزن سرت یه بلایی سرت بیارنااا

- تو خوش رگ بودی قبلا اینو میگفتی نه الان که یه خیابون بیشتر نمونده

- خبه حالا

- مواظب خودت باش

- باشه بابای

گوشیو قطع کردم . ای خاک تو سر من با این وضعیت اسفناک زندگیم

محله ی باکلاسی بود

پلاکشون رو پیدا کردم و واحد ۸ رو دیدم . زنگشون رو زدم که صدای مردی اومد : بله ؟

-خسته نباشید، بابت آگهیتون مزاحم شدم

- بفرمایید طبقه ی چهارم

در رو باز کرد و من وارد آپارتمان شدم . ای بخشکی شانس ! گفتم الان عمارت میبینم

سوار اسانسور شدم و تو آیینه یکم سر و وضعم رو درست کردم و عطر بیکم رو برای بار شصتم به خودم زدم

نفسی کشیدم و دعایی خوندم و زنگ در رو زدم

یه مرد با یه پیرهن با یه شلوار پارچه ای در رو باز کرد و بفرماییدی گفت

یه خونه ی بزرگ و نسبتا دوبلکس چون برای آشپزخونه پله میخورد

با یه نگاه فهمیدم ۵ تا خواب داره و یه سالن و اشپزخونه ی بزرگ

سوتی زیر لب زدم که یارو گفت : بفرمایید تو اتاق منم الان میام

به دستش نگاه کردم و رد دستش که اتاقی رو نشون میداد رو گرفتم و رفتم تو اون اتاق رو یه صندلی رو به میز کار نشستم

بعد از یه ربع یارو با سه تا برگه اومد

یا بسم الله !

میخواد امتحان بگیره ؟

نشست پشت میز و عینکشو زد به چشمش

-ببخشید خانوم ِ ؟

- نازگل حبیبی هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله خانوم حبیبی ... من یه فرم پر میکنم شما جواب سوالای منو بدید لطفا بعدا در مورد همه چی صحبت میکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله، چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اینکه من و اون خونه تنها بودیم میترسیدم ... ولی خدا رو شکر هم تو کیفم پاشنه کفش بود هم اسپری فلفلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وضعیت تعهد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مجرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سن ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-۲۸ سال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه بهم کرد و دوباره سرشو زیر انداخت ! هه فکر کردی همه سن بالا ها مثه خودت پیرن ؟ خوشگل ندیده . ولی ناموس چرا پیر نمیزد ؟! نکنه فکر کرده ترشیدم ! ترشیدم ؟؟ واه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واه ... همه دخترا 30 سالگی تازه به فکر ازدواج می افتن ! والا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تاریخ تولد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تاریخ تولدمو گفتم و شماره شناسنامه و کد ملی و اینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب ببینین خانوم حبیبی ... من برادرم هنوز اینجا نیست ولی شما مسوئلیت شش تا پسر رو باید به عهده بگیرین ... پدرشون هم فعلا جایی هستن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینکه اینو گفت قلبم درد گرفت ! شش تا پسررررررررررررررر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو جیبوتی هم دیگه کسی 6 تا بچه نمیاورد ! بابا لامصب وسط این شب جمعه هات یه فاصله مینداختی ! یکم جلوگیری ! این قرص ضدبارداری رو واسه چی ساختن خب ؟؟؟؟ واسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوش گرفتن که نساختن ! واه واه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عموشون که اینقدر ج*ی*گ*ره .. دیگه باباش چیه ؟ کنیز میگفت مردا از سی تا 40 جذاب ترین نوع خودشون رو دارن . نکنه 50 سالش باشه ؟ وییییییی ! نازگل بدبخت شدی .. میفهمی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدبخت !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اب دهنمو با صدا قورت دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مدرکتون چیه خانوم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من فوق لیسانس روانشناسی کودک هستم با معدل ۱۹

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتش انگار خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مدرک رو جلوی روش گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سابقه ی کار دارین ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه مهد کودک بوده و یه رستوران

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عالیه ! ببینین حقوقی که من براتون در نظر گرفتم که جای چک و چونه هم هست ماهی ۶ میلیون تومنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا ابرفرضضضضض !!!!!!!!! من فکر نکرده میگم اره !!!!! تو البرزم بهم اینقدر نمیدادن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما با کار تمام وقت اینجا مشکل دارین ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببینین من تنها اینجا نیستم . خانواده م هم هستن بالاخره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببینین ... هر پرستاری با بچه های برادر من نمیسازه خانوم ! و اینکه در مورد اشپز، فعلا سه ماه باشین و بعدش خود اشپزم میاد از سفرش و میمونه همون حقوق ولی فقط پرستار بچه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چند ساعت ممکنه وقت منو بگیره اقای محترم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از صبح تا غروب بازم .. روی موندن فکر بیشتری کنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مشکلی نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبوله ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبلش باید با بچه ها اشنا بشم و گرنه قبول نمیکنم کار رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برای فردا ساعت ۳ بعد از ظهر تشریف بیارین همین ادرس با بچه ها اشنا بشین اگه مشکلی نبود من بنویسم قرارداد رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خداحافظی همین که از در رفتم به خودم لعنت فرستادم که چرا اصلا به قیافه ی یارو دقت نکردم ؟‌!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکای سه ی ظهر بود رسیدم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه اوضاعی بود خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پری و منیژه داشتن لباس میشستن که با دیدن من بلند شدن :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام آبجی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب بهشون خیره شدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام، چه خبره ؟ واسه چی لباس میشورین ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مامان گفت آبجی . آخه آبجی کنیز هم اومده اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کیا خونه ن ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مامان و کنیز و مهناز و گلرو و ما دوتا آبجی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس زهره کجاس‌؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آبجی زنگ زد گفت کارش طول میکشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر لب در حالی که میرفتم داخل گفتم : معلوم نیست کدوم گوری کار پیدا کرده که حالا طول میکشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درخونه که نگم ماشالله ... یه دست مینداختی لای درزش باز میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در کوبیده شد به چارطاق که کنیز و مهناز و گلرو و مامان از جاشون پریدن و به من خیره شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز ادامسشو باد کرد و گفت : مبارک باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپ نگاش کردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فعلا فاتحه ت وبالمو نگرفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان چیشی کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا مادر قبول نکردنت ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من قبول نکردم هنوز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز تا خواست حرف بزنه با چپ چپ گفتم : تو که باز اینجایی !! والا ما تو رو شوهر دادیم که از اینجا بری نه اینکه با دوتا بچه بیای اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلرو نگاهی بهم کرد که موهاشو بهم ریختم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-احوال خانوم دکتر‌؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زد خواهرک بیچارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز مثل مامان چیشی کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو باید پسر میشدی نازگل . جواد رفته عسلویه . منم که با اون مامان فولاد زره و خواهر عجوزه ش نمیسازم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان ابی خوردم و لیوان رو توی سینک شستم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خبه خبه . حتما پس فردا میخواد بهت بگه ۴ تا دیگه هم بزا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اره والا خواهر از اینا هیچی بعید نیست ! تو کارت چی شد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسامو عوض کردم و در حالی که آویزونشون میکردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حقوقش خوبه، یعنی خیلی خوبه .. مسیرش هم با مترو خوبه ولی ... یارو زن مرده س یا طلاقی نمیدونم .. حتی خودشم نبود داداشش بود! شایدم دروغ گفته داداششم ... ناموسا" خیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ج*ی*گ*ر بود! ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز چشاشو توی کاسه چرخوند :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ابجی .. لنگت یه جا دیگه لُنگ شده ... بنال خواهر بنال !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوست لبمو کندم و انگشاتمو طبق عادت تو هم گره زدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-6 تا پسر داره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چایی تو گلوی گلرو پرید و کنیز داد زد : ۶ تاااا ؟؟؟؟ مگه چند سالشه یارو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب گفتم : جوون میزد ! البته داداشش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز با یه لحنی گفت : پنجاه بابا بیبی فیس میزنه .. البته داداشش !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلرو اداشو در اورد که مامان زد به ساق پام و گفت : تو چی گفتی‌؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم من اول باید بچه هاتون رو ببینم . نکنه یهو پسراش ۱۸ به بالا باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز خندید : خواهرم ۲۸ سالته . بعد 18 به بالا پرستار میخواد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز گفت : وییییی الان به دختر ۶ ساله رحم نمیکنن ! والا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلرو اروم گفت :‌حالا حقوقش چند هست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-۶ میلیون با چک و چونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو دیدم همشون چشاشون ورقلمبید ... یا عصای موسی ! سکته نکنن یهو ؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان و کنیز و مهناز خیز برداشتن و با تعجب گفتن :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-۶ میلیووووون ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوهومی گفتم که مامان نگام کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قبول کن مادر !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز اخم کرد به مامان :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخیر مادر من ... چرا ادم نمیشی شما ؟ بحث دخترته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم و گفتم : کنیز این حرفا تاثیر نداره، مامان داره به این فکر میکنه با کل این ۶ تومن پسر علاف معتادشو ترک بده زن بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تهدید به مامان که با ترش رویی بهم نگاه میکرد گفتم : قبولم بکنم یه دویستیشم تو روی پسرت تف نمیکنم . کل زندگیمون رو همون پسرت به باد داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب به پسرا که به قد خط شده بودن نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام کردم که با اخم سلام کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزرگاشون ۱۳ سالشون بود و دوقلو بودن یکیشون ۱۰ ساله بود، یکی ۸ ساله و یکی ۷ ساله و آخریشون هم که با اخم خیلی بامزه ای که بهم نگاه میکرد ۴ ساله بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون مرده هم که باهاش مصاحبه کردم وحالا فهمیده بودم فامیلیشون فرداد بود گفت : اینم پسرای برادر بنده خانوم حبیبی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم مثل اونا اخم کردم و خیلی جدی صدامو کلفت کردم و رو بهشون گفتم : راضیین من بشم پرستارتون ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچکدوم هیچی نگفتن فقط کوچیک ترینشون با ذوق گفت : و آبشز ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها با اخم بهش نگاه کردن که دوباره اخم کرد و سینه شو داد جلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-و آشپز خونتون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزرگه تا خواست دهن باز کنه با جدیت گفتم : به هر حال من اینجا مشغول به کار میشم چه بخواین چه نخواین !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم به شریعتی گفتم : من قرارداد رو امضا میکنم ولی بدون ضامن و سفته و اینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون داد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مشکلی نیست . فقط مشکلی ندارین ک بخواین تا چند هفته اینجا م*س*تقر بشین ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا مشکل که هست . من نمیتونم شبا هم اینجا بمونم . همون دم غروب که میاین زحمت رو کم میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب من نیستم و همینطور پدرشون ... یک هفته دیگه پدرشون میاد منم باید برای پروژه ای برم جنوب ایران و نیستم و کسی نیست مواظب بچه ها باشه . مشکلی نیست ؟ بازم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازتون خواهش میکنم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای بابا .. حیف تو نیست با این قد اورانگوتانت با این قیافه مثل پری از من خواهش کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به بچه ها نگاه کردم ... چقدر به من بدبخت بخت برگشته ی بد یومن بد قدم دوباره بدبخت به توان 6 بد نگاه میکردن !!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لبخند شل و وارفته زدم و گفتم : باشه .. گفتین یه هفته به این شکل ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-البته که برادر بنده یه پرستار تمام وقت میخواد ولی گفت اگه نشد پولش هم نصف میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای تو روح باباتون ! خوب ماشالله زرنگین ! فدا سرم ... میمونم !!! والااااا !!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو به کمرم زدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثلا چقدر هست اصل پول ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ماهی 12 میلیون تومن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا حضرت صبر ! یا نوح ! یا عصای موسی !! 12 تومنننننن ؟؟؟ ماههههههههههی ؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قبول میکنم مشکلی نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه خر بودم که قبول نکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حق نگذریم چقدر باید یارو پولدار باشه ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیییش ! پس چرا خونش اینجاست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب همین سوالمم الان از یارو گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فقط اینجا خونه ی بنده س . خونه ی برادرم جردن هستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چجوری از محلاتی پاشم برم جردن ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی پولش واقعاااا عالی بود !! خدا خدا خدا ... همیشه لنگ من تو لنگه ! مرسی عه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره نگاهی به بچه ها انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند دندون نمای بیریخت کریهی زدم که سراشون یک متر رفت عقب تر و چشاشون به طور چندش ناکی بهم خیره شدن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشامو محکم بستمو اروم گفتم : میشه اسماتون رو بدونم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همشون یهو بلند گفتن : نه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای نه و کوفت نه و حنااااق !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم جدی تر شدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینین .. منم اگه تو سن شماها بودم به پرستار علاقه مند نمیشدم ! ولی شماها هم درک کنین که میتونیم کلی خوش بگذرونیم . میشه درک کنین ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره بلند باهم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کنم این عنتر خان پشت من داشت میخندید به بدبختی من .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره خب بخند .. تو نخندی کی بخنده ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشیدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حداقل اسم یکیتون رو .. شاید اخرش رو بگیرم به شجره نامتون هم رسیدم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون کوچیکه اروم اومد جلو و با لحن به شدت معصومی گفت : ایشه یه چیز بگم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره عزیزم چرا که نه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند دندون نمایی زد و گفت : دیش دارم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندم یهو ماسید . ای تو ذاتت لعنت بچه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب برو دستشویی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تنهایی ایترسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای تف تو ذاتت بچه ! دیگه اورانگوتان که تو چاه توالت نیست که !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم ببینم این عموی ج*ی*گ*ر خوشگل زشت بیریخت بی مسئولیت خوش قد و بالای خوش هیکل بد بوی همه چیز تموم کجاست که دیدم نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم یه نگاه به پسرا کردم .. احساس میکنم امتحان الهی شرکت کردم اینا هم داوراشن . خیلی ریز و موشکافانه بهم خیره شده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکیشون یه جوری خیره شده بود احساس کردم با مایو دو تیکه ی ویکتوریا سیکرته شبرنگ جلوش وایسادم . همچییییین عمیق زل زده بود اصلا ... نابود شدم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نچی زیر لب گفتم : خب من اول اسمتو بدونم بعد میبرمت دستشویی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تکون داد و اروم گفت : ایتین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ها ؟؟؟؟؟ ایتین ؟؟؟ این اسم ماله هایتیه یا جیبوتی ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشام شد اندازه گلابی فکر کنم که پسر بزرگه با یبسیت تمام گفت : متین .. کلماتی که اولش م باشه رو نمیتونه خوب بگه به جاش از ا استفاده میکنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادم و گفتم : هاااااا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد برگشتم رو به متین و گفتم : من اجازه دارم با شما بیام دستشویی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید .. عزیزم چقدر بامزه میخندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره .. بیا نشونت بدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گرفت ... مجبور بودم قدمو کوتاه کنم و باهاش راه برم فسقلی رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا این روزو براتون نیاره که بچه دستتون رو بگیره بعد بره دستشویی براتون شعرم بخونه . اخ اخ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دستشویی که اومدیم بیرون یه گوشه نگهش داشتم و اروم گفتم : ببین متین .. الان داداشات با من خوب نیستن .. شایدم حق دارن ولی منم حق دارم چون قراره یه مدت کوتاه یا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند باهاتون زندگی کنم . الان تو بهم نشون دادی که خیلی بزرگ و مرد و عاقلی که اسمتو بهم گفتی . میتونی کمکم کنی که بتونم اسم داداشاتو یاد بگیرم نه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو محکم تکون داد و گفت : اره اطمئنم باش ایتونم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و موهای کوتاه خرمایش رو بهم ریختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره رفتم جلوی پسرا که متین خیلی جدی گفت : هیشکدومتون ارد نیستین که اسماتون رو بگین .. ایترسین !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده م گرفته بود از ژستش . چقدر بچه ی شیرینی بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکیشون که 7 سالش بود سریع بلند شد و با دستپاچگی گفت : نه کی گفته ؟ من نمیترسم . اسمم میگم ولی .. ولی اول باید اون اسمشو بگه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرای دیگه هم سرشون رو به نشونه ی موافقت تکون دادن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و گفتم : اها الان گرفتم مشکل چیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به یه مبل اشاره کردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میتونم بشینم اقایون ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزرگترینشون گفت اره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیر سرم 8 سال درس خوندم پس واسه چی ؟! یوهاهاها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم روی مبل و خیلی اروم و با طمانینه گفتم : خب اسم من نازگل .. من 28 سالمه و هنوز ازدواج نکردم . بعد بگم بهتون که یه مدت سرآشپز اصلی یه رستوران بودم تا اینکه طرح

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تفکیک جنسیتی زدن من و یه سری خانوم رو بیرون کردن .. خلاصه .. یه مدت مربی مهد بودم یه مدت منشی یه مدت تو بستنی فروشی یه مدت تو کیک فروشی و بیگیر تا اخرش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز هم اومدم تا یه مدت اینجا کار کنم .. پیش شماها ! بعد من کلی براتون برنامه های خوب خوب چیدم حالا میتونم با شماها اشنا شم ؟ ایا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت بلند بالایی حکم فرما شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دومیشو بلند تر ختم کن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزرگه با صدای دو رگه ای که مشخص بود ماله بلوغه گفت : من بزرگترینم و اسمم دانیاله ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب*غ*ل دستیش که کمی شبیهش بود گفت : منم قل دانیال اسمم دانیاره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند اروم گفتم : چه اسماتون قشنگه و بهتون میاد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکیشون لبخند زد اون یکی تفشم سمتم نیفتاد ! ای خدا .. لَنگم به لُنگت بند اخه این چه کاریه با ما میکنی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر سومی خیلی خجالتی بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای بابا ... حالا بیا ناز اینو بکش ! تو کل عمر دخترونگیم یه بارم ناز ما رو نکشیدن . تو بچگیم اگه ناز میکردیم با تریلی 12 چرخ 30 بار از رومون رد میشدن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

10 سالش بود ولی خیلی خجالتی بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم گفت : اسم من باربده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش لبخندی زدم و به ب*غ*لیش نگاه کردم که یه لباس بتمن شکل پوشیده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو نقاب روی سرش رو گذاشت رو صورتش و دوید سمتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا عصای موسی ! یا قنداق عیسی ! یا تک تک حیوونای کشتی نوح !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مردم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازومو گرفت به مشتو با صدایی که کلفت کرده بود گفت : دیش .. منم بردیام .. دیش دیشششش .. بمییییر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه مشت مثلا خیلی خفن زد که خیلی جدی بازومو گرفتم و بغض کردم و رو بهش گفتم : هم اسمت قشنگه هم لباست ... دستم پاره شد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید که از خنده ش خنده م گرفت و موهاشو بهم ریختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پسری که داشت کارتون تام و جری میدید و گه گداری اب بینیشو با استینش پاک میکرد نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متین رفت سمتش و اروم صداش زد که سمت من برگشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دیدن چشماش یه لحظه کرک و پرم ریخت ! چشماش رنگاش باهم فرق داشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بینیشو کشید بالا و با صدای تو دماغی گفت : هان ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال گفت : مودب باش . هان چیه به یه خانوم میگی ! بابا بهت چی یاد داده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو کج کرد و خیلی ملوس گفت : ژانم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده م گرفت بود ! ای تو اون ذات باباتون که اینقدر فعال بوده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اسمت چیه عزیز نازگل ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرات .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زبونش میگرفت ! توک زبونی بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آراد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو اروم تکون داد و دوباره برگشت سمت تلویزیون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه به ساعت کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید میرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب بچه ها خیلی خوشحال شدم . من فردا وسایل هامو میارم که دیگه باهم کلی عشق و حال کنیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت دانیال و دانیار و باهاشون خیلی مردونه دست دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باربد و بردیا رو اروم ب*و*سیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متین و آراد هم که کلا دلم غنج رفته بود واسشون هر دوشون رو محکم ب*و*سیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دم در بودم که همشون باهم گفتن : خدافظ نازگل .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند و چشمکی حواله شون کردم و در رو بستم که سینه به سینه ی عموی ج*ی*گ*رشون شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جون .. به به ! دست تقدیر دستت درست .. کاش عین این فیلما می افتادم تو ب*غ*لش مثلا . یا غش میکردم .. یا چشای چپمو میدید عاشقم میشد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانوم حبیبی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ب..بله ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صداتون کردم چندبار نشنیدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید .. کاری داشتین ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میخواستم بدونم رابطتون با بچه ها ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فعلا خوب بوده . من بلدم کارمو انجام بدم اقای فرداد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پسرا تا حدودی به پدرشون رفتن و اهل اذیت نیستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه تو اهل اذیتی گوگولی ؟ وا خاک به سرم ! چقدر هیز شدم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم سکوت شد که گفت : فردا ساعت 8 اینجا باشین که قرارداد رو تکمیل کنیم و شما هم م*س*تقر شین قبلش هم من بهتون یه سری اطلاعات بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم گفتم : بله چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداحافظی ای کردیم و اروم راه افتادم سمت مترو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر کوچه زهره رو دیدم که از یه 206 پیاده میشد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخندید و کفشای پاشنه بلندی که با چسب به بدبختی درستشون کرده بودم پاش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیپش خیلی ضایع بود ولی ملوس میخندید و یه سیگار رو خیلی شل لای انگشتاش گرفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رژ لب قرمزش رنگ خون گوسفند بود !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ماشین دور شد و پاهاشو توی هم گره کرد و یه پک به سیگار زد که چشمش به من افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جون خوشگل محل . کجا بودی تا حالا !؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو توی جیب مانتوم کردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من یا تو زهره جووووون ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگارشو توی جوب پرت کرد و اومد سمتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صاحب کارم بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرصی گفتم : اره اونقدر در جریانم که اب منو برد الان روحم اینجا داره باهات قدم میزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه رمانتیک ! نه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زهره حواست به خودت هست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اره دیوونه ! میخوای میریم پزشکی قانونی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشگونی از گردنش که از شال معلوم بود گرفتم و حرصی گفتم : خفه شو ورپریده . یه روز اگه من به هر دلیلی مردم تو برو با هزار تا وساطت بگو که دلیل مرگش زهره و کار هاش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.. حداقل یه کار مفید واسم بکن . حالا کجا کار پیدا کردی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شوهر کنیز پیدا کرده ... این پسره هم دوست پسرمه . فردا باهاش کات میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشه مگه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو اورد جلو و اروم گفت : مشکل جنسی داره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابرو هامو انداختم بالا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اههههه وااااا ! خاک به سرم تو از کجا میدونی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خودش دیروز گفت .. گفت خیلی .. خیلی اتیشیه .. مثلا هفته ای سه بار !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دومون خندیدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهره فقط یک سال از من کوچیکتر بود . هیچوقت به نوع پوشش گیر ندادم با اینکه پوشش توی محل ابرومون رو برده بود و همه به چشم بد بهش نگاه میکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما خواهرم پاک پاک بود . اینو مطمئن بودم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو کجا بودی گلی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کار پیدا کردم . حقوق خوب .. جای خوب .. پرستاری 6 تا بچه .. ماهی 12 تومن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنش باز موند :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوه مای گاد ! آبجی میلیونر شدی دیگه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شاید اگه مسئولیت 9 تا ادم رو دوشم نبود اره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ویت ویت .. من و منیژ و پری و کنیز و گلرو و مهناز و مامان و احمد که 7 تاییم ! اهااااا .. بچه های کنیز !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو به نشونه ی اره تکون دادم و در خونه رو باز کردم و با زهره رفتیم تو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه های کنیز داشتن تو حوض اب بازی میکردن و منیژ و پری و گلرو روی تخت کتاباشون ولو بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تابستون و درس ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچند خود منم همین شکلی بودم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچوقت یادم نمیره کسی واسه اینکه رتبه ی 12 کارشناسی انسانی شده بودم دست نزد . چون احمد میگفت حق نداره کسی درس بخونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم به زهره گفتم : خوبه که احمد نیست !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه بود هممون مثل کنیز بودیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز گوشه ای از حیاط تلفن به دست نشسته بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاه بخت شده بود ! احمد شوهرش داد .. چون کنیز بهش گفت میخواد خیاطی یاد بگیره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو سن خیلی کمی شوهرش داد .. به جواد ! به یه کارگر بدبخت ساده که مادر و خواهرش بدبخت کرده بودن خواهر منو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز از پله ها اومد پایین .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چموش بود .. عین خودم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی تنبلیش به کنیز رفته بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احمد برادر معتادم بزرگترین بچه ی این خونواده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش من .. بعد از من زهره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز 25 سالش بود و دوتا بچه داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز 22 سالش بود .. 3 سال پشت کنکور موند تا رتبه ی خوب بیاره .. هر سال بدتر از سال پیش ... دانشگاه ازاد قبول شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلرو 20 سالش بود و با تمام تلاشش دکتری دانشگاه ازاد قبول شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پری و منیژه هنوز دبیرستانی بودن . سال دیگه کنکور داشتن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این خانواده خیلی از نزدیک خوب نبود .. ولی شاید کسی از اول کوچه به این خونه نگاه کنه بهش لبخند بزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین برای من بسه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مهناز گفتم : مامان کو ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامسشو باد کرد و ترکوند : خونه نیــــرجووووون . دورهمی حاج خانوماس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ی ارومی زدم و یکی از سیبای روی تخت رو برداشتم و به سمت کنیز پرت کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم در عین هپروت بودنش گیرنده ی خوبیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیبو گرفت و گفت : به نظرت زنگ بزنم ننه ی جواد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهره که لباساشو عوض کرده بود و یه شال باز روی سرش گذاشته بود گفت : واه واه .. بلا به دور ! زنگ بزنی همین نمیچه حالتم بپره ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز نگاهی به من کرد .. بزرگتری یادش نرفته بود خواهر سیاه بخت من .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بزن .. یه احوال پرسی ساده ... تعارف معارف نکن هرچند نمیان ... حرف از بچه ی سوم شد بگو کو جواد ؟ حلیوسه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حلیوسه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلفن رو برداشت و رفت داخل خونه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی تخت نشستم و رو به منیژ گفتم : درسا چطوره ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبه .. یکم سخت هست ولی باز از بقیه من و پری جلوتریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدا رو شکر . اولین حقوقم که بیاد میدم برین هرچی کتاب میخواین بخرین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شال گلرو رو هم کشیدم که سرشو اورد بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند بهش زدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واسه توام یه لپ تاپ خوب میگیرم . خوبه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهره نخودی خندید :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واسه منم یه ماشین بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دمپاییم رو در اوردم سمتش پرت کردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو حرف نزن که 5 ساله میخوای گواهی نامه بگیری نگرفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادم اومد باید بهشون بگم دیگه نیستم برای یه هفته .. شاید بیشتر !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بینیش سرخ بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه کرده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چادرش رو پیچید دور خودش و به بچه هاش گفت برن خونه لباس عوض کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازشون خواستم بشینن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فهمیدن حرف مهمیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من .. من قبول کردم .. پولش ماهی 12 میلیونه به شرطی که کامل بمونم پیششون . من .. من قبول کردم . ازتون میخوام جلوی خواهشای مامان واسه دیدن احمد کوتاه نیاین . الان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میاد از دورهمی میگه پسر فلانی فلان سال معتاد بوده ازدواج کرده خوب شده شما ها خر نشین . من نیستم مواظب خودتون باشین . هر چند قرار نیست نبینمتون .. میام دیدنتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرازگاهی .. ولی مواظب هستین دیگه نه ؟ مشکل پیش اومد بهم زنگ بزنین . هر روز به یکیتون زنگ میزنم . حواسم بهتون هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غم تو چهره شون پیدا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز پوزخندی زد و سبد رختا رو برداشت و با بغض گفت : تو بری .. این خونه مرد نداره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم با شوخی بحثو عوض کنم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خبه حالا ... نون بیشتر بهتون میرسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندشون گرفت که زهره و کنیز هم فهمیدن و ادامه ی شوخی رو گرفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب به مامان هم گفتم و مامان از خدا خواسته گفت که برم . حتما فکر میکرد من برم پسر تکدونه ش میاد تو خونه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلرو و منیژ و بچه های کنیز خوابیده بودن و پری هم از دستشویی اومد بیرون که کنار مامان بخوابه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما 4 تا هم طبق معمول بالا پشت بوم میخوابیدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چند مگه میشه 4 تا خواهر همسن و سال باشین و شب باهم بگیرین بدون حرف بخوابین ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان ابی واسه خودم ریختم گفتم : میدونین چیه ... دلم واسه احمدم تنگ شده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهره چیشی کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا گلی ... چیه اون نکبت دل تنگی داره ؟ بدبختمون کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز خنده ای کرد و صورتشو کج کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه ما بدبخت نمیشدیم شاید الان اون سه تا خوب نمیخوابیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز چادرش رو روی خودش کشید و گفت : دلم میخواد برگردم به وقتی که 18 19 سالم بود .. هیچوقت نمیگفتم احمد میخوام خیاطی یاد بگیرم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پام زدم به رون پاش :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زر نزن بابا ... حالا یکی دو سال اینور اونور تر شوهرت میداد . اخر و عاقبتت هم همین جواد بود ! منو نگا !! دانشگاه هم رفتم .. فوق لیسانسم گرفتم .. شوهر اومد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهره خنده ی نخودی کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بی شوهری بیداد میکنه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز بهش چپ چپ نگاه کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو زر نزن تو فقط روزی 12 تا دوس پسر عوض میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز چادرشو با دندون گرفت و بلند شد و با مداد چشمی که هممون ازش استفاده میکردم یه خال گذاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادای نیر خانوم رو در اورد و با لحجه ی قمی گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واه مَن نَمدونم این دوس پسر ماس چی ؟ اصلا شی شی درد میخوره ؟ هن ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هممون زدیم زیر خنده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهره اروم گفت : باشه بابا من اصلا عند دوس پسر ... کدومشون مثلا میان خواستگاری من ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز به من نگاه کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شاید اگه ما به جای محلاتی توی جردن زندگی میکردیم الان هممون خونه شوهر بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینجوری فکر نکن ! کسی که بخواد شوهر کنه میکنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهره چهار دست و پا اومد سمت من و پاچه شلوارمو کشید :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به خدا .. به گربه ی نیر قسم که دیگه بالاتر از این قسم ندیدم من خیلی خواستم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علاوه براینکه از خنده روده بر شده بودیم خودشم داشت از خنده میمرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی نیست خواهرم ! من برم لبامم اینجوری کنم دو کیلوییش کنمم نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفتم : بسه اینقدر فک نزن .. بگیرین بخوابین .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هممون کنار هم به قول معروف قطاری دراز کشیدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل هر شب لگد پرونی قبل خوابمون شروع شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لگد میزدیم بهم و میخندیدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید همین کار مضخرف باعث میشد چند دقیقه هم شده فراموش کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیز 25 سالشه و 2 تا بچه داره و از خونه زندگیش افتاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهناز 3 سال بخاطر احمد پشت کنکور مونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • darya

    00

    من دوسش داشتم، خوشم اومد که خوندمش، قشنگ بود،

    ۳ روز پیش
  • سودا

    ۲۰ ساله 00

    مردی که برای بچش پرستار پیدا میکنه

    ۲ هفته پیش
  • السانا

    00

    عاااالی بود

    ۳ ماه پیش
  • شیرین

    ۲۱ ساله 00

    رمان خیلییی خوب و متفاوتی بود

    ۴ ماه پیش
  • عاطفه

    00

    متوسط رو به پایین بود.ولی خسته نباشی نویسنده ی عزیز

    ۴ ماه پیش
  • hasti

    ۱۷ ساله 00

    عالیههههههه ادامشو بنویسین لطفا واقعا تو خما ری موندیم

    ۴ ماه پیش
  • Vafa

    00

    ادامه نداره

    ۴ ماه پیش
  • Vafa

    00

    سلام نویسنده عزیز میشه ادامش رو بنویسید بخدا تو خماری گذاشتی ما را 🙏🙏🙏🦶

    ۴ ماه پیش
  • زهرا

    00

    عالی بود کلی خندیدم مرسی نویسنده عزیز امید وارم همیشه با این رمانایه طنزو جالب که کلی ادمو از مشغله زندگی دور منکنه بنویسی

    ۶ ماه پیش
  • آرتین

    00

    بهترین رمانی که خوندم همین بود دم نویسندش گرم

    ۸ ماه پیش
  • تیتی

    00

    سوتی زیاد داشت ولی موضوع رمان قشنگ بود. تشکرازنویسنده گرام

    ۸ ماه پیش
  • یاسی

    00

    رمان خیلی قشنگی بود مثل بقیه رمانا زیاد کلیشه ای نبود و در کل خیلی قشنگ بود

    ۱۱ ماه پیش
  • پری

    20

    با اینه باره چهارمه میخونم ولی بازم آدم از خوندش سیر نمیشه رمان قشنگی بود

    ۱۱ ماه پیش
  • یاسی

    ۲۰ ساله 10

    عالیییی

    ۱ سال پیش
  • ایرانا

    00

    عالی بود

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.