داستان راویتگر زندگی دختر فقیر و روستایی به اسم صحراست که با مادرش به تنهایی در خانه‌ی فقیرانه‌ای زندگی می‌کنند و برادر کوچیکترش در روستای دیگه‌ایی در مدرسه‌ی شبانه روزی درس میخونه؛ صحرا تمام عمر رو با چوپانی می‌گذرونه تا اینکه یک روز متوجه میشه اقوام دوری هم دارن که…
با ورود آرسام به زندگیش همه چیز تغییر می‌کنه تا اینکه خبر می‌رسه که برادرش در مدرسه کسی رو به قتل رسونده و… در ادامه اتفاقاتی پیش میاد که کل داستان رو زیر و رو می‌کنه...


122
72,600 تعداد بازدید
171 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۴۴ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهار

    00

    خوب نبود چرت وپرت چیه ایناکه کینویسیدحوصله خواننده راازبین می برید حیف وقت برای خوندن این رمان های چرت

    ۱ هفته پیش
  • بری

    ۴۳ ساله 00

    سلام داستان زیبایی بود از خواندنش لذت بردم خسته نباشید خدمت نویسنده ❤️

    ۳ هفته پیش
  • سارینا

    ۱۷ ساله 00

    عالی بود ممنونم از نویسنده رمان

    ۱ ماه پیش
  • سارینا

    ۱۷ ساله 00

    خیلی عالی بود از نویسنده این رمان ممنونم

    ۱ ماه پیش
  • منتظر صاحب الزمان

    00

    عالی بود و پرررررراسترررررس

    ۲ ماه پیش
  • لیدا

    00

    خوشم نیومد

    ۴ ماه پیش
  • عسل

    ۳۰ ساله 10

    مزخرف هی میمیرن هی زنده میشن ا

    ۵ ماه پیش
  • زهرا

    ۳۰ ساله 00

    رمان قشنگی بود اما آخراش زیادی توهمی و اغراق آمیز از اتفاقات پشت سر هم و الکی بود اما اولشو دوست داشتم که زود متوجه شدم شخصیت بیسواد داستان درنهایت موفق و پزشک شده واسه همینم خوندمش

    ۵ ماه پیش
  • فاطمه

    ۳۶ ساله 20

    فاجعه مگه میشه***آرسام باشه عقد شهریار دربیاد بعد عقد شههریار باشه بمیره بدون تموم شدن عده دوباره زن آرسام بشه بعد عقد آرسام باشه زن شهریار بشه جلب الخالق از این همه تخیل

    ۱۲ ماه پیش
  • شایان

    ۲۳ ساله 20

    تو اصلا فهمیدی چی گفتی 🤔

    ۶ ماه پیش
  • sita

    10

    عالیه ،خیلی زیبا بود ، واسه نویسنده همچین رمان جانانه ای بهترین آرزو ها را دارم

    ۷ ماه پیش
  • هلن

    ۴۰ ساله 00

    اصلا ارزش خوندن نداره

    ۸ ماه پیش
  • ریدن تو قیافه شهریار

    ۱۴ ساله 00

    اون قسمت آخر که شهریار خبر مرگش میمیره صحرا ناراحت شد دلم می خواست گلو عه صحرا رو بگیرم خفششششسس کنمممممم 🙄😅🫥 چقدر رررررر حرص خوردمممم کاشکی آنقدر داستان این دست اون دست نمیشد 🥹

    ۹ ماه پیش
  • نسرین

    ۵۳ ساله 00

    خیییلی قشنگ بودمرسی از نویسنده ارزش خوندن داره

    ۹ ماه پیش
  • ۰۰۰

    00

    نویسنده عزیز کاش فقط کمی راجب ازدواج تحقیق میکردین که نمی شود درحالی که محرم شخصی باشی زن شخص دیگه بشی

    ۱۰ ماه پیش
  • سحر

    ۲۴ ساله 00

    عالی بود

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.