رمان صحرا به قلم سحر.ح
داستان راویتگر زندگی دختر فقیر و روستایی به اسم صحراست که با مادرش به تنهایی در خانهی فقیرانهای زندگی میکنند و برادر کوچیکترش در روستای دیگهایی در مدرسهی شبانه روزی درس میخونه؛ صحرا تمام عمر رو با چوپانی میگذرونه تا اینکه یک روز متوجه میشه اقوام دوری هم دارن که… با ورود آرسام به زندگیش همه چیز تغییر میکنه تا اینکه خبر میرسه که برادرش در مدرسه کسی رو به قتل رسونده و… در ادامه اتفاقاتی پیش میاد که کل داستان رو زیر و رو میکنه...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۴۴ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #همخونه_ای
خلاصه :
داستان راویتگر زندگی دختر فقیر و روستایی به اسم صحراست که با مادرش به تنهایی در خانهی فقیرانهای زندگی میکنند و برادر کوچیکترش در روستای دیگهایی در مدرسهی شبانه روزی درس میخونه؛ صحرا تمام عمر رو با چوپانی میگذرونه تا اینکه یک روز متوجه میشه اقوام دوری هم دارن که…
با ورود آرسام به زندگیش همه چیز تغییر میکنه تا اینکه خبر میرسه که برادرش در مدرسه کسی رو به قتل رسونده و… در ادامه اتفاقاتی پیش میاد که کل داستان رو زیر و رو میکنه...
ویران کردی و رفتی
به سان سیلی ویرانگر که خرابه های دلم را با خاک یکسان کرد چگونه گذشتی ز من؟
ناروا بود و بس ستم
بدی نکردم و لایق بدی دیدن نبودم
کسی غمخوار نبود ...همدرد نبود ...همدم نبود
به راستی نبود ویرانه ای همانند من
من ماندم و دنیایی از سکوت
من ماندم و قلبی پاره پاره
من ماندم و موی سپیدی که از هجرانت برایم به یادگار گذاشتی
به راستی بد نکردم ،به راستی تلخ نبودم اما شاید شیرینی ام جانت را از هم گسیخت
به راستی یوسف سنگدلی بودی عصاره ی جانم را فشردی و رفتی
برگشتنت باشد زمان حساب دادنت
زمانی که دل ناکامم چشمهایش را ببندد و بلند فریاد بزند *قصاص*
آخ از دل ،امان از دل سوزاند دامنم را و فنا کرد تارو پود خود را
روزی که برگردی با من نه
با مجسمه ی سنگی من ملاقات خواهی کرد
و آن زمان است که با قلبی آکنده از حسرت و سوز بگویم
*آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا*
_لای لای لای
عجب هواییه..
هو ..هو حیوون بیا اینور .
با چوب بلندم به دنبال گاو وگوسفندها میدویدم.
خیلی خسته بودم و احساس گرسنگی و تشنگی شدید بهم فشار آورده بود
لقمه ی نون خشکی که همراهم بود رو از توی پارچه بیرون کشیدم و مشغول سق زدن نون خشکم شدم.
داشتم حیوان ها رو به داخل آغل میفرستادم که صدای مادرم ناواضح به گوشم رسید
در آغل رو چفت زدم دستام رو توی حوض شستم و داد زدم
_بله مادر؟
_صحرا جان آمدی دختر،چرا امروز دیرکردی دل نگرانت شدم .
_دل نگران چی مادر به من میگن صحرا نه برگ چغندر
حالا غذا چی داریم تلف شدم
به چهره ی چروکیده وسختی کشیده ی مادرم که سرش رو به آرومی پایین میبرد نگاه کردم
_انتظار داری چی داشته باشیم
نون و ماستی پیدا میشه که باهم میخوریم بیا تو دخترجان
لبخندی زدم وگفتم
_نون و ماستم نعمت خداست
حاصل دست رنج منه ها که ازصبح تا شب بااین زبون نفهم ها سروکله میزنم
مادرلبخندی زدو به داخل اتاق رفت
ازخونه که نگم بهتره
فقط یک اتاق کوچیک گلی که آشپزخانه هم گوشه ای از اون بود
اما باغچه ی قشنگی داشتیم پر از گل های قرمز و سفید
وارد خانه شدم و همراه مادر سرسفره نشستم
_راستی مادر از صادق چه خبر؟
مادر نگاه عاقل اندرسفیهی بهم انداخت و گفت
_این سوال رو دیشب هم پرسیدی
به نظرت تو همین یک روز خبری از صادق میشه؟
لقمه تو دستم خشک شد و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه ،یه سوال پرسیدم حالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچراعصبی میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای بابا از مادر هم شانس نیوردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیشه دوکلوم باهاش حرف زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ساعت نگاهی انداختم که هشت و نیم رو نشون میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیل و شال نیمه بافتم رو برداشتم و مشغول ادامه ی بافت زدن شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر چایی تازه دم رو کنارم آورد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صحرا جان مادر ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه نگاهش کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگره رو محکم بستم وگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جانم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میدونم خیلی سختی کشیدی ،میدونم جوونیت داره حرام میشه،میدونم بچگی نکردی و حسرت خوردی میدونم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ادامش مادر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه سردی بهش کردم وگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خودم میدونم چی بهم گذشته و داره میگذره یادآوریش نکن ادامش روبگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک چشمش رو با شالش گرفت و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلم میخواست توهم خانم دکتر بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم معلم بشی،نه اینکه تواین روستا عمرت هدر بره و گاو بچرونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما مادر من از کار افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن رو ببخش که نمیتونم کمک حالت باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و بافت رو کنار گذاشتم خم شدم و دست مادرم رو بوسیدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا خودت رو اذیت میکنی قربونت برم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که گله ای ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن به سرنوشتم راضیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میدونم تودختر صبور و عاقلی هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من دارم عذاب میکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخوای ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخوای گاو و گوسفندا رو بفروشیم بریم تو روستای بالا که توهم بتونی درس بخونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند خندیدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی می گی مادر من حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه گاو و گوسفندها رو بفروشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی بخوریم؟کاغذ وکتاب ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو تکون داد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه میدونم والا،قلبم واسه تو و جوونیت پر پر شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاییم رو سر کشیدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیخیال شو مادر من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگیر بخواب صبح کلی کار داریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدراز کشیدم و پتورو روی خودم کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر هم استکان ها روجمع کرد و سرجاش دراز کشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا هرروز این حرف ها رو بهم یادآوری میکردو زندگی نکبتی که داشتم رو بیشتر به چشمم میاورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که چیزی نمیگفتم و گله نمیکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس چرا همه مردم با ترحم نگاهم میکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون از شش سالگی چوپانی کردم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون وقتی همسن و سالهام مدرسه میرفتن ودرس میخوندن من خانه های مردم گاو وگوسفند میدوشیدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا شاید چون در دوازده سالگی همرا غسال روستا مرده میشستم و کفن میکردم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکدامش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین سرنوشت تلخ من بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا من صحرا هفده سال دارم و نمیدونم زندگی چیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم اسمم چطور نوشته می شود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط یک چیز را میدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگی من خلاصه می شود در این روستا و گاو و گوسفند هایش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآره سرنوشت من اینه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صحرا ،دختر بیدارشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب به مادر نگاه کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی قراره بشه ،ساعت پنجه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشو نمازت رو بخون برو گاوها رو بدوش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم رو بیرون فرستادم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه الان بلند میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر رفت سرسجادش نشست و مشغول ذکرگفتن شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هم ازجام بلند شدم و رختخوابم رو کناری گذاشتم وضوگرفتم و به نماز ایستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی نمیدونستم نمازهامرو درست میخونم یا نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما مهری خانم اینجوری یادم داده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلقمه ی نون دردهانم گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوسطل برداشتم و به آغل رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبق معمول هرروز صبح گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام دوستای عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز حالتون چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین زبان بسته ها تنهادوستای من تواین دنیا بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچکس تواین روستا دختر همسن و سال من نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگرهم داشت در شهر درس میخوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از دوشیدن شیر گاو به داخل خانه برگشتم که مادرم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_امروز حیوان ها رو به رشید میسپارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه روستای بالا برو و ازصادق خبر بگیردلم شورش رو میزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اما چطوری برم ؟نمیشه خودتون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مادر من که پای راه رفتن ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرو و تاغروب آفتاب برگرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فکرفرورفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه من که جایی رو نمیشناختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازکجا باید مدرسه صادق رو پیدا میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبقچه ی نان و پنیررو ازمادر گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچادری سرم کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام من رو به صادق برسون و بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرسش رو خوب بخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگو که چشم و امید ما به روزیه که اون دکتر بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم مادر میگم ،خدانگهدار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خداحافظت باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه راه افتادم و از کنار رودخانه گذشتم و از پل عبور کردم تا به روستای بالا برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوراه به آنجا ختم میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک راه جاده خاکی که جدید درست شده بود و یک راه جنگلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراه جاده خاکی رو درپیش گرفتم و به اطرافم با تعجب نگاه میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینجا رو اولین بار بود که میدیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما طبیعت زیبایی در پایین دره داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چقدر راه رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما ظهر شده بود لقمه ی نون و پنیر رو از بقچه خارج کردم و همزمان راه میرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطولی نکشید که خانه های روستا به چشم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازهمین فاصله هم مشخص بود روستای بزرگی ست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازکنار زمین های کشاورزی رد میشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندمرد روی زمین کار میکردن و دونفر هم باظاهری مرتب تر نظاره میکردن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه فریاد اون مرد مرتب، به هوا رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مردک مگه من به تو پول یامفت میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا حواست به کارت نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا هی کش و قوس میدی به خودت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد بیچاره تته پته کنان گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_روم سیاه آقادیشب از نردبان افتادم و کمرم درد میکنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سر منم درد نمیکنه برا پول به تو دادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه نمیتونی گورتو گم کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد ترسیده گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_غلط کردم آقا خودم همه کارا رو میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم واقعا سوخت اینجا که بدتر از روستای خودمون بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرتیکه ابله پولت تو سرت بخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر جان تو اینجا چه میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانس آوردی کسی حرفت رو نشنید وگرنه سرت به باد میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب به پیرمرد نگاه کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا مگه من چی گفتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون نامرد که دیدی آقا شهریاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر خان روستا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام زمین های روستا برای اونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوهمه رو هم با پولش میخره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمراقب باش....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزبونم روگاز گرفتم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خداروشکر کسی نشنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستی پدرجان من دنبال برادرم اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما میدونید مدرسه کدوم طرفه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برادرت کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صادق،صادق بابایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس که اینطور تو خواهر صادقی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر شری است یکم نصیحتش کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش بوی قرمه سبزی میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا ؟صادق کاری کرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خودت برو بپرس میفهمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین راه رو مستقیم برو به مدرسه میرسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتشکر کردم و به راه افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی چی که صادق شره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیکارکرده باز...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مدرسه رسیدم در رو که بازکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حیاط بزرگی روبه رو شدم که هیچکس اونجا نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیرمردی به سمتم آمد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی میخوای دختر جان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_س...سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدم برادرم رو ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برو تودفتر مدیر تا بهت اجازه بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از کجا برم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیا دنبالم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دنبال اون مرد راه افتادم و به اتاقی رسیدیم،الحق مدرسه ی بزرگی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشبحال صادق که اینجا درس میخوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلاخره بعد از پیمودن فاصله ی طولانی به اتاقی رسیدیم که خودشون میگفتن دفتر مدیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون آقا در رو کوبید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای بفرمایید در رو باز کرد و وارد تاق شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بفرما آقا صفدر ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام آقا ،این خانم اومده میگه میخواد برادرش رو ببینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقاهه نگاهی به من انداخت که سرم رو پایین انداختم و آروم سلام کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام دخترجان ،اسم برادرت چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صادق بابایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد ابرویی بالا انداخت و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه عجب ما یه کس و کاری ازاین نفله دیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی گفت؟نفله یعنی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرم رو به زبون آوردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نفله یعنی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد پوزخندی زد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_زیاد فکرت رو درگیر نکن ،بیا بشین تا ازشاهکارهای برادرت تعریف کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا معنی حرفایی که این آقا میزد رو نمیفهمیدم،به چه زبونی حرف میزد مگه فارسی نبود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببین خانم بابایی ،برادر تو کلاس هشتمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی هشت ساله تو این مدرسه ست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکبار هم تاحالا کس و کارش نیومدن سراغش رو بگیرن،هربار هم که گفتیم خانوادت بیان ،میگفت هیچکس رو نداره ،فقط یه خواهر داره تو دیار غربت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین حقیقته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب به دهان مدیر زل زدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ام..اما من و مادرم روستای بالا زندگی میکنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا صادق این حرفارو زده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من نمیدونم چرا، اما بزار چند تا از کاراش رو تعریف کنم که بفهمی این چندسال به چه بدبختی تحملش کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه چهار سال اول پسر خیلی خوب و آرومی بود و بسیار زرنگ و درس خون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما سال چهارم ابتدایی بود که با همکلاسیش دعواش شد و سرش رو شکوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسال پنجم ابتدایی بود که آزار و اذیت معلما رو شروع کرد ،طوری که یکبار توی میز معلمش یک عقرب مخفی کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اون عقرب معلم رو نیش زد.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدیر میگفت و من بیشتر از پیش دهانم از تعجب باز می شد ،صادق پسر خیلی آرومی بود چطور ممکن بود همچین کارهایی کرده باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سال های بعد هم به همین منوال گذشت ،تا سه ماه پیش که با کمک دونفر دیگه ،انبار غلات معاون مدرسه رو توروستا به آتیش کشیدن چون بهشون خط کش زده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو جلوی دهانم گرفتم و هین بلندی کشیدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_امکان نداره آقا ،صادق چطور میتونه اینکار هاروبکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله ماهم فکرمیکردیم ،از پسربچه ای به سن و سال اون همچین کارهایی برنمیاد اما اون مبتلا به مرض آزاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه هرکسی می پره و درگیر میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستیم بعد از آتش سوزی اخراجش کنیم ،اما التماس کرد و زار زد که هیچکس رو نداره ،هیئت انجمن هم از سردلسوزی بازهم بهش فرصت دادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما این باره آخره ،بار بعد مطمعن باشید اخراج میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین رو شما هم بهش بگید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس میکردم قلبم در دهانم میکوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شنیدن این حرف ها به حدی عصبی شده بودم که اگر دستم به صادق می رسید تیکه بزرگش گوشش بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آقا من میتونم صادق رو ببینم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله منتظرباشید میگم صداش کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقا مدیر ازاتاق خارج شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن موندم و دنیایی از فکر و خیال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و مادر با چه زحمت و عذابی گاو و گوسفند میچروندیم ،و لباس می بافتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیر و دوغ و ماست و پنیر میفروختیم تاخرج تحصیل صادق رو دربیاریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه امید اینکه دکتر بشه و ما رو ازفلاکت خارج کنه اما اون عوضی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کوبیده شدن در از فکرخارج شدم که دیدم آروم سر کچل صادق در چارچوب در پیدا شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدنم با چشم های گشاده شده گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آبجی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم و به سمت در هجوم بردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز یقش گرفتم و کشیدمش داخل در رو بستم و کشیده ای به گوش صادق کوبیدم و گوشش رو محکم کشیدم همزمان اشک هام رو گونه ام جاری شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آی آی آبجی جون ننه گوشم رو ول کن ،کندیش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فقط بهم بگو چرا؟چرا اینکارا رو میکنی بدبخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرمیکنی من و مادر تو چه فلاکتی داریم زندگی میکنیم و خرج تورو میدیم که خوشی زده زیر دلت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آبجی گه خوردم ولم کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین مدیر معلما همشون بامن لجن براهمین دروغ ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره بیکارن که فقط از تو بدشون بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوش کن صادق ،به خدایی که بالاسرمه قسم میخورم که اگه اخرجت کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این همه سال که بهت پول دادیم حروم شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونت رو میریزم و کاری میکنم پا تو روستا بزاری سنگسارت کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و مادر شب هایی هست که نون نداریم بخوریم ولی پول کتاب و خوابگاه تورو میفرستیم متوجهی چی میگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه آبجی قول میدم آدم شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو و ننه غصه نخورید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه روح بابا درست میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشش رو ول کردم و بغلش کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مراقب خودت باش صادق ،من و مادر همه چشم و امیدمون به توئه که چهارکلوم بلدی بنویسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و مادرو نبین که حتی بلد نیستیم اسم خودمون رو بنویسیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو افتخار ما شو و اسممون رو همه جا بلند کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصادق محکم بغلم کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قول میدم آبجی قول میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگونه اش رو بوسیدم و بعد از یه سری سفارشات و نصیحت راه افتادم که برگردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونستم ساعت چند بود نیمه های ظهر بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به جلو قدم برمیداشتم و خانه های اطراف و زمین ها رو نگاه میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو به جسم سفتی برخورد کردم و زمین افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو بالا آوردم اما نور خورشید تو صورت اون مرد افتاده بود و نمیتونستم ببینمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازجام بلند شدم و خیره ی مرد رو به روم شدم و با سروصدا آب دهانم رو قورت دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_س...س...سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توکی هستی ؟اولین باره میبینمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ر...را..راستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه مرگته که زبونت بند اومده نکنه دزدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس بهش زل زدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه دزد نیستم،اومدم برادرم رو ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برادرت کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه یکی نبود بهش بگه به تو چه ربطی داره ،اما واقعا جرعتش رو نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااون صحنه ای که صبح ازش دیده بودم به شدت ازش ترسیده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برادرم اینجا درس میخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون داد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیله خب ،سریع تر از اینجا برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین رو گفت و به سرعت ازم دور شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرکنم مشکل روانی داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر خان هستی که هستی ،موندن و نموندنم به تو چه ربطی داشت آخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه راهم ادامه دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوا خیلی زود به تاریکی نزدیک شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدم هام رو تند تر کردم و طوری که به دو رسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چقدر دویدم تا چراغ های روستا رو دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس راحتی کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونقدر خسته بودم که بارسیدن به داخل روستا قدم هام رو روی زمین می کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمسایه ها باتعجب بهم نگاه میکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتما تعجب کرده بودن که این وقت شب بیرون چیکار داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه درخونه که رسیدم در حیاط با صدای ناهنجاری باز شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مادر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانم با عجله به حیاط اومد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صحرا اومدی ؟نصف جان شدم دختر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی دیر کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب حوض نشستم و به صورتم آب زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام،فاصله زیاد بود توی مدرسه هم معطلم کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خستم میخوام بخوابم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیا یه چیزی بخور مادر از کت و کول افتادی ،صادق چطور بود؟خوب بود بچم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه روبه روم خیره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوله رو برداشتم و صورتم روخشک کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره خیلی بهتر ازما بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خداروشکر ،به امید خدا بچم زود دکتر مهندس شه دست ماروهم بگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف مادر رو بی جواب گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی جوابی نداشتم که بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهتر بود از خرابکاریای پسرش چیزی نفهمه و ناراحت نشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرختخوابم رو پهن کردم ودراز کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطولی نکشید که به خواب عمیقی فرورفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای مرغ و خروس ها چشمام رو بازکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوا روشن شده بود،با تعجب سرجام نشستم پس مادر کجا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآفتاب که خیلی وقته طلوع کرده چرا من خواب موندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مادر ،مادر کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با ظرف دون مرغ ها به حیاط اومد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چته دختر همه درو همسایه صدات رو شنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخسته بودی گفتم یکم بیشتر بخوابی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبحانت رو بخور و بیا حیوان ها رو به چرا ببر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرسنم نبود برای همین ،چادری دور کمرم بستم و سطل آبی برداشتم و به راه افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چوب دنبال حیوان ها دویدم و به چرا رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیوان ها رو رها کردم و خودم گوشه ای نشستم و به فکرفرورفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگران آینده ی صادق بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی چی میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی ممکن بود عاقل بشه و به فکر من و مادر بیوفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرشید هم که دوتا گوسفندش رو به چرا آورده بود ازدور دیدم و سرم رو پایین انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز نگاه های خیره ی رشید اصلا خوشم نمیومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام صحرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیرلب سلام کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کی از روستای بالا برگشتی ؟صادق خوب بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی دید تمایلی به حرف زدن ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود خداحافظی کرد و ازاونجا دور شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاظر بودم تا آخر عمر کنار مادر بمونم و چوپانی کنم اما با رشید ازدواج نکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اون موهایی که هربار با آب محکم به سرش میچسبوند تا به خیال خودش جذاب تر بشه متنفر بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگی به حد کافی نکبت بار بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرهمین حد برام بس بود تحمل بیشتر از این رو نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغروب شده بود و میخواستم برگردم خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه شدت خسته بودم و این زبون نفهم ها حسابی حالم رو گرفته بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام لباس هام گلی و خاکی شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک خونه که شدم چشمام ازتعجب دراومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین ماشینه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حیرت جلوتر رفتم و به بدنه ی ماشین دست میزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این ماشین در خونه ی ما چیکار میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی زود حیوان ها رو به داخل آغل فرستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتوجه کفش های تمیزی جلوی در شدم و لحظه به لحظه به حیرتم اضافه میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آخه اینجا چه خبره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی آروم ازدو پله ی دم در بالا رفتم و به خانم و آقای مرتبی که روبه روی در نشسته بودن خیره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون زن و مرد هم متوجه حضور من شدن و با لبخند بهم نگاه کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو باید صحرا باشی ،چقدر بزرگ شدی دختر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین زن کی بود که من رو می شناخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعادلات ذهنم حسابی بهم ریخته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر که من رو دید گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خدا مرگم بده مادر چرا شبیه میت شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام تنت گلی شده،برو لباسات رو عوض کن و بیا کارت دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هم عین ربات به حرف مادر عمل کردم و لباس آبی ساده ای برداشتم و از در اتاق بیرون اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت دیوار اتاق لباسم رو عوض کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست و صورتم رو شستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام روزیر شال فرستادم و آروم وارد شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن رو ببخشید ،یکم جا خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون خانم از جا بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرم بغلم گرفت و من رو بوسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقاهه هم با لبخند نگاهی بهم کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حق داری دخترم سرزده اومدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این چه حرفیه آقا فرزاد نور چشم ماهستین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا مادر چایی بریز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چقدر اسم زیبایی واسه دخترتون انتخاب کردین تک و بی نظیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کنیز شماست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو پایین انداختم و زیرلب گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وا براچی باید کنیز کسی بشم که نمیشناسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچایی رو جلوشون گذاشتم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مادر نمیخوای مهمان ها رو معرفی کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شهلا خاله ی کوچیک منه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی تنها کسی که من از دار دنیا دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما چون فقط چهار سال ازمن بزرگ از بود خیلی باهم صمیمی بودیم و به اسم صداش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر سرش رو پایین انداخت و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیزهایی هست که هیچوقت بهت نگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید الان وقتش باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب به مادر نگاه کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_م..من چیو نمیدونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر نگاهی به شهلا کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من و پدرت بعد ازاینکه توی روستای بالاهم رو دیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاشق هم شدیم اما هیچکس موافق نبودچون من بی کس و کار بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم ،مادرم ،پدربزرگ و مادربزرگ همه مرده بودن فقط من مونده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله هم تونست درس بخونه و به شهربره و ازدواج کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانجمن روستا تصمیم گرفت برای اینکه یه دختر تک و تنها زندگی نکنه، من رو به یه پیرمرد کر و لال شوهر بدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسول هم برای ازدواج با من اصرار کرد اما از خانوادش طرد شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه این روستا اومدیم زندگی جدیدی دور ازهمه تشکیل دادیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما طولی نکشید که بعد ازبه دنیا اومدن صادق ،روی زمین دعواش میشه و با بیل توی سرش میزنن و....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا نفهمیدم اشکام کی روی صورتم جاری شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اما مامان مگه تو نگفتی ،بابا رو مار نیش زد ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا دروغ میگی هیچکس بابا رو نکشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارینا
۱۷ ساله 00خیلی عالی بود از نویسنده این رمان ممنونم
۲ هفته پیشمنتظر صاحب الزمان
00عالی بود و پرررررراسترررررس
۱ ماه پیشلیدا
00خوشم نیومد
۳ ماه پیشعسل
۳۰ ساله 00مزخرف هی میمیرن هی زنده میشن ا
۴ ماه پیشزهرا
۳۰ ساله 00رمان قشنگی بود اما آخراش زیادی توهمی و اغراق آمیز از اتفاقات پشت سر هم و الکی بود اما اولشو دوست داشتم که زود متوجه شدم شخصیت بیسواد داستان درنهایت موفق و پزشک شده واسه همینم خوندمش
۴ ماه پیشفاطمه
۳۶ ساله 20فاجعه مگه میشه***آرسام باشه عقد شهریار دربیاد بعد عقد شههریار باشه بمیره بدون تموم شدن عده دوباره زن آرسام بشه بعد عقد آرسام باشه زن شهریار بشه جلب الخالق از این همه تخیل
۱۰ ماه پیششایان
۲۳ ساله 20تو اصلا فهمیدی چی گفتی 🤔
۵ ماه پیشsita
00عالیه ،خیلی زیبا بود ، واسه نویسنده همچین رمان جانانه ای بهترین آرزو ها را دارم
۶ ماه پیشهلن
۴۰ ساله 00اصلا ارزش خوندن نداره
۷ ماه پیشریدن تو قیافه شهریار
۱۴ ساله 00اون قسمت آخر که شهریار خبر مرگش میمیره صحرا ناراحت شد دلم می خواست گلو عه صحرا رو بگیرم خفششششسس کنمممممم 🙄😅🫥 چقدر رررررر حرص خوردمممم کاشکی آنقدر داستان این دست اون دست نمیشد 🥹
۸ ماه پیشنسرین
۵۳ ساله 00خیییلی قشنگ بودمرسی از نویسنده ارزش خوندن داره
۸ ماه پیش۰۰۰
00نویسنده عزیز کاش فقط کمی راجب ازدواج تحقیق میکردین که نمی شود درحالی که محرم شخصی باشی زن شخص دیگه بشی
۹ ماه پیشسحر
۲۴ ساله 00عالی بود
۱۰ ماه پیشمطهره
۱۶ ساله 11زیبا بود،،،میشه گفت هیجان خاصی داشت،،،در کل قشنگ بود. #قلمت_پایدار_نویسنده_عزیز.
۱ سال پیشسایه
۱۲ ساله 10عالی بود دوست داشتم
۱۱ ماه پیشمحدثه
۲۱ ساله 01مزخرف تر از این رمان نخونده بودم چشاتون اللکی ضعیف نکنید
۱۲ ماه پیش
سارینا
۱۷ ساله 00عالی بود ممنونم از نویسنده رمان