رمان میرغضب مهربون
- به قلم شبنم کرمی
- ⏱️۷ ساعت و ۱۳ دقیقه
- 97.7K 👁
- 436 ❤️
- 316 💬
داستان درباره دختری به اسم رویاست! رویاتوی یکی از پس کوچه های پایین شهر تهران همراه با مادرش زندگی میکنه, پدر رویا از دنیا رفته , ورویا تلاش میکنه که چرخه زندگی روبه دست بگیره ودنبال یه کارروز مزدی میگرده, باپیدا شدن کارتازه سختی های زندگیش شروع میشه.... پایان خوش...
دست واردخونه شد, باورم
نمیشد, اونا ماموربودن, اومده
بودن قهرمان منوببرن! اونا
حتی اجازه ندادن که پدرم
غذاشوبخوره! به بابا نگاه
کردم, به دستش دستبندزده
بودن! باغم نگاهم کردوگفت؛
غصه نخوری بابایی من میرم
زودبرمیگردم, همه چی درست
میشه, باگریه وکولی بازی به
مامورا حمله کردم واجازه
نمیدادم پدرمو ببرن! بابا با
دهن خشک شده بهم توپید؛
رویاااانکن,, بیشترازاین عذابم
نده,قول میدم,بهت قول میدم
همه چی درست میشه, مامان
باگریه اومد دستمو گرفت و
کشون کشون منو بردتوی اتاق
هرچه گریه کردم وباباموصدا
زدم فایده نداشت, بابارفته بود...
پارت سوم...
به داروخونه رسیدم, به پول
مچاله شده توی دستم نگاه
کردم, همین پول های کثیف
باعث نابودی پدرم شدن!!!
قرص هاروخریدم ودوباره
مسیره رفته روبرگشتم, بازم
به فکرفرورفتم, اون روز بعد
ازاینکه بابارو بردن ماهم
پشت بندش رفتیم کلانتری!
باورم نمیشد! باباواین همه
شاکی, اخرش فهمیدیم یه
نفرازخدا بی خبر کلاه پدر
بدبختمو به عنوان نماینده
خارجه برداشته ورفته, بابامم
واسه ورشکست نشدن وجمع
کردن اوضاع ازاین واون
قرض کرده ووام گرفته!!
باباروانداختن زندون ومامانم
بابدبختی وضررهای زیاد
کارخونه ومغازه هارو فروخت
اماکم بود!خیلی کم! خونه و
ماشین و... همه چی درعرض
دوماه دود شدورفت هوا!!!
خونه روفروختم, فقط چند
تاوسیله ازخونه واسمون
مونده بود, اومدیم پایین شهر
یه خونه ی ۵۰متری خریدیم!
حتی مبل هامونم فروختیم
فقط یه کاناپه که یادگاراز
بابام بود همراهمون آوردیم
ووسایل اتاق من!! یه مدت
توخونه جدید مستقرشدیم
صبح زود یه مامور بایه نامه
اومد درخونه مون! بابای من
قهرمان من! همه ی زندگی من
توی زندون خودشو دار زده
بود وتنهاچیزی که ازبابام به
فاطمه زهرا
00عااااااااآاااااااااالی بود
۳ هفته پیشگیتی
00واقعأ عالییی بود 👌🏼 لذت بردم خدا قوتتتتت💓
۴ هفته پیشکنجکاووم
00میشه داستان را به صورت خلاصه برام بگید از بام تهران به بعد چون برام بالا نمیاد...
۴ هفته پیشزهرا
00رمان قشنگی بود خیلی خیلیییی قشنگ بود و بعضی جاهاش خیلی غمناک بود ولی خب اخرش خوب تموم شد
۱ ماه پیشBARAN
23یه رمان به شدت کلیشه ای قلم ضعیف و شخصیت های به شدت ضعیف تر دختری که فقط گریه میکنه هنوز چیزی نشده زد عاشق شد بزار دو روز بگذره .به هر حال این یه رمان ابتدایی بیش نبود نمیدونم چطوری دوستان میگن عالی بود .از سازنده محترم میخوایم این رمان های ابکی رو داخل اپلیکشن قرار ندن
۱ ماه پیشمینا
00خیلی رمان جذاب و خوبی بود و آخرش خیلی خوب تموم شد
۲ ماه پیشفاطمه
00یه مشکلات ریزی داشت مثلا یجا سوگند و سارا خطاب کرده و چند مشکل شبیه به این ولی در کل رمانش عالی بود
۲ ماه پیشسپیده
10ارزش خواندن داره خیلی خوب بود
۲ ماه پیشSamin
00رمان عالی بود از نا بوده هم می نشست گریه میکرد هم می خندید هم ناراحت میشد هم خوشحال تموم. حسا توش بود خسته نباشید
۲ ماه پیشفاطی
00خیلییی قشنگ بود خسته نباشید
۲ ماه پیشمبینا
00رمان بسیار جالب و هیجانی بود از رمان هایی بود که نمیتونستی حدس بزنی دو دقیقه بعدش چه اتفاقی میفته
۲ ماه پیشمهرسا
10یکی از قشنگ ترین رمان هایی بود که خوندم عاشقانه ای زیبا عالی بود دوست نداشتم تموم بشه
۳ ماه پیشحنا
00عالی بود واقعا
۳ ماه پیشال
00عالیییییییییی
۳ ماه پیش
-
رمان ترنم عاشقی ژانر : #پلیسی #عاشقانه #طنز #کلکلی #همخونه ای
-
میرغضب مهربون ژانر : #عاشقانه #طنز #همخونه ای #اربابی #معمایی
-
بادیگارد ریزه میزه ارباب(عشقی ممنوعه) ژانر : #عاشقانه #طنز #معمایی #انجمن رمان ترکان
-
همکارم میشی ژانر : #پلیسی #عاشقانه #طنز #همخونه ای
-
صدای بارون ، عطر نفسهات ژانر : #عاشقانه #طنز #کلکلی #همخونه ای #مذهبی
زهرا
00خیلی چرت بود