رمان میرغضب مهربون
- به قلم شبنم کرمی
- ⏱️۷ ساعت و ۱۳ دقیقه
- 103.4K 👁
- 462 ❤️
- 342 💬
داستان درباره دختری به اسم رویاست! رویاتوی یکی از پس کوچه های پایین شهر تهران همراه با مادرش زندگی میکنه, پدر رویا از دنیا رفته , ورویا تلاش میکنه که چرخه زندگی روبه دست بگیره ودنبال یه کارروز مزدی میگرده, باپیدا شدن کارتازه سختی های زندگیش شروع میشه.... پایان خوش...
دست واردخونه شد, باورم
نمیشد, اونا ماموربودن, اومده
بودن قهرمان منوببرن! اونا
حتی اجازه ندادن که پدرم
غذاشوبخوره! به بابا نگاه
کردم, به دستش دستبندزده
بودن! باغم نگاهم کردوگفت؛
غصه نخوری بابایی من میرم
زودبرمیگردم, همه چی درست
میشه, باگریه وکولی بازی به
مامورا حمله کردم واجازه
نمیدادم پدرمو ببرن! بابا با
دهن خشک شده بهم توپید؛
رویاااانکن,, بیشترازاین عذابم
نده,قول میدم,بهت قول میدم
همه چی درست میشه, مامان
باگریه اومد دستمو گرفت و
کشون کشون منو بردتوی اتاق
هرچه گریه کردم وباباموصدا
زدم فایده نداشت, بابارفته بود...
پارت سوم...
به داروخونه رسیدم, به پول
مچاله شده توی دستم نگاه
کردم, همین پول های کثیف
باعث نابودی پدرم شدن!!!
قرص هاروخریدم ودوباره
مسیره رفته روبرگشتم, بازم
به فکرفرورفتم, اون روز بعد
ازاینکه بابارو بردن ماهم
پشت بندش رفتیم کلانتری!
باورم نمیشد! باباواین همه
شاکی, اخرش فهمیدیم یه
نفرازخدا بی خبر کلاه پدر
بدبختمو به عنوان نماینده
خارجه برداشته ورفته, بابامم
واسه ورشکست نشدن وجمع
کردن اوضاع ازاین واون
قرض کرده ووام گرفته!!
باباروانداختن زندون ومامانم
بابدبختی وضررهای زیاد
کارخونه ومغازه هارو فروخت
اماکم بود!خیلی کم! خونه و
ماشین و... همه چی درعرض
دوماه دود شدورفت هوا!!!
خونه روفروختم, فقط چند
تاوسیله ازخونه واسمون
مونده بود, اومدیم پایین شهر
یه خونه ی ۵۰متری خریدیم!
حتی مبل هامونم فروختیم
فقط یه کاناپه که یادگاراز
بابام بود همراهمون آوردیم
ووسایل اتاق من!! یه مدت
توخونه جدید مستقرشدیم
صبح زود یه مامور بایه نامه
اومد درخونه مون! بابای من
قهرمان من! همه ی زندگی من
توی زندون خودشو دار زده
بود وتنهاچیزی که ازبابام به
ثریا
1از این رمان خیلی خوشم اومد.داستان طورسی نوشته شده که میتونه به واقعیت نزدیک باشه زیاد تخیلی ودوراز ذهن نیست.👍👍❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
۱ ماه پیشاگه رمان از زبون
2فرهاد هم گفته میشد وجه جالبتری داشت به نظرم و گریه های رویا یکم حوصله سر بر بود
۲ ماه پیشدرسته شروع رمان خیلی
3اما اواسط رمان دیگه واقعا نمیشد ادانه ندی و باید تا اخر میخوندی رمان قشنگی بود
۲ ماه پیشM.j
5اینکه رویا همش درحال گریه بود رمانو خسته کننده میکرد
۳ ماه پیشدختر مغرور
3رمان جالبی بود فکر کردم جلد دوم داره اما خیلی ماهرانه وجالب رمان تموم شد فقط چندجاش اشتباه اسم شخصیت ها گفته شده بود که اونم چیز خاصی نیست.از نویسنده اش قدردانی میکنم وخسته نباشید میگم
۳ ماه پیشنسیم
0منکه چیز بدی نمیگم چرا پیامم حذف میشه؟
۳ ماه پیشبی نام
8آبکی وحشتناک ، رویا مدام در حال گریه کردن بود ، شخصیت بسیار ضعیفی داشت، خیلی یه دفعه اومد حامله شد از فرهاد ، با اینکه به عنوان خدمتکار تو خونه کار میکرد توقع داشت تو مهمونیا شرکت کنه و تیپ بزنه و خودشو یه شیدا ثابت کنه که سره؟ واتدفاز؟؟
۵ ماه پیشعزیزم رویا دوی رمان
1بنظر من باحال بودو دوستش داشتمممم😍😍😍
۴ ماه پیش....
1فکر کنم شما متوجه داستان نشدید بخاطر این تیپ میزد و تو مهمونیا بود چون فبلا تو مهمونیای بهتراز اون مهمونیا بود و نکته بعدی عشق و عاشقی رو دست کم نگیر عاشق بودنو حامله شد چیش گنگه؟
۳ ماه پیشنسیم
2عالی بود و در عین حال هم ادمو حرس میداد هم خوشحال میکرد و.... از نویسنده گرامی ممنونم خسته نباشید فقط اگه از زبون شخصیت های دیگه هم قصه رو تعریف میکردید به نظر من جذابتر میشد البته قصد بی احترامی ندارم و در کل عالی بود
۳ ماه پیشمریم
1من دوستش داشتم اما دیگه زیادی گریه میکرد و اخرش خیلی زود جمع شد ای کاش یه پارت دیگه ام داشت
۴ ماه پیشرویا
2خیلی رمان خوبی بود از نویسنداش واقعا بابت نوشتن این رمان تشکر میکنم الهی که کل خستگی و فکری ک بابت نوشتن این رمان گذاشتی از تنت در بیار رمان فوق العاده ای بود موفق باشی شبنم عزیزم🫂💗
۴ ماه پیشیاسی
5بدنبود ،گریه هاش رواعصاب بود، اخرشو خیلی خلاصه کرد ،دختربدون اجازه ولی نمیتونه محرم کسی بشه ودراخراینکه چراهمه رمان ها خرمتکار وارباب هستن وعاشق هم میشن ؟چرا این اتفاق ها دردنیای واقعی نمی افته ؟
۴ ماه پیشمژگان
51-نگفته بود پرهام و شیدا چطور باهم آشنا شده بودن .2- فرهاد چطور از ساعت اومدن خاله فرشته از کرمانشاه خبر داشت . 3-داخل نامه *** بومهن نبود چون رویا خودش هم *** نداشت بعد فرهاد چطور خونشون پیدا کرده بود.. در کل رمان قشنگی بود
۴ ماه پیشسما
0عالی بودمن خسته نباشید
۴ ماه پیشمونا
3بد نبود کمی آبکی بود 😂❤
۴ ماه پیش
-
رمان ترنم عاشقی ژانر : #پلیسی #عاشقانه #طنز #کلکلی #همخونه ای
-
رمان سَقف کاغَذي ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی #معمایی
-
میرغضب مهربون ژانر : #عاشقانه #طنز #همخونه ای #اربابی #معمایی
-
سند بدون عنوان ( جلد اول رمان به طعم شکلات ) ژانر : #عاشقانه #طنز #معمایی
-
به طعم شکلات (نسخه کامل) ژانر : #عاشقانه #طنز #معمایی
آی سان
0زیاد حرفه ای نبود ولی ضعیف هم نبود خدا قوت