پا به پای خورشید

به قلم مهنا

عاشقانه اجتماعی

آتنا شریعتی دختری اهل جنوبه که تو پالایشگاه تهران شاغله و شغلشم مردونست.
تو زندگیش سختیای زیادی کشیده و همه ی عمرش به فداکاری گذشته.
بخاطر همین فداکار بودن و از خودگذشتگی که داره با مرد بی احساسی به نام اسحاق کرامت ازدواج میکنه...


195
75,718 تعداد بازدید
136 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۵۵ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ملیکا

    00

    باحال بود بعد مدتها بهم خوش گذشت...

    ۲ هفته پیش
  • فندق

    ۲۵ ساله 00

    سن اسحاق زیادبود.رمان خیلی زودجمع شده بودپروبال نداده بود.مگه میشه دوتاسرطان بگیری وخوب بشی.پیوندسرطان مغزو استخوان فقط بایدازهمخون خودت باشه.درکل بنظرم بایدجوردیگه ای اتفاقات رقم میخورددرکل بیمزه بود

    ۴ ماه پیش
  • نیایش

    00

    در کل واسه سرگرمی خوب بود اما معلوم بود اصلاااا حقیقی واسه ی نوشتش صورت گرفته چون پیوند مغز و استخوان فقط با اقوام درجه یک (دوقلو همسان) یا خواهر و برادر ترجیحا هم جنس شخص امکان داره نه هرکی ://////

    ۶ ماه پیش
  • رمانخون

    ۳۲ ساله 10

    من نمیدون کی این نویسنده یاد میگیرن درست بنویسن طرف نمازخونه سرلختو استین کوتاه با ارایش مییاد تو جشن مختلط این چه وضعشه

    ۶ ماه پیش
  • ناهید

    ۴۰ ساله 00

    رمان نسبتاً خوبی بود وبیشتر آموزنده بود تا عاشقانه

    ۶ ماه پیش
  • طیبه

    ۴۰ ساله 00

    رمان قشنگی بود .ولی رویایی کارشده . سن اسحاق زیاد و آخرشم سریع تموم شد . خسته نباشید. امیدوارم برای کارهای بعد تموم تلاشتون بکنید

    ۷ ماه پیش
  • Hani

    00

    رمان خیلی قشنگی بود منتها آخرش یه جوری خیلی سریع رمان جمع شد دوس داشتم بیشتر از این میشد در کل خوب بود

    ۷ ماه پیش
  • سلطان غم

    00

    عالی عالی

    ۸ ماه پیش
  • خوب بود و خلاصه

    ۴۱ ساله 00

    خوی بود و خلاصه

    ۸ ماه پیش
  • رها

    ۴۵ ساله 00

    رمان بسیار بامحتوای و آموزنده آیی بود درس محبت بی شائبه و خدا گونه به خواننده میده

    ۸ ماه پیش
  • F.b

    ۲۲ ساله 10

    رمان قشنگی بود ولی اگه یکم سن اسحاق کمتر بود بهتر می شد

    ۱۰ ماه پیش
  • دلیار

    40

    اصلا نمیتونم درک کنم چرا نویسنده از یه طرف آتنا رو یه دختر نمازخوان وبا حیا نشون میده ازیه طرف تو مهمانی صالحی که مختلطه بالباس بدون آستین ونیمه باز و بدون شال جولون میده

    ۱۰ ماه پیش
  • سیلاماا

    ۱۱ ساله 00

    واییییی که نسمدونی چقدر خوبه فقط سن اسحاق چقدر بود من هم تصمسم با رمان نوشتن دارم اگه میخواید یکسر بزنید نام رمان شکوفه های پاییزی

    ۱۱ ماه پیش
  • فاطمه

    ۲۶ ساله 10

    رمان قشنگی بود دوست داشتم آموزنده بود مطمئنا عشق واقعی همیشه پیروز میشه از محبت خارها گل میشود

    ۱۱ ماه پیش
  • فاطمه

    ۲۲ ساله 00

    زیبا بود ، من که دوست داشتم

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.