گلاره دختر تنها و افسرده ای است… گذشته ی تاریک و بدی دارد. انقدر سیاه و زشت که سعی دارد فراموشش کند.
بلاخره و همان طور که می خواهد یک اتفاق، زندگیش را عوض می کند و باعث می شود فرشته ی نجات و مرد زندگیش را پیدا کند…
مردی که تنهاست، حتی از گلاره هم تنها تر.. اما با تمام تنهایی هایش می شود نقطه ی شروعِ جاده ی زیبا و سرسبزی در کویر زندگیِ گلاره.
همه چیز خوب نمی ماند و اتفاقاتی برایش می افتد. اتفاقاتی که گلاره را تا سر حد مرگ می ترساند…
ترسِ از دست دادن دوباره ی همه چیزش…
ترس از تکرارِ مکررات…!
برای نجات دادن زندگیش تنها یک کار می کند؛..پایا ن مناسب شخصیت داستان
از زبان نویسنده رمان
دوستانی که من و میشناسن میدونن من دوست ندارم تکراری بنویسم…ولی…
این خیلی هم ایده اش نو نیست…خودم کتابی با این مضمون توی انجمن ندیدم ولی کلا چیزه خیلی کمی هم نیست و ممکنه بگید تکراریه.
اما تکراری بودنِ ایده ملاک نیست.
نگاه کن من چه بی پروا، چه بی پروا به مرز قصه های کهنه می تازم
نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما برای عشق یه فصل تازه می سازم
منم قول میدم فصل جدید و تازه ای برای عشق بسازم حتی با اس


71
72,625 تعداد بازدید
48 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۸ ساعت و ۱۶ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ناشناس

    00

    به نظرم بهتر بود اختلاف سنیشون کم می کردین وگرنه خیلی آموزنده بود چه قدر تلخ به سبک خودش خوب بود ازدوتج یه دختر مذهبی با یه مرد از طبقه بالا بی چاره گلاره

    ۲ هفته پیش
  • ناشناس

    00

    شوگر ددی بود یکمم ته مایه های سیندرلا داشت ولی فرارش مثل پشت یک دیوار سنگی مقبول بود

    ۳ ماه پیش
  • دل

    ۱۹ ساله 00

    رمان فقط راز های عقیق خیلی قشنگ

    ۱ ماه پیش
  • ریحان

    00

    در یک کلمه فوق العاده😍👌🏻

    ۴ ماه پیش
  • مریم

    ۲۴ ساله 00

    قشنگ بود ،،ولی زیادی طولانی بود و اینکه به شدت استرس زا بود همش منتظر ی اتفاق بد بودی ...

    ۶ ماه پیش
  • ماهک

    00

    بهترین رمانی بود که خوندم و از نویسندش بسیا ممنونم

    ۶ ماه پیش
  • خیلی رمان قشنگی بود

    00

    خیلی رمان قشنگی بود کاش یه جوری خانواده اشومیدوازخوشبخت بودنش میگفت درهرحال ممنون ازنویسنده رمان بازهم همچین رمانهای قشنگ بنویسد

    ۷ ماه پیش
  • برازنده

    ۲۶ ساله 01

    ممنون از نویسنده احساس میکنم داستان شروع و پایان خوبی نداشت اما خیلی جذاب بود اما محتواش برعکس بود که اینم گذاشتم پای تخیل و قوه نویسنده

    ۷ ماه پیش
  • ناشناس

    00

    داستان عبرت آموزی بود گلاره واقعا تو شرایط بدی زندگی می کرد ولی فک کنم از بخش یزدان یم تخیلی میزد نمیدونم البته مطلق نیست نمیدونم ولی سیندرلایی بود

    ۷ ماه پیش
  • Zm

    00

    چرا به این رمان اونجوری که لایقشه توجه نشده🥲واقعا در سطح رقابت با رمان های جذاب و قوی ای مثل اسطوره هست،قلم قوی و داستان جذاب و بنظرم اصلا قسمت های آبکی نداشت.خیلی احساسی و غم انگیز بود

    ۹ ماه پیش
  • زی

    10

    نویسنده عزیز در کمال احترام نظرم رو بیان میکنم؛کاش بجای درس عبرت دادن داستان رو چند خط قبلش تموم میکردی اینهمه گریه کردیم اشک ریختیم کاش حداقل آخرش با حس بهتری تموم میشد،هرچند بسیار جذاب بود♥️

    ۹ ماه پیش
  • زیبا

    ۲۸ ساله 10

    خوب و عالی بود ولی پایانش فکر کنم باز بود دوس داشتم یزدان بفهمه وببینم عکس العملش چیه🤔🤔

    ۱۱ ماه پیش
  • zeyno

    00

    عالی بود نویسنده جااااااان خیلی متفاووووت وعالی اصن مثل شو نخونده بودم وبه شدت قلم قوی واینکه موضوعات با دلایل منطقی بهم ربط داده شدن

    ۱۲ ماه پیش
  • ماه نقره ای

    10

    رمان خوبی بود ولی اگه شخصیت احساسی دارید نخونید چون بیشترش غم و استرسه حال بدیع

    ۱۲ ماه پیش
  • ایسو

    ۲۴ ساله 00

    خیلی خیلی رمان قشنگی بود بهترین رمانی خوندم اینه

    ۱۲ ماه پیش
  • شبنم

    ۲۱ ساله 10

    آخرش خیلی محشر بود می دونم دردناکه اما هرچیزی غیر این خیالی بود یزدان یکم زود عاشق گلاره شد با نامه مهیار اشکم در اومد با اینکه یه درصد هم ازش خوشم نیومدگلاره یکم درک شخصیتش سخت بود

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.