
رمان حس دوطرفه
- به قلم مریم
- ⏱️۴ ساعت و ۲ دقیقه
- 80.3K 👁
- 293 ❤️
- 235 💬
پریا دختریه که تو هیجده سالگیش ضربه عشقی خورده و حس میکنه قلبش اینقدر سنگی شده که کسی و نمیتونه دوست داشته باشه...ولی مهرزاد میاد و....
حدیث همینطور که از رو تخت بلند میشد گفت:الان یه نیم ساعت پیشی بهت نشون بدم که اون سرش ناپیدا باشه -هه!کی؟؟ توووووووو
-آره من
اینو گفت و بلند شد اومد دنبالم...من بدو حدیث بدو اینقدر سر و صدا کردیم که پ رهام بدبختم از خواب بیدار شد....
-چه خبرتونه سر صبحی؟؟خونه رو گذاشتین رو سرتون!!!!
-از این خواهر دیونت بپرس!! ....من..
پرهام یه نگاه به حدیث کرد و با تعجب پرسید:تو چرا اینقدر خیسییییی؟ منو حدیث یه نگاه بهم کردیم و پقی زدیم زیر خنده
-مرررررررررررض....دیونه ها!خواهر دیونه داشتم کم بود زن دیونم دارم میگیرم!!!خدا آخر و عاقبت منو با شما دوتا دیونه بخیر کنه میگم لباسات چرا خیسه هر هر میخندن!تو رو خدا نگاشون کن عیین همین بچه ها می مونن،نمیدونم شما دوتا کی میخوایین بزرگ شین؟!...پرهام انگشت اشارشو طرف حدیث گرفت و گفت:همش تقصیر توئه...هر وقت میای اینجا با این پریا واسم شب و روز نمیزارین!!
حدیث که تا اون موقع میخندید یه قیافه حق بجانب ساختگی به خودش گرفت و
گفت:همینه!! میخوای بخواه نمیخوای نخواه منو پری همینی که هستیم...منم به زور خندمو خوردم و گفتم:راس میگه همینی که هست پرهام دستاشو به نشونه ی تسلیم آورد بالا .....
-باشه بابا تسلیم....اصن غلط کردم خوب شد؟...ولی جون همین پرهام بخت برگشته.که گیر شما دوتا روااااااانی افتاده،دیگه سر صبح اینقدر سر و صدا نکنین.بابا،،خودتون خواب ندارین یکی دیگه رو هم از خواب محروم نکنین!!...
حدیث:ببینم تو الان چی گفتی؟؟؟
تو بخت برگشته ای؟؟؟. از تو خوشبخت تر وجود نداره.!!!وضعیت مالیت
تووووووپ...خونه و ماشینت تووووووپ...خواهر تو زنت تو توووووپ...مادر زن و پدر زنت توووووپ..
-بسه بسه!کل زندگیم و توپ برداشت!!.
حدیث:مگه دروغ میگم؟!...
-پوووووووف نخیر مادمازل شما راست میگی!.حالا اگه امری ندارین بنده مرخص شم که دیووونه شدم!!!!
-امری که نیست فقط اگه یه تو که پابری نون وایی سه تا نون بگیری مرخصی!!!...
-اییی رو ، رو برم!!! ولی چاره ای نیس.چشــــــــــم!!!!!
-آآآ باریکلا پسر گل بدو...
به سمت آشپز خونه رفتیم و برای خودم و حدیث چایی ریختم...
-خوووووب بفرمایید...
-دستت درد نکنه.
-نوش جان..
-انشالله عروسیته بسلامتی؟؟
-نفرین میکنی؟؟
-حالا اگه کسی گرفتت حرف بزن!!ایشششش...
-میگیرن چی فکر کردی؟؟
-فکرا خاک بر سری
-ای نمیری حدیث...
حدیث یکم از چایی شو خورد و گفت:میگم پریا از سحر چه خبر؟؟؟بهش زنگ زدی؟؟؟ -نه.از دیروز که با تو بودم ازش خبری ندارم!..
-پاشو یه زنگ بزن ببین میتونیم بریم پیشش؟؟
-الان؟؟؟سرصبح؟؟؟...
-حدیث به ساعت اشاره کرد و گفت:همچین سر صبحم نیستاااا!!!.
یه نگاه به ساعت کردم،راست میگفت ساعت ۱۳:۹ شده بود!!!!
-آره حق باتوئه...استکانم و گذاشتم رو میز و گوشیمو برداشتم و شماره ی سحر و گرفتم....به بوق سوم نکشید جواب داد...
-الوو.،.
-الووو،سلام سحرجون خوبی؟!..
-سلام پری خوبم،تو چطوری بلا؟؟؟
-عالیییییی...با مراسم فردا شب در چه حالیییی خانم خانوما؟؟
-وااای پری،نگووووو اینقده استرس دارممممم
-احسانم مث تو استرس داه؟!
-نه بابا بیخیااااااااااال.
-خوو توام بیخیال باش
-نمیشه!
-چرا میشه!!اگه بهش فکر نکنی میشه فقط کافیه بهش فکر نکنی
-سعی مو میکنم
-سحرررر؟؟!
-جوونم؟؟
-ااا امروز وقت داری منو حدیث بیایم پیشت ؟!
-این چه حرفیه میزنی دیووونه؟!من واسه شما دوتا همیشع فقط دارم.
-آخه گفتم فرداشب عروسیته شاید وقت نکنی!
-نه عزیزم وقت داررررم
-باشه.پس ما بیایم خونتون یا کافی شاپ همشگی؟؟
-کافی شاپ بهتره بیاین اونجا .چون کلی حرف باهاتون دارم،مخصوصا با تووو!
-با من؟؟؟
-اوهووووم
-حالا در باره ی چی؟؟
Zahra
00یک پارتشو خوندم با عرض تاسف خیلی آبکی و مسخره و بچگانه بود انتظار رمان سطح بالاتر داشتم
۲ هفته پیشسحر
00برنامه ی خوبیه سرگرم کننده اس ممنون از سازنده اش به نظرم داستان حس دو طرفه توی قسمت عاشقانه هست رو بخونین قشنگ بود
۳ هفته پیشحسنا تقتمش
00جایی که مهرزادو پریا عاشق هم شدن رودوست داشتم مهرزادرو دوست داشتم چون یه عاشق واقعی بود پیشنهادمیکنم بخونن چون خیلی قشنگه
۳ هفته پیشسودابه قنواتی
01عالی بود من که عاشقش شدم ولی بعد وقتی ها شخصیت پریا ومهرزاد یک کم بد باهم حرف میزدم ...بازم میگم عالی بود
۴ هفته پیشبنده
30برنامه ی خوبیه ولی مشکلش اینه که خیلییییییییی تبلیغ نشون میده
۴ هفته پیشراحیل
10یک قسمتش بیشتر نخوندم چرا اینقدر فحش و چرت و پرت؟ با عرض تاسف مزخرف بود
۱ ماه پیشفاطمه حیدرپور
31افتضاح همش فحش همش کل کل یعنی تو عمرم همچین رمان مزخرفی ندیده بودم نصفه رهاش کردن و ادامه ندادم
۲ ماه پیشسمانه
10داستان واقعا آبکی و مزخرف بود
۲ ماه پیشناشناس
01من قبل از این رمان قرار نبودم خونده بودم و شما جاهایی از اون کتاب و تو این رمان به کار گرفتین حتی دیالوگا هم عوض نکردین و از همون گذاشتین متاسف شدم براتون به خاطر کپی
۲ ماه پیشمهدیار
10خوب بودعالیییییپ آخرش که شادباشه بسه
۳ ماه پیشآرین
00عالی بود ولی چرا توی اپلیکیشن این رمان نیست
۳ ماه پیشطنین
41واقعا خیلی چرت بود. حیف وقتم؛ من نمیدونم چرا وقتی نویسندگی بلد نیستین دست به قلم میشین.
۳ ماه پیشزینب
11من که نفهمیدم چی شد...
۴ ماه پیشدخی
04رمان عالییییی بود اما بعضی جاهاش ذهنم کلا دگیر میشد زندگی منو پریا چقد شبیه همه اما ما هنوز تو مرحله لجلازی هستم ماهم ب هم برسیم 😶
۴ ماه پیش
ماهی؛
00بطور کلی بخوام بگم رمانش خوب بود.عاشقیشو دوست داشتم ولی از نویسنده عزیز یه سوال دارم.. که چرا این همه فحش؟عشق مقدسه، عاشق مقدسه، و معشوق مقدستر..معشوق رو باید پرستید.. نه اینکه اونو به رگبار فحش و ناسزا بست. هرچند که رمانه و میدونم سعی کردین رمان راحت و خودمونی منتقل بشه، ولی اینکار آبکیش کرده.