رمان راجب دختری بنام بهار است که باخانواده اش هرسال تابستان ها و عیدها به ویلای پدربزرگش درشمال که در جمع خود شان به ویلای خانوادگی معروف بود می رفتند. علاوه بر خانواده بهار خاله ها و دایی هایشم می آمدند و در اون ویلا سهمی داشتند. پسرخاله بهار ” احسان ” در این نشست و برخاست های خانوادگی به بهار علاقه مند و سپس عاشقش میشود!. و از طرفی هم دخترخاله ی بهار”سیما” که دختر غر غرو و فیس و افاده اى بود به احسان علاقه داشت و نسبت به بهار حسادت داشت. اوایل تعطیلات تابستان بود که همه برای رفتن به آن ویلا به تکاپو افتاده بودند اما اونسال اتفاق عجیبی افتاد و … پایان خوش است. این رمان زندگی نامه ی خود نویسنده است و تمام اتفاقات مو به مو و خط به خط حقیقت دارد و فقط یک داستان نیست!. رمانی قدیمی و بسیار جذاب و هیجانی که امیدوارم لذت ببرید.


221
79,350 تعداد بازدید
361 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۱۱ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ه

    ۱۲ ساله 00

    بدک نبود دست نویسنده درد نکنه

    ۳ هفته پیش
  • .....

    ۱۲ ساله 00

    خیلی چرت، چرا اخه شبیه کلاس اولی ها بود رمان و چرا احساس بعد اتاق عمل رفت سر سفره عقد

    ۱ ماه پیش
  • مهراوه

    ۱۷ ساله 00

    یکم عجیب بود. داستان ها و پاردوکسی کال بود

    ۲ ماه پیش
  • مینا

    ۱۷ ساله 00

    زیاد کلیشه ای نبود و فانتزیش نسبت به بعضی رمان ها خوب بود خلاصه که خوب بود دمت گرم.

    ۲ ماه پیش
  • naze?

    00

    رمان بسیار قسنگ زیبا وطنزیه واقعا. این همه نظر منفی یع ذره انصافم خوبه ها. خسته نباشی نویسنده عزیز من خودم عاشق رمانتون شدم ایول

    ۳ ماه پیش
  • مهدیه

    ۱۳ ساله 20

    خخخ فرض کنید احسان از اتاق عمل پاسده رفته مراسم عقد بعد داره قر میده انگار نه انگار عمل کرده بعد اخرش میاد میگه تیر خورده بود به گردنبند احساس داشت باهام شوخی میکرد واقعا مسخرس 🤣🤣🤣

    ۱ سال پیش
  • ...

    00

    نخیر عمل کرده که کرده دلیل نمیشه که نره مراسم عقد بعدشم کی گفته رفته وسط قر داده و اینکه تیر به احسان خورد ولی کامل به سمت قلبش نفوذ نکرده فقط لایه اول پوستو زخمی کرده😠

    ۳ ماه پیش
  • آرام

    ۱۵ ساله 00

    خوب بود

    ۳ ماه پیش
  • ...؟؟؟

    ۲۰ ساله 00

    یه سوال ... آقای نویسنده این داستان زندگی خودتونه یعنی واقعا با بخیه بلند شدین رفتین سر سفره ی عقد ؟ آخه چجوری ؟ خون ریزی نکرد ؟ درد نداشت ؟ مطمئن هستین اون لحظه توهم نزدین؟😶😶

    ۴ ماه پیش
  • Baran

    41

    اقا میشه معنی نفرت رو بفرمایید تا نویسنده عزیز اگاه بشع هی زرت و زرت ننویسه نفرت 😐😐 بنظرم اول برو معنی کلمات رو بفهم بعد بیا رمان بنویس خیلی جا ها هم کپی بود:/افتضاح🙂😑

    ۲ سال پیش
  • کیانا

    ۱۲ ساله 00

    واییی دقیقا هی میگفت با نفرت فلان کار کردم با نفرت نگاش کردم اه نفهم

    ۴ ماه پیش
  • کیانا

    ۱۲ ساله 00

    رمان جالبی بود ولی بهار زیادی مغرور بود. و اینکه چجوری احسان از اتاق عمل پاشده اومده سر سفره عقد رو نمیفهمم حداقل یه روز باید طرف بستری بشه یعنی چی اخه بعدم کی کفش و پرت میکنه تو صورت عشقش اخه؟ اسکله

    ۴ ماه پیش
  • افتضاح ترین رمان

    00

    افتضاح ترین رمان قرن که اصلا ارزش خوندن نداره به هیچ عنوان به واقعیت نمیخوره و شخصیت بهار به شدت مزخرف بود

    ۴ ماه پیش
  • Nia

    ۱۷ ساله 00

    رمان عالی بود با تشکر از نویسنده ولی در کنارش ایرادهایی هم داشت مثلا یهو از تایپ نوشتاری میپریدروی گفتاری یا اونجایی که احسان عمل کرده بود اومد سر عقد درحالی ک تو حالت عادی بعد عمل باید استراحت کنه

    ۶ ماه پیش
  • fati

    00

    عالی بود، خیلی دوسش داشتم

    ۶ ماه پیش
  • .

    00

    زیاد جالب نبود.شخصیت بهار تا پارت اول و دوم خوب بود ولی بعد اینکه رفت ویلاشون بشدت مزخرف شدو از نظر من هر چقدر که یک آدم مغرور باشه برای آدمای مهم زندگیش خیلی مهربون و دوست هست چیزی که بهار نداشت

    ۷ ماه پیش
  • زه

    00

    بهار خیلی رفتارش بچگانه هست و احسان هم هیچی نمیگه

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.