دوست داشتی؟
رمان لب عسلی اثر امیر فرهی

رمان لب عسلی

  • 84.4K 👁
  • 238 ❤️
  • 385 💬

رمان راجب دختری بنام بهار است که باخانواده اش هرسال تابستان ها و عیدها به ویلای پدربزرگش درشمال که در جمع خود شان به ویلای خانوادگی معروف بود می رفتند. علاوه بر خانواده بهار خاله ها و دایی هایشم می آمدند و در اون ویلا سهمی داشتند. پسرخاله بهار ” احسان ” در این نشست و برخاست های خانوادگی به بهار علاقه مند و سپس عاشقش میشود!. و از طرفی هم دخترخاله ی بهار”سیما” که دختر غر غرو و فیس و افاده اى بود به احسان علاقه داشت و نسبت به بهار حسادت داشت. اوایل تعطیلات تابستان بود که همه برای رفتن به آن ویلا به تکاپو افتاده بودند اما اونسال اتفاق عجیبی افتاد و … پایان خوش است. این رمان زندگی نامه ی خود نویسنده است و تمام اتفاقات مو به مو و خط به خط حقیقت دارد و فقط یک داستان نیست!. رمانی قدیمی و بسیار جذاب و هیجانی که امیدوارم لذت ببرید.

بیشتر...
نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • خوشمل

    00

    ارزش خوندن نداره چون هم خیلی کش داده داستانو هم اینکه بعضی جاهاش واقعا قابل درک نیست

    ۲ هفته پیش
  • فاطمه

    00

    رمان خوبیه

    ۳ هفته پیش
  • بدریه

    00

    عالللیییییی بوووددددددد

    ۴ هفته پیش
  • هانا

    20

    بنظرم خیلی رمان آبکی و بچگونه ای بو، غرور بیش از حد بهار و بی احترامی هاش واقعا قابل درک نیست ، نوع قلم نویسنده خیلی ضعیف بود و بعضی از کلمه ها رو نمیدونست ، بنظرم نویسنده سنش کمه که این همه غلط املایی داره، بهار خیلی مغرور بود، و نویسنده خیلی اطلاعات کمی داشت و این رمان رو آبکی میکرد.

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه

    01

    اولش نزد که چند قسمت اون قسمت هایی که با آقا بیژن بود با استرس زیاد خوندم اما بهار یکم بیش انداره شیطونه و یکم عجیبه میدونید رفتار برای این دختر یکم بد بود نم دونم چجوری توضیح بدم در کل خیلی قشنگ بود

    ۴ هفته پیش
  • الهام

    120

    نخونده منصرف شدم مرسی از نظرات دوستان ..... 😂

    ۱ ماه پیش
  • سحر

    31

    افتضاح. به نظرم نویسنده زیر دوازده سال بود.غیر ممکنه،بعد از عمل کلیه،همون روز مرخص بشی،بری تو جشن عقدت برقصی.دختر داستان شخصیت کاملا بچه گونه و اعصاب خوردکنی داشت.

    ۱ ماه پیش
  • عایشه

    130

    دوستان عزیزبااین نظراتی که من خوندم ازهمینجانخونده منصرف شدم... 😉

    ۱ ماه پیش
  • نادی

    15

    رمان خیلی طنز داشت و درکل از کل کل هایی که میکردن واقعن خندم می گرفت و بهار نقش بحالی داشت اما کاش ادامه داشت عروسی حداقل..درکل عالی بود

    ۲ ماه پیش
  • شوکا

    50

    یک سوال مگه توی شمال مترو هست؟ من که برای شمالم تا جایی که می دونم شمال مترو نداره🙄

    ۲ ماه پیش
  • سمانه

    50

    به نظر من کسی که نویسنده میشه باید مطالعه داشته باشه و اطلاعاتش بالا باشه مگه بیماری کلیه سردرد هست که تو دوساعت هم عمل بشه و هم کامل خوب بشه . خیلی جاهای داستان با هم همخوانی نداشت .

    ۲ ماه پیش
  • سولماز

    70

    سه تا اشتباه داشتی اولی اینکه چطور بعداز عمل مرخص شد رفت جای عقدش .دوم چطور میشه یه گردنبند جلوی گلوله رو بگیره . و سوم اینکه چرا عروسی نکردن .بعدشم میگید واقعیه مگه میشه آدم اینقدر غرور داشته باشه و به شوهرش هربی احترامی دلش خواست بکنه

    ۲ ماه پیش
  • نسیم

    50

    واقعا رمان ابکی و غیرواقعی و قلم نویسنده افتضاح بود اصلا نتونستم تا انتها بخونم

    ۳ ماه پیش
  • مهرناز

    41

    یعنی احسان همون موقعی که عمل کرد رفت سر سفره عقد به همین راحتی بدون اینکه کسی چیزی بفهمه خیلی غیر قابل باور بود. یکم اینجاش مسخره بود و بهار خیلی غرور زیادی و الکی داشت واقعا این همه غرور الکی نیاز بود؟؟

    ۳ ماه پیش
  • سارا

    31

    آشغال بود نخونید

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.