ارث بابا بزرگ به قلم دل آرا دشت بهشت
داستان در مورد دختریه که ارث پدر بزرگش بهش می رسه اگر به شرط هایی که براش گذاشته شده عمل کنه و …
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۶ دقیقه
- ببخشید اون موقع سهم من و پسر عمو حمید دو- یک میشه؟
تک خنده ای کرد و گفت:
- شما هردو یا هر سه تون فرزند پسرانِ آقای رحیمی هستین و اموال نصف میشه. نصف شما و نصف دیگه پسر یا پسر عموهاتون.
سوالام تمومی نداشت، در حالی که سعی میکردم لبخند خبیثم رو مخفی کنم گفتم:
- اگر من بعد از انتقال سند بزنم زیرش چی؟
اون به وضوح لبخند خبیثی زد و گفت:
- دقیقاً نصف دیگه ی اموال مشروط به وجود نداشتن پسرعمو به شما می رسه.
ابروهام تو هم رفت و گفتم:
- حالا واضح توضیح بدین ببینم چیکار باید بکنم.
فنجون خالیش رو روی میز گذاشت و گفت:
- این درسته.
بعد از جاش بلند شد و در حالی که می رفت که پشت میزش بشینه گفت:
- تاریخ طلاق حمید و همسرش مربوط میشه به مرداد ماه سال 62، و تاریخ تولد اولین پسر تقریباً یک ماه قبل یعنی تیر ماهه.
رفتم میون کلامش و گفتم:
- خب اینکه معلومه بچه ی عموئه.
پوزخندی زد و گفت:
- پس دلیل عوض کردن نام پدرش بعد از دو سال چیه؟
سکوت کردم، ادامه داد:
- و تاریخ ازدواج مجدد نورا خانوم(زنعموم) تقریبا چهار ماه بعد از طلاق یعنی..
گفتم: آذر.
با انگشت من رو نشون داد و به تایید حرفم گفت:
- بله. و تولد دومین فرزند 7 ماه بعد اتفاق میفته و از اونجایی که تایید شده نوزاد نه ماهه و کامل بدنیا اومده..
دستم رو جلوی دهنم گذاشتم و در همون حال گفتم:
- یعنی پسردوم...
سرش رو تکون داد و گفت:
- یعنی حاملگی پسردوم زمانی اتفاق افتاده که نورا خانوم نه به عقد عموتون بوده و نه میتونسته به عقد کسی دیگه در بیاد. و شناسنامه این یکی هم به نام همسر دوم هست.
کارم سخت شد. گفتم:
- شما گفتین شناسنامه پسر اولیه بعد از دوسال به نام شوهردوم تغییر پیدا کرده و این یعنی آزمایشی، سندی، چیزی!
لبخندی زد و گفت:
- شاید خود عموت رضایت داده! بهت برنخوره ولی از عمو حمیدت کارهای احمقانه برمی اومد.
گفتم:
- خب اگه شما مطمئنید که عمو اینکار رو کرده پس شکی نیست که پسر اولی...
باز هم لبخند حرص درآری زد و گفت:
- با توجه به بارداری توی زمان سه ماه وده روز زنعموت اینکه پسر اولی هم بچه ی عموت نباشه وجود داره.
از این که اینقدر باز داشتیم صحبت می کردیم ناراحت بودم، نه اینکه دختر سخت گیری باشم تو این مسائل، اما خیلی مهمه که طرف مقابلم کی باشه، البته آقای سعیدی مرد خیلی مودبی بود و این بیشتر من رو معذب می کرد. با انگشتر نگین مشکی توی دستم کمی بازی کردم و گفتم:
- یه آزمایشDNA همه چیز رو حل میکنه.
سرش رو تکون داد و گفت:
- درسته، اما میخوای همین طوری بهشون بگی بیاین آزمایش بدین تا بهتون ارث بدیم؟
سرم رو تکون دادم و گفتم:
- آره، همین طوری، اونها هم میان، چون کیه که از این همه پول باد آورده بدش بیاد!
چونه اش رو خاروند:
- و اگه اونها پسرهای واقعی عموت نباشن!
با حرص گفتم:
- خب نباشن، چه بهتر!
سعیدی خندید، و با نگاه مهربونی بهم گفت:
- حرص نخور دخترم، منظورم اینه که اگه آدم های طماعی باشن و بعد از اینکه فهمیدن تو صاحب این همه ثروتی بخوان ...چه میدونم دزدی یا کلاه برداری و یا حتی از راه احساس و ضربه زدن به تو اون ثروت رو از چنگت در بیارن چی؟
تو فکر فرو رفتم، کنارم نشست و گفت:
- به نظرم اول بهتره که ما اونها رو بشناسیم. ببینیم چطور آدم هایی هستن.
بهش نگاه کردم:
- چطوری؟
سرش رو تکون داد وگفت:
- باید مفصلاً یه برنامه ای بریزیم، اما مهم تر از اون اینه که اول اموال به نامت بشه.
موهام رو که از کنار صورتم بیرون اومده بود رو زدم پشت گوشم و گفتم:
- حالا چقدر هست؟
از جاش بلند شد و رفت پشت میزش و پوشه ای رو باز کرد و گفت:
- خود آقای رحیمی همه ی پول های نقدِ توی همه ی حساب های بانکیشون رو تو یه حساب جمع کردن ، برای شما تو همون بانک حسابی باز می کنم و پول رو انتقال می دم.
ته دلم ذوق مرگ شدم، ادامه داد:
- که جمعاً میشه دور و بر شش میلیارد ....ریال.
آریا
۲۶ ساله 00آخرش جالب نبود
۱ ماه پیشFatemeh
00خیلی مزخرف بود رمانش
۲ ماه پیشفاطمه
۱۹ ساله 00خیلی رمان بدی بود آخرش ول کرده بودن رمانو اصلا نخونین وقت تلف کردنع
۲ ماه پیشزهرا
00عاشقونش کم بود.من فقط بخاطر اینکه دل ارا دشت بهشت نوشته بود خوندمش ولی اخرش خیلی خوب تموم نشد.میتونست بهتر باشه.بعدم از نورا مادر میثم خیلی بد گفتن درصورتیکه اصلا بد نبود بنده خدا.شخصیت اصلی خوب بودن
۲ ماه پیشدختر مغرور
۲۲ ساله 00رمان خوبی بود فقط آخرش جالب تموم نشد میتونست زیباتر تموم بشه
۲ ماه پیشف
۲۸ ساله 00سلام رمان خوب بود ولی خیلی آبکی وساده تموم کردی یجور انگار خسته شده بودین
۲ ماه پیشنرجس
00این رمان خیلی خوب بود چون داستانش گریه نداشت و به خوبی و کامل تموم شد دست نویسنده طلا
۲ ماه پیشدیانا
00خیلی رمان مزخرفی بود
۳ ماه پیشارزو
۲۰ ساله 00برا چی اینطوری تموم شد بی معنی تموم شد عالی نبود بدم نبود ولی اینجوری نباید تموم میشد
۴ ماه پیشلیلا
00بد نبود ولی ضعیف بود سوژه عالی بود
۴ ماه پیشرضا
00عالی
۴ ماه پیشرز
00خوب بود سپاسگزارم
۵ ماه پیشOmoli
۱۷ ساله 00رمانش کامل که نبود هیچ نقاط ضعف زیادی هم داشت وآخرش هم مبهم تموم شد وجالب نبود
۵ ماه پیشhani
۱۴ ساله 20اخرش خیلیی بد تموم شد کاشکی مشخص میشد اخر همو درس دارن؟ مینا مامانشو میبخشه! اصلا خیلی بد تموم، شد کاشی یه فصل دومی داشته باشه یا ادامه ای ولی اگر اخرش رو فاکتور بگیریم قشنگ. بود
۶ ماه پیش
ستی
00من اگه همچین پدر بزرگی داشتم سر به بیابون میزاشتم