رمان به من بگو کي هستم?(جلد دوم ملورين) به قلم نفیسه نوروزی
پله هاي حياط دانشگاه رو تند تند دوتا يکي کردم و بالا رفتم. وقتي جلوي در ورودي رسيدم نفس عميقي کشيدم و قدم برداشم.توي راهرو دنبال کلاس مي گشتم.
از يکي از کلاس ها سروصدا و هيايوي زيادي بيرون مي اومد.
خودشه همين کلاسه...
لبخندي زدم و آروم دستگيره ي در رو به سمت پايين فشار دادم.
لحظه اي سروصدا خوابيد ولي بعد دوباره کلاس پر شد از صحبت هاي دختر و پسر ها...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۱۵ دقیقه
نفس عميقي کشيدم. هواي بوي وحشت مي داد.
ناگهان کل خونه به رنگ قرمز در اومد.
يه مرد غريبه که چهره ي ترسناکي داشت و بين زمين و هوا معلق بود، از در خونه اومد تو...
صداي خنده هاي بلندش توي سرم اکو مي شد و لرزه به تنم مي انداخت.
چشم هاي آتشينش به من خيره شده بود و لبخند چندش آورش به قلبم نيزه هايي از وحست و هراس پرتاب مي کرد.
دستش رو بالا آورد و به من اشاره کرد.
خنده هاي بلند شيطانيش تبديل به قهقه هاي عذاب آور شد و محو شد.
نفس هام تند شده بود و از ترس حالت تهوع داشتم.
با احساس چيز لزج و چندش آوري که بين پاهام در جريان بود به پايين نگاه کردم.
کف اتاق قرمز شده بود.
خون! کف خونه پر از خون بود.
وحشت زده جيغ بنفشي کشيدم و از خواب پريدم.
نفس نفس مي زدم و اشک هام روي گونم مي غلطيدن...
در باز شد و چهره ي نگران عمو شهروين و پشت سرش نياسان، خاله ملورين و آرميس نمايان شد.
دست و پاهام مي لرزيد و حالت تهوع داشتم.
عمو شهروين با نگراني اومد توي اتاق که ديگه طاقت نياوردم. از تخت پايين پريدم و به سمت دستشويي دويدم.
کل محتويات معدم رو بالا آوردم.
حس اون خون ها امگار توي خواب نبود. خيلي واقعي بود.
با ترس به پاهام نگاه کردم.
قرمز بود!
از ترس جيغ کشيدم.
عموشهروين با مشت به در مي زد و ازم مي خواست در رو باز کنم ولي انقدر وحشت زده بودم که حتي نمي تونستم تکون بخورم.
بلاخره به خودم اومدم و با چشم هاي اشکي در رو باز کردم.
عمو شهروين نفس نفس مي زد و خيلي نگران بود.
خاله ملورين با نگراني- چي شده نيسا؟
با دست هاي لرزون به پاهام اشاره کردم.
به پاهام نگاه کردم.
اثري از خون نبود!
سرم گيج رفت و در حال افتادن بودم که يه نفر مانعم شد.
اخرين چيزي که ديدم چشم هاي نگران عمو شهروين بود و بعد سياهي مطلق!
#prt4
با احساس سوزشي توي دستم از خواب بيدار شدم.
توي اتام بودم و سوزن سُرم توي دستم خودنمايي مي کرد.
سُرم بالاي سرم آويزون بود و قطره هاي آب يکي يکي چکه مي کردن، از توي شيلنگ باريک عبور مي کردن و پر تکاپو به بدن خستم تزريق مي شدن.
اتفاقات ديشب يکي يکي يادم اومد.
خودمم نميدونم چه اتفاقي واسم افتاده بود.
يک کابوس باعث اين حال بدم شده بود.
ياد پاهاي خونيم افتادم.
حتما يه توهم بوده...اره توهم بود چون خواب آشفته ديدم.
واي اين خواب هرلحظه بيشتر و بيشتر عذابم مي داد.
اين خواب چند وقت بود شده بود سوهان روحم ولي اين دفعه فرق مي کرد.
همه چيز واقعي تر از يک خواب بود.
اين خواب واقعا ناآشنا بود.
درکش سخت بود!
با صداي در سرم رو به سمت چپ چرخوندم.
زن داداش درحالي که يه سيني توي دستش بود، اومد توي اتاق.
با ديدن چشم هاي بازم لبخند پر رنگي زد و به سمتم اومد.
سيني رو روي پاتختي گذاشت و خودش روي تخت کنار نشست.
موهام رو از دور صورتم جمع کرد و با همون آرامش هميشگيش گفت:
-بلاخره به هوش اومدي نيسا جون
خودم رو توي بغلش انداختم و سرم رو روي سينش گذاشتم.
آروم اشک مي ريختم.
با دستش موهام رو نوازش کرد.
زن داداش- نميخواي بهم بگي چي شده؟
ازش جدا شدم و با چشم هاي اشکي بهش خيره شدم.
خيلي دوستش داشتم. واقعا که جاي مادر رو واسم پر کرده بود. با تمام شيطنت هام همبشه هوامو داشت و چيزي کم نميذاشت.
قطره اشک هاي مزاحم رو آروم از روي گونم پاک کردم و شروع کردم به تعريف کردن تموم خوابم و اين که چند وقته همش اين خواب رو مي بينم.
وقتي حرف هام تموم شد بارقه هاي نگراني رو توي چهرش ديدم.
هانیه
00توروخدا فصل سومش رو بگید چطوری پیدا کنم ؟؟ نویسنده خواهش میکنم آخر هر رمان اسم جلد بعدی رو بگو
۴ ماه پیشتینا
۱۸ ساله 00عالیییی بهترین و قشنگ. ترین رمانی بود که خوندم 😍😍😍😍
۶ ماه پیشنازی
۳۲ ساله 00رمان زیبایی بود دستت درد نکنه نویسنده جون
۷ ماه پیشیاسی
۱۴ ساله 00رمانش خوبه ولی کامل نیست .نمیدونم نشکل از برنامس یا نویسنده ؟؟ولی اگه توی اینترنت اسم همین رمان رو بزنید به صورت پی دی اف میتونید کاملشو بگیرید
۹ ماه پیشسحر
00رمان قشنگیه خیلی خوبه فقط میشه ادامشم بزارید
۹ ماه پیشحامیم
۱۸ ساله 00عالیییییی بهترین رمان لطفاا بقیه رمان هم بزازیددددددددددد ما صبرررررررررررنداریمممم
۱۲ ماه پیشمها
00برعکس ملورین، این جلد خیلی ماست و ضعیف بود. جوری که انگار نویسنده شوق و ذوق و انرژی نداشت.اگت فقد یکم خلاقیت و شوق به خرج میداد این جلدیکی از بهترین رمان ها می شد. ولی با همه ضعف هاش قشنگ بود✨
۱ سال پیشیلدا
۱۳ ساله 00نفسیه جون رمان عالی بود میشه بگی چطوری ادامشو بخونم؟
۱ سال پیشستایش
۰۰ ساله 00واقعا رمان خیلی خوب هست لطفاً ادامه بدید
۱ سال پیشساحل
۱۲ ساله 00رمان خیلی باهالی ولی کامل نیست تو گوگل بزنید رمان به من بگو کی هستم کاملشو میاره ممنونم از نویسنده عزیز
۱ سال پیشایناز
20سلام تروخدا یکی بگه این رمان چرا اینجوریه واسه چی جلددومش کامل نیس واسه چی جلد سوموشو نمیاره تروخدا یکی بگه من باید چجوری جلد دومش رو کامل بخونم
۱ سال پیشنسیم
۱۴ ساله 00من زدم توی گوگل ولی برام نیاورد ؟؟؟؟؟
۱ سال پیشژینا
۱۶ ساله 10مهمه که اون یه گرگینس ؟ نه اصلا مهم نیست که پیوندی بین قلب یک گرگینه و انسانی از جنس نور به وجود. اومده. عشق چنان قدرت معجزه آسایی درون عاشق و معشوق نهادینه می کنه که دیگه مهم نیست آدم است یا هوا
۲ سال پیشسحر
50اسم جلد سوم،بعد از سقوط. ولی هر کاری میکنم دانلود نمیشه از گوگل. توی برنامه هم که نیستش. لطفا راهنمایی کنید چطور دان میشه.انگار جلوشو گرفتن مسدود شده
۲ سال پیشویستا
۲۶ ساله 10سلام رمان ملورین خیلی خوب بود ممنونم خواهش میکنم ادامش رو هم بزارین تشکر میکنم از تمام نویسندگان که رمان های به این خوبی مینویسند
۲ سال پیشملکه
20اسم جلد سوم چیع؟!
۲ سال پیش
مهدیه
۲۰ ساله 00واقعا ادامش پیدا نمیشه یعنی چی اخه🥺