رمان بانوی من گریه نکن به قلم ماری هایگینز کلارک
لیلا لاسل سوپر استار مشهور سینما در آپارتمان شخصی اش از تراس به پائین سقوط می کند و میمیرد ، درحالیکه خواهر کوچکش الیزابت به همراه تد نامزد میلیاردر او در کنار هم مراسمش را برگزار میکنند و بهم دلداری میدهند. ناگهان شاهدی از راه میرسد که شهادت میدهد شب مرگ لیلا او با تد در بالکن آپارتمانش درگیر شده و تد او را به پائین پرت کرده.. ورق برمیگردد و الیزلبت در دادگاه شهادت میدهد که قبل از مرگ لیلا در تماس تلفنی که با او داشته صدای درگیری او و تد را شنیده چون او قصد جدائی از تد را داشته . تد متهم اصلی میشود از طرفی دیگر الیزابت که هنوز مطمئن نیست کار تد باشد سعی دارد قاتل واقعی خواهرش را پیدا کند و بدور از تجملات و دوروئی های آدمهای مشهور اطرافش حلقه های این معما را بهم وصل کند. درعین حال جان خودش نیز در خطر است.. آیا الیزابت موفق به حل این معما میشود؟! …
تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۲۳ دقیقه
اشکالی ندارد.
آیا با خواهرتان راجع به اتفاق شب قبل صحبت کردید؟
خیر معلوم بود نمیخواهد راجع به آن حرفی بزند.خیلی ساکت بود.به من گفت بخانه بروم و استراحت کنم.من هم بی تعارف پذیرفتم چون برای اینکه به اجرای او برسم تمام ساکهایم را گوشه ای گذاشته و با عجله حرکت کرده بودم.گفت حدود ساعت 8 به او تلفن کنم تا شام را با هم بخوریم.خیال کردم منظورش اینست که من و او و تد شام را با هم بخوریم.اما گفت اصلا نمیخواهد انگشترش را پس بگیرد.با تد قهر کرده بود.
دوشیزه لانگ این مساله خیلی مهم است.آیا خواهرتان گفت قصد دارد نامزدی اش را با تد وینترز بهم بزند؟
بله.
الیزابت به دستانش خیره شد.بخاطر آورد چگونه همین دستان را روی شانه های لیلا گذاشته و بعد پیشانی او را لمس کرده بود.
اوه بس کن لیلا اینرا که جدی نمیگویی.
من دارم جدی با تو صحبت میکنم گنجشک کوچولو.
نه جدی نمیگویی.
تو کار خودت را بکن گنجشک کوچولو.حدود ساعت 8 بمن تلفن کن باشد؟
در آخرین لحظاتی که با لیلا بود کمپرس اب سرد روی پیشانی او گذاشته پتو را دور او پیچیده و فکر کرده بود که لیلا در آن چند ساعت دوباره همان لیلای همیشگی شده است خوشحال و خندان و آماده برای بازگویی وقایع شب پیش.
لیلا گفته بود:پس به ساشا پریدم و حلقه ی تد را پرت کردم و بازی را هم ول کردم.چطوری در عرض دو دقیقه این همه اتفاق در النز اتفاق افتاد؟
بعد سرش را عقب کشیده و خندیده بود.با یاداوری وقایع شب گذشته ناگهان عصبانیت یک ستاره در ملاعام بنظرش مسخره آمده بود.
الیزابت به ویلیان مورفی گفت:سعی میکنم باور کنم چون باید باور کنم.
و با عجله بقیه اظهاراتش را بیان کرد.
ساعت 8 تلفن کردم...لیلا و تد دعوا میکردند.از صدایش معلوم بود دوباره مشروب خورده.از من خواست یکساعت بعد تلفن کنم.یکساعت بعد تلفن زدم گریه میکرد.هنوز دعوا میکردند.به تد گفته بود برود گورش را گم کند.گفت به هیچ مردی نمیتواند اعتماد کند هیچ مردی را نمیخواست و از من خواهش کرد به آپارتمانش بروم.
شما چه واکنشی نشان دادید؟
من سعی خودم را کردم.سعی کردم آرامش کنم.به او متذکر شدم که همیشه وقتی میخواهد نقش جدیدی را بازی کند عصبی و نگران میشود.به او گفتم آن نقش میتواند وسیله ی خوبی برای نشان دادن مهارتهای او باشد.گفتم تد دیوانه ی اوست خودش هم خوب میدانست که همینطور است.بعد تظاهر به عصبانیت کردم و گفتم...
صدای الیزابت شروع به لرزیدن کرد و رنگش پرید.
گفتم رفتارش دقیقا عین مامان شده زمانیکه مست میکرد.
او چه گفت:انگار نه انگار صدای مرا شنیده.فقط دوباره گفت همه چیز با تد تمام شده و من تنها کسی هستم که او میتواند اعتماد کند.بمن گفت گنجشک کوچولو قول بده هر جا خواستی بری مرا هم ببری.
الیزابت بیشتر از آن مانع اشکی که در چشمانش حلقه زده بود نشد.
لیلا هق هق میکرد...
و بعد...
تد دوباره داد و فریاد راه انداخت.
ویلیام مورفی به جلو خم شد و صمیمیتی که در صدایش بود از بین رفت.
بسیار خوب دوشیزه لانگ این لحظه لحظه ی بسیار مهم و سرنوشت ساز شهادتان خواهد بود.در جایگاه شهود قبل از اینکه بگویید صدای چه کسی را میشنیدید من باید زمینه سازی کنم.بطوریکه قاضی متقاعد شود شما واقعا آن صدا را تشخیص داده اید.پس قرارمان این شد.
و شروع کرد به اجرای صحنه ی شهادت.
سوال.آیا صدایی شنیدید؟
الیزابت با لحنی آرام گفت بله.
آن صدا چقدر بلند بود؟
فریاد میزد.
لحن آن چگونه بود؟
عصبانی.
چند کلمه صحبت کرد؟
الیزابت در ذهنش آنها را شمرد.یازده کلمه دو جمله.
دوشیزه لانگ آیا هرگز قبلا ان صدا را شنیده بودید؟
هزاران بار.
صدای تد در گوشهایش زنگ میزد.تد با خنده به لیلا میگفت:آهای ستاره عجله کن که خیلی گرسنه ام عزیزم سوار ماشین شو عجله کن.تد همیشه با مهارت و همانند عاشقی دلباخته از لیلا محافظت میکرد.
تد سال گذشته برای دیدن نخستین اکران خصوصی فیلم الیزابت بنام((خارج از برادوی)) آمده بود:دارم تمام جزئیات را مو به مو بخاطر میسپارم تا به لیلا بگویم.اما با سه کلمه میتوانم توصیف کنم.تو معرکه بودی...!
بقدری در افکارش غرق بود که متوجه سوال اقای مورفی نشد.
دوشیزه لانگ آیا تشخیص دادید چه کسی بود که سر خواهرتان فریاد میکشید؟
صد در صد.
دوشیزه لانگ کسی که داد میزد چه کسی بود؟
تد بود...تد وینترز.
با داد و فریاد چه میگفت؟
الیزابت ناخودآگاه صدای خودش را بلند کرد و گفت:گوشی را بگذار!گفتم گوشی را بگذار!
آیا خواهرتان واکنشی نشان داد؟
الیزابت با بی قراری تکانی خورد و گفت:بله حالا حتما باید آنرا مرور کنیم؟
اگر قبل از محاکمه راجع به آن صحبت کنی زمان محاکمه کارتان راحت خواهد بود خوب لیلا چی گفت؟
هنوز داشت هق هق میکرد...گفت از اینجا برو بیرون تو شاهین نیستی...و بعد گوشی را روی تلفن کوبید.
او گوشی را روی تلفن کوبید؟
من نمیدانم کدام یکیشان بود.
دوشیزه لانگ آیا بنظر شما کلمه ی شاهین مفهوم خاصی دارد؟
بله.
چهره ی لیلا تمام ذهن الیزابت را اشغال کرد آن مهربانی و محبتی که در چشمان لیلا بود زمانیکه به تد نگاه میکرد زمانیکه بلند میشد او را میبوسید و میگفت:خداوندا شاهین من عاشق تو هستم.
چه مفهمومی؟
شاهین لقب تد بود اسمی که خواهرن روی او گذاشته بود میدانید لیلا همیشه اینکار را میکرد.برای اشخاص که با آنان صمیمی بود لقبی در نظر میگرفت.
زهرا
۴۰ ساله 00من رمانهای خارجی رو بیشتر دوست دارم،این رمان هم به نظرن خوب بود اما رمانهای خارحی خیلی بهتر هم وجود دارند
۷ ماه پیشیکتا
00واقعا زیبا بود اصلا تکراری نبود و نمیشد پیشبینی کرد چه کسی قاتل لیلا است بسیار عالی
۱۰ ماه پیشرز
10عالی بود ممنون
۱ سال پیشسهیل
۲۷ ساله 10به جرات میتونم بگم که یکی از بهترین رمانهای معمایی بود که خوندم..خیلی خیلی خیلی عالی بود دستت طلا نویسنده..خارجی بود اما اصلا اغراق و حرفای اضافه و چرتی نداشت اصلااا.حتما بخونیدش ذهنتونو به چالش میکشه
۱ سال پیشمریم
۳۳ ساله 30من این رمانو سالیان ساله که هر جا گیر میارم چه کناب چه مجازی میخونم واقعا زیباست کتابای این نویسنده رو بیشتر تبدیل کنید سپاس
۲ سال پیشیک عدد آرمی
۱۴ ساله 50لطفا رمان خارجی بیشتری بیارید
۳ سال پیشهانی
۱۸ ساله 30واقعا خوب بود. مخصوصا هیجاناتش. و خداروهزار مرتبه شکر عاشقانه نبود.
۳ سال پیشStar
10این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
بارانم
51عالی
۳ سال پیش❥Baran
40از کتاب هاشون است. خیلی قشنگ بود بنظرم و برای کسایی که نبال کتاب خوب میگردن، عالیه
۳ سال پیش❥Baran
62من دوست دارم چون واقعا ادم رو برای پیدا کردن قاتل به چالش میکشه و باعث میشه خواننده کتاب هم دنبال قاتل بگرده. این نویسنده مشهور لقب نویسنده دلهره اور رو گرفته و کتاب &....;اکنون کجایی&....; هم یکی از
۳ سال پیشHadis
30رمان جالبی بودوژانر معمایی داشت که با سلیقه من جور بود
۴ سال پیشL. D
34رمان های خارجی اینطوری معمولی به نظرم زیاد جالب نیست
۴ سال پیشیلدا
۱۳ ساله 10خوب بود
۴ سال پیش
فاطمه
۱۷ ساله 00رمان های این نویسنده همیشه عالی هستن پیشنهاد میکنم رمان های دیگه ایشون مثل در جستجوی دختری عاشق رقصیدن وگهواره فرو می افتد رو بخونین