رمان با تو هرگز
- به قلم samira krm
- ⏱️۷ ساعت و ۴۶ دقیقه
- 122K 👁
- 709 ❤️
- 827 💬
سوگند دختریه که به خاطر خانواده و اطرافیان مجبور به ازدواج با دانیالی شده که ازش متنفره (بنابر دلایلی) او قسم خورده دانیال را پشیمان از ازدواج با خودش بکند و دانیال نیز قسم خورده تا او را عاشق خود کند… ادامه ای که کسی حدسش را نمیتواند بزند.
چند لحظه همونجور ساکت نشست
پوزخندی زدم وگفتم :دید من راست میگفتم شما هم مثل بقیه قبول نمیکنید
لبخندی زد وگفت:خودتونو امیدوار نکنید
متعجب نگاش کردم
-من قبول میکنم
-نه
-بله چرا که نه شرط اول من هم با شما میرم خارج شاید باهم ادامه تحصیل دادیم
شرط دوم من با کار کردن خانم مشکلی ندارم اصلا اگه شمام نتونستید هم به کار خونه برسید هم به کار بیرون یه نفر رو استخدام میکنیم تا به کارهای خونه برسه
اما شرط سوم که روش یه کم مرددبودم ولی یه کم که فکر کنی میفهمی وقتی یه زن کنار همسرش یه زندگی عاشقانه وبی غمی رو داشته باشه که مرض نداره بره طلاق بگیره ومن
این زندگی رو برات میسازم پس با اونم مشکلی ندارم حال بقیه شو میشنوم
شوکه شده بودم معمولا خواستگارهای قبلیم با یکی از شروطم مخالف بودن
من:شما مطمئنید؟نمیخواید بیشتر فکرکنید؟
باتحکم گفت :نه
-من مهریه م بالاست
-مثلا چقدر؟
اینو همینجوری گفتم اصلا تا حال با هیچ یک از خواستگارام راجع بهش بحث نکرده بودم
فکر میکردم آدم تو بقیه ی موارد که به تفاهم برسه دیگه مهریه رو یه جور حل میکنه واسه همین موندم چی بگم
دانیال :نمیخواین بگید
-2000سکه
اینو همینجوری پروندم مشکوک نگام کرد وگفت:باشه
هول هولکی گفتم :شما نباید اینکارو بکنید
-چرا؟
-میدونید2000سکه چقدر میشه؟
-آره
-پس چرا قبول میکنید
-چون ارزششو داره
-چی؟
یه جور خاصی نگام کردوگفت:تو
خشکم زد.نمیدونستم چی بگم به هیچ نحوی نمیخواست کوتاه بیاد
من:ازکجا میدونید که من ارزششو دارم
لبخند زد وچشمکی زد گفت این یه رازه
-بی شوخی
-وقتی کسی برا خودش ارزش فائل میشه بقیه رو هم وادار به اینکار میکنه
-اما خانواده های ما باهم اختلاف طبقات دارن
-منظور؟
-این بعدامشکل ساز میشه
-باید برا من وخانواده م مهم باشه که نیست
-همیشه میگن کبوتر با کبوتر باز با بازکند هم جنس با هم جنس پرواز
-این درست نیست خیلی وقتا باز و کبوتر هم با هم پرواز میکند
-این امکان نداره
-چرا وقتی کبوتر کوچولواسیر چنگال یه باز شه همه چیز ممکن میشه
با عصبانیت گفتم:.
-من نه کبوترم ونه کوچولو پس اسیر نمیشم
-شما کبوتر نیستید شما یه آدمید یه آدم که میتونه عاشق بشه عاشقی ام یه جور اسارت
-من عاشق نمیشم
-میشید همه میشن
-من با همه فرق دارم
- اون که معلومه اگه فرق نداشتید که نظر من جلب نمیکردید
خم شد به جلو وآرو م گفت:منم عاشق چیزهای متفاوت هستم
به هیچ وجه حاضر نبود کم بیاره کم کم داشت حوصله م سر میرفت
من:ببینید خلاصه ی کلام اینکه من وشما نمیتونیم با هم ازدواج کنیم
-بازم که برگشتیم سر جای اول
-خوب پس بهتر همدیگه رو خسته نکنیم
-ولی من باید دلیلشو بدونم
-گاهی وقتها آدم خیلی از کارها رو بی دلیل میکنه
-آره ولی کارهایی که به اینده ش مربوط نباشه
–برا من فرقی نمیکنه
-ولی برعکس برا من میکنه
نرگس
۲۰ ساله 10بنظرم آخرش خیلی بد بود..... و شخصیت دانیال خیلی احساسی بود ب هرحال بنظرم میتونس بهتر از این تموم بشه💔
۲ هفته پیشShagayegh
۱۹ ساله 00اولش خوب بود ولی سوگند بی رحمی کرد دانیال دوسش داشت اونم باید عاشقش میشد اخرش زندگیش خوب میشد ولی خراب کرد
۳ هفته پیشهستی تونم
00بچه ها تو گوگل بزنید جلد دوم رو میاره اسم جلد جدید هم هست( روز هایی تا ابد بی تو ) تو همین بر نامه هم هست 😁
۴ هفته پیشهستی
10عالی بود در ولی خیلی غمگین من بعضی جا ها اشکم در آمد
۴ هفته پیشhosna
۱۳ ساله 10رمان قشنگی بود و خیلی غمگین ولی ای کاش سوگند دانیال رو درک میکرد و اینجوری از پیشش نمیرفت و میدونست که بعد از رفتنش چه بلایی سر دانیال میاد
۴ هفته پیشمحدثه
10هوووف همه ی رمان ناراحتی بود چقد سخت بود خوندش اخرش اشکم دراورد
۱ ماه پیشناشناس
10ای کاش پایانش غم انگیز نبود کاش سوگند پشیمون میشد و به مجنونش بر میگشت کاش...
۱ ماه پیشفاطمه
۱۴ ساله 10من واقعن بعضی جاهاک سوگند گریه میکرد منم گریه میکردم ولی بیشتر دلم برای شوهرسوگند سوخت که چرا باید زندگیش اینجوری میشه ولی من جلد اولو تموم کردم میدونم آخرش خوش بخت میشین من به فدای شمادوستون دارم بای
۱ ماه پیشمریم
۱۶ ساله 10خیلی غمگین تمومش کردی عزیزم خیلی گریه کردم باهاش کاش پایانش خوش بود
۲ ماه پیشفرزانه
۵۲ ساله 02آموزنده نبود و داستان خیلی غیر منطقی بود
۲ ماه پیشلیلی توکلی
۱۹ ساله 00فصل دومشوازکحاپیداکنم توروخدا
۲ ماه پیشغزلم
۱۶ ساله 23عالییی بود بیشتر رمانایی ک میخونم کل کل و جنجالیه و ب نظرم این رمان هر چند هنوز قسمت دومشم ولی خیلی به دلم و نشسته و میتونه عالی باشه
۲ ماه پیشنیکی
00سلام خدمت شما برای رمان با تو هرگز ک عالی بود. حتی من با دوتا دارد های آخر گریه کردم یعنی ناراحت بودم لطفاً جلد دوم این رمان رو زود تر بگذارید
۲ ماه پیشآرنیکا
30اسم جلد دومش روزهای تا ابد بی تو تو جستجو بزنید میاد بالا
۲ ماه پیش
اتنا
۱۵ ساله 00اخر رومان نباید اینجوری میشد خیلی مزخرف شد اخرش