رمان ترنم عاشقی به قلم مریم آقایی
رمان درباره ی یه دختر و پسره به اسمای ترنم و پارسا که عاشق هم هستن ولی ابراز نمیکنن. شب خواستگاری خانواده پارسا از ترنم ، خانواده هر دو به قتل میرسن درگیر اتفاق هایی میوفتن که تلخ و شیرینه زیاد همو نمیرنجونن ولی هر دو شون تا سره هم بلا نیارن اعتراف نمیکنن........پایان خوش❤️
ژانر : پلیسی، عاشقانه، طنز، کلکلی، همخونه ای
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۱۲ دقیقه
تعداد صفحات : 89
ژانر : عاشقانه، کل کلی، طنز ، همخونه ایی ,کمی پلیسی
دانلود رمان ترنم عاشقی
خلاصه رمان :
رمان درباره ی یه دختر و پسره به اسمای ترنم و پارسا که عاشق هم هستن ولی ابراز نمیکنن.
شب خواستگاری خانواده پارسا از ترنم ، خانواده هر دو به قتل میرسن
درگیر اتفاق هایی میوفتن که تلخ و شیرینه
زیاد همو نمیرنجونن
ولی هر دو شون تا سره هم بلا نیارن اعتراف نمیکنن........پایان خوش❤️
ادامه رمان :
صدای ترنم باران همه جا را پر کرده
و من در فکر ترنمش
پشت شیشه سرد ایستادم و مینگرم
به ترنم باران که با عشق روی زمینه خدا می بارد
عشق.......با ترنم.....چه زیباست.......ترنم عاشقیه باران.....
یاده خالقم می افتم که با چه ذوقی این همه زیبایی آفریده
و از آن بهتر.....عشق پاک و آتشینی است که میان معشوق های واقعی کاشته.....
خدایی که برای آدم حوا
وبرای من تو را
آفرید.......
پس بیا قدر بدانیم
خدا آفرید همه چیز را
با دلیل و به حق
پس سهم من از این دنیا تویی
بمان با من ترنم عاشقی های من....
به نام حاکم و عالم همه «ترنم عاشقی»را ، آغاز میکنم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
?ترنم عاشقی
+تَ تَ
-مرضو تَ تَ صد دفعه نگفتم منو اینجوری صدا نکن؟؟؟بنال ببینم چی میگی
+میگم میدونی امشب برای چی خونتون دعوتیم؟
با بی خیالی ذاتیم شونه ایی بالا انداختم و گفتم
-نه مامان چیز خاصی بهم نگفت....
وسط حرفم پرید و با چشمای بسته حول و تند تند گفت که....
+امشب قراره تو رو برای پارسا خواستگاری کنیم .
همون جور که داشتم با خنده نگاش میکردم یواش یواش چشمام تو حدقه می چرخید و هر بار بیشتر متعجب میشدم و لبخند از رو لبام کمرنگ تر می شد و قلبم داشت از هیجان محکم می کوبید
با زبون لبمو تر کردم....
-دروغ میگی مگه نه.....اصلا .....اصلا پارسا خبر داره؟؟
چشماش خندید و همون جور منو کشون کشون به سمت در میبرد
+بیا خودت میفهمی....وظیفه من بود تا اینجا رو بهت بگم .
نگاهم به در بزرگ سیاه با طرح های طلایی رنگه خونه که خود نمیدونم چرا دل شوره گرفتم.
پلاستیک های خرید رو تو یه دستم گرفتم تا کلید رو پیدا کنم که با صدای متعجب پریسا سرمو بلند کردم
+ ترنم در بازه...
تک خنده ایی زدم و درو حل دادم .
-حتما باز از خوش حواسی باباس بیا تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خودم جلو تر رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریسا هم شونه ایی بالا انداخت و لباشو غنچه کرد و در و بست و راه افتاد دنبالم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونمون ویلایی بود و حیاط نزدیک 200متری میشد سمت چپ یه استخر داشت کنار استخر هم یه درخت بید مجنون و یه میز زیرش استخر سر پوشیده هم زیر زمین بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت راست هم درخت و گل و یه تاب دو نفره سفید با صندلی های سفید و قرمز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ده تا پله ایی که حیاط رو از ساختمون ویلا جدا میکرد که رسیدم پا تند کردم و از پله ها بالا رفتم سمت در قهوایی و خوش نقش و نگار خونه قدم برداشتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر پریسا شدم وقتی کنارم ایستاد در رو با خنده باز کردم که با دیدن سالن پذیرایی تو جام خشک شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی پریسا منو با خنده کنار زد و اومد تو اما تا چشماش افتاد به سالن چند دقیقه ساکت شد ولی یه دفعه شروع کرد به جیغ زدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک پنج دقیقه بود که هم پریسا رو سعی داشتم آروم کنم هم خودم کنارش زار میزدم و به مادر پدرامون نگاه میکردم که حس کردم یکی در حال رو محکم کوبید برگشتم که با قیافه مبهوت پارسا روبه رو شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریسا که پارسا رو دید صداش بلند شد و همون جور که زجه میزد به پارسا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+داداش دیدی بی مادر شدیم.....دیدی بی پدر شدیم.....دیدی بی پناه شدیم.....خداااااااااااااا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش که بهم افتاد با غم چشماش رو بست و من ندید گرفتم اون قطره اشکی رو که از گوشه چشمش چکید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریسا رو که دیگه جونی براش نمونده بود رو بلند کردم و رفتم براش آب قند درست کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو آشپز خونه داشتم آب قند رو درست میکردم و گریه میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خودم تشر زدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بسه ترنم...تو قوی باش .....از این به بعد تویی و.این خواهر برادر....پس باید تو حداقل قوی باشی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون لحظه برگشتم که برم آب بریزم تو لیوان که رفتم تو بغل پارسا.....یه قدم عقب رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم با صدایی که از ته چاه بیرون میومد رو بهم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مواظبش باش.....من الان برمیگردم.....به چیزی دست نزنین...........ترنم......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر نگاهش کردم که آورم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مواظب خودت باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکون دادم که اونم عقب گرد کرد و رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو نبود پارسا مواظب پریسا بودم که نگاهش به جنازه پدر و مادرش نیوفته ولی خودمو که نمیتونستم نگه دارم.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اشک به پدر و مادرم و خاله پروانه و عمو پرهام (مادر و پدر ،پریسا و پارسا)نگاه میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد یه ربع صدای در و یاالله گفتن چند نفر رو شنیدم که صدای آشنای عمو محسن و علی (پسرش) و پارسا هم به گوش میرسید سریع خودمو به در رسوندم که عمو محسن و علی و چند تا از همکارای عمو رو دیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغض کردم و سلام دادم که عمو و علی با غم نگام کردن و سلام دادن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جلوی در رفتم کنار تا بیان تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی علی پریسا رو دید سمتش رفتو با حرفاش ارومش کرد و از خونه بردش بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(پریسا و علی نامزد ان و عاشق هم و علی سرگرد و پدرش سرهنگ عمو محسن و عمو پرهام دوستای پدرم و از برادر بهش نزدیک تر ما چهار تا بچه هم از بچگی با هم بزرگ شدیم )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو رفت بالا سر جنازه پدر و مادرامون نشست و زیر لب بالای سر هر کدوم می خوند:اناالاالله وانا الیه راجعون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارسا هم با بغض و چونه لرزون پشت سرش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستن جنازه ها رو ببرن که صبرم تموم شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت جنازه پدر مادرم پرواز کردم و وسطشون که کنار هم بودن نشستم زجه زدم و اسمشون رو صداشون میکردم قسمشون میدادم که بیدار شن از آینده خودم می گفتم و زار میزدم که پارسا از پشت بغلم کرد و ازشون جدام کرد عمو هم سریع جنازه ها رو برد بیرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو بغل پارسا گریه میکردم و مشت میکوبیدم اونم هیچی نمی گفت و فقط سرش رو سرم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر گریه کردم که یه لرز تو بدنم افتاد و بیهوش شدم و احساس کردم رو.زمین و هوام و بعدش سیاهی مطلق......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احساس سنگینی پتو مثه این چهل روز از خواب می پرم ولی اینبار به جای پریسا چشمایی رو میبینم که این چهل روز کمتر از همیشه بهش فکر میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی متوجه نگام شد ازم فاصله گرفت و راه افتاد سمت اتاقش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز که از سر خاک برگشتیم پارسا نذاشت مثه هر روز برم خونه خودم منم از خدا خواسته قبول کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه 500متری.....یه دختر تنها....خاطرات قتل خانوادش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ در رو زدن پریسا از آشپز خونه بیرون اومد و به آیفون جواب داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسره جام رو مبل نشستم و پتو رو تا کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو منتظر مهمونا یا عمو محسن و وکیل عمو پرهام و بابا شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه تو پذیرایی نشسته بودیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن رو مبل یه نفره ، علی و پریسا هم کنار هم رو یه مبل دو نفره ،سمت چپم سمت راستمم پارسا رو مبل تک نفره نشسته بود و رو به روی ما چهار نفر عمو محسن و آقای آشوری وکیل پدرامون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه همه نگاهی انداخت و چند تا پاکت رو از کیفش خارج کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاه به من انداخت و در یه پاکت رو باز کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#به نام خالق زندگی شیرین من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمانی که دارین این نامه رو که بهتره بگم وصیت نامه منه رو میخونید من در قید حیات نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگی به من درس های زیادی داد والبته نعمت های زیاد و با ارزشی که با ارزش ترین آنها عشق من به همسر و دخترم بود و هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترم اول اینکه الان میدونم بغض کردی و سیاه پوشیدی و زیر چشم های قشنگت کبوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونم امروز لباست رو با خاک های سر خاکم آغشته کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی پاریه تنم ، من راضی نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا همین چهل روز عذاداری بسه عزیزکم دیگه شاد باش که هم من هم مادرت ازت راضی باشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنامه ایی برایت به یادگار گذاشتم که امیدوارم به خاطر بسپاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختری که من تربیت کردم قوی تر و مستحکم تر از این حرفا بود و هست و خواهد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام اموال من اعم از کارخونه ، ویلا ، باغ و..... به نام توست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدیریت سهامی که به نام من بود از این پس به نام و مدیریت توست ولی به یک شرط می توانی از آنها استفاده کنی و مدیریت آنها را به دست بگیری آن هم ازدواج تو با پارسا سرمست پسر پرهام سرمست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیدوارم به وصیت آخر من گوش بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من رو راضی نگه داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدای بزرگ و مهربون میسپارتم تا مواظب و راه نمای تو باشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا نگه دار برای همیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلاد امیری#
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنامه که تموم شد چند حس مختلف داشتم ولی جلوی خودم رو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو محسن بلند شد و با یه پاکت به سمتم اومد به احترامش بلند شدم و پاکت رو ازش گرفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم و منتظر خوندن وصیت نامه عمو پرهام شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوصیت نامه عمو هم شیبه بابا بود فقط با تفاوت اینکه سهم پریسا رو مشخص و تاریخ ازدواج پریسا رو هم معلوم کرده بودن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شرط عمو و بابا من و پارسا رفته بودیم تو شوک.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پارسا هم یه نامه دادن و همه رفتن تو حیاط ولی منو پارسا موندیم و شروع کردیم به خوندن متن نامه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir×به نام خالق عشق های پاک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام دخترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترنمم از چند سال پیش بهت شک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهت رفتارت گفتارت فکرت عوض شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشده بودی مثه روز های اول مادرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزایی که من فکر میکردم عشقم بهش یک طرفس ولی این طور نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو نگاهت رفتارت گفتارت عشق موج میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعشق آسون به دست نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من خوشحالم که تو هم همچین نعمت با ارزشی نسیبت شده الان نزدیک بیست سالته و به اندازه کافی بزرگ شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیدوارم عشقت به پارسا همون جوری باشه که فهمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین راه رو به خودت و خدا میسپارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاشقتم ثمره ی عشقم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخرین نامه از طرف پدرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر پناه حق×
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولین قطره اشکم رو کلمه پدرت افتاد ولی سریع پاک کردم و خودمو جمع و جور کردم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باید قوی باشم شاد باشم حتی برای شادی روح پدر و مادرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارسا?
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بهت،خوشحالی،غم،عصبانیت و.... نامه تموم شد قسمت امضاء رو بوسیدم و نامه رو برگردوندم تو پاکتش و گذاشتم رو میز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا باید خودم دست به کار میشدم تا به عشقم برسم از پدرم هم خیلی ممنون بودم و هستم خیلی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو پاش زانو زدم و جدی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من میخوام به وصیت نامه پدرم مو به مو عمل کنم تو رو نمیدونم ولی آنقدر پدرم برام عزیز هست که بدون علاقه اولیه ازدواج کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم جدی و با اخم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+و همینطور من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس مانعی نمیمونه ولی چون من یه فرد دیگه رو دوست دارم فعلا فقط محرم هم میشیم نه عقد دائم چون من تا اون موقع عشقم رو راضی کنم که با این شرایط با من ازدواج کنه و مهم تر اینکه به آرزوم که مدیریت کارخونه است برسم در تاریخ معین شده از طرف پدرامون هم که دو روز دیگه اس صیغه محرمیت میخونیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو یه هفته بعدش که عروسیه پریسا و علیه به کنار .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون داد و با تعجب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+پارسا.....من از یه چیز سر در نمیارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه پدرامون از این خبر داشتن که عمرشون به دنیا نیست که این چیزا رو تو وصیت نامه ذکر کردن؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصبانیتم رو کنترل کردم ولی رو صدام تاثیر گذاشته بود برای همین دو رگه شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بعد مشخص میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند میشم و به سمت حیاط حرکت میکنم تا به عمو اینا خبر بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترنم?
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ترنم آجی این درو بازکن....ترنم....ترنم با توام...باز کن دیگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو همین طور به در میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه ام کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ااااااااااااااااااااااه پری بسه الان میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو که گفتم انگار خیالش راحت شد که با یه پایین منتظرتم از در فاصله گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به مانتو نباتیم کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از وارسی خودم کیف و کفش چرم قهواییم رو برداشتم و از در زدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریسا و علی و پارسا تو حیاط بودن سمتشون رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه علی و پریسا با هم نشستن تو ماشین علی و من هم تو ماشین پارسا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت علی راه افتادیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو محسن و آقای آشوری هم تو محضر منتظرمون بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین جور داشتم بیرون رو نگاه میکردم که صدای آهنگ تو ماشین پیچید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(یه نفر —مجید یحیایی)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو تنهاترین عشقه تو دنیامی منو ارومم کن تو اوجه تنهایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه تو عادت کردم بدونه تو تنهام تو عشقو میبینی از تمومه حرفام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین زندگی خوبه تو کنارم هستی همه چی بهتر شد تو به من دل بستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه حسه رویایی تو وجوده من هست تا تهش با من باش تا وقتی دنیا هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نفر تو زندگیم هست که قلبم واسه اون میزنه همه دنیای منه قلبمو نمیشکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن اونو میفهمم اونکه با من خوبه اونکه هر لحظه قلبش واسه من میکوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نفر تو زندگیم هست که قلبم واسه اون میزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه دنیای منه قلبمو نمیشکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن اونو میفهمم اونکه با من خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونکه هر لحظه قلبش واسه من میکوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دلیله خنده هامی تو که همش باهامی چشمامو میبندم تو اوجه لحظه هامی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین زندگی با تو هر روزش بهشته وقتی تو باهامی همه دنیا رو عشقه , همه دنیا رو عشقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نفر تو زندگیم هست که قلبم واسه اون میزنه همه دنیای منه قلبمو نمیشکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن اونو میفهمم اونکه با من خوبه اونکه هر لحظه قلبش واسه من میکوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نفر تو زندگیم هست که قلبم واسه اون میزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه دنیای منه قلبمو نمیشکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن اونو میفهمم اونکه با من خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونکه هر لحظه قلبش واسه من میکوبه.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا تموم شدن آهنگ داشتم از حسودی میترکیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس میکردم عشق عزیییییییزش رو داره به هر من میکشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه پارسا خان بگرد تا بگردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداغم رو به دلت میذارم اگه نذارم ترنم امیری نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای عقد مهریم رو گذاشتن صد سکه تمام بهار آزادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو برای شرایط هم درخواست لغو محرمیت ولی در صورتی که پارسا از مشروبات استفاده کنه با منه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآزمایش هم که داده بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی مراسم تموم شد رو کردم به همه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همون طور که همه میدونین به خواست پدرامون دیگه مراسم ختم برگزار نمی کنیم و به خواست خودشون با پولش کار مد نظرشون که معین شده رو انجام میدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اینکه خیلی تاکید داشتن که شاد باشیم و برای از دست دادنشون ناراحتی نکنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغضم ادامه دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس، از امروز به بعد همه میشیم همونی که اونا میخوان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه صلوات فرستادن و از محضر خارج شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعلی و پریسا رفتن خرید عروسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبقیه هم دنبال کاراشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارسا گفت بریم کارخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه از نظر منی که عاشق کار و کار خونه ام حرف عالی بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته نه با این لباسا پس قرار شد بریم اول لباسامون رو عوض کنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارسا زیاد حرف نمیزد و این برام خیلی سخت بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسخته که عشقت بهت توجه نکنه خیلی سخته.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسای مشکی و البته با ترکیب های قهوایی روشن پوشیدیم و راه افتادیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه کار خونه که رسیدیم نگهبان سلام کردو با تسلیت گفتن و حال و احوال در رو باز کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه به شونه هم تو راه رو ساختمان اداری کار خونه راه می رفتیم و همین جور با کارمندا سلام میکردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه میز منشی که رسیدیم سریع از جاش بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون زیاد میومدم کارخونه منو می شناخت و پارسا که معاون اول کارخونه بود که هیچ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلامی گفت و به هر دو مون تسلیت گفت ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم میان سالی بود که خیلی خوش سرو زبون و با نمک بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوالبته محترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف در اتاق مدیریت رفتیم که پارسا در رو باز کرد و رفت کنار تا اول من برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد خودش اومد و در رو بست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت میز پدرم رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض نگاه میکردم و دست میکشیدم که چشمم به یه قاب عکس افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تلخندی برش داشتم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعکس منو مامان و بابا بود که تو حیاط خونه گرفته بودیم بابا مامان نشسته بودن و من بالا سرشون و ایستاده بودم و دستام رو رو پشتی صندلی هاشون گذاشته بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو هر سه مون شاد به دوربین نگاه کرده بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای پارسا سرم رو بلند کردم و نگاش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+دانشگاه رو چیکار میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واحدای کمی مونده با اینکه جهشی خوندم ولی فقط 12ترم مونده که 6ترمش پایان نامه اس کلاسا رو بعد از ظهر بر میدارم اون قدر جهشی خوندم که بقیه وقت رو تو کارخونه بگذرونم اونم کارخونه ایی که آرزوی من ، مدیریت حداقل سهم بابا بود و هست کسی نمیتونه جلومو بگیره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم بازم بالا منبر بمونم که در زدن شد و خانم خیراندیش وارد اتاق شد و با لبخند رو به ما دوتا که پشت ویزای پدرامون و ایستاده بودیم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+کارای امروز رو میگم ولی قبل اون دوستانه میخوام حرفی بزنم.....کارخونه به دوتا مدیر 20و27ساله نیاز نداره کار خونه به دوتا مدیر نیاز داره که هم در برابر مشکلات کارخونه مقاوم باشن هم اتحاد داشته باشن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی اینو میدونم که شما دوتا این کارخونه رو به نحو احسنت اداره میکنین.......خوب حالا امروز کار خاصی ندارین فقط میمونه یه سری به کارگرا بزنی و اوراقی هست که باید امضأ کنین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو با لبخند سری تکون داد و از اتاق خارج شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاه به پارسا کردم که هم زمان با من شروع کرد به حرکت سمت در و با هم به سمت کارگاه کارخونه حرکت کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...........................................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلااام من ترنم امیری دختر میلاد امیری هستم همون طور که اطلاع دارین به رحمت ایزدی پیوستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بی احساس و سنگ نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هنوز مرگ پدرم، مادرم رو باور ندارم ولی دلیل نمیشه از زندگی افرادی بزنم تا برای خانواده ام سوگواری کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرسی از همه شما امیدوارم دراین چند سال عمر و مدیریت آقای سرمست و من کمکمون کنین ممنون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه صلوات فرستادن و پارسا رفت برای سخنرانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفاش محکم بود با اطمینان کامل و اینده روش میگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون جور که ازش انتظار میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چیز که کامل شد به سمت خونه حرکت کردیم و یه روز کسل کننده دیگه رو هم تموم کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir....................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزا پشت هم می گذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این مدت پریسا و علی رفتن سره خونه زندگیشون و منو پارسا تو خونه عمو اینا مستقلیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروز به روز رابطه امون بهتر میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی دلیل به هم محبت میکنیم البته فقط من دلیل دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت رول نشستم و دارم به سمت کارخونه میرم به کارخونه که میرسم نگهبان در رو باز میکنه براش بوق میزنم و وارد محوطه میشم که میبینم یه جا همه جمع شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشین پیاده میشم و کیفم رو رو دوشم جا به جا میکنم و با اخم به جمعیت کارگرای کارخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشتشون که رسیدم جیغ کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برید کنار ببینم اینجا چه خبر.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا برگشتن کارگرا سمتم دیدم دور دو نفر حلقه زدن از بین دو نفرشون یه کم دقت کردم دیدم پارسا و سرپرست کارگاه نشستن زمین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم جلو که با دیدن صورت پارسا تو جام خشک شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتش از عصبانیت قرمز شده بود و گوشه لبش خونی و دکمه های پیراهنش یکی در میون کنده و از شلوارش زده بود بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو جمع و جور کردم و رفتم جلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام اینجا چه خبره؟ آقای میرزایی چرا کارگرا سره کار نیستن؟!لطفا برشون گردونید سره کارشون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمی گفت و کارگرا رو به سر کارشون هدایت کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروم رو سمت پارسا کردم که دیدم داره بلند میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه به من نگاه کنه حرکت کرد سمت ساختمون اداری با عصبانیت قدم بر میداشت و من پشتش تند تند راه میرفتم تا بهش برسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق رو باز کرد و بدون نگاه به من منتظر شد برم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشو که گذاشت تو اتاق در و محکم کوبوند که گفتم الانه از لولا جدا شه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو کاناپه نزدیک در نشست و سرش رو به پشت تکیه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دستمال رو با پارچ آب تو اتاق خیس کردم و کنارش نشستم چونش رو تو دستم گرفتم و آروم شروع کردم به پاک کردن خون کنار لبش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس کردم نفساش عادی نیست ولی به روی خودم نیاوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارم که تموم شد دستم رو از زیر چونش برداشتم و اون دستم که دستمال بود رو پایین آوردم به چشماش نگاه کردم که دیدم نگاهش رو از رو لبم برداشت و به چشمام دوخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای اینکه بحث رو عوض کنم جدی گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این جنجال برا چی بود؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+امروز یکی از هم دانشگاهی هات اومده بود.....اومده بود خواستگاریت کنه.....اونم از من.....هه جالبه.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز عصبانیت می لرزید داد زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مگه تو،تو دانشگاه حلقه کوفتیت رو نمیذاری؟؟هااان؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی نمیگم پرو نشو تو کیه منی چطور تو میتونی با عشق عزیزت باشی ولی من نمیتونم ازدواج ک......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سوختن یه طرف از صورتم حرف تو دهنم ماسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بهت به پارسا نگاه کردم که چشماش از قرمز خون شده بودن دستش درباره رفت بالا که دومی رو بزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین جور بی پروا نگاش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشیمون شد و دستش رو انداخت پایین و از اتاق زد بیرون......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.................................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی از اون ماجرا میگذره ولی هنوز پارسا باهام سر سنگینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدارم میرم سمت دانشگاه که چرخ ماشین ترکید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع ماشین رو بردم سمت خاکی و خاموشش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیاده شدم و رفتم سمت چرخ که یه ماشین با سرعت پشت ماشین ترمز کرد و صدای پیاده شدن یه نفر اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو که بلند کردم دیدم پارسا کنارم وایستاده یه نگاه به من یه نگاه به چرخ کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+برو بشین تو ماشین من تا درستش کنم خوب نیست وایستی وسط جاده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدم حرفش درسته راه افتادن سمت ماشین سوار که شدم موبایلش زنگ خورد نگاهم که بهش افتاد خندم گرفته بود نوشته بود کنه??
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرمائید.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه صدای یه دختره جیغ جیغو از پشت گوشی بلند شد و هی فوش میدادو هی پارسام پارسام میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسطای جیغ جیغاش گوشی رو روش قطع کردم و یه نفس راحت کشیدم که دیدم پارسا داره میاد سمت ماشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع سوئیچ ماشینش رو برداشتم و از ماشین پیاده شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر لب خداحافظی کردم و سریع سوار شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارسا هنوز سوار ماشینش نشده بود سوئیچ رو انداختم رو صندلی شاگرد و ده برو که رفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبمونه همون جا تا اون باشه برا من قیافه نگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرو هم خودتونین?
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموبایلم زنگ خورد جواب دادنم همانا و کر شدنم همان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ترررررررنننننننننممممممم فقط خدا رو شکر کن دستم بهت نرسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقه قهه من که بلند شد بیشتر عصبیش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+بخند.....بخند زمین گرده نوبت ما هم می رسه.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو تق گوشی رو قطع کرد که همون موقع منم رسیدم دانشگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.......................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو اتاق نشسته بودم و داشتم دیوان حافظ رو میخوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگای اتاق رنگ مورد علاقه ام بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفش و یاسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه تخت و میز کامپیوتر و کمد لباس و میز آرایش ست همرنگ اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پنجره تمام قدر بزرگ سمت حیاط عمارت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه دیدش به سمت استخر و درختای بیدمجنون بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم ز مهرورزان......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای آب شنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشه کتاب رو تا زدم و بستم گذاشتمش رو میز و بلند شدم از اتاق که بیرون اومدم دیدم از حمومه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه لبخند مرموز رفتم تو آشپز خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب گرم کن رو خاموش کردم و اومدم بیرون نشستم پای تلویزیون و صداش رو زیاد کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد پنج دقیقه صدای کوبیدن در حموم و در اتاقش اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من در تلاش بودم خنده ام رو کنترل کنم سریع پاشدم آب گرم کن رو روشن کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارم که تموم شد مثه فشنگ رفتم جلو تلویزیون نشستم که همون موقع پارسا اومد پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون جور هم با حوله کوچیک تو دستش موهاش رو خشک میکرد و زیر لب غر غر میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاه به من انداخت و رفت تو آشپز خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد چند دقیقه اومد بیرون و حوله رو پرت کرد سمت پله ها و خودش رو انداخت سمت چپ رو مبل سه نفره ایی که من نشسته بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم کم خوابش برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه چند تا فیلم سینمایی کمدی عاشقانه دیده بودم و قسمت آخرش بود که حس کردم نصف بدنم سوخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو به سمت چپ که چرخوندم دیدم سر پارسا رو پاهامه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم سرش رو بلند کنم که تا دستم خورد به سرش احساس کردم دستم تاول زده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا وحشت تمام داشتم نگاش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه یاد 14سالگیم افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بار که پارسا زیر بارون بیرون خونه بود و قشنگ موش آب کشیده شده بود شبش تب وحشتناکی کرد که خاله پروانه (مادر پارسا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم ازش نگه داری کرده بود و از منم خواسته بود کمکش کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای همین میدونستم باید چیکار کنم پس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع رفتم یه بالشت و پتو آوردم و انداختم روش و رفتم تو آشپز خونه چند تا جوشونده گیاهی دم کردم و سوپ رو بار گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه تشت آب هم از حموم برداشتم و پاشویش کردم ، رو سرش پارچه هیس میذاشتم ولی از تبش کم نمی شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر لب هی هزیون میگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم زار میزدم و پارچه رو عوض میکردم و پا شویش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خودم فوش میدادم و اونو قسم میدادم که خوب شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتبش که کمتر شد و جوشونده ها رو آوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیمه هوشیار که شد تا آخرشون به خوردش دادم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدم دمای اذان صبح بود که تبش قطع شد و من از خستگی کنارش خوابم برد......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارسا?
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیواش یواش چشمام رو باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوا گرگ و میش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس کردم نمیتونم دست راستم رو تکون بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دستم که نگاه کردم دلم قنج (اگه غلط نوشتم ببخشید) رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام کارای دیشبش اومد جلو چشمم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست چپم رو با تعلل جلو بردم مو هاش رو نوازش کردم و چون بلند بود تونستم تا بینیم بیارم و بوش کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا به دماغم نزدیک شد چشمام بسته شد و نفس کشیدنم غیر ارادی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترنم عشق بچگی و نوجوونی و جوونی من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر وقتی روش غیرتی میشدم و اون آروم باهام راه میومد در صورتی که هیچ نسبتی باهام نداشت برام شیرین بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو آروم از مو هاش جدا کردم و با احتیاط که بیدار نشه بلند شدم و بغلش کردم گذاشتمش جای خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروش پتو رو انداختم و وسایلی که برای پرستاری از من آورده بود رو جمع کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت آشپز خونه و مشغول جمع کردن اونجا شدم که حس کردم یکی داره گریه میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تصور اینکه ترنمه تند تر دویدم سمت پذیرایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرت شدم تو حال که دیدم ترنم بیداره و داره گریه میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود جلوش زانو زدم و بازوش رو تو دستم گرفتم و تکون دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ترنم....تَ تَ.... ترنمم.....چی شده چرا گریه میکنی؟؟چیزی.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز حرفم تموم نشده بود که خودشو پرت کرد تو بغلم اول هنگ کردم ولی بعد چند دقیقه منم سفت بغلش کردم که با هق هق اسممو صدا زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+پارسا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جونه پارسا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+دی...دیگه......هیچ.....هیچوقت .....وقتی من خوابم.....تنهام.....نذار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفش که تموم شد منو سفت تر بغل کرد منم متقابلا همین کار رو کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم میترسه که منو پریسا رو هم از دست بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگردنت رو می شکنم امیر فرهاده نامدار فقط اگه دستم بهت برسه.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسط گریه هاش یه دفعه ساکت شد و سریع خودشو کشید عقب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب داشتم بهش نگاه میکردم ولی تو چشمای اون نگرانی موج میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع دستش رو گذاشت رو پیشونیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد چند ثانیه دستش رو آروم برداشت و یه نفس راحت کشید که نگاهش افتاد به من که داشتم با لبخند نگاش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لبخند برای ماست مالی زد و پاشد رفت بالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده سری تکون دادم و رفتم ادامه کارام رو برسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم خونه خوبی شدم از بس خونه تمیز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته بلا نسبت خانما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترنم?
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حموم اومدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بلیز آستین بلند قرمز شلوار مشکی پوشیدم و موهامم باز گذاشتم که تا کمرم میرسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه عاشق مو های خیسم بودم و هستم و خواهم بود چون لختیش دو برابر میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و از در اومدم بیرون انقدر تند تند از پله ها پایین میرفتم که یک دفعه زیر پام خالی شد و با دست چپ پرت شدم پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجییغ کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز درد دستم رو گرفته بودم که دیدم پارسا با عجله داره میاد سمتم وضعیتم رو که دید رفت سمت پله ها و چند دقیقه بعد با مانتو شال مشکی و خودش لباس پوشیده از پله ها پایین اومد و لباسا رو تنم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه عمو از نظر معماری با خونه ما یکیه ولی بزرگ تر اتاقا بالا ، حال و آشپز خونه پایین......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای بابا دیوانه شدم وسط درد و ناله دارم معماری تحویل میدم بی خیاااااال دستم نابود شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دستش رو انداخت زیر پام یه دست دیگش هم انداخت زیر گردنم و بلندم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوا مگه فلج شدم خواستم مخالفت کنم که با دیدن چهره هولش بیشتر خندم گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتیم تو حیاط خواست منو بذاره تو ماشین که از هولش ، کلم خورد تو در و یه جیغ دیگه کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه اونم بیشتر هول شد و نزدیک بود پام رو بذاره لا و در ببنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا رحم کنه تا بیمارستان زنده بمونم صلواااات
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنو رسوند بیمارستان دکتره بعد معاینه یه چپ چپ نگاش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+یه در رفتگی ساده انقدر داد و قال و هول شدن نداره که بیمارستان رو گذاشتی رو سرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم با عدا گفتم خاک تو سرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوالا پسره جوکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو راهه برگشت بودیم و آهنگ بی کلام داشت پخش میشد پارسا کلید خونه رو برام زده بود و داده بود دستم داشتم باهاش ور میرفتم که یه رستوران دیدم خواستم بگم بریم غذا بخوریم دستم رو سمت رستوران اشاره کردم کلید که تو آتل دست چپم بود همراهه چرخش دستم سمت رستوران از آتل خارج شد و افتاد بین دو تا پای پارسا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنکه داشتم با لبخند. به رستوران اشاره میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنم باز شده بود و نگاهم به بین دو پای پارسا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنم یواش یواش بسته شد و روم رو برگردوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خجالت داشتم آب میشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر همون حال زیر چشمی پارسا رو دید زدم که دیدم با خنده دست دراز کردو کلید رو برداشت و سمتم گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدایی همراهه خنده اسمم رو صدا زد که من قرمز تر شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم منو که دید دیگه قه قهه میزد و قابل کنترل نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنکه دیدم تموم نمی کنه کلید رو از دستش کشیدم و برگشتم سر جام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدم نه نمیشه همین جور ادامه داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بسسسسسسسه دیگه مراعات منو نمی کنی مراعات جون خودت رو بکن به کشتن ندیمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین حرفم که تموم شد پشت چراغ قرمز رسیده بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارسا کلش رو گذاشت رو رول و چند دقیقه در میون می کوبید تو رول و از اون طرف هم دلش رو گرفته بود و صورتش قرمز شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لحظه ترسیدم از نفس بیفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پارسا خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آ.....آره.....خوبم.......وا.....وای.....شاهکاری....ت.....ترنم......مث.....مثه....بچگیات......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیواش یواش آروم شد و اشکش رو پاک کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارسا یه نگاه بهم کردو زیر لب یه چیز گفت که نشنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچراغ سبز شد و راه افتادیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خجالت رومو برگردوندم سمت پنجره خودم و دیگه تا خونه حرفی نزدم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.............................................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو اتاقم دراز کشیده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این دو ماه تمام دست و پا چلفتی بودنم رو به پارسا نشون دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir