رمان خیانت عسلی (جلد دوم دلارام) به قلم هکر قلب
انتقامی دنباله دار با حواشی و تلفاتی جبران ناپذیر، تلفاتی مانند عشق از دست رفته، حافظه ای پاک شده، قلبی تیره شده و سر انجام، دختری سیر شده؛ سیر شده از زندگی تکرار نشدنی! خیانت همان خیانت است؛ اما با طعم عسل! گاهی اوقات بعضی از خیانت ها به آدم تجربه میشه که به هیچ کس زود اعتماد نکنیم.
ژانر : پلیسی، عاشقانه، طنز، هیجانی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۱۷ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #طنز #ماجراجویی #پلیسی
خلاصه :
انتقامی دنباله دار با حواشی و تلفاتی جبران ناپذیر، تلفاتی مانند عشق از دست رفته، حافظه ای پاک شده، قلبی تیره شده و سر انجام، دختری سیر شده؛ سیر شده از زندگی تکرار نشدنی!
خیانت همان خیانت است؛ اما با طعم عسل!
گاهی اوقات بعضی از خیانت ها به آدم تجربه میشه که به هیچ کس زود اعتماد نکنیم.
نکته :بعضی از قسمت های پارت ها بر اساس واقیعت نوشته شده.
خلاصه قسمت اول :
توی جلد اول، دلارام دختریه که پدر ناتنیش از خونه بیرونش میکنه و با شاهین آشنا میشه که طی اتفاقاتی، عقد شاهین در میاد. شاهین میفهمه این دختر ناصره. ناصر کسیه که باعت شد پدر شاهین لو بره و دستگیر بشه و شایان برادر شاهین هم با فهمیدن این موضوع، دلارام رو تا حد مرگ میزنه که بره کما. شایان و عموی شاهین اعدام میشن؛ ولی شاهین دو سال حبس داره.
(دلارام)
با صدای تیک تیک دستگاهی، چشمامو باز کردم. نمیدونستم من کجام؛ ولی انگار بیمارستان بودم. چه اتفاقی افتاده واسم؟ وای! هیچی یادم نمیاد؛ حتی یادم نمیاد کیم!
در اتاق باز شد و پسری قد بلند با موهای ژولیده وارد شد. با دیدن من که چشمام بازه، با ذوق گفت:
- دلارام، به هوش اومدی؟
با تعجب گفتم:
- دلارام کیه آقای محترم؟!
با ناراحتی گفت:
- دلارام تویی.
با تعجب گفتم :
- من که چیزی یادم نمیاد!
پسر غمگین گفت:
-من رو یادت نیست؟
با حرص گفتم:
-نه!
پسر با بغض گفت:
-دلارام، تو رو خدا بگو که داری شوخی میکنی!
با عصبانیت گفتم:
-آقای محترم، من نه شما رو یادم میاد و نه خودم رو.
پسر با لحن غمگینی گفت:
- داداش دانیالتم.
رو به دیوار خوابیدم. با لحن آرومی گفتم:
-میشه بری بیرون؟ من از کجا حرفت رو باور کنم؟
پسر با ناراحتی از اتاق بیرون زد. خب چیکار کنم؟ نمیتونم به کسی اعتماد کنم.
کاش همیشه اعتماد نمیکردم...!
(شاهین)
پونزده روزه که بازداشتگاهم و همه منتظرن که دلارام به هوش بیاد. جایی که من هستم، تنهام. دلم خیلی واسه ی دلارام تنگ شده. اگه دلارام به هوش نیاد، من حاضرم اعدام بشم. زندگی بدون دلارام واسه ی من جهنمه. منی که بیمار بودم، عاشقش شدم. آره، من سه هفته ای خوب شدم و هیچ حسی به جز عشق به دلارام ندارم. چرا رو نکردم؟ کاش حداقل جلوی شایان رو میگرفتم. با صدای باز شدن بازداشتگاه، از فکر بیرون اومدم. با دیدن دانیال که سرد نگاهم میکرد، گفتم:
- دلارام چه طوره؟
با حرفی که دانیال زد...!
نکته:
فراموشی دلارام یه امر طبیعی هست که به خاطر شوکی که در قبل حادثه بهش وارد شده و بعد از یک هفته، همه چیز رو به خاطر مياره.
(سبحان)
دلارام رو به بخش منتقل کرده بودند و دوست داشتم ببینمش.
تقه اي به در زدم كه دلارام گفت:
-بفرمایید...
در رو باز کردم و با خوشحالی گفتم:
- سلام دخترم...
دلارام با پوزخندی گفت:
- شما هم حتما پدرم هستید!
با این حرفش جا خوردم؛ ولی با مهربونی گفتم:
- درسته که تو من رو به یاد نداری؛ ولی من تو رو که به یاد دارم...
دلارام با لحن بدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آقای محترم، من حتی اسم خودمم یادم نیست. بفرمایید بیرون. هر وقت همه چیز یادم اومد، اون موقع تصمیم میگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(حسنا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک هفته از دانشگاه بود. من سه دوست پیدا کردم که اسمشون آریانا، یسنا و المیرا بود. آتاناز هم باهام دوست هست. جدید نیست. خیلی دلم میخواد بدونم این دختره اسمش چی بود، آهان، دلارام چرا نمیاد دانشگاه؟! از آتاناز باید سر فرصت ازش بپرسم. آریانا با کنجکاوی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو فکری فاطی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه شوخی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا، من اصلا نمیدونم فکر چیه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیسنا یهو پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میگم بچه ها، سوال دارم ازتون. شما تا حالا با جنس مخالف دوست شدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام رو روی کاسه ی چشمام چرخوندم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه؛ ولی دوست دارم تجربه اش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا با ذوق گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم نه، ولی طرف رو دوست دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیسنا با لحن پرسشی ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم دوست نشدم؛ ولی یه نفر بهم پیشنهاد داده، به نظرتون باهاش دوست شم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لذت گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دوست شو باهاش؛ ولی نذار ازت استفاده کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیسنا با ناراحتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه بابام بفهمه، منو میکشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا هم غمگین گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم داداشم میکشتم اگه بهش بگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالمیرا که تا الان شنونده بود، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میگم بچه ها، دوست شدن با پسر خریت محضه؛ اگه واسه ی دوستی میخوادت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این روزا، همه دوست پسر دوست دخترن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالمیرا با خوش رویی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-درسته؛ ولی من دوست دارم دوستیمون به ازدواج منجر شه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا هم حرف المیرا رو تایید کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دقیقا، منم این دوستی رو میخوام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن غمگینی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم دوست دارم؛ ولی بابام نمیذاره. میگه باید ازدواج باید سنتی مامانمم تاییدش میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی این ده روز، هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد؛ فقط چهار نفر میاومدن و ادعا میکردن که پدرم یا برادرامن و منم به هر روشی که بود، بیرونشون میکردم. دلم میخواست همه چی رو به یاد بیارم، ولی نمیشد. الآن ده شبه، الان داخل بیمارستانم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر باز شد و دکتری وارد شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر با خوش رویی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام آبجی، خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز این دکتر خوشم میاومد و با لبخند بهش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام آقای دکتر، ممنون خوبم، شما خوبید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ناراحتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هنوز چیزی رو به خاطر نمیاری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن غمگینی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه؛ ولی احساس میکنم تصادف نکردم و یه نفر این بلا رو سرم آورده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر رنگش پرید. انگار میدونه واسه ی من چه اتفاقی افتاده! خواستم ازش بپرسم که در با شتاب باز شد و دختری که احساس میکردم آشناست، وارد شد. دختر با لحن بدی و با پوزخندی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دختره ی عفریته، برو رضایت بده که داداشم آزاد شه. داداشم به خاطر تو هستش که الان زندانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس داداش این دختره این بلا رو سرم آورده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن بیتفاوتی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حتما برادرت من رو زده که الان زندانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر با عصبانیت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو هم حتما کاری کردی که این بلا سرت اومده، ربطی به داداشم نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر با جدیت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شراره خانم، لطفا برید بیرون. مریض فراموشی گرفته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره که هم قیافه اش آشنا بود و هم اسمش و یادم نمیاومد کیه، با لحن طعنه آمیزی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- داره خودش رو به فراموشی میزنه؛ من که میدونم...!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر با اخم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به تشخیص من، کمی از حافظه اش رو از دست داده، ولی برمیگرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چرا، ولی سرم تیر میکشید. جیغم در اومد. یادم اومد شایان و کتک زدناش، شاهین و تحقیر کردناش و ناصر، عامل همه ی بدبختیام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر اسمش رادمانه. ناخودآگاه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو رادمانی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرادمان با تعجب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله، من رادمانم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فهمیدن همه چیز، گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دانیال؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره با تعجب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دانیال رو میشناسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداشمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره با کنجکاوی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداش تو پلیسه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صلابت گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به رادمان با لبخند از این که حافظه ام رو به دست آوردم، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میشه زنگ بزنی بابام بیاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرادمان با رضایت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حتما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس تنفر بود که بند بند وجودم رو گرفته بود. بابام يا بهتر بگم؛ کسي که به خاطر شغلش، هم من و هم مادرم رو ول کرد، با التماس و لحن غمگینی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دخترم، من رو ببخش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحنی که بی رحمی در اون موج میزد، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توضيح بده که چرا من و مامان رو ولش کردي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با لحن غمگینی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من و مامانت عاشق هم بوديم و پدربزرگت بود که نميذاشت به هم برسيم و من و مامانت هم تصميم گرفتيم که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(فلش بک به سي و پنج سال پيش از زبان پدر دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم با غرور گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وقتي حاضر نيستن دخترشون رو بهمون بدن، انتظار داري چي کار کنيم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خودخواهی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پنهاني صيغه اش ميکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولين سيلي از پدرم رو خوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم با عصبانیت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بيست سالته سبحان، هنوز بچه اي! ميخواي دختر سيزده ساله رو بدبخت کني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دوستش دارم پدر و اونم دوستم داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم لحنش آروم تر شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مثل همه ي پسرا، برو خواستگاريش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروز بعدش رفتم بازار تا ببينمش، اما نيومده بود. خيلي غصه خوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرش رو ديدم که بهم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به شرطي دخترم رو بهت ميدم که از خانواده ات جدا بشي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشرط بدي بود؛ اما من دوسش داشتم و گفتم فکر ميکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اون، ديگه پدرش رو نديدم. يه روز روي نيمکت توي پارک نشسته بودم که فريبا اومد پيشم و با اضطراب و استرس گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بايد فرار کنيم سبحان. بابام من رو ميکشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نگرانی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگه چي کار کردي فريبا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريبا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابام ميخواد به زور من رو زن ناصر کنه و منم فقط تو رو دوست دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه، من و مادرت فرار کرديم و رفتيم شيراز. من خيلي پول نداشتم؛ فقط بيست هزار تومن داشتم و فريبا هم ده هزار تومن داشت. (سي هزار تومن اون موقع ميشه با هاش خونه اي اجاره کرد.)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه اي اجاره کردم و به سختي کار پيدا کردم و فريبا رو صيغه کردم؛ ولي عقدش نکردم، چون حضور پدر دختر الزامي بود. بعد از يک سال، دانيال دنيا اومد. من تو نيروی انتظامي استخدام شدم و حقوقم خوب بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه روز دیر رفتم خونه و صداتون زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فریبا؟ دانیال؟ دلارام بابا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو اتاق مشترک من و مادرت که روی میز یه نامه بود و روش نوشته بود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیگه دنبال فریبا و بچه هات نگرد؛ وگرنه دلارام و دانیال رو میکشم، ناصر خان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند سال، خبر مرگ مادرت رو شنیدم که عاملش هم جدا شدن دانیال از مادرت بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(برگشت به حال)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کنجکاوی پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا، داوود و داریوش چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با لحن غمگینی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داوود و داريوش، دوقلو هاي خليل پسر عموم هستن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کنجکاوی پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمويي، عمه اى ندارم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با حوصله گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا، یه عمه دارى و يه عمو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که جریان دانیال که چه جوری رفت پیش بابا رو خیلی خوب نفهمیدم، پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بقيه اش چی؟ چه طوري دانيال اومد پیشت؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با لحن کلافه ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بعد از دزديدن شما ها، رفتم تهران. بابام بهم سیلی زد که چرا فرار کردم و...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه عمه ات*ج*ا*و*ز شده بود و بابامم به خاطر حفظ آبروش، گفت باهاش ازدواج کنه. وقتي اين رو شنيدم، دلم ميخواست پسره رو بکشم، اما ديگه کار از کار گذشته بود. ميدوني چرا اسمت رو گذاشتم دلارام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کنجکاوی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه، چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با مهربونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چون چشمات دلم رو آروم ميکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکام پايين ريختن. چه قدر بابام سختي کشيده! بغض داشت خفه ام ميکرد. به خاطر عشقش ما رو ول کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانيال وارد شد و با ديدن من، با تعجب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلارام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه قدر زود قضاوت کردم! چه قدر اشتباه کردم! دانيال، تو ديگه چرا ولمون کردي؟ مامان از دوري تو بود که دق کرد و مرد. (با هق هق میگفتم.)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانيال که باورش نمیشد که من حافظه ام رو به دست آورده باشم، مجبور شد جوابم رو بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ يه روز، ناصر داشت با تلفن حرف ميزد که فهميدم بابای واقعيم همونه که تو بچگي ديدم و اين من رو دزديده که به مامان برسه که رسيد و منم ديگه به دردش نميخوردم که از اون خونه ی کذايی زدم بيرون. بهم گفته بود اون بابامه و پدر واقعيم من رو دزديده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم آغوش برادرانه اش رو ميخواست. با خجالت به دانيال گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بغلم ميکني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانيال با خوشحالي اومد و من رو بغل کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند دقيقه که از هم جدا شدیم، با یاد آوری عموم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عموم چي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا نفس عمیقی کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا، اسمش امير طاهره و چهار سال ازم کوچیکتره و تو شرق تهران زندگی میکنه. اون یه پسر داره و یه دختر که دخترش سه سال ازت بزرگ تره و اسمش پریسا ست و پسرش هم یه سال ازت بزرگتره که اسمش پریس هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کنجکاوی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه ام چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با تردید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه ات اسمش میناست که دو تا پسر داره و دو تا دختر. اسم دختراش شادی و شراره ست و اسم پسراشم شاهین و شهاب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنیدن اسم شاهین، انگار یه سطل آب یخ روم ریختن. دستام یخ زده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شایان چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شوهر عمه ات دو زن داشت و زن اولش فوت میشه که شایان از اونه. بازجوییت تموم شد دلارامم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو انداختم پایین و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه، دوستت خلیل چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عین مامانت، فقط سوال میپرسی! خلیل توی یه ماموریتی فوت شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ناراحتی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خدا رحمتش کنه. بچه هاش میدونن تو باباشون نیستی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با لحن غمگینی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه، ولی ندونن بهتره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(حسنا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا آتاناز و آریانا داشتم برمیگشتم خونه که کنجکاو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آتی، دلارام نمیاد دانشگاه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتاناز با لحن مرموزی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلارام میاد. مشکلی واسش پیش اومده؛ ولی فکر کنم هفته ی دیگه بیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا با کنجکاوی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلارام کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتاناز هم کوتاه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دوستمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیه ی آتی زنگ خورد که احتمالا دکتر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جانم داداش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دارم میرم خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه هنوز...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خداحافظت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دکتر بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتاناز با لحن بامزه ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دکتر چیه؟ رادمان بگو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا با لحن مرموزی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دکتر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداششه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا که هنوز از حرف ما مطمئن نبود، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آهان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتوبوس ایستاد. آتاناز پیاده شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم درد میکرد. چشمامو بستم و هدفن توی گوش گذاشته و آهنگی پلی کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدی باز اومدی با رقص و آواز اومدی، دلمو بردی ولی آخ که چه با ناز اومدی.....«آهنگ ای جان ایوان بند»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی به مقصد رسیدم، کارت شهروندیم رو از کیفم بیرون آوردم و حساب کردم. پیاده بقیه ی مسیر رو طی کردم تا به خونه رسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه از بیمارستان مرخص شده بودم. قرار بود برم خونه ی بابام. توی ماشین بودم و به آهنگ مزخرفی گوش میکردم که دانیال با لحن غمگینی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا، عمه گریه کرده. میگه که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا اخم کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من رضایت نمیدم؛ بذار کمی آب خنک بخوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کنجکاوی پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال نفسش رو با صدا بیرون داد و کلافه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شاهین...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا، اگه من رضایت بدم، میاد بیرون؟ رضایت نمیدما، فقط سوال پرسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا کلافه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره، چون باید سه هفته زندان بمونه که سپری کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چند روز مگه بیهوش بودم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پونزده روز!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نگرانی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دانشگاهم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال خیالم رو راحت کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرخصی برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن تشکر آمیزی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون داداشی...از شنبه میرم. امروز که هیچی، ولی از فردا میخواهم برم خرید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(آتاناز)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز با دلارام اومدیم خرید و هنوز خانم چیزی نخریده! چشمم به یه مانتوی سبز پسته ای افتاد و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دلارام، نگاه کن...مانتو سبزه قشنگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلارام با دیدن مانتو، حالت مرموزی گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بذار برم بپوشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دلارام وارد مغازه شدیم که فروشنده اش یه مرد فوق العاده هیزی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلارام رفت لباس رو بپوشه که گوشیش زنگ خورد. دانیال بود. به دلارام از بیرون پرو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دانیاله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلارام با خستگی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جواب بده و بگو دو ساعت دیگه بیاد دنبالمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیش رو برداشتم و وصل کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام آقا دانیال...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال پر انرژی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام آتاناز خانم، خوبید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن قشنگی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرسی ممنون، شما خوبید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرسی خانم...تمومید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفی که دلارام زد رو تکرار کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه، دو ساعت دیگه تموم میشیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال با کلافگی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نگاه کنید، من الان جلوی پاساژ ایستادم. کجایین تا بیام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بذار از فروشنده اش بپرسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه، برین بپرسین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم از فروشنده بپرسم که با دیدن چاقویی که دستش بود و در مغازه که بسته بود و ویترینم که پرده کشیده بود، ترسیدم و گوشی از دستم افتاد. نزدیکم میشد و ترس منم بیشتر میشد. جیغی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی از جونمون میخوای؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفروشنده با لحن خمـ*اری گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بدنت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسیده، آب دهنمو قورت دادم و جیغی از ته دل کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(حسنا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خستگی از نشستن توی خونه، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آبجی، جدی میگم...حوصله ام سر رفت. تو رو خدا دنبال منم بیاین، جبران میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا با لحن پرسشی ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامان و بابات خونه هستن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه، مسافرتن و منم تنهام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا با لحن اعصاب خورد کنی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حالا ببینم چی میشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صبر گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه، کاری نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از اولم کاری نداشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیحوصله تر از این بودم که بخوام جوابش رو بدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خدافظت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا پکر شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خدافظت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیحوصله کانال رو بالا و پایین کردم که صدای گوشیم بلند شد. مامان بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جانم مامان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جانت سلامت دخترم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دخترم، امشبم نمیام. برو خونه ی یکی از دوستات بخواب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشمت بی بلا باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانم و بابام هر ماه یه هفته اش رو میرفتن مسافرت؛ چه تعطیل باشه و چه نباشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنترل تلویزیون رو برداشتم و تلویزیون رو خاموش کردم. گوشیمو برداشتم و بازی (ناروتو) رو باز کردم و بازی میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیکای بردن بودم که آریانا زنگ زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(یسنا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسمم یسناست و هیجده سالمه و دو تا برادر دارم که یکیش بزرگه و بیست و یک سالشه و اسمش يزداد هست. اون یکی برادرم چهار سالشه و اسمش یوسف هست. نسبتا وضع مالی متوسطی داریم. به قول دوست دوران دبیرستانم، دستمون به دهنمون میرسه. داداشم دانشجوی رشته ی الکترونیکه. داداشم خیلی روم غيرت داره و حساسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دختر عمو دارم که تقریبا ازش متنفرم؛ چون همیشه خودشو جلوی همه خوب میده و منو بد جلوه میده. قد بلنده، چشم و ابروم مشکیه با موهای بلند که تا گودی کمرم میرسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(آریانا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسمم آریانا هست و هجده سالمه. قدم صد و شصت و هشت هست و قیافه ام قابل قبوله. پدرمو از دست دادم؛ ولی باز خدا رو شکر که مادرمو دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه برادر دارم که اسمش آرمانه و تنها مردیه که بعد از بابام دوسش دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرمان پلیسه. یه خواهر کوچیک دارم که دوازده سالشه و اسمش آینازه که اونم خیلی دوسش دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پسر عمه دارم که ازش خوشم میاد و خیلی دلم میخواد باهاش دوست شم؛ ولی داداش آرمانم بفهمه، تیکه تیکه ام میکنه. موهام قهوه ایه و چشمام عسلیه. ابرو مشکی و لب های کوچک و قشنگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(المیرا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسمم المیراست و دانشجوی رشته ی کامپیوترم. بیست سالمه و دو تا خواهر دارم و یه داداش. یکی از خواهرام که اسمش آلماست، بیست و هشت سالشه و ازدواج کرده و اون یکی خواهرم اسمش الميناست که چهارده سالشه. داداشم بیست و پنج سالشه و اسمشم علی هست که نامزدیه و اسم نامزدشم شیناست. قد بلندم و موهام قهوه ایه. چشمانش مشکی و درشت میباشد و همچنین ابروهایش مشکیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیش دانیال نشسته بودم که بهم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نمیخوای بری ملاقات شاهین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداوود با حالت اعتراض گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلارام بـ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قاطعيت گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداریوش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اصرار نکنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال رو به داریوش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داریوش، میگم دلارام تو خطره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداریوش یه تای ابروشو بالا داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه طور؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع تا قبل از حرف زدن دانیال، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چیزی نیس برادر من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال خواست حرف بزنه که گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بس کن دانیال؛ اتفاقیه که افتاده. دیدی که پسره تا فهمید پلیسی، چه طور بهت احترام میذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال پوزخندی زد که زنگ خونه به صدا در اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(شاهین)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخبر به هوش اومدن دلارام واسم خوشحال کننده بود و فقط فراموشی منو داشت عصبی میکرد. در باز شد، سربازی وارد شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ملاقاتی داری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی جون بلند شدم و دستامو دراز کردم تا دست بند بزنه. بعد از زدن دستبند، دنبالش راه افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اتاقی رسیدیم و در رو باز کرد. رفتم تو. با دیدن شراره، عصبی شدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی میخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره با خونسردی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداش سلام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصبی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ علیک، فرمایش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره با لحن بدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلارام حافظه اش رو به دست آورده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این که خوشحال شدم، ولی با اخم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ این موقع شب اومدی اینو بگی؟ خب خدا رو شکر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره چون به من وابسته بود، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میارمت بیرون اگه بشه خودمو خورد کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نمیخواد؛ فقط به دلارام بگو بیاد ملاقاتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره با مهربونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه داداش، من جونمم برات میدم تا تو خوشحال شی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی به حرفش زدم که رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن موندم و این سکوت که دوباره همون سربازه اومد و منو برد. توی اتاقک تاریک، درم روم بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس میکردم عاشق شدم. آره؛ عاشق دختری که منو انداخت زندان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن خوب شدم؟! نمیدونم، باید امتحانش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم به حسنا رو کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فک نمیکردم آتاناز دهن لق باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسنا با خوش رویی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه، با آریانا تو دانشگا آشنا شدم که اونم میخواست بیاد اینجا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا تو حرفش پرید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مثل کش تمبون بهم وصل شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا دختر با نمکی بود. نمیدونم چرا به حسنا حس خوبی داشتم، با این که دوست ندارم تحقیر بشم، خیلی دوست داشتم زندگیمو واسش تعریف کنم. اخمامو باز کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوش اومدین به هر حال. میدونی من تازه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال با اعتراض گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دلارام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفهمیدم نباید بهش بگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر جواب دانیال گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جونم داداشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال با لبخند رضایت بخشی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میدونی که خیلی دوست دارم بغلت کنم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو حسنا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ منم بغل کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه به حرفش خندیدن و خودش از خجالت آب شد و منم میخواستم اذیتش کنم، با خنده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداشی، اول حسنا و بعد من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره همه خندیدن؛ ولی خودش یه با اجازه گفت و رفت تو حیاط.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال با ناراحتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دلارام جان عزیزم، برو بیارش. فکر کنم ناراحت شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریانا سریع پرید تو حرف دانیال و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من میارمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین
00خیلیییی رمان مزخرفی بود
۳ ماه پیشهانیه
00رمان قشنگی بود ولی جلد دوم خراب کرد ولی بازم ممنون زحمت کشیدی
۴ ماه پیشنفس
۲۲ ساله 00چرت ترین رمان
۴ ماه پیشفاطمه
۱۶ ساله 00سلام خسته نباشیدمن اگر بجای شما بودم قبل شاهین بره خواستگاری دلارام بفهمه اشتباه کرده چون عشق اون چیزی نیست که ما میخوایم اگر کسی شکست بخره هرچی شده باشه به عشقش میرسه توهین نشه کاش پایان تلخ داشت💔💔
۵ ماه پیشنرگس
۱۵ ساله 00واقا بدترین رمانی بود که خوندم میتونست بهتر از این باشه لارام باید عاشق میشد اصلا نفهمیم یسنا چی شد که بود که خودشو به یسنا زده بود
۵ ماه پیشAram
۱۵ ساله 10خوب بود ولی اگه آخرش بهتر تموم میشد بنظرم عالی تر هم میشه ولی ای کاش دلارام تو فصل دوم مهربون بود بنظرم اینجوری عالی میشد باید بگم که عالی نبود خوب بود
۵ ماه پیشسارا
00مزخرفترین رمانیه ک تا حالا خوندم
۶ ماه پیشسمانه
۴۰ ساله 00متاسفانه خیای رمان بی سر و ته بود ارزش خواندن و وقت گذاری نداشت
۶ ماه پیشامبر
00خوشم نیومدخیلی الکی بود،آخرش خیلی مسخره تموم شد
۷ ماه پیشmarjan
۱۵ ساله 10اخرش اصلن خوب نبود چرا اخرش دلارام و شاهین ب هم نمیرسن؟! خیلی مسخره بود
۷ ماه پیشیسنا
00مزخرف بود
۹ ماه پیشAsra
10ولی اخرش نباید اینجوری تموم میشد😭😢
۹ ماه پیشتالیا
۱۶ ساله 10کاش همه از هم دور نمیشدن و دلارامم اینقد بد جلوه داده نمیشد
۹ ماه پیشمهم نیست
10خوشم نیومد ولی باز ممنون زحمت کشیدی
۹ ماه پیش
Dokhi
۲۵ ساله 00جلد دوم اصلا جالب نبود ادم اصلی جلددوم شد هیچکس انگار وجود نداشت