رمان دلارام به قلم هکر قلب
داستان در مورد دختری است به اسم دلارام. طی اتفاقاتی، با یه پسری مغرور و البته مهربون به اسم شاهین آشنا میشه. دلارام، برادری به اسم داریوش داره که دانیال پلیسه و برای دستگیری شایان (برادر شاهین) و عموی شاهین که رئیس باند چشم عقاب هستند، وارد باندشون میشه و...
ژانر : پلیسی، عاشقانه، طنز، درام
تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۳ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #پلیسی #درام #طنز
خلاصه :
داستان در مورد دختری است به اسم دلارام. طی اتفاقاتی، با یه پسری مغرور و البته مهربون به اسم شاهین آشنا میشه. دلارام، برادری به اسم داریوش داره که دانیال پلیسه و برای دستگیری شایان (برادر شاهین) و عموی شاهین که رئیس باند چشم عقاب هستند، وارد باندشون میشه و...
مقدمه :
-صدایم را میشنوی؟
جوابی نداد، انگاری که کر و لال باشد. باز گفتم: من را نگاه کن.
اما چشم هایش بسته بود. تکانش دادم، اما حرکتی نکرد. چشمم به کاغذ روی میز افتاد که رویش نوشته بود:
-دیر آمدی، نیمه جانت را کشتند.
****
در خانه را به هم کوبید و با گریه از خانه دور شد. آن قدر دور شد که خسته شد. روی زمین نشست. بیصدا گریه میکرد.
صدایی، او را متوجه خود کرد که گفت:
-مشکلی پیش آمده خانم؟
دخترک، ترسیده سرش را از پاهایش برداشت و به پسر رو به رویش نگاه کرد و با لکنت جواب داد: ن..نه...نه، مشکلی نیست.
سریع اشک هایش را پاک کرد و از زمین بلند شد. دوید و از آن جا دور شد. به پارکی رسید و آنجا بر روی نیمکتی نشست.
پسری هم کنار او نشست. بی توجه به پسری که کنارش نشسته بود، به رو به رو خیره شد. غرق اتفاقات امروز بود. آهی کشید. پسر با تعجب نگاهش کرد و گفت:
-اتفاقی افتاده؟!
دختر بدون مقدمه، از دل پرش به آن غریبه گفت:
-شش سالم بود، برادرم رو ازم جدا کردن. مادرم از دوری پسرش، بعد سه ماه، دق کرد و مرد. پدرم بعد چهلم مادرم، واسم نامادری آورد. نامادری خوبی بود و بد رفتاری نمیکرد، اما اونم بعد هفت سال فوت کرد. بابام یه زن دیگه ای گرفت. اما این یکی، هر روز من رو میزنه. بابام چیزی بهش نمیگه. امروز هم به بابام گفت که اینجا یا جای منه یا دخترت و بابام هم به من گفت که سه روز وقت دارم از اینجا برم. منم از کار بابام ناراحت شدم. فکر کردم طرف دخترش رو میگیره، اما...نه.
پسر حرفی نداشت بزنه. دلش میخواست کمکش کند، اما نمیتوانست. پس گفت:
-خدا کمکت کند.
و رفت.
پوزخندی زد و به رفتنش خیره شد. هوا تاریک شده بود؛ آن قدر تاریک بود که افراد خیلی کمی در پارک بودند. از روی نیمکت بلند شد تا به سمت خانه ای که تا فردا آن جا بود، برود. در راه، پسر همسایه شان هم او را دید.
-خانم اُدَوی؟
دختر گفت:
-بله؟
پسر گفت:
-سلام، خوب هستید؟
دختر گفت:
-سلام، ممنون، شما خوبین؟
پسر گفت:
-ممنون، بفرمایید بالا تا برسونمتون.
دختر جواب داد:
-ممنون، مزاحمتون نمیشم.
پسر گفت:
-نه، مراحمید. مسیرمون یکیه، بفرمایید.
دخترک هم در عقب را باز کرد و نشست و پسر هم به راه افتاد. بعد از ده دقیقه، به سر کوچه شان رسیدند.
_دستتون درد نکنه. میشه این جا پیاده شم؟
پسر بدون حرفی، ماشین را نگه داشت. دختر گفت:
-باز هم تشکر...
و خداحافظی کرد و بعد، از ماشین پیاده شد.
به طرف خانه دوید، مثل کسی که تازه از زندان آزاد شده بود. وارد خانه شد و بدون جلب توجه، به طرف اتاقش رفت و در را هم قفل کرد. صدای نامادری خود را شنید:
-بهرام، من خسته شدم. این دختر پاپتیت معلوم نیست با کدوم بیغیرتی داره لاس میزنه که همیشه صبح میره، شب پیداش میشه.
بهرام گفت:
-فردا میفرسمتش بیرون. تو هم ناراحت نشو عزیزم. امشبم تنبیهش میکنم؛ بذار بیاد.
از حرف های پدرش ناراحت شد. پس بدون اینکه توجهی به تیکه ی آخر جمله ی پدرش کند، تصمیم گرفت که همین امشب از این خانه برود. ساک دستی کوچکی از زیر تختش بیرون آورد. قاب عکس مادرش و برادرش رو برداشت و چند دست لباس و شناسنامه اش و مقدار کمی پول که از پول توجیبی ماهیانه اش مانده بود، برداشت. در اتاق را باز کرد و بدون توجه به اطرافش، به سمت در خروجی رفت. با صدای پدرش، ایستاد.
-کجا دلارام؟!
بدون این که برگرده، گفت:
-مگه از خونت بیرونم نکردین؟ الان هم دارم میرم بیرون.
این رو گفت و بدون اینکه منتظر جواب بشه، به سمت در سالن رفت. در را باز کرد و گفت:
-هیچ پدری، بچه اش رو از خونه نمیاندازه بیرون. شاید من دخترت نیستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از خانه بیرون زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(شاهین)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم به طرف ویلای عموم میروندم. این روزا، حتی وقت نکردم یه سری به عموم بزنم. عموم برام مثل پدرم عزیزه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیم زنگ خورد. خم شدم که گوشیم رو بردارم که صدای جیغ دختر که به ماشینم برخورد کرد، بلند شد. با هول، پام رو روی ترمز زدم. لعنتی، خدا کنه که چیزیش نشده باشه. گوشیم که داشت خودش رو میکشت رو برداشتم و اعصاب خوردم رو هم روی پشت خطی خالی کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ داداشی، کی میای؟ من و عمو، منتظرت هستیم. (اینا رو با بغض میگفت.)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلعنت به من، شراره رو ناراحت کردم، بهترین عزیزمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای شراره، باعث شد که از فکر بیرون بیام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داداشی، اونجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره قربونت برم. یک ساعت دیگه اونجام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون خداحافظی، قطع کردم. از ماشین پیاده شدم و خیره شدم به اون دختر بچه. هم سن شراره بود. بیهوش بود. بلندش کردم و تو ماشین گذاشتمش و ساک کوچولوشم گذاشتم. ماشین رو روندم طرف ویلا. بعد از یک ساعت، رسیدم. دو بوق زدم و نگهبان هم در رو باز کرد. ماشین رو پارک کردم. شراره هم صدای بوق ماشین رو که شنید، دوید بغلم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام داداشی، خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره، حالا از گردن من بیا پایین. شادی و شایان کجان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمان طور که از گردنم اومد پایین، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداش شایان که خونه ی خودشه و شادی هم پیش مامانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادم رفت که آدمی هم تو ماشینه و بیتوجه، رفتم بالا. با عمو هم سلام و احوال پرسی کردم که گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنگ که زدیم، سر شراره چرا داد زدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه یادم اومد که دختره تو ماشینمه. محکم زدم به پیشونیم و سریع رفتم سمت ماشین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداش، چیشد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ توضیح میدم، بیا کمک.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر ماشین رو باز کردم و بدن بیجونش رو از ماشین بیرون آوردم. بدون توجه به چشمایی که با تعجب نگاه میکرد، بردمش داخل و توی اتاق مهمان، روی تخت خوابوندمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالیاس (پسر عموم) گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داداش، این کی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مهمون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم آشپزخونه که آب بخورم. شراره هم با اخم نگام میکرد که گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آب بخورم، شام هم بخورم، توضیح میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خونسردیم، حرصی شده بود. جیغ زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به خـاطر ایـن دختـره سر من داد زدی؟! آره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داشتم میاومدم، تو زنگ زدی و گوشیم رو خواستم بردارم که زدم به دختره و حالا هم آوردمش، چون اگه میبردمش بیمارستان، سوال پیچم میکردن یا میرفتم زندان. عصبی شدم. حالا هم بخشید، بیا به من شام بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم داداشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشمت بی بلا عزیزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون طور که غذا واسم میکشید، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا چیکار میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم، حالا بذار زنگ بزنم نوید تا بیاد معاینه اش کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنگ زدم. حالا توضیح بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به پشت سرم کردم که عمو تو چهارچوب در بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داشتم میاومدم که شراره بانو زنگ زدند و میخواستم گوشی رو بردارم که این دختر خانم هم برخورد کرد به ماشین، همین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شام که خوردی، بیا اتاقم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم عمو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حس کوفتگی بدنم و تشنگی، چشمام رو باز کردم. توی اتاقی با ترکیب کرم طلایی بودم که دو در داشت. خدایا، من این جا چیکار میکردم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یادآوری تصادف، آهی کشیدم. همین رو کم داشتم. بابام یعنی دنبالم میگرده؟ هه! بابا، چه واژه ی غریبی! اون از بچگی هم من رو مقصر مرگ مامان میدونست. شاید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا باز شدن در، دست از فکر کردن برداشتم. دختری که هم سن خودم بود، وارد شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام، کی به هوش اومدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام، همین حالا به هوش اومدم. من کجام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر اومد نزدیک و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خونه ی مایی. اسمت چیه عزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دلارام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب دلارام جون، مسافری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر که انگار شاد شد، گفت: شماره ای از خانواده ات داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار از چهره ام خوند که دلم نمیخواد برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببین دلارام، من نمیدونم تو کی هستی، ولی باید از این جا بری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون هیچ مقدمه ای، از بدبختیام گفتم، از پدری که نبودنش هم فرقی به حالم نداره، از برادری که فقط پانزده سالش بود و از مادرش جدا کردند و از نامادری که من رو جلو پدرم خراب میکرد و از خونه بیرونم کردند. حرفام که تموم شد، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه. میرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو از دستم کشیدم و ساکم رو برداشتم. خواستم از اتاق خارج شم که در با ضرب باز شد و مرد مسنی با موهای جو گندمی، اومد داخل و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دخترم، کجا؟ تو که هنوز خوب نشدی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغضم گرفت. با صدایی که نلرزه، گفتم: -مزاحمتون نمیشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق خارج شدم. نمیدونستم که کدوم در خروجیه. خونه ی بزرگی بود. سمت در بزرگ رفتم. در رو باز کردم و رفتم بیرون. حیاطش هم خیلی بزرگ بود. رفتم به سمتی که ماشینی پارک شده. به سمت مستقیم رفتم، خیلی رفتم. نگاهی به اطراف کردم. دیدم گم شدم، همون جا رو زمین نشستم و شروع کردم به گریه کردن. نمیدونم چه قدر گذشت که احساس کردم که هوا داره تاریک میشه. نگاهی به آسمون انداختم که دیدم ابرهای سیاهی که بودن، آسمون رو میپوشونه. داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدا، حواست به بنده ی تک و تنهات هست؟ نه، نیست. اگه بود، حداقل جایی بهتر بودم یا اقبالم بهتر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس سوزشی در معده ام کردم و افتادم. چشمام سیاهی رفت و در سیاهی مطلق فرو رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(شاهین)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای فریاد یه نفر، از خواب بیدار شدم. نگاهی به ساعت کردم؛ ساعت ده و نیم صبح بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی از پنجره به بیرون انداختم، هوا بارونی بود. نگاهی از پنجره به حیاط انداختم و با چیزی که دیدم، سریع از اتاق رفتم بیرون. عمو تا من رو دید، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام، بیرون سرده پسرم. یه چیزی بپوش و برو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام عمو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکتی پوشیدم و رفتم بیرون. سمت باغ رفتم. جسم بیجون همون دختر رو تو آغوشم کشیدم و بردمش داخل عمارت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو با دیدن دختره، چیزی زیر لب گفت که متوجه نشدم. همون طور دختره رو میبردمش اتاق مهمان که گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شراره کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوابوندمش رو تخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم، تو اتاقشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چهره اش نگاه کردم. نمیدونم چه طور شده بودم که نمیتونستم ازش چشم بردارم. انگار که چشمام طلسم شده بود! به هر سختی ای که بود، ازش چشم برداشتم. از اتاق بیرون رفتم. گوشیم رو برداشتم و شماره ی نوید رو گرفتم. بعد از دو بوق، برداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بلا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عه، تویی شاهین؟ سلام، شماره ات رو عوض کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره، میتونی همین الان بیای و دختر دیشبی رو معاینه اش کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باشه، نیم ساعت دیگه اون جام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه بهش مهلت خداحافظی بدم، قطع کردم. رفتم آشپزخونه و صبحونه خوردم. بعد، به زینت خانم که داشت ناهار درست میکرد، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زینت خانم، یه سوپ درست کنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم پسرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آشپزخونه بیرون رفتم. نوید رو دیدم که با عمو احوال پرسی میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام داداش نوید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام داداش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید پزشکه که تو دانشگاه توی دو تا درس عمومی باهاش آشنا شدم. من هم داروسازی خوندم. نوید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داداش، بیا بریم معاینه اش کنم. امروز نرفتی آزمایشگاه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احساس سوزش معده ام، چشمام رو باز کردم. باز تو همون اتاق بودم. جیغی از سر حرص زدم که در اتاق با ضرب باز شد و دو تا پسر هم وارد شدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر اولی، قدش بلند تر و هیکلی تر از دومی بود و پسر دومی هم چشماش خاکستری بود. پسر اولی که چشم و ابروش مشکی بود و جذاب بود و پسر دومی هم به قول شیدا دوستم، هلویی واسه خودش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر دومی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مادمازل زیبا، کدوممون پسند شدیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر اولی هم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه عجب به هوش اومدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خودمم اومدم و شروع کردم به جیغ زدن که این دفعه، همون دختره وارد شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چته دلارام؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر دومی با شنیدن اسمم، نگاهش غمگین شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جیغ و گریه، جواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شـما کـه مـن رو بیرون کردین. چی از جونم میخواین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهق هقم بود که امونم رو بریده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر اولی هم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شراره، تو بیرونش کردی؟ مگه من نگفتم که این دختره تا زمانی که خوب نشده، مهمون ماست و اینجا میمونه؟ هــان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهان رو با داد گفت که منم صدام قطع شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره که فهمیدم اسمش شراره بود، با گریه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داداش، من بیرونش نکردم. خودش بیرون رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر دومی هم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شاهین جان، میشه بحث رو تموم کنید؟ شراره خانم، شما هم برین یه سوپ بیارین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن خواستم حرفی بزنم که شاهین گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهترین دلارام خانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره که هنوز اسمش رو نمیدونم، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اسمت دلارامه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن با خجالت گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره باز چشماش غمگین شد، اما نمیدونم چرا. در باز شد و شراره با یه سینی وارد شد. شاهین از دستش گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو بیرون شراره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رو به پسر دومی کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نوید، من برم تکلیفم رو با شراره روشن کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم سوخت. لب زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خواهش میکنم کاریش نداشته باشید. من هم مقصر هستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به حرف من، رفت بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک سمجی از چشام افتاد روی صورتم که نوید اومد و اشکم رو پاک کرد. ظرف سوپ رو برداشت و قاشق رو پر کرد و جلو لبم گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخجالت کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشه خودم بخورم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irظرف رو به دستم داد. به خاطر معده ام که میسوخت، کامل خوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون به خاطر سوپتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خواهش میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق باز شد و یه پسری که معلولیت جسمی داشت، وارد شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دکتر، حال مریضمون چه طوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید هم جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب میشه، اگه باز نره بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره، رو به من کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داداش شاهین گفت که تو مهمونی و بابا هم گفت که مهمون حبیب خداست. پس تو هم تا هر وقت دوست داشتی، میتونی اینجا باشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز مهربونیش، گریه ام گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسی آقا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره هم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اسمم الیاسه. میتونی الیاس صدام کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم رفت بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پسر مهربونیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقای دکتر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نوید صدام کنید، راحت ترم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم، ممنون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به چه دلیل؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من رو نجات دادین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید هم خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من که وظیفه امه، باید از شاهین تشکر کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخجالت زده، سرم رو انداختم پایین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا به حال با هیچ جنس مخالفی اینقدر حرف نزدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(شاهین)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهش شک دارم. خودش رو انداخته جلوی ماشینت، خب این یعنی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شراره، تو که اینقدر بد بین نبودی. دختره یه امروز استراحت کنه، فردا میفرستمش بره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه، به شرطی که اینقدر به اون نزدیک نشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه وروجک. شراره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو یکم غذا بیار. مطمئنم که گرسنه است.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه داداشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره که رفت، منم رفتم کنار در اتاق. صدای هق هق دلارام میاومد و نوید که میگفت آروم باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر زدم که نوید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرمایید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو. دلارام هم همچنان گریه میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی شده نوید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دلارام، دختر خوب، بگم به شاهین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلارام هم سری به معنای نه تکون داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصبی نگاش کردم که گریه اش قطع شد. بیمقدمه گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(آتاناز)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغی از حرص زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چته؟ الان رادمان میاد تو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون موقع، در باز شد و رادمان عین گاو اومد داخل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید آقای دکتر، دختر داییت مخش معیوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جیغ دومی که زدم، رادمان اومد داخل و کنارم رو تخت نشست و مریم رفت بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرادمان گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آبجی، چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این گودزیلا(مریم)، یکی از فایلای مهمم رو پاک کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرادمان از جاش بلند و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر کردم حالا شوهرت پریده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدمپاییم رو در آوردم تا بزنمش که جا خالی داد. دوباره جیغ زدم که با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من که دارم میرم بیمارستان، تو و این مریم خانمید باهم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسمم آتانازه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسال سوم هنرستانم و رشتمم کامپیوتره. مریم هم دوست مهربون و خل و چلمه. رادمان پسر عممه و دکتر مملکت و مثل داداش نداشتمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای مریم، از فکرام در اومدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- درد و هان! میگم، میای بریم یه دور بزنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره، پایه ی تو هستم. بریم دنبال سیما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهق هق بود که امونم رو بریده بود. احساس کردم که نمیتونم نفس بکشم. نوید رفته بود. شاهین دلش برام سوخت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میتونی بمونی، ولی خدمتکار این خونه باشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رفت. اشکام رو پاک کرد. ممنونش بودم که من رو بیرون نکرد، ولی من دلم میخواست که مثل دخترای دیگه باشم و خوش باشم. پوزخندی به حرفم زدم. مثل دخترای دیگه، پدر و مادر نداشتم و خوشی واسه من معنایی نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق رفتم بیرون. شاهین نبود. شراره با اخم نگام کرد، انگار ارث باباش رو خوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میخوام برم دستشویی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره هم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب برو، چرا به من میگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب نمیدونم کجاست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو ته راه رو. سمت راست، در سفید هست. تو اتاق مهمان هم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت دستشویی و آب به صورتم زدم و بیرون اومدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن الیاس، لبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام آقا الیاس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالیاس گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام آبجی، خوبید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای شاهین، ترسیده نگاش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به خدمتکار خونه ام نگفتم که با داداشم حرف بزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز تحقیر کردنش، عصبی شدم. درسته بیکسم، ولی نباید میذاشتم که تحقیرم کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من هنوز به پیشنهادتون جواب مثبت ندادم که بشم خدمتکارت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین هم با اخم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فقط امروز به خاطر حالته که چیزی بهت نمیگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(شخص ناشناس)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نوید، خودت با چشمای خودت دیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره، خود خودش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیمارستان رفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ رادمان زنگ زد و گفت بیای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میرم، ولی باید دلارام رو بیاریم بیرون. خطرناکه. خودت که شایان رو میشناسی...!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آره، میشناسم. فکری واسش میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(یک هفته بعد)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دیروز که شاهین و شراره رفتن، دلم شور میزنه. قراره که داداشا و خواهر شراره و شاهین بیاد. تو این مدت، خبری از نوید نبود. با صدای الیاس، روم رو از ظرفا گرفتم و دستام رو شستم و نگاش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ جون آبجی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میگم، تو از شراره بدت میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه، چه طور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آبجی، آخه شراره بد نگات میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به خاطر این که اینجا کار میکنم، بدش میاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای زنگ در، رفتم سمت سینگ ظرف شویی و ظرفا رو شستم و سینگم خشک کردم. رفتم که شربت درست کنم. پارچ شیشه ای رو از کمد کابینت برداشتم. با صدای شاهین که پشت سرم بود، پارچ از دستم افتاد و شکست و با سوختن یه طرف از صورتم، سرم رو انداختم پایین و دویدم از آشپزخونه بیرون که با صداش، مجبور شدم برگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجا کلفت خونه ام؟ بیا اینجا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم پیشش. با لگدی که به پام زد، افتادم. نگاش کردم، چون شاهین این طوری نبود. خدای من! اینکه شاهین نیس! صداش که مثل شاهین بود. با صدای لرزون، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا شاهین کجان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخی، شاهین رو میخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دوباره، لگد محکم به پهلوم زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی کردم که هیچی نگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخم شد و یه تیکه از شیشه رو برداشت. داشت سمتم میاومد که به هر سختی ای که بود، بلند شدم از جام و دویدم و رفتم تو اتاقم و درم از پشت قفل کردم. روی تخت نشستم و گریه کردم از ضعیف بودنم در برابر مرد ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(شاهین)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد عمارت شدم و شراره و شادی و مامان، از ماشین پیاده شدن. رفتم بالا که بخوابم، اما رفتم تو آشپزخونه. با دیدن خورده شیشه و خون، نگران شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع رفتم تو سالن که شایان رو دیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام شایان، دلارام رو ندیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشایان کمی دستپاچه شد و سریع خودش رو جمع کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای ریز نگاش کردم که سریع گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من باید برم سری به کارخونه بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم دم در اتاقش. صدایی نمیاومد. دستگیره رو بالا و پایین کردم که با صدای ناله مانندی، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ دلارام، بیا در رو باز کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چی از جونم میخوای؟ فقط به خاطر یه پارچ، میخواستی من رو بکشی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ دلارام، شاهینم. در رو باز کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند لحظه، در رو باز کرد. سرش پایین بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آقا، ببخشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چی رو ببخشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ پارچ رو شکستم. به خدا نمیخواستم بشکنه کـ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ کافیه. سرت رو بگیر بالا و نگاهم کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو که بلند کرد، قرمزی یه طرف صورتش هم نمایان شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چیشد، لپش رو بوسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شاهین پسـ....این کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدمتکاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلارام هم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خانم، الان میرم براتون چایی میارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیخواد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیم زنگ خورد. رادمان بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ سلام، دوست پارسال، امسال آشنا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ سلام، خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ممنون، تو خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ممنون، باید ببینمت شاهین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ پشت تلفن که نمیشه شاهین. کجا بیام بهت بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خونه ام بیا، خونه ی عموم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ باشه. با آتانازم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ کاری نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خداحافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خداحافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطع کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم آشپزخونه آب بخورم که دیدم دلارام داره خورده شیشه ها رو بر میداره با دستش. با دیدن من، هول کرد و خورده شیشه هم رفت تو دستش. خون میاومد، اما بدون توجه به خونریزی، بقیه اش رو جمع کرد. با دادی که زدم، همه ی شیشه ها رو ول کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمظلوم نگام کرد. آروم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بشین رو صندلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(آتاناز)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نمیام، خودت برو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ سگم نکن آتاناز. بیا بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ سگ هستی. داداش هیزشم هست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه، اگه بود که میگفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ باشه، به یه شرطی، نوید هم اونجا باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ اصلا نیا و شرطم نذار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میام. زنگ بزن که نویدم بیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدم و منتظر شدم که تماسش تموم شه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند دقیقه، اومد و سوار شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیشد؟ میاد یا نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرادمان گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره، میاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا مقصد، هیچ حرفی نزدم. وقتی رسیدیم، پیاده شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دلارام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم شام فسنجون و ماهی درست میکردم که شراره اومد داخل و گفت که ماکارونی هم درست کن و رفت بیرون. مشغول درست کردن بودم که دستی دور کمرم حلقه شد. آب دهنم رو قورت دادم و برگشتم ببینم کیه که با دیدن شادی، لبخندی زدم که گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کمک نمیخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه عزیزم، برو تا این شاهین نیومده خرخره ام رو بجوه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر با نمکی بود. دو سال ازم بزرگ تر بود. برعکس شراره، مهربون بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چی میخوای بپزی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ماکارونی، فسنجون و ماهی درست میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بذار کمکت کنم. تو که از پس همشون بر نمیای با این دست زخمیت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه، تو برو بشین که من هم برنج رو درست کردم و هم ماکارونی. میمونه ماهی و فسنجون که درستش میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به حرفم، آستینش رو بالا زد و دستکش رو دست کرد و ظرف ها رو شست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir