دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی
آشنای من
صدای مرگ می آید از روز های شروع نشده از قلب های دیده نشده از سیاهی تونل از پس حس های ناتمام میان رقص جنون ادمیزاد ما بین کاغذ های مچاله شده حوالیه زمزمه ی مرگ ناله ای به گوش میرسد...؟ میشنوی!؟ صدای مرگ می اید...
آشفته احوال
دختری که در بدترین زمانِ ممکن چشم به این دنیا گشود و در نیمی از عمرش به زندگیای دور از دیگران و محروم از کانون گرم خانواده محکوم شد. اما سرنوشتش با مرگ همسر پدرش عوض میشود و حال او، با ورود به خانهی پدرش افرادی را میبیند که در حین آشنا بودن برایش غریبهاند، فردی که ناخواسته به او دل میبندد، پسر جوانی که بودن با اون اصلا ممکن نیست و دخترک برای ریشهکن کردن این عشق راهی راه در پیش میگیرد که مشخص نیست چه عاقبتی دارد. آن پسر کیست؟ دختر داستان در چه راهی قدم میگذارد؟ عاشقیِ اشتباهش چه سرانجامی خواهد داشت؟
بیگناه
خیر کننده ، خیره به بیرون نشسته ای در انتظار رسیدن به آخرین ایستگاه ؛ نتوانستم بگویَمش و چه حیف نمیدانم به کدام آدرس این شهر و برای چندمین بار این را پست خواهم کرد و پاکتِ کاهی ، چندمین تنبر را متحمل خواهد شد . . آن کتاب قهوه ای و تلخک کافه ات هنوز پیچیده شده اند میان دستانت ؟حال چشمانت رو به راه است؟یا شیشه ی دلتنگی اش فرو ریخته و مروارید مروارید به پایین غلتیدند؟ در وصفت دقایقی قلم می ایستد و جوهر بر صفحه میچکد کلمات را گم ساخته ام بانو ، به من بگو ! با این تکه گوشت منجمد در سینه ام چه کنم؟ برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ ، به خون خویش می غلتند خلقی بیگناه اینجا در کنار ما باشید با بیگناه !
ازرده
دخترک قصه من زندگی پر ماجرایی داشتو به این مرز رسیده و با پسری اشنا میشه که اون چیزی که دخترک فک میکنه نیست..
تکرار مکرر
زندگی پستی بلندی های زیادی داره..... ولی باید این پستی و بلندی رو رد کرد! هر چقدر پر دردسرعه.... ولی باید رد کرد!:)
شب تارم
-دلم.... دلم میخاد... چی بگم؟ یعنی الان هرچی آرزو کنم برآورده میشه؟؟؟ +اره برآورده میشه. زود باش آرزو کن....... چشامو بستم و دستامو دور قاصدک حلقه کردم....... والا خداجون من آرزو زیاد دارم،،، کدومو بگم؟ بزار مهم ترش رو بگم..... خدای عزیزم،،،، آرزو میکنم، مامانم زود خوب بشه••••••به امید اینکه براورده میشه یه لبخند عمیق زدم و هم زمان دستامو روبه آسمون باز کردم،،،،،،،، قاصدک رو فوت کردم،، رقصان توی آسمون دورتر و دورتر میشد.................................................. ماکه جوانی نکردیم، یعنی وقت و حوصله اش را نداشتیم ما سرمان شلوغ بود........... خیلی شلوغ،،، به قدری فکرو مشغله روی سرمان سنگینی میکرد که درک درستی از زندگی نداشتیم.......... ماحتی کودکی هم نکردیم. چشم باز کردیم و پیر بودیم.... جوری شکستیم که زبان اعتراضمان بند آمد. ما قربانیان بدترین برههٔ تاریخ بودیم،،،،، نسل جوانی های بر باد رفته........ نسل بحران و بلاتکلیفی........... نسلی که بدون فریاد،،،،،،،،،،،،، در دل آتش زمانه سوخت............ ما کم سن و سال ترین سالمندان تاریخ بودیم.........
نمی بخشمت
دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!
تکه کاغذ ویرانگر
همه چیز از یک نامه شروع شد. نامهای که شاید ناچیز باشه؛ اما ویرانگر بود! ویرانگر زندگی مثل مایی که راحت تو چاه حرص و طمع افتادیم و کارمون شد دست و پا زدن. و دریغ از کسی که نجاتمون بده! ما خودمون دستایی که برای کمک به سمتمون دراز شده بود رو پس زدیم، و باید دید چطور میتونیم تنها از این چاه بیرون بیایم؟ میشه همه چیز رو به شکل اول برگردوند؟
تکه کاغذ ویرانگر
همه چیز از یک نامه شروع شد. نامهای که شاید ناچیز باشه؛ اما ویرانگر بود! ویرانگر زندگی مثل مایی که راحت تو چاه حرص و طمع افتادیم و کارمون شد دست و پا زدن. و دریغ از کسی که نجاتمون بده! ما خودمون دستایی که برای کمک به سمتمون دراز شده بود رو پس زدیم، و باید دید چطور میتونیم تنها از این چاه بیرون بیایم؟ میشه همه چیز رو به شکل اول برگردوند؟
عشق در حین نفرت
داستان درباره زندگی یه دختره که تو یه باند خلاف کار متولد میشه و اسمش رونیکا… تو زندگی بخاطر اونا دردهای زیادی میکشه و موقع عاشقی بشدت عاشق کسی میشه که بعد ها میفهمه عشقش پسر یکی از دشمنانشه و…… پایان خوش
مهوا بهخاطر حل مشکلی که هیچکس از آن خبر ندارد، ناخواسته وارد یک بازی میشود که هرچه میگذرد بر نقشهای کذاییاش در این بازی اضافه میشود. او میخواهد تا آنجا ادامه دهد که بانی این اتفاقات را پیدا کند و انتقام بگیرد اما...
راه های دانلود اپلیکیشن