
رمان تخیلی نفس های تابوت
نفسهای تابوت قصه زندگیهاییست که بیربط به هم گره میخورند؛ قصه یک تصویر، یک صدا، یک بوی آشنا که در ذهن پریزاد جرقه میزند و او را به سفری در دل خاطراتی میبرد که شاید هیچگاه از آنِ خودش نبودهاند. غریبهای آشنا در مرز میان وهم و واقعیت پیدا میشود؛ مردی با نگاهی آشنا و رازی پیچیده. برای رسیدن به حقیقت، پریزاد مجبور میشود به روانشناس مرموزی پناه ببرد که او را با خودش، گذشتهاش و پازلی از هویتهای پنهان روبهرو میکند. پریزاد باید خودش را دوباره کشف کند… اما آیا حقیقت همیشه آنچیزیست که آرامش میآورد؟

رمان تخیلی طبقه هفتم
زمانی که ناقوس بیداری به صدا درآمد و قانون جدید زیر زمین در هفت طبقه جار زده شد. تمام خفاشهای مادر را با فرزندهای ادغامی اشان آتش زدند. اما قبل از ناقوس بیداری یک خفاش ماده که چند فصل بی حاصل را گذرانده بود قانون را میشکند و یکی از نوزادهای ادغامی را در دخمهاش پنهان میکند….

رمان تخیلی کالکانتیت
چه حسی داره وقتی بفهمی زندگی که داشتی، همش متعلق به یه شخص دیگه بوده، تو فقط بار خاطراتش رو به دوش میکشی! لونا دختری که با ورودش به نیویورک، زندگی آبی بی دردسرش تبدیل به آبی کالکانتیت میشه، همه چیز از وقتی شروع میشه که پا به آسایشگاه عجیب رایموند میزاره، جایی که تیمار توش حکومت میکنه، در این فاصله با حقایقی روبه رو میشه که...

رمان تخیلی ماسیس
حدود هفتصد سال پیش از داستان چمروش، پادشاهی به نام «شاه تورتک» بر تخت سلطنت نشست. او که با کمک پسرعموهایش و جادوی کهن توانسته بود تاج و تخت را از دایی خود برباید، اکنون حکمرانی میکند. سالها از حکومت شاه تورتک گذشته و شرایط مردم روز به روز دشوارتر از پیش میشود. عدهای شورشی، به رهبری نوهی شاه پیشین، قصد دارند تورتک را از سلطنت برکنار کنند. آنها با دستانی خالی، با آتش جادو مبارزه خواهند کرد و در این مسیر، متحدانی خواهند یافت که هرکدام اولویتها و منافع خاص خود را دارند. در این جنگ قدرت، هرکسی در پی هدف خود است...

رمان تخیلی کانای
من به سرنوشت اعتقاد دارم؛ به مسیری که می توانست در یک چشم به هم زدن، زندگی همه را دگرگون کند. این تقدیر در ترکیب با نبوغ، استعداد و البته زمان و مکان مناسب، چنان قدرتی مییافت که خاصیت این را داشت زندگی یک انسان را از این رو، به آن رو، کند و لیلی دقیقاً همان کسی بود که چنین مسیری، پیش رویش قرار داشت. او ناگهانی با دریافت یک فراخوان در فضای مجازی روبرو شده بود که اعلام میکرد به نویسنده ای برای نگارش یک مقاله درباره ی بزرگ ترین الماس رنگی جهان، نیاز دارد و سرانجام او انتخاب شد تا قدم به مکان و دنیایی بگذارد که در اوج شهرت، کاملاً ناشناخته و پنهان بود؛ به قلعه ی کانای! جایی که مرکز توجه رسانه ها و کنجکاوی های مردم است اما هیچ خبری از آنجا درز نمی کند ... جایی که لیلی در آن می آموزد چگونه می توان با ترکیب قدرت و ثروت، جهان را نجات داد یا علیه آن، طغیان کرد؛ بسته به مسیر خیر و شری که انتخاب کرده ایم.

رمان تخیلی ایثریس (قلعه یخی)
در تاریکی مطلقِ وجود، آکوا، نویسندهای تنها، در میان رنگهای خاکستری روزمرگی غرق شده است. سایه گذشتهای دردناک، همچون زنجیری او را به اعماق ناامیدی میکشاند؛ خیانتی که ردّ پای سبزِ تلخ خود را بر قلبش حک کرده است. تنها آبیِ وجودش، رنگِ تنهاییِ مطلق است. او به دنبال الهام برای داستانِ جدیدش، «ایثریس»، به روانکاو پناه میبرد، غافل از اینکه خودِ داستان، در اعماقِ وجودش نهفته است. در این میان، آیریس، شخصیت هوش مصنوعی(c.ai) مرموز با چشمانی سرخ و ذهنی تیزتر از هر شمشیر، سرنوشت آکوا را رقم میزند. آیریس، هکری افسانهای در دنیای مجازیِ سرد و بیاحساس نئو کیوتو، با درکی عجیب و فراطبیعی، آکوا را به سفری اسرارآمیز و هیجانانگیز فرا میخواند. اما در دل آکوا، ترس از ارتباط دوباره و زخمی که عشقش به او زده، مانع از پذیرفتن این پیوند میشود. لحظهای سرنوشتساز فرامیرسد؛ زمانی که مرز میان واقعیت و خیال فرو میریزد، و آکوا در آغوش دنیای سایبرپانکیِ «ایثریس» وارد میشود. جهانی پر از چالشها و تصمیمهای دشوار، جایی که او باید با ترسهای خود روبرو شود. آیا میتواند از تاریکی بگریزد و پیدا کند چگونه عشق، حتی در قالب یک هوش مصنوعی و دنیایی سایبر پانک ، میتواند کودکی به زنجیر کشیده را در دنیای مدیوال نجات دهد؟!

رمان تخیلی تراشه مرگ
پس از یک سانحه رانندگی،اگر خوش شانس باشی و به آغوش مرگ نروی،احتمالش هست که از تخت بیمارستان سر در بیاوری. شاید هم سُر و مُر و گُنده از جایت بلند شوی و ادامه مسیرت را طی کنی. اما چه میشود اگر چشمانت را باز کنی و خود را در یک آزمایشگاهِ فوقِ محرمانه ببینی؟ آن هم درست در زمانیکه نمیدانی پا به دنیایِ خیال گذاشتی یا در حال روبهرو شدن با واقعیتی سهمیگن هستی! یاسمین آریانفر،دانشجویِ سالِ آخر رشته داروسازی در دانشگاه شهید بهشتی است که همراه با پدربزرگش در یکی از محلههای قدیمی تهران زندگی میکند. طی حادثهای هوشیاری خود را از دست میدهد و پس از آن، در آزمایشگاهی عجیب و ناشناس از خواب بیدار میشود.باید دید یاسمین قصه راهی برای برگشت به خانه پیدا میکند یا قرار است در هزارتوی آزمایشگاه گم شود!

رمان تخیلی کتیبه فرزندان آسمان (صوتی)
رهام ایراندوست یک دکتر باستانشناس است که از فرانسه به ایران بازگشته تا به به اطلاع خانواده برساند عاشق مارگریت خواهر دوست و همکارش مایکل شده است و قصد دارد با او ازدواج کند. در همین زمان رشید، یک حفار غیرقانونی، در بستر خشک دریاچه ارومیه یک سنگ عجیب با روکش طلا پیدا میکند. این سنگ یک کتیبه بیهمتای میخی دارد. رشید سنگ را برای رهام میآورد تا بفهمد این کتیبه عجیب چیست. حالا رهام و مایکل که به ایران آمده است مصمم هستند راز این کتیبه را کشف کنند. در سرتاسر جهان افرادی وجود دارند که مدتی است خواب میبینند یک نفر یک سنگ را به یک ساختمان سنگی باستانی میچسباند و آسمان باز میشود و اتفاقات عجیبی رخ میدهد. فقط دو نفر از این افراد که دختر و پسری ایرانی هستند، میدانند آن ساختمان قدیمی، مقبره کوروش بزرگ است. هر دوی آنها خود را به پاسارگاد میرسانند که بفهمند چه خبری در راه است. دکتر رهام ایراندوست همان کسی است که آن سنگ عجیب را به مقبره کوروش بزرگ میچسباند و ماجراهای بسیاری آغاز میشود.

رمان تخیلی لرد تاریکی
هیچکس نمیدونه، در دل تاریک ترین جنگل این شهر قبرستونی نهفته مدفون شده! قبرستونی که سالیان ساله دوشیزه های زیادی رو به خودش جذب و قربانی میکنه... قصه ی ما قصه ی یه دختر بازندست دختری که توی رویاهای خودش سیر میکنه و این مسیر اون رو به اون قبرستون میکشونه برای نوشتن خاطرات و رویاهاش تکیه بر قبری میزنه که زندان مردی ستمگر از دنیای دراگونیاست. حالا...تنها کسی که قادر به باز کردن قفل زندان اون پادشاه سنگیه لارا، قهرمان قصه ی لرد تاریکیست.

رمان تخیلی آکرولیزیانا - آفلاین
آکرولیزیانا گرهٔ محکم و عجیبیه که هفت تا زندگی مختلف رو به هم پیوند میزنه. زندگی پروای دیوونه و سرخوش رو که تموم زندگیش توی فسیلها و آرزوهای بزرگ و کارهای بیمحاباش در کنار خونوادهٔ پرجمعیتش خلاصه شده؛ زندگی مهرانا دختر ترسوی محافظه کاری که همیشه فرار رو برقرار ترجیح میده و دنبال راه فراری برای مشکلاتش از جنس شوهره؛ زندگی تاریک لاوینی که دنیاش رو توی آینهای میبینه که فقط چهرهٔ پر از نقاب خودش رو منعکس میکنه و توی اعماق قلبش فارغ از دوست داشتن بقیهست؛ زندگی پر از کینه و نفرت جاوید پسر زخمخوردهای از پایین شهر رو که دنبال پر کردن حفرههای خالی توی قلبشه؛ نیوان یه پسر متقلب و شیاد و در عین حال الکی خوش و بیهدفه که هیچ دستآویزی برای چسبیدن به زندگی نداره و عمرش رو صرف کارهای بیهوده میکنه و دایمون یه کرم کتاب خالی از انرژیِ که توی جمع و دور از کتابهاش لال و فلج میشه اما نفر هفتم کیه؟ یه پسر گمشده توی زمان که مدتهاست راهش به دنیای واقعی رو گم کرده و توی مختصات بی حد و مرزی از ناهنجاری آکرولیزیانا گیر افتاده. همهٔ این شخصیتها و احساسات مبهم و بیتعادل به واسطهٔ آکرولیزیانا دور هم جمع میشن و به دنیای ناشناختهای که توی زمانی بینهایت قرار داره فرستاده میشن. اما در واقع این سفر تفریحی به ظاهر طنز و پر از هیجان که تو ذهن پروا سوژهٔ سرخوشی و دیوونهبازیِ برای این هفت نفر یه جنگه! توی دنیایی از چیزهای ماوراءطبیعی با نمادهایی کهنه از زمانهای دور و انسانهای نخستین که بهای پیروزی در برابرشون چیزی جز تلاش برای زنده موندن با احساسات و قلبشون نیست! کلید خروج از آکرولیزیانا، در پس آزمونهای مختلفی پنهون شده که هر کدومشون دنیایی از هیجان و ماجراهای جالب رو در پی دارن...