گلاره دختر تنها و افسرده ای است… گذشته ی تاریک و بدی دارد. انقدر سیاه و زشت که سعی دارد فراموشش کند. بلاخره و همان طور که می خواهد یک اتفاق، زندگیش را عوض می کند و باعث می شود فرشته ی نجات و مرد زندگیش را پیدا کند… مردی که تنهاست، حتی از گلاره هم تنها تر.. اما با تمام تنهایی هایش می شود نقطه ی شروعِ جاده ی زیبا و سرسبزی در کویر زندگیِ گلاره. همه چیز خوب نمی ماند و اتفاقاتی برایش می افتد. اتفاقاتی که گلاره را تا سر حد مرگ می ترساند… ترسِ از دست دادن دوباره ی همه چیزش… ترس از تکرارِ مکررات…! برای نجات دادن زندگیش تنها یک کار می کند؛..پایا ن مناسب شخصیت داستان از زبان نویسنده رمان دوستانی که من و میشناسن میدونن من دوست ندارم تکراری بنویسم…ولی… این خیلی هم ایده اش نو نیست…خودم کتابی با این مضمون توی انجمن ندیدم ولی کلا چیزه خیلی کمی هم نیست و ممکنه بگید تکراریه. اما تکراری بودنِ ایده ملاک نیست. نگاه کن من چه بی پروا، چه بی پروا به مرز قصه های کهنه می تازم نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما برای عشق یه فصل تازه می سازم منم قول میدم فصل جدید و تازه ای برای عشق بسازم حتی با اس

ژانر : عاشقانه، اجتماعی، هیجانی، جنایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۸ ساعت و ۱۶ دقیقه

مطالعه آنلاین زوال اطلسی ها
نویسنده: یاسمین منصوری

ژانر: عاشقانه، اجتماعی، هیجان انگیز و کمی جنایی

خلاصه:

گلاره دختر تنها و افسرده ای است… گذشته ی تاریک و بدی دارد. انقدر سیاه و زشت که سعی دارد فراموشش کند.

بلاخره و همان طور که می خواهد یک اتفاق، زندگیش را عوض می کند و باعث می شود فرشته ی نجات و مرد زندگیش را پیدا کند…

مردی که تنهاست، حتی از گلاره هم تنها تر.. اما با تمام تنهایی هایش می شود نقطه ی شروعِ جاده ی زیبا و سرسبزی در کویر زندگیِ گلاره.

همه چیز خوب نمی ماند و اتفاقاتی برایش می افتد. اتفاقاتی که گلاره را تا سر حد مرگ می ترساند…

ترسِ از دست دادن دوباره ی همه چیزش…

ترس از تکرارِ مکررات…!

برای نجات دادن زندگیش تنها یک کار می کند؛..پایا ن مناسب شخصیت داستان

از زبان نویسنده رمان

دوستانی که من و میشناسن میدونن من دوست ندارم تکراری بنویسم…ولی…

این خیلی هم ایده اش نو نیست…خودم کتابی با این مضمون توی انجمن ندیدم ولی کلا چیزه خیلی کمی هم نیست و ممکنه بگید تکراریه.

اما تکراری بودنِ ایده ملاک نیست.

نگاه کن من چه بی پروا، چه بی پروا به مرز قصه های کهنه می تازم

نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما برای عشق یه فصل تازه می سازم

منم قول میدم فصل جدید و تازه ای برای عشق بسازم حتی با استفاده از قصه های تکراری.

داستان من سرشاره از بی پروایی…گذروندن خط قرمزها. به طوری که مدام و سر هر اتفاقی غافلگیر می شید.

آدمای رمان من مثل داستان ها پرنس و پرنسس نیستن. هم بدن هم خوب. یه جا بدِ بدن یه جا خوبِ خوب…غیر قابل پیش بینین…مثل آدمای واقعی…

مقدمه:

موهايِ ژوليده

ريملِ ريخته

چشمانِ پف کرده

قرمزي رژِ لب بيست و چهار ساعته که حالا تا روي چانه آمده

يک قيافه پر از کسالت

پر از خوابِ نداشته

خسته

خسته

چيز تازه اي نيست

هر صبح خودش را اين چنين مي بيند

هر روزِ خدا

در آينه دنبال زيبائي نيست که

دنبالِ

خودش مي گردد

زني که هر شب در دست هاي گمنام ترين مردهاي شهر

گم مي شود

هر صبح

هر صبح

دنبالِ خودش مي گردد

تک تک ما در گم شدن آدمها سهيم هستيم

نيکي فيروزکوهي

* فصل اول: جاده اي به ناکجا آباد *

صداي بلند موسيقي در فضا پخش مي شود و گوشم را از صداهاي در هم و برهم و گوش خراش، پر مي کند. مي گويم گوش خراش چون مثل جواناني که بين دود مي رقصند مست و نشئه نيستم.

دستم را روي پيشانيم مي کشم و حس مي کنم دارم کم کم سردرد مي گيرم. با صداي جيغِ بنفش و دخترانه اي که از حفره هاي گوشم وارد مغزم مي شود و رشته هاي نازک عصبيم را پيچ و تاب مي دهد، گيلاس شراب سفيد که از اول مهماني تا به حال فقط چند جرعه مزه مزه اش کرده ام را روي ميز مي کوبم.

از فشاري که به پايه ي گيلاس وارد مي شود شرابِ بي رنگ موج مي خورد.

نگاهم به تکان هاي ظريف امواجش خيره مي ماند و خودم در دنيايي که به سادگي نمي توان ديد، گم مي شوم...مثل کساني شدم که روزي به نظرم مضحک مي آمدند.

کساني که که دورو برم مي ديدم...يک گوشه مي نشستند شرابشان را مزه مزه مي کردند و بدون ذره اي توجه به اطرافشان در دنياي ديگري گم مي شدند...دنيايي که مثل دنياي حالاي من قابل لمس نبود.

دنيايي که در گذشته به جدايي و رفتن غير قابل باوري ختم مي شود...گذشته اي که...گذشته اي که هنوز هم گذشتنش برايم قابل باور نيست.

نه اينکه بخواهم گذشته برگردد. مهيار ارزشش را ندارد. ارزش تکرارِ مکررات را ندارد...ارزشِ...

اون که رفته ديگه رفته...ديگه برگشتن نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگر هم بازگردد جايي ندارد تا بماند. همه چيز تمام شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طوري تمام شد که آسمان و زمين هم جايشان را براي ما عوض کنند، هيچ چيز به جاي اولش برنمي گردد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانم پر مي شوند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيانت درد دارد...حس کمبود دارد...هميشه از خودت مي پرسي...چه کردم؟ کمبودم چه بود؟ چه برايش کم گذاشتم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يادت مي رود بخاطر ذات خرابش است که تنها رهايت کرده...فکر اين که کمبود داري روح و جسمت را مي خورد و نابودت مي کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي زمزمه وار ريحانا در فضا مي پيچد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Find light in the the beautiful sea I choose to be happy

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نور رو توي درياي زيبايي پيدا کن من خوشحال بودن رو انتخاب مي کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

You and I, You and I

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و تو، من و تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

We’re like diamonds in the sky

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما مثل الماس هاي توي آسمون بوديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

You’re a shooting star i see A vision of ecstasy

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو يه شهابي، من بُعدي از شوريدگي رو ميبينم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

When you hold me, i’m alive

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي منو بغل مي کني احساس سرزندگي مي کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

We’re like diamonds in the sky

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما مثل الماس هاي توي آسمون بوديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر حس غريب و آشنايي برايم دارد اين آهنگ. صداي آرامش بخشِ موسيقي زير پوستم مي دود و خودم را مي بينم که دست دور گردن مردانه اش حلقه کردم و مي رقصم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب هاي خندانم با صداي خواننده باز و بسته مي شود و زمزمه مي کنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

I knew that we’d become one right away Oh right away

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ميدونستم از همون موقعي که ديدمت مي دونستم يکي ميشيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

At first sight I felt the energy of sun rays

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همون موقعي که انرژي پرتو هاي خوشيد رو حس کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

I saw the life inside your eyes

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من زندگي رو تو چشماي تو ديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

So shine bright, tonight

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس امشب بدرخش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

You and I

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

We’re beautiful like diamonds in the sky

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما مثل الماس هاي توي آسمون زيبا بوديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Eye to eye, so alive

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم تو چشم، خيلي سرزنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

We’re beautiful like diamonds in the sky

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما مثل الماس هاي توي آسمون زيبا بوديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Shine Bright like a diamond

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل يک الماس بدرخش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Shine Bright like a diamond

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل يک الماس بدرخش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Shining Bright like a diamond

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درخشيدن مثل يک الماس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

We’re beautiful like diamonds in the sky

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما مثل الماس هاي توي آسمون زيبا بوديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانم هنوز به مايي خيرست که متعلق به زمان گذشته است...گذشته اي نه چندان دور و به اندازه ي کافي نزديک که هنوز بخاطرش غمگين باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوي رويم مي بينم که سرش لا به لاي موهاي روي گوشم گم مي شود و زمزمه وار در گوشم مي گويد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عـــــاشقتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آه پر دردي مي کشم و يادم مي آيد دختراني که گوشه اي مي نشستند را مسخره مي کردم و مي گفتم: - خيلي تو فازن...اگر انقدر غمگينن چرا ميان مهموني؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نطق مي کردم دنيا دو روز است و ارزشش را ندارد براي هيچ کس از دستش بدهي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند صدا داري مي زنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آدما خيلي قشنگ قشنگ حرف ميزنن ولي واي به روزي که پاي عمل بياد وسط...واي به اون روز..."

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا مي بينم کسي که من باشم بين مردم شاد مي آيد تا فراموش کند گذشته هارا، تا شاد باشد اما تکرار همان مکرراتي که نمي خواهد به يا آورد ديوانه اش مي کند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در خودم جمع مي شوم و با بغض خيره مي شوم به مردمي که همه چيزم را مي دهم تا مثل آنها شاد باشم. حالا بهاي اين شادي هرچه که مي خواهد باشد...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Palms rise to the universe As we

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست ها به سمت کائنات بالا ميرن درست مثل ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

moonshine and molly

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نور ماه و مُلي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Feel the warmth we’ll never die

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرمارو حس ميکنم ما جاودانه ميشيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

We’re like diamonds in the sky

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما مثل الماس هاي توي آسمون بوديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم از مايي که در حال محو شدن است کنده مي شود و بي طاقت از روي مبل بلند مي شوم. چشمم را دور تا دور سالن مي چرخانم...دنبال نسيم مي گردم ولي پيدايش نمي کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم با حرکت چشمم گيج مي خورد و زير لبي به کسي که نمي دانم کيست فحش مي دهم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر و پسري در حالي که پسر دستش را دور گردن دختر انداخته و چيزي در گوشش پچ پچ مي کند از کنارم مي گذرند و با برخورد شانه ي پسرک با شانه ام تلويي مي خورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مست نيستم حواسم پرت است...مدت هاست که حواسم اينجا نيست...از کي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرصت فکر کردن به گذشته را پيدا نمي کنم چون چشمم به نيسم مي خورد. حواسم جمع مي شود. دستي به پيشانيم مي کوبم و از اينکه تنها ولش کردم پشيمان مي شوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرعت زيادي به قدم هام ميدم و به طرفش مي دوم. پوست لبم را به دندان مي گيرم و بالاي سرشان مي ايستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسيم در حال خودش نيست...دندان قروچه اي مي کنم. سرش مدام جلو و عقب مي رود و با ريتم آهنگ تکان مي خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدايش مي زنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نسيم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حواسش نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيشتر مي ترسم...به من قول داده بود. دستم را روي شانه هاي ظريفش مي گذارم و تکانش مي دهم. مثل شاخه ي نازک و خشکيده اي، در دست باد سهمگين مي لرزد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به پسري که کنارش نشسته مي کنم و با صداي لرزاني مي پرسم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالش خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر وضعش از نسيم بهتر و حواسش کم و بيش با من است:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون الان حالش از تو خيلي بهتره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي قرار چنگي به موهايم مي زنم...نبايد مي آوردمش...چکار کردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستانم مي لرزند، از پسرک مي پرسم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بالاست؟ (اصطلاحي براي کسايي که توي فاز موادند.)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر يک لنگه از ابروهاي نازک و برداشته اش را بالا مي برد و سرش را کج مي کند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خيلي بالاست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي فهمم خودش هم آن بالا بالاهاست. با ديدن پايپ (وسيله اي با انتهاي حبابي شکل براي مصرف شيشه) روي ميز آب دهانم را ناخودآگاه قورت مي دهم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با دوستم چکار کردي بي شرف؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مردمک چشم پسر براي چند ثانيه بالا مي رود و پلکش مي پرد. دلم مي ريزد. چنگ مي زنم به دست لرزان نسيم...در حال و هواي خودش است و با ضرب از روي صندلي بلند مي شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مچ دستش را فشار مي دهم. آخش بلند مي شود. از تکرار گذشته ها مي ترسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي کاش با خودم نمي آوردمش...چرا از او غافل شدم؟ ديوانگي کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از توهم زدن هايش خسته شده ام...دوباره بايد تحملش کنم؟ براي بار هزارم مي گويم که اي کاش با خودم نمي آوردمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پالتو و شالش را با زور تنش مي کنم...جيغ مي زند و سعي دارد به من بگويد که حالش خوب است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميدانم الان خوب است و تا فردا و پس فردا هم شايد خوب بماند اما بعدش از قبل هم بيشتر به شيشه نياز خواهد داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنبال خودم مي کشمش و سرش داد مي زنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختره ي ديوونه...يه ماه و با بدبختي تحمل کردي. اين چه کاري بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعي دارد مچش را از دستم بيرون بکشد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به تو چه...به چه حقي توي زندگيم دخالت مي کني؟ س.ل.ي.ط.ه ي عوضي دستم و ول کن شکست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش را محکم تر فشار مي دهم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولت کنم که فردا باز بياي بيفتي به پام ترکت بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شيدا جلوي در ايستاده و به محض ديدن ما به سمتمان مي آيد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي شده گلاره سرو صدا راه انداختيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمش روي مچ دست نسيم قفل مي شود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دستش و ول کن طفلک و.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو لازم نکرده دايه ي عزيز تر از مادر شي...صد دفعه گفتم نسيم اينجور جاها نبايد بياد. تو که گفتي جو مهموني سالمه! تو که گفتي فقط تو بند و بساطشون م.ش.ر.و.ب هست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شيدا لبش را مي گزد و نمي داند جوابم را چطور بدهد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدايا آدم هايت را مي بيني؟ اين هارا تو خلق کردي؟! آدم آشغالي مثل شيدا فقط چون هم پايِ مهماني رفتن و هزار جور کثافت کاري داشته باشد نسيمِ بدبخت مرا دوباره درگير مي کند. خدايا دنيايت را مي بيني؟ بهشتت را به آتش بکش...نه نيازي به بهشت داري و نه جاي اضافه در جهنم...پس بهشتت را به آتش بکش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارزش اينکه با او دهان به دهان بگذارم را ندارد او هم يکي بدبخت تر از نسيم است. يکي بدبخت تر از منِ بدبخت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسيم در حياط دستش را با زور از دستم بيرون مي کشد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولم کن خودم دارم ميام ديگه...ج.ن.د.ه... فازم و پروندي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش را رها مي کنم و کشيده ي محکمي توي گوشش مي زنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واست متاسفم...من خر و بگو انقدر تحملت کردم. برو گم شو هر گهي که ميخواي بخور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر جدي مي گويم که مي ترسد. توي چشمان قهوه اي رنگش ترس از تنهايي را مي بينم. همان اندک رنگ هم از صورت لاغر و استخواني اش مي پرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برمي گردم تا بروم...با خودم مي گويم ديگر بس است. هرچه کشيدم بس است. خودش نخواست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستي دور بازويم چنگ مي شود و با گريه به التماس ميفتد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گلاره؟ نکن دختر! با من اينطوري نباش...تو که ميدوني درد من و لعنتي. تو که خودت کشيدي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي آيد و رو به رويم مي ايستد. حالت هايش را مي شناسم. تعادل رفتاري ندارد، براي همين هم فحش هايش را به دل نمي گيرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز دستم را سفت چسبيده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گه خوردم گلاره...به خدا بار آخر بود...پسره ي بي شرف تح.ريکم کرد. تو رو خدا گلاره! من بدون تو چيکار کنم؟ به خدا بدون تو مي ميرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم به حالش مي سوزد و زير چشمي نگاهش مي کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت دستش را روي بيني اش مي کشد و ادامه مي دهد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودت که ميدوني تو نباشي صبح فردارو هم نمي بينم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازويم را با حرص بيرون مي کشم...نمي خواهم ولش کنم اما تا مي بينم تنور داغ است نان را مي چسبانم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ديگه خستم کردي نسيم...اين يه ماه از زندگي و هزار جور مکافاتم زدم تا حواسم بهت باشه. از سر شب گير دادي با من بياي که چي بشه؟ همين و مي خواستي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانش از مصرف شيشه مثل چند ساعت پيش نيست و توي مردمکش دو دو مي زند. لپ هايم را باد مي کنم و نفسم را بيرون مي فرستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت در آهني مي روم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو که مارو به ف.ا.ک دادي با اين کارات. زود باش بريم ببينم بايد چه خاکي بريزم تو سرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشينش مي کنم اما مي دانم امشب با او مصيبت دارم. از همين حالا مي دانم امشب و فردا شب و شايد شب بعدش را بخاطرِ مصرف شيشه نخواهد خوابيد و روز و شب من را هم مثل خودش سياه مي کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به روي آپارتمان نگه مي دارم، کليد هارا مي دهم دستش و مي گويم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو برو بالا من برم داروخانه ي شبانه روزي ديازپام بخرم...فکر مي کنم تموم شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانش مي ترسد و با شک و دو دلي مي پرسد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميخواي براي من قرص خواب بخري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره ي نافرمي به چشمان بيرون زده اش مي روم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه پس براي عمم ميخوام...با من يکه به دو نمي کني ها! زود برو بالا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي دانم دلش نمي خواهد بخوابد و به قول معروف مي خواهد آن بالا بالاها بماند ولي من نمي گذارم. خوشي اش که زير دندانش برود من را مي پيچاند و باز دنبال شيشه مي رود. براي يک شيشه اي اين شب زنده داري ها مزه ي خاصي دارد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چيزي نمي گويد و به سمت در آپارتمان مي رود. آهي مي کشم و به پرايد قراضه ي نسيم گاز مي دهم. چون داروخانه نرديک است، ماشين را داخل پارکينگ پارک مي کنم و پياده و قدم زنان در برف ها راه ميفتم. برف ها زير پايم جيغ مي کشند و روي اعصاب خسته ام خط مي اندازند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسيم فقط برايم دوست است...تنها دوستي که از دوران ه.ر.ز.گ.ي هايم مانده. چرا برايش اين کارها را مي کنم؟ چون خودم کشيدم...مي دانم کسي که شيشه مي کشد تحت هيچ شرايطي نمي تواند تنهايي ترک کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بايد يار و ياوري داشته باشد. کسي که شش دانگ حواسش به او باشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هم چون درکش ميکنم عزمم را جزم کرده ام، کمکش کنم و از طرفي وجود نسيم من را از تنهايي درمياورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي حوصله و اخمو وارد داروخانه مي شوم. مردي که پشت پيشخوان ايستاده فک اضافي گير آورده و راحت قرص خواب به من نمي دهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار خوشش مي آيد با يک دختر تنها ساعت دو نصفِ شب لاس بزند. انقدر صبوري مي کنم تا بلاخره بسته ي قرص خواب توي دست مشت شده ام قرار مي گيرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز چند قدم از داروخانه فاصله نگرفته ام و نور سردرش از گوشه ي چشمم برق مي زند که حس مي کنم صداي جيغ و داد برف ها دو تا شده. انگار يکي مثل من پا به دلشان مي گذارد و ناله هاي دلخراششان را بلند مي کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستان لَخت و سرخ شده از سرمايم را توي جيب گشاد و بلند پالتو سُر مي دهم و فقط دعا مي کنم مرد نباشد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار فکرم زيادي دور از ذهن است. اين موقع شب زن در خيابان چه مي کند؟ پس دعا مي کنم اگر هم مرد است کاري به کارم نداشته باشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چيزي براي از دست دادن ندارم و چه بسا اگر که داشتم، حالا دلم بي قرار مي شد و به در و ديوار سينه ام مي کوبيد ولي حوصله ي مزاحم را هم ندارم. دل نگران نسيمم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سردرگم و سرگردان به راهم ادامه مي دهم. صداي جاي پاها پر از آرامش، با طمانينه و البته پر صلابت و محکم است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخودآگاه ميدانم متعلق به يک مردند...نه فقط جنس مذکر بلکه يک مرد. از کجا ميدانم؟ چون مردانه اند، چون...نمي دانم...! فقط حسش مي کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعي مي کنم ذهن پخش و پلايم را از زير قدم هاي مرد جمع کنم و بدون توجه به او به راهم ادامه دهم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را بالا مي گيرم، چشمم توي سياهيِ جاده گم مي شود. چرا انقدر تاريک است؟ انگار فاز شب ها خاموشند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترس به جانم مي افتد و مي خورتم. ياد داستان هايي که از گوشه و کنار به گوشم رسيده، ميفتم. قتل و غارت و ت.ج.ا.و.ز و دزدي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخودآگاه از حرکت مي ايستم...توجهم جلب مي شود به صداي قدم ها که ديگر شنيده نمي شوند. فقط سکوت محض است...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيشتر مي ترسم و به جاي اينکه به راهم ادامه بدهم تا از صداي قدم هايش تشخيص دهم، هنوز کسي پشتم مي آيد يا نه سرم را مي چرخانم و نگاه بي قرارم را به جاده مي دوزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاز شب خاموش است و نديده مي دانم شکستن لامپش کار بچه هاست. زير فاز شب معلوم نيست و فقط سياهي مي بينم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يک متر دور تر ار جايي که من مثل ميخي در تابوت، توي زمين برفي فرو رفته ام جاي رد پايي رويِ سپيدي ها به چشم مي خورد. کسي را نمي بينم اما ناخودآگاه حضورش را حس مي کنم. خوب که گوش مي سپارم صداي نفس هاي آرام و محکمش را مي شنوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانم را باريک کرده و دقيق تر نگاه مي کنم. بلاخره مي بينمش...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته سايه ي محو و سياهي که از شب تيره تر است و فقط وقتي با دقت نگاه مي کنم مي توانم نقشي از اندامش را از سياهي تفکيک کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي لرزانم با زور از گلويم بيرون مي پرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کي اونجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند ثانيه نگذشته صداي خش خشي مي آيد و حس مي کنم عقب گرد مي کند. تعجب مي کنم! انگار بازيش گرفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رويم را مي گيرم و با قدم هاي تند و سريع به راهم ادامه مي دهم. اصلا حوصله ي دردسر ندارم. اين جاده ي کوتاه هم انگار قصد تمام شدن ندارد و جلوي چشمان هراسان من کش مي آيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس هاي تب دارم به نوک بيني ام که مطمئنم از سرما سرخ شده مي خورد و آن را به گزگز مي اندازد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمي دانم از ترس است يا از سرما ولي اشک توي چشمانم حلقه زده. بيني ام را محکم بالا مي کشم و هرچقدر گوش مي دهم صدائي نمي آيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيالم راحت مي شود و با آرامش بيشتري قدم هايم را در سپيدي برف ها فشار مي دهم و پشت سرم جايشان مي گذارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يادم مي آيد مرد روزهاي گذشته ي من چقدر دوست داشت، که دوست داشتم محکم و يهويي توي برف ها قدم بزنم...به بالا پايين پريدن هايم مي خنديد و تا مرا نمي بوسيد، خيالش راحت نمي شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرا که نمي ديد زودي دلش مي گرفت...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهم مي گفت هر جاي دنيا که باشي نگاه من چشم به راهته...من هم باورم شد...بـــاورم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترس از يادم مي رود و در اين سرما دلم به خاطراتش گرم مي شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ي وجودم پر مي کشد به گذشته ها...پر مي شوم از خالي شدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهيارم چرا؟ ما که با هم دنيا را زير و رو مي کرديم. شده بوديم شب و روزِ دنياي هم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطره اشکِ لجوجي مژه هايم را تر مي کند و از زير پلکم سرازير مي شود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي دلت شکست تنها و بي هدف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب پرسه مي زني از هر کدوم طرف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزاي خوبت و انکار مي کني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين واقعيت و تکرار ميکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اطرافيانت و از دست ميدي و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افسرده ميشي و از دست ميري و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دور خودت همش ديوار مي کشي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افسوس ميخوري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيگار مي کشي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورت مهيار را بين بارش کرکي شکل، سفيد و زيباي برف توي ذهنم رسم مي کنم. برايم از هر نقش و طرحي ملموس تر است...آخر روزي قبله گاهم بود. طرح خوش نقش نگاهش زيباترين چيزي بود که مي شد بدان خيره شد...به من زندگي تزريق مي کرد. روزم را مي ساخت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مهيار خيالي درد و دل مي کنم...ازش گله ها دارم. از خيالش نمي ترسم...از پرپر شدن غرورم نمي ترسم. خالي مي شوم. اينطور خالي مي کنم دل پر دردم را.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو که مي گفتي به جنگ هر چيزي که سد راهمان شود مي روي. مي گفتي تمام لحظه هاي زندگيم که با تو نيست تلف مي شود. ازم سير شدي نه؟ حق داري! گناه من نبود...تقصير تو هم نيست. زمانه نخواست. با ما سر ناسازگاري گذاشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي من چه مي کني مهيار؟ راضي شدي؟ راحت شدي مرا از زندگيت بيرون کردي؟ خوشبختي؟ آرزو مي کنم که باشي...نفرينت نمي کنم. نه بخاطر اينکه بخشنده ام...نه...فقط نفرينت نمي کنم چون طاقت غصه خوردنت را ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا کي شب ها دستش را فرو مي کند لاي موهاي سياه و قشنگت؟ کي مثل من مي تواند آرامت کند؟ امروز براي فرار از مشکلات زندگي مي روي در کدام آغوش سنگر مي گيري؟ آغوش او هم مثل مال من گرم است؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جات خيلي خاليه بي معرفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين را زمزمه مي کنم و با آه جگر سوزي فکرم را از ياد مهيار مي گيرم. هرچند که مي دانم باز هم با لجبازي مي رود سراغ خاطرات رقصاني که اطرافمند و مرا راحت نمي گذارند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ديدن بخار غليظي که از دهانم خارج و پر پيچ و خم در هواي سرد گم مي شود، هوس سيگار به سرم مي زند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يک بند کيف را از روي شانه ام پايين مي کشم و سرم را داخلش فرو مي برم تا بسته ي سفيدِ سيگار را پيدا کنم. آنقدر ناگهاني هوس سيگار به سرم زده و آنقدر فشارش رويم زياد است که دستانم مي لرزند...از عواقب اعتياد است. اعصاب ضعيف و وابستگي شديدم به سيگار بخاطر ترک شيشه است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهيار، من بي تو اندوه سرد زمستانم...بي تو مي لرزم، مي سوزم و مي ميرم. با تو شبم روشن بود و بي تو روزم تاريک است...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را با شدت تکان مي دهم و پر بغض مي گويم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راحتم بذار...مگه نرفتي؟ برو ديگه لعنتي. چرا هنوز همه جا هستي؟ اَه پس اين پاکت لعنتي کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همان طور که سرم داخل کيف است، از نبش کوچه مي گذرم و به کسي مي خورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از اينکه بتوانم نگاهش کنم کيفم از دستم روي زمين ميفتد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از گوشه ي چشمم پسرک بيست و چند ساله اي را مي بينم. نگاه هيزش جوري سرتا پايم را برانداز مي کند که ناخودآگاه براي اطمينان از عريان نبودنم، من هم نگاهي به خودم مي اندازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش را مي شناسم...ه.ر.ز.ه است. فکرهاي بدي توي ذهنش مي چرخد. به وضوح در نگاهش مي بينم که چه خواب هاي شرورانه اي برايم ديده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قفل ذهنم باز مي شود، چنگي به کيفم که بين برف ها جا خوش کرده، مي زنم و توي سريع ترين حالت ممکن و بدون نگاه دوباره اي به صورت بي حيايش مي پيچم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اين فکر مي کنم يک پياده روي در برف ها ارزش اين همه ترسيدن و لرزيدن را داشت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه نداشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من زنم بايد مراقب خودم باشم...من زنم بايد بخاطر زن بودن پا روي خواسته هاي دلم بگذارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من زنم...حالم بد مي شود از تکرار اين کلمه! خدايا تو که بودي و ديدي، بهم بگو چند بار بهاي زن و دختر بودنم را دادم؟ روشنم کن تا با اين حقيقت کنار بيايم...با حقيقت مونث بودنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شمار درد هايم از دستم در رفته...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي انزجار آميزي حساب و کتاب ذهنم را به هم مي ريزد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پيس..پيس. هي خوشگله کجا ميري تنها تنها؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارد دنبالم مي آيد؟ پس درست حدس زدم. حدس که نه، از روز هم روشن تر بود به همين راحتي رهايم نمي کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي ترسم...کوچه ي تاريک و خلوت که انگار از هر جنبنده اي جز من و پسري که دندان تيز کرده براي تنم خالي است، مرا بيش از پيش مي ترساند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي قدم هايش تند مي شود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه با تو نيستم؟ اگه باهام راه نياي رات ميارم...حاليته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تند شدن گام هايش بند دلم پاره مي شود و مي خواهم بدوم اما دستي که به بازويم چنگ مي زند به من اجازه ي عملي کردنش را نمي دهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشتي که بازويم درش قرار دارد را مي کشد سمت خودش، پاهايم پيچ مي خورد و بي اراده سمتش کشيده مي شوم. شال سرخم از روي موهايم سُر مي خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي جيغ ناگهاني ام براي لحظه اي چرت کوچه را پاره مي کند و بعد در کف دست عرق کرده اي که روي دهانم قرار مي گيرد گم مي شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهي جز تقلا کردن برايم نمي ماند. جايي را نمي بينم چون از جنب و جوش زيادي موهايم روي صورتم پخش شده. يک دستش زير سينه ام قفل شده و دست ديگرش را انقدر روي دهان و بيني ام فشار مي دهد تا بيهوشم کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اوج نا اميدي و استيصال دو دستش باز مي شود و مرا رها مي کند. انقدر ناگهاني رهايم مي کند که بي اراده روي زمين پخش مي شوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم به مردي که مچ دست پسرک را محکم چسبيده مي افتد. دستم به سمت گلويم مي رود و از تنگيِ نفس سرفه هاي خش دار مي زنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنيا براي چند لحظه جلوي چشمم سياه مي شود. گلويم خشک شده و نفسم مي سوزد. کوبش بلند قلبم را مي شنوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد دست پسرک را آنقدر محکم فشار مي دهد که مچش مي لرزد...صورتش از درد جمع شده و حتي نمي تواند تکان بخورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي بم و محکم مرد امر مي کند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از خانوم عذرخواهي کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم هاي من از پسر بيشتر بيرون مي زند...! مي خواهم بگويم نيازي به عذرخواهي نيست. فقط بگذاريد زودتر بروم...اما نه صدايي براي گله دارم نه نايي براي فرار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط تنها کاري که مي کنم گرداندن نگاهم بين چهره ي پر درد پسرک و صورت محکم و جديِ مرد است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر با تمام دردي که مي کشد خيرگي مي کند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو رو سننه! دست و ول کن عوضي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد نگاه سياهش را براي لحظه اي و خيلي گذرا از روي صورت وحشت زده ي من ميگذراند و با لگد، توي زانوي پسرک مي کوبد. پسر فرياد دردناکي مي کشد و جلويم روي زمين زانو مي زند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر پر شتاب مقابلم روي زانوهايش مي افتد که بي اراده خودم را تا جايي که ممکن است، عقب مي کشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمي دانم ديگر چرا زبانم قفل شده؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيشتر از قبل مي ترسم. اي کاش تمامش کند...اي کاش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مصيبتي در اين نزديکي هاست...بويش را حس مي کنم. من اينجا زندگي مي کنم. کمي آبرو دارم که با خون جگر جمعش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد با همان آرامشي که سايه اش، روي صورتِ مردانه اش خيمه زده تکرار مي کند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از خانوم عذرخواهي کن...حرفم و سه بار تکرار نمي کنم. مطمئن نيستم دفعه ي بعد زندت بذارم تا اجازه ي عذرخواهي داشته باشي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلوف مي زند...! مي خواهد او را بکشد؟! محال است. کي براي چنين چيز کوچکي آدم مي کشد؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد دست پسر را پشتش نگه داشته...دستش را بيشتر مي پيچاند و صداي آخش را بلند مي کند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زود باش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم در چشم هاي انتقام جوي پسرک قفل شده و بلاخره موتور فکم به کار مي افتد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آقا بذار بره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره نگاه سريعي به من مي اندازد و دست پسر را بيشتر مي پيچاند. صداي فرياد بي طاقتِ پسرک توي سکوتِ شب طنين انداز مي شود و نامفهوم مي گويد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آي...آي...خوب...خوب...ببخشيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد با صداي بلندي مي گويد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نشنيدم...بگو تا دستت و نشکوندم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر فشار روي پسرک زياد است که فرياد مي زند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غلط کردم..گه خوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش که رها مي شود، مثل فشنگ از جايش مي پرد، همانطور که دستش را چسبيده و ناله مي کند فحش رکيکي مي دهد و در تاريکي کم کم محو مي شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خودم فکر مي کنم اين همان آدمي است که من از ترسش مي لرزيدم؟ براي بار يک هزارم عاجزانه از خدا مي پرسم که چرا مرا مرد نيافريد؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نديده مي دانم رنگ به رويم نمانده. مرد اين بار چشماي سياه و پرصلابتش را رويم زوم مي کند و خيره مي ماند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندش آرامش بخش است ولي وقتي به سمت من مي آيد، خودم را عقب مي کشم. چون مي بيند مرا ترسانده همان جا مي ايستد و کف دست هايش را بالا مي برد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نترس. کاري باهات ندارم...فقط مي خوام کمکت کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهانم را پر صدا قورت مي دهم و فقط نگاهش مي کنم. نمي دانم در نگاهم چه مي بيند که دوباره جلوتر مي آيد و دستش را سمتم مي گيرد. نگاهم از چشمانش روي کف دستش که دانه هاي ريز و درشت برف رويش مي نشينند و از حرارت آن آب مي شوند، سُر مي خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترس را پس مي زنم و بيش از اين بدان اجازه ي حکم راني نمي دهم. دستم را در دستِ منتظرش مي گذارم، دست هايمان که به هم مي پيوندند، کمکم مي کند از بين برف ها بلند شوم و روي پاي خودم بايستم. دستش را سريع از دستم بيرون مي کشد. خم مي شود و کيفم را از بين برف ها بر مي دارد و به طرفم مي گيرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسم را از برف مي تکانم، کيفم را مي گيرم و مي گويم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خيلي ممنون...کمک بزرگي بهم کرديد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش مي کنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعا ميگم...ازتون ممنونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط سرش را تکان مي دهد و همانطور جدي و اخمو مي گويد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهتره تنها نريد خطرناکه. چند لحظه صبر کنيد ميرم ماشينم و بيارم...توي کوچه پارکه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند تا پسر با شوخي و خنده از برابر ما مي گذرند...هول مي شوم و با دستم پالتوي خاکستري اش را مي چسبم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با اين مرد غريبه کجا بايد بروم؟ من که اصلا نمي شناسمش...تازه ممکن است يکي از همسايه ها اتفاقي ما را ببيند آن وقت آماج تهمت ها و حرف هاي خاله زنکيشان مي شوم و زندگيم زهرتر از اين مي شود، مردم هميشه منتظرند تا بهانه اي براي گرم کردن بازار غيبتشان به آن ها داده شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برمي گردد و با چشم هاي گرد شده از تعجب به دست متصل به پالتويش نگاه مي کند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مشکلي پيش اومده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک سرفه اي مي زنم و دستم را پايين مي اندازم، با من و من مي گويم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لازم نيست زحمت بکشيد خودم ميرم خونه نزديکه...بازم ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش را کمي کج مي کند و دستان پر رگش در جيب پالتويش فرو مي روند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هرجور مايليد. مراقب باشيد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کج و کوله اي مي زنم و سريع رو مي گيرم. بخاطر اتفاق چند دقيقه قبل هنوز کم و بيش مي ترسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به هر حال تجربه ثابت کرده آدم هايي که با قيافه هاي دوستانه و به بهانه ي کمک دستشان را براي بلند کردنت سمتت دراز مي کنند، بيشتر زمينت مي زنند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براي همين نمي توانم به اين مرد غريبه اعتماد کنم. چند تا کوچه ي ديگر تا خانه مانده ولي آنقدر هم مسير کم نيست تا بتوانم با اطمينان و بدون هيچ ترسي آن را طي کنم. مخصوصا با اتفاقي که برايم افتاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براي بار صدم به خودم و خواست دلم، که مي خواست با ياد گذشته ها توي برف راه بروم، فحش مي دهم و به مرد غريبه که دور مي شود نگاهي مي اندازم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شايد هم واقعا قصدش فقط کمک بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساده نباش دختر تو که ديگر خيلي خوب مي داني، آدم ها محض رضاي خدا خوبي نمي کنند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري تکان مي دهم و همراه با آهي چشم مي دوزم به جاده اي که انگار قصد تمام شدن ندارد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براي اولين بار است انقدر مدت زمان طولاني اي را بدون ياد مهيار سر مي کنم...نيم ساعت...زياد است. براي من خيلي زياد است...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوري که از گوشه ي چشمم مي بينم، باعث مي شود صورتم را به سمت خيابان برگردانم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانم گشاد مي شوند و چند لحظه نگاهم به ماشين نوک مدادي رنگ خيره مي ماند...مي ترسم. چرا افتاده دنبالم؟ مي خواهد مرا بدزدد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچه بيشتر مي روم جلو بيشتر مي فهمم اشتباه مي کردم. مردي که ناجيم شده بود با ماشين دنبالم مي آيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشاره نمي زند...چيزي نمي گويد...حتي صورتش هم جدي است و انگار دارد مسير خودش را مي رود. تحت تاثير قرار مي گيرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم را فرو مي کنم توي جيبم و با خيال راحت تري، در فکر گذشته قوطه ور مي شوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتي که با مني تا آخر دنيا. من و تو هستيم و روزهاي زيبا. گفتي که عشق تو مثل بقيه نيست. گفتي...اما چرا؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتي که زندگي مال ما عاشق هاست. دنيا توي دست ما دوتاست. من که خوندم همه ي حرفاتو...ببين کاراتو...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببين کارهات رو مهيار...ببين چه کردي با من!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نور چراغِ ماشين را هنوز مي بينم. هرچقدر من غوطه مي خورم در فکر و ياد مهيار و مورچه وار مي روم، اون هم با دل پردردم راه مي آيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شک ندارم براي مراقبت از دختري تنها، توي اين ساعت از شب خودش را به زحمت انداخته. اگر نه که چرا گازش را نمي گيرد و نمي رود؟! يا اينکه اگر نيت شومي دارد چرا عملي اش نمي کند؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر حواسم پخش و پلاست. گاهي قايم مي شود بين برگه هايي از دفتر خاطرات گذشته هايم و گاهي زير تايرهاي مشکي رنگ ماشين، له و لورده مي شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کردن به مهيار شيرين تر است...مهيار معرفت نداشت، حتي نه به اندازه ي اين غريبه ولي فکر کردن به او آرامم مي کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورت زيبا و دوست داشتنيِ مهيار توي بخار خارج شده از دهانم، نقش مي بندد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه روزي براي داشتن من چشمات رو روي همه چيز بستي. گفتم اين رابطه آسون نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسيدم هستي؟! گفتي هستي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ي راه رو با تو اومدم. هرچيز که خواستي، من همون بودم. من که مي خواستم پير بشم با تو. حالا ببين کاراتو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تن به تن رفتيم بي فکر برگشتن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تو کي نزديک تر بوده با من؟! حالا اين همه فاصله تا تو. خودت ببين کاراتو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا خنده ي روي لبم را نبين. زينتي است...تو که مي داني چه مي کشم! مي گويند فراموشش کن ولي سخت است...نه سخت نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرگ است...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهيار بدجوري مرا به خودش وابسته کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نامرد...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گاهي شرايط مقدر مي کند چطور پيش برويم...بايد با شرايط کنار بيايم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهي نيست، مهيار بايد به گور خاطرات بپيوندد. دم در خانه مي ايستم. همان لحظه فکري به سرم مي زند...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا که نه؟! چه چيزي بيشتر از دوستي با مرد ديگري کمکم مي کند تا مهيار را فراموش کنم؟ بر مي گردم سمت ماشينِ CLS و مي بينم که مرد بنز سوار، توقف کرده و منتظر است من داخل بروم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بنزش جلوي چشمم برق مي زند و گوشه ي لبم را به دندان مي گزم. از خير پيدا کردن کليد مي گذرم و با نقشه اي که توي سرم چرخ مي خورد به طرفش مي روم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش با من نيست و به فرمان خيره مانده.گوشه ي چشمي مي بيند مي روم سمتش، براي همين سرش را بالا مي گيرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوي در کمک راننده مي ايستم و نگاه از چشمانش نمي گيرم...سعي دارم تحت تاثيرش قرار دهم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشاره مي زنم شيشه را پايين بده. سريع و بي معطلي شيشه ي ماشين را پايين مي کشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي به شيريني عسل روي لبم مي نشانم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امشب من و تحت تاثير قرار داديد...بخاطر همه چيز ممنون. واقعا اگه ميخواستم تنها برگردم مي ترسيدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شانه اي بالا مي اندازد و مي گويد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس بهتره اين موقع شب توي خونه بمونيد...نيومده هم بايد مي دونستيد گرگاي زيادي دندون تيز کردن براي يه خانوم تنها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمي مکث مي کند و با همان صورت سخت و سنگي از بين لب هاي صورتيش مي گويد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-و البته خيلي جوون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حرفش لبخندم عمق بيشتري پيدا مي کند و دستم را جلو مي برم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گلاره هستم...خوشبختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرماي دستش توي اين هواي برفي و سرد داغم مي کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فشار خفيفي به دستم مي آورد و کوتاه مي گويد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يزدان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر سرسخت و سرد! من مي توانم رامش کنم...مي دانم که مي توانم...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به اتاقک گرم و کوچک ماشين مي اندازم و مي گويم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قلم همراهتون هست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعجب مي کند و ابروهايش با حالت بامزه اي بالا مي روند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله...چند لحظه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشبورد را باز مي کند و رو به من مي پرسد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کاغذم بدم خدمتتون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را بالا مي اندازم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه فقط يه خودکار کافيه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودکار را با همان حالت متعجب سمتم مي گيرد. خودکار را از بين انگشتان کشيده و استخواني اش بيرون مي کشم. دست آزادش را توي دستم مي گيرم. با خودکار شماره ام را کف دستش مي نويسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار شماره دو تا چشم و يک لب خندان مي کشم و خودکار را دوباره داخل دستش مي گذارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حالت تعجب زده خارج مي شود و چشمانش...فقط چشمانش برق گيج کننده اي مي زند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چيزي نمي پرسد، من هم توضيحي نمي دهم. همه چيز از روز هم روشن تر است و نيازي به توضيح ندارد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حالت خميده خارج مي شوم و درحالي که برمي گردم تا بروم، مي گويم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شب بخير...بازم ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زير لبي خداحافظي مي کند و وقتي کمي دور مي شوم مي گويد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مي بينمت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرام مي گويد ولي نه آنقدرکه نشنوم. لبخند پيروزمندانه اي روي لبم مي نشيند، کليد به قفلِ در مي اندازم و داخل مي روم...آخرين لحظه که نگاه مي کنم، ماشينش هنوز همانجا پارک است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در را مي بندم و به آن تکيه مي دهم. باورم نمي شود که مي خواهم مهيار را فراموش کنم...حتي روزي که ولم کرد و دنبال زندگيِ خودش رفت هم قسم خوردم هرگز فراموشش نکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهيار کاش بهم دلم را پس بدهي آن وقت همانطور که ازم خواستي، خوشبخت زندگي مي کنم. همانطور که گفتي، فراموشت مي کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين بغض لعنتي از عشق تو توي گلويم مانده. نه مي شکند و نه پايين مي رود. همينطوري توي گلويم لانه کرده و خفه ام مي کند...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرماي در که به آن چسبيده ام مرا به خودم مي آورد...گوشي ام را از داخل کيفم بيرون مي کشم. تصميم خودم را گرفته ام...بايد بگذارم برود. هرچقدر بيشتر سعي کنم يادش را زنده نگه دارم بيشتر عذاب مي کشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همان روزهاي اول هم مي دانستم دلش با من نمي ماند. من لايقش نبودم...نگاهم که مي افتد به والپيپر موبايلم اشک در چشمم حلقه مي زند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يادم مي آيد اين عکس را مهيار انداخت. موهاي من ژوليده و به هم ريخته روي بالشت و توي صورتم پخش شده، خودم سرم را فرو کردم در بازوي مهيار و چشمانم بسته است. خوابِ خوابم...مهيار هم چشمانش خواب آلوده اند و معلوم است همان دم که بيدار شده و مرا که بامزه خوابيده ام ديده، عکس را انداخته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکس حالتِ خيلي رويايي و زيبايي دارد. يادم است وقتي عکس را ديدم روي سر مهيار آوار شدم و مي خواستم پاکش کنم ولي از همان روز به خاطر مهيار انداختمش پس زمينه ي موبايلم و تا به حال عوضش نکردم، حتي يکم هم از نگاه کردن به عکس سير نمي شوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سير که نمي شوم هيچ بلکه تشنه ترم مي کند، پس بايد نابودش کنم...بايد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر فراموش کردن مهيار ديوانه ام مي کند و بي اراده گوشي را سمت ديوار پرت مي کنم و جيغ مي کشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتم را فشار مي دهم توي کف دستانم و روي زانوهايم مي نشينم. خدايا من اقرار مي کنم به ديوانگي...من ديوانه شده ام. آره...آره...من ديوانه ام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنيا گوش بده که من ديوانه شدم...دو تا عاشق که مي بينم سريع چشمانم را مي بندم. هرچه که مي خواهم بگويم گلويم پر از بغض مي شود. اگه ديوانه نيستم، چرا نصف روزم به ياد آوري او و خاطراتش مي گذرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي خوام ديوونه باشم تا به اين دنيا بفهمونم، ميون اين همه عاقل فقط من گيج و ديوونم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو اين روزاي دلتنگي دارم هر لحظه ميبارم، آخه ديوونگي چارست واسه دردي که من دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضم مي شکند اما اشکي نمي ريزم و فقط مي شکنمش تا آن را دور بيندازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره مهيار خودم اجازه دادم و راضي بودم باهام بازي کني! خودم گذاشتم، مهيار برگرد تا بازم بهت اين اجازه را بدهم. بيا باز هم بازيم بده...فقط برگرد مردِ من!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي جان از روي زانوهايم بلند مي شوم. لخ لخ کنان به سمت جنازه ي موبايلم که مثل روح خسته ي من متلاشي شده مي روم. تکه هايش را دونه دونه و با حوصله سر جايش مي چينم و روشنش مي کنم تا کار ناتمامم را تمام کنم...پاک کردن عکسم با مهيار که انگار از جان دادن هم سخت تر است!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيره به عکس وارد آسانسور مي شوم. تا وقتي به طبقه ي سوم برسم چشم از صفحه بر نمي دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم روي دکمه ي Delete متوقف مي شود. لبم را مي گزم و فکر مي کنم پاک کردن عکسش زياد هم واجب نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط عکس بک گراند را با يکي از عکس هاي خودم عوض مي کنم و از آسانسور بيرون مي آيم. حوصله ي پيدا کردن کليد يدک را ندارم و از طرفي مطمئنم نسيم نخوابيده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم را روي زنگ مي گذارم و تک زنگي مي زنم...منتظر مي شوم. زنگ را ممتد مي زنم...منتظر مي شوم. مشت به در مي کوبم و اين بار ديگر منتظر نمي شوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگران و عصبي کليد يدک را پيدا مي کنم و به قفل در مي اندازم . از ديدن آپارتمان خالي چنگي به موهايم مي زنم و چشمانم را از حرص مي بندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز من و پيچوند...دختره ي آشغالِ عملي اگه ديگه تو خونم راهت دادم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصباني مي شوم و در را محکم پشتم مي بندم. تا ديده مي خواهم با زور بخوابانمش و نشئگيش را زهرش کنم پيچيد و رفت. خدايا اين هم از زندگيِ من...چرا نمي ميرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيفم را پرت مي کنم روي مبل، دکمه هاي مانتويم را با حرص باز مي کنم و همان لحظه که درش مي آورم خودم را مي اندازم روي تخت. حوصله ندارم تاپ سفيد و شلوار ليِ آبي روشنم را با لباس خانه عوض کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فعلا يزدان خان را بچسب که بچه حسابي پول دارد...هر چه نباشد خوب مي شود او را طيغيد. نمي دانم اين افکار پليدانه از کجا نشئت مي گيرد. فقط مي دانم از اين وضع خسته شده ام. پس گور باباي زندگي و دل من و مهيار و نسيم...حتي بي خيال وجدانم...فقط به يزدان مي چسبم که براي خودش جواهري است...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنج سال قبل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ناشناس

    00

    فوق العاده بود. پیشنهاد میکنم بخونیدش

    ۲ هفته پیش
  • فاطمه

    ۲۸ ساله 00

    بنظر من این که همیشه یکی میخواست بهش بفهمونه رازشو میدونه همون یزدان بوده ک میخواسته بهش بفهمونه با این که رازشو میدونه اما خواسته باهاش بمونه...

    ۳ هفته پیش
  • سماه

    ۴۱ ساله 00

    مثل گلاره متاسفانه هستند واین حقیقت تلخی هست رمان جالبی بود با قلم قوی امیدوارم نویسنده عزیز موفق باشن

    ۱ ماه پیش
  • ناشناس

    00

    به نظرم بهتر بود اختلاف سنیشون کم می کردین وگرنه خیلی آموزنده بود چه قدر تلخ به سبک خودش خوب بود ازدوتج یه دختر مذهبی با یه مرد از طبقه بالا بی چاره گلاره

    ۲ ماه پیش
  • ناشناس

    00

    شوگر ددی بود یکمم ته مایه های سیندرلا داشت ولی فرارش مثل پشت یک دیوار سنگی مقبول بود

    ۴ ماه پیش
  • دل

    ۱۹ ساله 00

    رمان فقط راز های عقیق خیلی قشنگ

    ۲ ماه پیش
  • ریحان

    00

    در یک کلمه فوق العاده😍👌🏻

    ۵ ماه پیش
  • مریم

    ۲۴ ساله 00

    قشنگ بود ،،ولی زیادی طولانی بود و اینکه به شدت استرس زا بود همش منتظر ی اتفاق بد بودی ...

    ۷ ماه پیش
  • ماهک

    00

    بهترین رمانی بود که خوندم و از نویسندش بسیا ممنونم

    ۷ ماه پیش
  • خیلی رمان قشنگی بود

    00

    خیلی رمان قشنگی بود کاش یه جوری خانواده اشومیدوازخوشبخت بودنش میگفت درهرحال ممنون ازنویسنده رمان بازهم همچین رمانهای قشنگ بنویسد

    ۸ ماه پیش
  • برازنده

    ۲۶ ساله 01

    ممنون از نویسنده احساس میکنم داستان شروع و پایان خوبی نداشت اما خیلی جذاب بود اما محتواش برعکس بود که اینم گذاشتم پای تخیل و قوه نویسنده

    ۸ ماه پیش
  • ناشناس

    00

    داستان عبرت آموزی بود گلاره واقعا تو شرایط بدی زندگی می کرد ولی فک کنم از بخش یزدان یم تخیلی میزد نمیدونم البته مطلق نیست نمیدونم ولی سیندرلایی بود

    ۹ ماه پیش
  • Zm

    00

    چرا به این رمان اونجوری که لایقشه توجه نشده🥲واقعا در سطح رقابت با رمان های جذاب و قوی ای مثل اسطوره هست،قلم قوی و داستان جذاب و بنظرم اصلا قسمت های آبکی نداشت.خیلی احساسی و غم انگیز بود

    ۱۰ ماه پیش
  • زی

    10

    نویسنده عزیز در کمال احترام نظرم رو بیان میکنم؛کاش بجای درس عبرت دادن داستان رو چند خط قبلش تموم میکردی اینهمه گریه کردیم اشک ریختیم کاش حداقل آخرش با حس بهتری تموم میشد،هرچند بسیار جذاب بود♥️

    ۱۰ ماه پیش
  • زیبا

    ۲۸ ساله 10

    خوب و عالی بود ولی پایانش فکر کنم باز بود دوس داشتم یزدان بفهمه وببینم عکس العملش چیه🤔🤔

    ۱۲ ماه پیش
  • zeyno

    00

    عالی بود نویسنده جااااااان خیلی متفاووووت وعالی اصن مثل شو نخونده بودم وبه شدت قلم قوی واینکه موضوعات با دلایل منطقی بهم ربط داده شدن

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.