زامبی های عروسکی

به قلم شیلا سیلاوی

عاشقانه ترسناک

دختری، توی اسپانیا به امید فردایی روشن، به خواب میره محمدعلی هم مثل نرجس، اما توی ایران، با خستگی حاصل از کار، به خواب میره. اما هردو؛ وقتی از خواب بیدار میشن، چیزی جز یه خیابون، وسط بیابون، که هیچ آدمی هم اونجا نیست پیدا نمیکنن!!!


88
65,904 تعداد بازدید
75 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۴۰ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Najme

    00

    وای خیلی رمان خوبیه ایده ش اصلا تکراری نبود از این خیلی خوشم اومد دم نویسنده گرم و به نویسندگی رمانای بیشتر تشویقش میکنم من ک از این رمان ب شدتتت خوشم اومد تاحالا مثلش ندیدم و نخوندم جدی میگم😍

    ۵ روز پیش
  • رها

    ۱۵ ساله 00

    الان این منه بدبختم که ساعت سه شبه واز ترس تکونم نمیخورم یکی بگه مگه مرز داری این وقت شب رمان ترسناک میخونی ولی دستت طلا خوب بود

    ۲ ماه پیش
  • *.....*

    00

    بد نبود دوسش داشتم ولی اگه یک کوچولو بیشتر روش کار شه خیلی بهتر میشه ممنون از نویسنده

    ۷ ماه پیش
  • غزل

    ۱۶ ساله 00

    عالی بود ممنون از نویسنده

    ۱۰ ماه پیش
  • Zeynab

    50

    یکی از بهترین رمانایی بود ک خوندم🥲

    ۲ سال پیش
  • بخونم یانه؟

    60

    بخونمش؟ اگه میگین بخونمش روی👍🏻کلیک کنین و اگه میگین نخونمش روی👎🏻

    ۱۲ ماه پیش
  • درسا

    10

    جالب ترین و ترسناک ترین رمانی ک داخل این برنامه خوندین چی بوده؟؟؟

    ۱۲ ماه پیش
  • زینب

    ۲۱ ساله 00

    عالی بود

    ۱ سال پیش
  • ماریا

    00

    قشنگه دوسش داشتم

    ۱ سال پیش
  • سحر

    ۲۱ ساله 00

    آقا چرا اینجوری شده رمانایی ترسناک بیشتر عاشقانه شده تااین ترسناک باسه

    ۱ سال پیش
  • فاطی

    ۱۳ ساله 75

    خوب بود ولی بهترم میشد مثلا وقتی از اونجا رد شدن بیدار شن ببینن تو خونه هاشون خوابن اگع اینجوری میشد خیلی خوب بود وو اگه نرجس وو محمد علی محرمو نامحرم سرشون میشد بهتر بود همش بغل هم بودن اخ😑

    ۲ سال پیش
  • زیبایی ماه درشب

    11

    دقیقا چقد از این کارا بدم میاد

    ۱ سال پیش
  • 54

    خوب بود ولی مگه اول داستان محمد علی نبود که نمیتونست با جاشوا و همسرش به زبون اونا صحبت کنه؟🤨 پس چطور بعدش انقدر راحت باهاشون حرف میزد😐

    ۴ سال پیش
  • مریم

    52

    میتونست حرف بزنه نرجس فکر کرد که بلد نیست

    ۳ سال پیش
  • هستی

    ۱۵ ساله 10

    من بیشتر***ایسو رو تعجب کردم که چه شکلی با اینا حرف زد و اینکه مگه نرجس و محمد علی نرفتن ایران اینا دقیقا چه شکلی رفتن خونه اینا؟ مگه اینا اسپانیا نبودن کلا خیلی جاهاش ایراد داشت

    ۲ سال پیش
  • روحانا

    ۱۳ ساله 00

    نه دیگه اولین باری که محمدعلی جاشوا و پاملا رو دید تا خواست به زبونشون حرف بزنه نرجس پرید وسط و نذاشت.وگرنه همون اول گفت بلده.

    ۱ سال پیش
  • روحانا

    ۱۳ ساله 00

    سلام به نویسنده عزیزمن رمان های زیادی خوندم.وخب الان یه جورایی به سختی دنبال رمانی که نخونده باشم میگردم.رمانت بسیار زیبا بود عزیزم.فقط یکم دربعضی جاهاش اشتباه داشتی البته چون خودم رمان می نویسم میگم

    ۱ سال پیش
  • شیرین

    10

    وقتی شروع کردم به رمان خوندن این دومین رمانی بود که خوندم برای همین خیلی دوسش دارم😍کلا فضای جالب و دوس داشتنیم داره پیشنهاد میکنم حتما بخونید

    ۱ سال پیش
  • sawash

    10

    رمانش باحال بود ولی هیچکسان باحالتره و این اصلا ترسناک نبود بیشتر عاشقانه بودو خب بعله یه جاهاییش تقلیدی بود:))

    ۲ سال پیش
  • هستی

    ۱۸ ساله 30

    ایدش خوب بود ولی قلمش ضعیف بود میتونست بهترم باشه

    ۳ سال پیش
  • فاطی

    ۲۰ ساله 01

    در کل خوب بود

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.