تقاص دل‌‌بستن

به قلم سحربانو69

عاشقانه

بهار دانشجوی دندان‌پزشکی، دختر زیبا و مهربونیه که حمایت سه‌تا برادر باغیرت و متعصب رو پشتش داره. به مردی دل می‌بنده که سراسر وجودش غرور و خشونت نشسته. یه ارتباط شکل می‌گیره که یه سرش محبت، مظلومیت، لطافته و یه سرش غرور و کله‌شقی. وقتی پای احساس میاد وسط, حالا که قراره دلا به هم نزدیک بشن, حقایقی رو میشه که پای برادرای بهار به ماجرا باز میشه. وقتی حرف غیرت و تعصب وسط باشه هیچی نمی‌تونه جلوی یه مرد رو بگیره…


189
72,453 تعداد بازدید
146 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۱ ساعت و ۱۵ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اکرم

    ۳۵ ساله 00

    قشنگ بود .فقط تنها ایرادش کمی کش دادن و طولانی کردن قصه بود . اما در هر صورت ممنون از نوسینده

    ۴ ماه پیش
  • سحر

    ۶۰ ساله 00

    رفتار آدمای قصه نسبت به شغل وموقعیت وسنشون بچه گانه بود ولی در مجموع خوب بود

    ۴ ماه پیش
  • Fatemeh

    ۲۱ ساله 00

    رمان خیلی قشنگی بود واقعا ارزش خوندن داره

    ۶ ماه پیش
  • SANA

    00

    خداییش قشنگ بود و چقدر بعضی جاهاش غمگین بود انگار احساسات بهار و مهیار رو با تمام وجود حس می کردم

    ۶ ماه پیش
  • رها

    ۳۰ ساله 00

    عالی بود

    ۶ ماه پیش
  • زهرا

    ۲۸ ساله 00

    خیلی قشنگ بود

    ۸ ماه پیش
  • M.kh

    ۳۳ ساله 00

    قشنگ بود دومین بار که خوندمش ممنون نویسنده عزیز

    ۹ ماه پیش
  • فاطمه

    ۲۲ ساله 00

    واقعا عالی حتماَبخونید مرسی نویسنده عزیز دستت طلا

    ۱۰ ماه پیش
  • احمدی

    00

    ممنونم از شما سحر بانو .این رمان هم مانند بقیه زیبا بود خیلی خوب وبا احساس می نویسید.

    ۱۰ ماه پیش
  • حلما

    ۲۸ ساله 00

    عااالی بود

    ۱۱ ماه پیش
  • Eli

    00

    رمان خوبی بود یکسری ضعف داشت ولی خب موضوعش قشنگ بود اینکه آرمان و آراد بی دلیل انقدر راضی به عذاب بهار بود من رو اذیت کرد درکل خوب بود قلمت طلا سحر بانو

    ۱۲ ماه پیش
  • فربد

    00

    قلمت طلایی..........

    ۱۲ ماه پیش
  • ناشناس

    00

    خیلی قشنگه

    ۱ سال پیش
  • فاطمه

    ۳۶ ساله 10

    قلم نویسنده بسیار قوی بود وداستان اولش با قدرت و خیلی زیبا شروع شد وسطای داستان ادم خسته میشد از مشکلات خیلی زیادشون ولی اخرخوبی داشت

    ۱ سال پیش
  • .

    10

    رمان قشنگی بود.. ولی به نظرم از یه جایی به بعد خسته کننده میشد. مشکلاتی که براشون پیش میومد از یه جایی به بعد تکراری شده بود. بهار دختر به شدت ضعیف و مهیار هم پسر خودخواهی بود و این اذیت کننده بود.

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.