رهایی از اسارت

به قلم چیکسای

عاشقانه اجتماعی مذهبی

یوسف پس از سالها اسارت و گمنامی به وطن بر میگرده.
اشتیاقش برای دیدن همسرش اون رو بی تاب میکنه.
اما در بدو ورود متوجه رفتار ها و واکنش های عجیب اطرافیانش میشه.
چرا که اون ها فقط چند روزه که متوجه شدن یوسف تمامی این سال ها اسیر بوده!
حتی از این دلخور میشه که چرا برادرش بنیامین و همسرش به پیشوازش نرفتن.
و با ورود به خونه متوجه میشه که در نبودش اتفاق هایی افتاده که اصلا خوشایند نیست!
مثل ازدواج همسرش با برادرش، بنیامین!
در اینجا یک زن داریم، یک زن اسیر تنهایی، فقر، بیکسی، دلهره، هراس و سرگردانی.
در یک کلام، یک زن اسیرِ روزگار، که میله های موازی زندگی بدجور به دورش پیچیده و ناجوانمردانه یک بچه در دامانش گذاشته است


174
73,883 تعداد بازدید
83 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۴۹ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • یاسمین

    ۲۷ ساله 00

    قشنگ بود دوست داشتم ادامه می داشت. ولی ممنون از نویسنده قلمت مانا عزیز

    ۲ روز پیش
  • مهدی

    00

    رمان کوتاه ولی زیبایی بود واقعا که یکی از بزرگترین معجزات خدا خلقت زن است برای همینه که عمر مردایی که زنشون از دست میدن نسبت به زنهایی که شوهرشونو از دست میدن خیلی کمتره

    ۲ ماه پیش
  • مریم

    00

    رمان فوق العاده ای بود من از پارت آخرش که درباره افسانه خلقت زن حرف می زد خیلی خوشم اومد از حرف اون نویسنده آمریکایی واقعا خودم تا حالا به خودم از این بعد نگاه نکرده بودم رمانتیک عالیه پارت آخر فوق ال

    ۴ ماه پیش
  • ماهرخ

    10

    زیبا بود مثل تمامی آثارشون

    ۵ ماه پیش
  • زینب

    ۲۵ ساله 10

    من قبلا هم این رمان رو خونده بودم و از اونجایی که اسمش از خاطرم رفته بود کلی دنبال آن گشتم خیلی زیبا بود، به نظرم جا داشت که ادامه دار باشد.

    ۵ ماه پیش
  • درنا

    ۲۳ ساله 00

    خوب و معمولی بود خیلی عاشقانه زیادی نداشت ولی

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه

    ۱۹ ساله 20

    عالی بود واقعا کاش این بزرگواران به ماازگذشتشون بگن

    ۱۱ ماه پیش
  • نازیلا

    30

    خوب بود

    ۱۱ ماه پیش
  • پری‌سا

    06

    رمان گنجایش ادامه دارشدن و داشت خیلی هم زیاد.ای کاش بیشتر به یک سری مسائل می پرداخت اینکه انقدر بد بهجت و تو جمع و پیش شوهرش خورد کرد به نظرم به جاو درست نبود از شخصیت یوسف انتظارمی رفت عاقل تر باشه.

    ۲ سال پیش
  • مارال

    80

    اتفاقا کاملا به جا و درست بود چون بهجت داشت از خودداری یوسف سواستفاده می کرد و اگه همین طور پیش می رفت ممکن بود زندگیشو خراب کنه و حتی به جای خودش یوسفو بد جلوه بده

    ۲ سال پیش
  • مهسا

    ۱۵ ساله 20

    واقعا عالی بود 👌👌👌👌

    ۱۲ ماه پیش
  • فروغ

    20

    رمان بسیارزیبایی بود به زیبایی صبرو قدرت آفرینش وعشق یه زن روبیان کرده بود به نویسنده ی اثرتبریک میگم البته یه جاهایی ضعف هم داشت ولی نقاط قوت داستان بیشتربود قلمشون ماناوسبز

    ۱۲ ماه پیش
  • مریم

    ۱۹ ساله 40

    قشنگ بود

    ۱ سال پیش
  • 5964

    40

    عالی بود کاش ادامه داشت دوس نداشتم تموم شه.ممنون از نویسنده محترم خسته نباشید.

    ۱ سال پیش
  • نگار

    20

    خوب بود هم کوتاه هم قشنگ رمان هایی که طولانیه حوصله آدمو سر میبره

    ۲ سال پیش
  • زهرا

    40

    خوب بود ولی چرا عشق خانواده توی رمان های امروزی ازبین رفته میتونست اخرش هم یک دوستی هم برای برادر هامیشد

    ۲ سال پیش
  • آواهیتا

    ۱۹ ساله 31

    رمانش واقعا قشنگ بود ، ولی بعضی جاهاش واقعا نیار به دلنوشته های یوسف نبود

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.