اسوه نجابت

به قلم چیکسای

در اولین قسمت رمان خواندیم که امین، سوپر استار سینما، با پیدا کردن دفترچه خاطرات مریم و پی بردن به راز سر به مهر او متحول میشود و برای کمک گرفتن و حلال طلبی از مریم، نزد حاج آقا نیکو سرشت می رود. مریم بر خلاف میل قلبی و به خاطر باز یافتن آبروی از دست رفته اش با توصیه حاج آقا نیکو سرشت به عقد امین در می آید. امینی که عاشق مریم است و میداند هنوز از طرف مریم بخشیده نشده است.

پرواز را به خاطر بسپار

به قلم چیکسای

امین شاهکار، هنرپیشه معرو ف سینما، فردی عیاش و خوشگذران است که احساس افسردگی و تنهایی دارد. در همسایگی او، یک زن با دختر 7 ساله اش ، آیلین ، زندگی میکند که...

کیمیای عشق

به قلم چیکسای

ماهرخ دختر یک مرد معتاد است که به علت بدهی پدرش مجبور به ازدواج با یک مرد قاچاقچی میشود. حوادت روزگار او را در مسیر یک سرگرد بیمار قرار میدهد……. پایان خوش این رمان در عین رمان بودن، نوشته ای است که سیر تکاملی روحی، فکری و معنوی یک انسان را نشان میدهد. سیر تکاملی که برای رسیدن به آخرین منزل از گردنه های حیران زندگی باید گذشت

چشمان پر ستاره

به قلم چیکسای

شیدا، فارغ التحصیل رشته مترجمی زبان، در خانواده ای اهل شعر و ادب بزرگ شده است. شیدا برای پیدا کردن کار برخلاف رضایت پدر و مادرش از نیشابور به مشهد می آید. او در کنار زندگی روزمره، مانند تمام همنوعانش، به دنبال یک عاشقانه آرام است در حالیکه شیدا هیچ شناختی از عشق واقعی ندارد. سرنوشت او را به مسیری میبرد که...

دوست مجازی

به قلم چیکسای

باران دختری اهل شعر و کتاب میباشد که دانشجوی رشته روانشناسی است. او سالها در قالب ونوس دوست صمیمی اش از طریق ایمیل با آرش که در آمریکا زندگی میکند، در ارتباط بوده است. حال بعد از 11 سال آرش تصمیم گرفته است که برای ازدواج با ونوس به ایران بازگردد .... پایان خوش

نوه های مامان جون شمس الملوک

به قلم چیکسای

از افتخارات مامان جون شمس الملوک که همه اونو مامان جون شمسی صدا میزدیم این بود که تو 13 سالگی عروس شده بود... 13 شکم بچه آورده بود... 13 سال تو تهرون زندگی کرده بود و شماره ی کوچه ی محل زندگیش 13 بود...اما مهمترین افتخار مامان شمسی این بود که تونسته بود اکثر دخترها و پسرهاشو تو همین کوچه ی شماره 13 جمع کنه و تقریبا کوچه رو اختصاصی به اسم کوچه ی بچه های مامان شمسی به همه بشناسونه!ولی این داستان حکایت مامان جون شمسی نیست. یه تعدادیمون جزو متولدین دهه پنجاه بودیم و بقیه جزو دهه ی شصت... ولی هردو نسل درگیر مشکلات دوران انقلاب و جنگ شدیم و اینطور نبود که دهه شصتیها از ما سختیهای بیشتری کشیدن... همه ی اونهایی که از سال 1355 تا سال 1360 به دنیا اومدن حرف منو خوب میفهمن! مگه میشه متولدین سال 60 درد کشیده ی پس لرزه های جنگ و انقلاب باشن و متولدین سال 59 نه...؟

رمان رهایی از اسارت

به قلم چیکسای

یوسف پس از سالها اسارت و گمنامی به وطن بر میگرده. اشتیاقش برای دیدن همسرش اون رو بی تاب میکنه. اما در بدو ورود متوجه رفتار ها و واکنش های عجیب اطرافیانش میشه. چرا که اون ها فقط چند روزه که متوجه شدن یوسف تمامی این سال ها اسیر بوده! حتی از این دلخور میشه که چرا برادرش بنیامین و همسرش به پیشوازش نرفتن. و با ورود به خونه متوجه میشه که در نبودش اتفاق هایی افتاده که اصلا خوشایند نیست! مثل ازدواج همسرش با برادرش، بنیامین! در اینجا یک زن داریم، یک زن اسیر تنهایی، فقر، بیکسی، دلهره، هراس و سرگردانی. در یک کلام، یک زن اسیرِ روزگار، که میله های موازی زندگی بدجور به دورش پیچیده و ناجوانمردانه یک بچه در دامانش گذاشته است

در ضربان دل او

به قلم چیکسای

شیما دختر یک مرد و زن غسال (مرده شور) است که از بیماری نارسایی قلبی رنج می برد. و این موضوع باعث ناکامیهای زیادی در زندگی او می شود. زندگی تجربه ی شب پره در تاریکی است زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد قلب یک زن، از تبار خودمان، که دچار مرگ مغزی شده است، بدون توجه به عدم رضایت شوهرش، به شیما پیوند زده می شود………… زندگی؛ گل “به توان” ابدیت زندگی؛ “ضرب” زمین در ضربان دل ما زندگی؛ “هندسه”ی ساده و یکسان نفسهاست

عروس گیسو بریده

به قلم چیکسای

روناهی خبط کرد. ... اشتباه کرد... دختر خانِ ایل حق عاشق شدن نداشت... حالا که عاشق شده باید طرد شود... آنهم به دستور پدر... به دستور کسی که در چهره ی روناهی معشوقش را میدید... چه فرقی بود بین روناهی و دخترهای ایل که همه عاشق میشدند و پدر میانجی گری میکرد...سالها بعد یک نفر فدا شد... یک زن... یک زن بیگناه.... آساره شایسته بدون هرگونه خطایی مورد اتهام قرار گرفت... به او تهمت زده شد... تهمتی ناگوار که پیش شوهر رسوایش کرد...در تمام این سالها یک کلمه موج میزد: انتقام که گفته که خشم زن مانند الماس است، میدرخشد ولی نمیسوزاند.خدا نکند زنی بخواهد انتقام بگیرد که در اینصورت انتقام گرفتن، شیرین ترین تلاش زندگی او میشود و کشتن میل ستیزه جوئی در او کاری بیهوده است و درست مانند آن است که سعی کنی بادکنکی را با فشار زیر آب نگه داری!

آپارتمان صدمتری

به قلم چیکسای

دکتر همایون فرتاش، دکترای روانشناسی بالینی ، بعد بازگشت از کانادا به ایران، دچار مشکل مالی میشود.به پیشنهاد یکی از دوستانش، درمان مهرناز نیایش تک دختر جناب سرهنگ نیایش را که به دلیل سوءقصد در کودکی دچار حملات اضطرابی، پرخاشگری، ترس و تنفر از جنس مخالف شده است، در ازای یک واحد آپارتمان صد متری قبول میکند… پایان خوش

ابی سیریش بادیگارد میشود

به قلم چیکسای

ابراهیم جوانمرد زاده معروف به اِبی سیریش، که از لوطیها و داشهای منطقه پایین شهر تهران است. به عنوان بادیگارد دختر یکی از وکلای معروف، به همراه مادرش خدیجه سلطان و خواهرش صدیقه، به زندگی پر زرق و برق آقای وکیل وارد میشود ……… پایان خوش

حسرت با هم بودن لحظاتی پیش

عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل‌های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می‌ریخت اما مجید عشق ممنوعه‌ی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم‌شان خانواده‌اش نمی‌دونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی می‌افته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباخته‌ی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقه‌اش به من؟...

محبوبترین های هفته

دنیای رمان

+1000 رمان عاشقانه و طنز

معرفی بیش از ۱۰۰۰ رمان محبوب ایرانی خارجی و صوتی ...

ارسال روزانه بین 2 تا 4 رمان جدید به برنامه

رمان های آنلاین با پارت گذاری روزانه

با بیش از 35 ژانر مختلف برای همه سلیقه ها

یک جرعه از کتاب غرور_و_تعصب

تعداد آدم‌هایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم از آن ناراضی‌تر می‌شوم" هر روز که می‌گذرد بیشتر معتقد می‌شوم که آدم‌ها "شخصیت ناپایداری دارند" نمی‌شود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین

فروردین
۲۷
نقد و بررسی رمان سووشون

اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

در حال پارتگذاری...