رمان اونی که عاشقم کرده
- به قلم گل رز
- ⏱️۴۸ دقیقه
- 60.7K 👁
- 55 ❤️
- 84 💬
دختری به اسم یسنا که مهربون و با اصل ونصبه. پدر ومادرش به یه مسافرت کاری میرن سی روزه .. یسنا طی یه سری نقشه هایی که براش میکشن سوال اینجاست این مسافرت سی روزه نقشه ست یا؟ .... بقیشو خودتون بخونین امیدوارم خوشتون بیاد
...اصلا نفهمیدم اون پسر اسانسوریه کی رفت ... از بس با وجدان سر و کله میزنم... هووووف
من : باشه ممنون
بسم الله الرحمن الرحیم
یا خدا قبولم کنن .
در زدم و رفتم داخل
من:سلام
پسر اسانسوریه: سلام بفرمایید
من:ایزدی هستم . صبح واسه استخدام باهاتون تماس گرفته بودم
پسره اسانسوریه:بله میدونم
(ببین چ بی ادبه منو سر پا نگه داشته خخ)
پسره اسانسوریه:خب خانوم. فکر کنم سنتون خیلی کم باشه .اشنایی با کامپیوتر که دارین؟
من:بله
پسر آسانسوریه:زبان انگلیسی؟
من:تقریبا بلدم
پسر اسانسوریه:مدرک تحصیلی..
یه نفس عمیق کشیدم (نترس یسنا نترررس)
- دیپلم دارم
پسره:ببخشید چی چی دارین؟
من:دیپلم
پسره:خانوم ایزدی شما مارو مسخره کردین؟ حداقل سطح سواد برای استخدام شدن لیسانسه اونم تازه کم کمش
من:خب من دیپلم دارم
پسره با داد گفت:خب منم اعصاب ندارم خانوووووم بیرررون لطفا
دیپلم داره واسم هه
بغض به گلوم هجوم آورد. این چندمین باره که بخاطر این دیپلم لامصب منو مسخره میکنن
اصلا چه ربطی به مدرک داره؟
کامیپوتر بلدم. زبانمم خوبه.. تو حساب کتابم مشکلی ندارم. اینا چرا اینطوری میکنن
وجدان:یسنا غصه نخور بریم
من:اره بریم
یک ماه دیگه باید خونه رو تخلیه کنم . هنوز
?, [۲۳.۰۳.۱۸ ۲۲:۳۶]
م کار پیدا نکردم
حتی برای پرستار بچه شدن هم فوق لیسانس پرستاری میخان هوففف
فقط یه خدمتکاری مونده . واقعا دیگه خسته شدم.
باید برم سراغ کارای مستخدمی
زنگ خونه یا بهتره بگم زنگ کاخ رو فشار دادم . امروز اومدم واسه استخدام شدن مستخدمی تو یکی از این خونه پولدارای زعفرانیه. میترسم واسه مستخدمی هم مدرک دکترا بخان والا بخدا
- بله؟
- سلام خانوم. تو روزنامه نیازمندیها مطلع شدم نیاز به مستخدم دارین
خانومه:بله. تشریف بیارین بالا
بسم الله گفتم و داخل رفتم اوههه چه خونه ایییی طرف راستش آلاچیق بود و چمن و فضای سبز. طرف چپش هم استخر. به این میگن خونه او له له ((یه کاخ رویایی رو تو ذهنتون تصور کنین. اره اره همون خخخ)
درو زدم و رفتم داخل
خدمتکار :سلام خوش اومدین الان خانوم میان
من :سلام ممنون
بلاخره خانوم خونه از پله ها اومد پایین
بنظر میرسید خانم مهربونی باشه
خانوم مهربونه:سلام دخترم بفرمایید درخدمتم
من : سلام خانوم ببخشید واسه اگهی تو روزنامه زده بودین مزاحم شدم
خانومه معلوم بود تعجب کرده یه نگا به سر تا پام انداخت . حقم داشت چون این لباسای مارکی که من پوشیدم فک کنم حقوق سه چهار ماه یه مستخدم باشه
خانوم مهربونه گفت: اما دخترم . فکر نمیکنی واسه این کار خیلی جوونی ؟ تو الان باید درس بخونـــــــ......
من:میدونم خانوم. اما واقعا به این کار احتیاج دارم.
خانومه:ببینم خونه داری؟
سرمو پایین انداختمو گفتم:نه
خانومه:پس باشه میتونی اینجا بمونی اما به شرط اینکه به تمام کارها به خدمتکارای اینجا کمک کنی. فرداشب یه جشن خونمون برگزار میشه. میخام همه چی عالی باشه
من :باشه چشم
خانومه یکی از خدمتکارا رو صدا زد
- زینب. یسنا رو راهنمایی کن تو اتاقش . بهش لباساشو بده که بپوشه از همین الان کارا رو یاد بگیره.
زینب:چشم خانوم
زینب:بیا یسنا جان اینجا میشه اتاق منو تو.
من:مرسی زینب . لباسامو کجا بزارم؟
فاطمه
00کسی رمان خوب با ژانر عاشقانه اجتماعی خوب میشناسه بهم معرفی کنه؟؟ با تشکر
۳ ماه پیششیوا
00بادیگارد ،خانم بادیگارد .ازدواج اجباری .درد و احساس و سفید برفی. ابی سیریش بادیگارد می شود و در آخر بادیگارد ریزه میزه خیلی قشنگه بخونید ت همین برنامه هست
۲ ماه پیش(علیمرادی)سحر ژووونن
10وای هاجییی فقط نظراتتون و عشقه🤣🤣 دارم جرررر میخورم از خندهههه از ابن نظرا زیاد بدین ادمارو شاد کنین ثوابم داره🤣🤣
۸ ماه پیششیوا
00باز ت نظر دادی
۲ ماه پیش....شیوای
00سلام خیلی موضوعش قشنگ بود و واقعا عالی بود ولی نقص بزرگش این بود خیلی خلاصه نوشته بود و اگه بیشتر می بود عالی میشد ایشاله نویسنده رمان های بعدیش جبران کنه با تشکر👋💕
۲ ماه پیشFaty
00مسخرس واقعن شخصی ادعای نویسنگی کنه و تفاوت بین داستان کوتاهو رمانو ندونه حالای محتوای داستان بماندکه فقط شامل متن آهنگای خواننده ها بود😑
۳ ماه پیشپریسا
00رمان هایی زیادی خوندم ولی این اصن رمان نبود خیلی خلاصه بود رمان باید از هر لحظه بیان کنه داستان بود موضوع قشنگ بود ولی باید مث یه رمان میبود نه داستان
۴ ماه پیشحسینی
00اصن رمان نبود داستان بوود هیچ شباهتی به رمان نداشت
۴ ماه پیشسعید
00خیلی خیلی خوب بود دست اونی که این رمان و نوشته درد نکنه هم مو ضوع اش عالی بود
۵ ماه پیشرها
00عالی بود مرسی
۸ ماه پیشزینب
00خیلی خلاصه بود همش دو قسمت بود میتونیست هیجان بیشتری داشته باشه موضوعش خیلی خوب بود اگه همین روالو بیش می رفت رمان خیلی خوبی میشد ولی حیف نویسنده عجله کردو رمانی که می تو نست ده قسمت داشته باشه
۱۱ ماه پیشستایش
10موضوع اش خوب بود اگه هیجان اش بالا بود
۱۲ ماه پیشزهرا
12هنوز نخوندم
۱ سال پیشایلا
00خوب بود ولی خلاصه میکرد معلوم نبود چی به چی بود من فک کردم با آریا ازدواج میکنه ولی خیلی خالصع کرد
۱ سال پیشنیلوفر
00مزخرف بود موضوعش قشنگ بودا منتهی خیلی خلاصه اش کرد من خوشم نیومد چرت و پرت بود
۱ سال پیشنسیم
00عالی بود ،
۱ سال پیش
...
00رمان باید با جزیات نوشته بشه این خیلی بهتره تا اینکه یهو ب اخرش برسه