خداحافظ برای همیشه

به قلم tanha

عاشقانه معمایی

آتیس در اوج جوانی عشقی پاک و مخفیانه را با پسر همسایه اش هیراد تجربه میکند که ناگاه هیراد بخاطر اوضاع بد خانواده اش و سخت گیری های پدرش بخاطر اختلاف سلایق به قصد ساختن آینده ای بهتر از خانه فرار میکند و تنها با اس ام اسی از آتیس میخواهد که دیگر منتظرش نباشد.
چند ماه بعد شادیا,خواهر بزرگ هیراد,به دلیل نامعلومی خودش را به درخت حیاط خانه شان دار میزند و همین باعث کوچ همیشه خانواده میشود.چند سال بعد آریا,برادر بزرگ هیراد و شادیا,به قصد فروش خانه باز میگردد که با آتیس هم ملاقاتی میکند و طی ماجراهایی بهم علاقه مند میشوند و در اوج خوشبختی, آتیس پی به رازی در مورد آریا میبرد و متوجه میشود هیچ چیز آنطوری که او فکر میکرده نیست


106
69,615 تعداد بازدید
139 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۱۸ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Z

    ۳۴ ساله 00

    عاااااالی بود فقط پایان تلخی داشت کسایی که دوس دارن بخونن ممنون نویسنده عزیز

    ۴ روز پیش
  • مینا

    ۳۰ ساله 00

    خیلی قشنگ بود اصلا عالی بی نظیر

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه.م

    ۳۵ ساله 00

    سلام رمان خیلی قشنگی بود ممنونم.خیلی دلم گرفته عشقم دوسه ساعته باهام قهره ولی من دوسش دارم.سعید عشقمی جونمی عمرمی. 🌹🌹🌹

    ۵ ماه پیش
  • مرمر

    ۳۰ ساله 00

    به نظرم همون موقع تو بیمارستان یا بعد ازاد شدن اریا باید میرفت ولی قلمش خوب بود

    ۶ ماه پیش
  • مینا

    20

    به نظرم از دنیای واقعی خیلی دور بود کدوم پدری میتونه انقدر سنگدل باشه که پسرش رو بکشه و تو خونه خودش چالش کنه وهیچ پسر جونی اجازه نمیده کسی دست روش بلند کنه حتی باباش

    ۷ ماه پیش
  • مریم

    ۲۵ ساله 20

    بابک خرمدین نمونه واقعیش

    ۶ ماه پیش
  • ریحانه

    ۲۱ ساله 00

    وای خدا، چقدر آخرش غمگین بود، ولی به نظرم آتیس بهترین تصمیمو گرفت، تشکر از نویسنده بابت این قلم عالی

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه

    ۲۵ ساله 10

    داستان دوست داشتم در کنار عاشقانه بودن ،حس خوب داشتن،کعمایی بودن،غمگین بودن و دوست داشتن داستان ،دوست نداشتم آخر این داستان اینقدر به آریا ظلم بشه. دوست داشتم ادامه داشته باشه

    ۷ ماه پیش
  • آذر

    10

    از نویسنده ی عزیز بخاطر قلم زیباش سپاسگزارم امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق و سربلند باشید، منتظر رمان بعدیتون هستم

    ۷ ماه پیش
  • سهیلا

    ۲۰ ساله 11

    رومانی ک باهاش بغض کنی دلت بگیر نشون میده ک نویسنده چقد تو حس فرو رفته ❤️ 🩹

    ۷ ماه پیش
  • سهیلا

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود محشره خدایی دست نویسندش درد نکنه کار آتیس خیلی خوب بود خودمم سوپرایز شدم وقتی خواس بره تورنتو با نبخشیدن اریا اروم شدم خیلی بده ک هیراد بغل خونش بود و از همه جا بی خبر خیلی درام بود محشر🥺

    ۷ ماه پیش
  • نوا

    ۱۵ ساله 21

    خیلی قشنگ بود آخرش با تمام غم انگیزیش هم قشنگ بود

    ۸ ماه پیش
  • 2pm

    00

    ی لحظه فکر کنیدچندسال ازعشقت خبرنداری حالا که داری عروسی میکنی میشنوی کشته شده بامظلومیتو ی دلیل چرت بعد میفهمی بارداری وبچت سقط شده وشوهرت داشته سرت شیره میمالیده شایدچند سال بعد بتونه اریارو ببخشه

    ۸ ماه پیش
  • Maryam

    20

    ۲. استاد خیلی خوب بود و تیداد و ماندانا نشون دادن نمیشه به هرکی اعتماد کرد خلاصه کلیشه ای نبود مث بعضی از رمانا دختر بادوستاش همش گشت و گذار و تفریح و فانتزیای مسخره بچگونه که جدیدا مینویسن

    ۸ ماه پیش
  • Maryam

    40

    ۱ . خیلی رمان فوق العاده ای بود کلیشه ای نبود دلم برا هراد اتیش گرفت از شخصیت اریا اصلا خوشم نیومد خیلی لوس بود اشتباه اتیس این بود که با پدرش نرفت و کار خوبی کرد اریارو نبخشید

    ۸ ماه پیش
  • ..

    10

    وای نویسنده کجاست؟ من میخوام بکشمش😐 اخه پرفسور اندیش بالنگ همون خیاره 🥒 یهنی چی واسه صبحانه نوشتی بالنگ بهد در ادامه ی صبحانه نوشتی خیار🥒😐؟؟؟؟

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.