دوست داشتی؟

رمان خداحافظ برای همیشه

  • به قلم tanha
  • ⏱️۸ ساعت و ۱۸ دقیقه
  • 72.7K 👁
  • 119 ❤️
  • 169 💬

آتیس در اوج جوانی عشقی پاک و مخفیانه را با پسر همسایه اش هیراد تجربه میکند که ناگاه هیراد بخاطر اوضاع بد خانواده اش و سخت گیری های پدرش بخاطر اختلاف سلایق به قصد ساختن آینده ای بهتر از خانه فرار میکند و تنها با اس ام اسی از آتیس میخواهد که دیگر منتظرش نباشد. چند ماه بعد شادیا,خواهر بزرگ هیراد,به دلیل نامعلومی خودش را به درخت حیاط خانه شان دار میزند و همین باعث کوچ همیشه خانواده میشود.چند سال بعد آریا,برادر بزرگ هیراد و شادیا,به قصد فروش خانه باز میگردد که با آتیس هم ملاقاتی میکند و طی ماجراهایی بهم علاقه مند میشوند و در اوج خوشبختی, آتیس پی به رازی در مورد آریا میبرد و متوجه میشود هیچ چیز آنطوری که او فکر میکرده نیست

بیشتر...
نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • سوگل

    00

    اوایلش کمی خسته کننده است اما چون داستان تکراری نبود خوندش رو پیشنهاد میکنم

    ۲ هفته پیش
  • Zeinab

    00

    داستان اولاش کسل بود اما بعدش اوکیه

    ۳ هفته پیش
  • Anahita B.Imandoost

    00

    چون هیچ شاهدی نداشت با وثیقه آزاد شد پست فطرت

    ۳ هفته پیش
  • ریحانه

    00

    خیلی چرت بود. چطوری بچشو کشت ولی یه روز هم زندانیش نکردن؟؟

    ۱ ماه پیش
  • مریم

    00

    اولش کسل کننده بود مخصوصا بیرون رفتنای ارایا و اتیس ولی خب از قسمت دوازده به بعدش قشنگ شد بعدم اینکه حق اریا بودکه اتیس تنهاش بذار باید از اول واقعیتو به اتیس میگفت بعد برای به دست اوردنش تلاش میکرد

    ۲ ماه پیش
  • زینب

    00

    اولش واقعا بیرون رفتنای اریا و ارتیس خیلی رو مخ بود و داستان و تا قسمت دوازدهم کسل کرده بود ولی بعدش دیگه داستانش هیجانی شد واینکه حق اریا بود که ترکش کنه باید ازاول واقعیتو بهش میگفت

    ۲ ماه پیش
  • zoh

    00

    اگه گفتم دلم یکم برای اریا میسوزه بخاطر این بوده که یجورایی تاوان داده اما کارش نامردی بود کلا امیدوارم هیراد اتیس رو ببخشه چون اتیس واقعا وفادار بهش بود و تقصیری نداشت، قسمت بچه رو دوس داشتم و بجابود

    ۲ ماه پیش
  • zoh

    00

    من رمانشو دوس داشتم و درحالی که فکر میکنم اتیس حق داشت یکمم دلم برای اریا میسوزه اما خب منتظر بودم بره کانادا و با برادرشوهر ابجیش ازدواج کنه و استادم بره پیششون

    ۲ ماه پیش
  • سارا

    12

    پاکش کردم به نظر من وقتتون صرفش نکنید

    ۲ ماه پیش
  • Bafrin

    02

    عجب رمان چرتی بود کاش یه راه بود کلا از برنامه حذفش میکردیم تا دیگه کسی نخونتش الکی وقتش تلف نشه

    ۳ ماه پیش
  • Soli

    01

    حیف وقتی ک واسش گذاشتم ب شدت آبکی بود

    ۳ ماه پیش
  • لیلام

    11

    من که نپسندیدم دوسش نداشتم اخرش میتونست بهتر از این تموم بشه درکل حیف اون همه وقتی که براش گذاشتم

    ۳ ماه پیش
  • narges

    11

    خیلی بد تموم میشه😐

    ۴ ماه پیش
  • فاطیما

    10

    یهویی ریدن

    ۴ ماه پیش
  • ارزو

    10

    داستان جالب وخواندنی عالی

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.