رمان خانه ی وحشت به قلم عاظفه کلهرزاده
سه تا دختر نوجون که برای دانشگاه میرن شمال و برای اقامت به خونه ایی میرن که اتفاقای ترسناک واسشون میوفته
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۵۸ دقیقه
حسام ــ راستش نمیدونم چطوربگم؟...آها میشه اسمتوبدونم؟
ــ شیدا
حسام ــ خب شیدا....من ازصبح که دیدمت یه جورایی...خب ازت خوشم اومده.
خدایااا این چقدراعتمادبه نفس داره
ـ من نمیدونم چی بگم آخه،اصلا منطقی نیست کارتون.
ازحرفم ناراحت شد ولی به روم نیاورد
حسام ـ شیدا میخوام فقط بهم فکرکنی همین..اگر..اگر..کسی توی زندگیته..
حرفشو قطع کردم
ـ نه کسی نیست
ای بمیری دخترالان فکرمیکنه چقدرهولی اه.باخوشحالی گفت
ـ پس فقط به من فکرکن وببین چطورهمه چیزمو به پات میریزم
من
حسام
سریع گفتم
ـ حسام..
خاک برسربازم که سوتی دادی
حسام ـ جونم
خدایا این شهیدنشه الان
ـ عه..آقا حسام..من درحال حاظر یه مقدار گرفتاری دارم ونمیتونم به این مسائل فکرکنم..امیدوارم...
پریدوسط حرفم بی فرهنگ ایشش
ـ تاهر وقت بخوای منتظرمیمونم.
بعد به طرف ماشینش رفت.یه کاغذوخودکاربرداشت وچیزی یادداشت کرد و برگشت سمت من کاغذرو سمتم گرفت
حسام ـ این شمارمه،فقط اشاره کن شیداببین برات چیکارمیکنم.
دستمو گرفت کاغذو گذاشت تو دستم وپشت دستمو بوسید.
اوااااااا!!این چیکارکردیهویی؟؟!!!
با چشمای گشادشده نگاهش کردم(مدیونی اگه فکرکنی خیلی ندیدبدیدم)بعدش نفهمیدم چی گفت و رفت.بعداز چندلحظه به خودم اومدم،فهمیدم دوباره لپام گل انداخته.اوا خاک به سرم الان رویاو تران پوستمو میکنن.به سرعت رفتم سمت ماشین ونشستم تااگه اومدن بیرون فکرکنن خسته بودم اومدم استراحت.واااای دوباره یادم اومد خوابگاه،حالاچیکارکنیم؟
یعنی باید بگردیم دنبال خونه؟؟نـــــــــــه
سرمو به پشت تکیه دادم،احساس کردم یه سایه ازکنارماشین ردشد به سرعت برق نه نه حتی سریعتر
وای خیالاتی شدم چیزی نبود
بعداز نیم ساعت رویا تران اومدن
شیدا
هردوسوارماشین شدن وبه طرف من برگشتن.
ـ چرااینطوری نگام میکنین؟خسته بودم اومدم توی ماشین.
ترانه ـ اون یارو چیکارت داشت؟؟
ـ کی؟!!
ترانه ـ کوچه علی چپ کسی نیست بپر بیرون.
ـ باشه باباگفت ازم خوشش اومده.
هردو به هم نگاه کردن بعد به من خیره شدن
رویا وترانه ـ چــــــــــــی؟؟؟!!!
ـ گفت دوسم داره
رایا آهی کشید وگفت
ـ تو چی گفتی؟قبول که نکردی؟
ـ نه فقط شمارشوبهم داد و..
ـ خب.؟
ـ دستمو بوسید
مطمئن بودم چشماشون گشادتراز این نمیشه
ـ خب چیه؟
ترانه ـ چایی نخورده پسرخاله شده دراکولا،فعلا نمیشه بهش اعتماد کرد
رویا توی فکربودو ترانه نگران نگاهش میکرد.من نمیدونم چرا همیشه تران نگرانشه
رویابلاخره به حرف اومد
ـ بچه ها...بایدبنگاهای نزدیک خونه بریم برای خونه.
هرسه تامون ولخرج بودیم یعنی همیشه توی رفاه بودیم ومشکل پول نداریم اما اینکه بخوایم خونه بگیریم عذاب بودبا اعتراض گفتم
ـ رویا چرا بیخودی پول واسه خونه بدیم؟
رویا ـ آخه عقل کل،پس ما چه غلطی کنیم؟وقتی خوابگاهاپرشدن شبا روتوی کدوم قبرستونی بریم بخوابیم؟
از لحن صحبتش دلخورشدم،ترانه هم مشخص بودناراحته.رویا دیگه طاقت نیاورد واشکاش شروع شدبه ریختن،شکه شده بودم.رویاخیلی صبوروخودداربود حالاداره گریه میکنه؟هق هقش بلندشد.ترانه بانگرانی بغلش کردو مدام میگفت
ـ آروم باش آبجی چیشده؟
بعدازچنددقیقه آروم شد و اشکاشو پاک کرد.دوست نداشتم تواین حال ببینمش خیلی برام عزیزه.بغضمو قورت دادم،صورتشو بوسیدم
ـ ببخشید آبجی جونم.
حدیث
۱۶ ساله 00خیلی مسخره بود پدر عماد چیشد اونیک میخاستن نجات بدن چیشد ناموسن این چ طرز رمان نوشته همه رو کشتی که تالا انقد رمان چرت نخوندم ک الان خوندم خیلی مزخرف بود باحال بود اولاش اخراشو خراب کرد ادامشم نزاشت
۴ ماه پیشمتین
۱۸ ساله 00کی گفته جن ها نمیتونن عاشق انسان بشن حتی انسان هایی هم هستن که با جن ازدودج کردن وقتی چیزیونمیدونین پس نظر راجبش ندین
۵ ماه پیشایسول
00من هنو نو شکم فقط میگم پایانش بد بود وداستان سرگرم کننده ای داشت ولی من نمیدونم عماد چرا مرد
۵ ماه پیشآنیتا
۲۲ ساله 10من تازه شروعش کردم یعنی اینقدرمزخرفه نخونمش
۷ ماه پیشوانیا
۱۹ ساله 00🤣🤣🤣بهترین کارو می کنی
۷ ماه پیشآرینا
۱۷ ساله 00به نظرم کمتر چرتو پرت بنویسید بچه های مردمو سکته ندین 🤣🤣🤣واقعا خوندم جالب بود بد نبود دستتون طلااااا
۹ ماه پیشوانیا
۱۸ ساله 30خیلی نصفه بود. ولا تا جایی که من می دونم جن خون نمی خوره. این کجاش عاشقانه بود بیشتر غمگین بود. درظم همشون مردن فکر کنم نویسنده هدفش فقد کشتن این بدبختا بوده و فرستادنشون به قبرستون.
۱ سال پیشمینو
20من نخوندم ولی با این نظرات غلط بکنم 😂💔👌🏻صرفه جویی در زمان 😂
۹ ماه پیشوانیا
۱۸ ساله 00خوبه نخون🤣 حلال نیست
۹ ماه پیشKimia
۲۱ ساله 10رمان ضعیفی بود.
۱۰ ماه پیشیگانه
۱۲ ساله 213و این که معلومه کاملا خیالیه چون جن ها نمیتونن عاشق انسان ها بشن با بهشون آسیب بزنند! لطفاً طوری رمان بنویسید که باورمون بشه!
۳ سال پیشKimol
80چجو میگی جن نمیتونه عاشق انسان بشه برو تو نت یکم راجب جن عاشق تحقیق کو متوجه میشی.
۳ سال پیشN
60یگانه جان جن ها میتونن عاشق انسان بشن اسیب زدن جای خود داره
۳ سال پیشsania
40نمیخوام بترسونمت ولی جن ها عاشق انسان ها میشن و حس مالکیت نسبت به اون فرد بهشون دست میده البته که تا وقتی ما کاری بهشون نداشته باشیم کاری باهامون ندارن
۲ سال پیشدینا ضیایی
40یه تئوری هست که میگه شبا تو خواب اگه چهره ی یک فرد ناشناس رو واضح ببینیم چهره ی جن و ارواحیه که دارن تو رو نگاه میکنن به نظر من وقتی یه جن میتونه بدون محدودیت به انسان خیره بشه مطمعنا عاشقش هم میشه
۲ سال پیشوانیا
۱۸ ساله 31کلی هم غلط املایی داشت. من موندم چرا مدیر سایت همچین رمان هایی رو می زارن تو سایت. اتفاقا جنا هم می تونن عاشق بشن از کجا می دونی نمیشن؟ به نظر من تا جن اذیت نکنی اوناهم اذیتت نمی کنن .نفرینو ایناهم کش
۱ سال پیشترمه
۲۰ ساله 10عزیزم اومدی درباره ارواح و جن میخونی حداقل اطلاعات داشته باش که به مشکل برنخوری
۱۱ ماه پیشنادیام
00چرا مدیر سایت اجازه میده یه همچین رمان بد و چرتی منتشر بشه؟
۱ سال پیشوانیا
۱۸ ساله 11یه جمله! نخونی بهتره سرو تهش معلوم نیست):
۱ سال پیشهستی
11چرت ترین رمانی بود که تو عمرم خوندم واقعااا من الان دقیقا ۴سالو خورده ایه که رمان میخونم ولی تاحالا هیچ رمانی به این چرتی نخونده بودم واقعا فقط وقتمو تلف کردم🗿🤲💔
۱ سال پیشرها
00واقعا مزخرف بود..
۱ سال پیشد
00اصلا حرفه ای نبود چه روزحسامو شیدا عاشق شدن یاترانه بارامین رامین که ازهمون اول بازوروخشم جلورفت این چه مدلشه خیلی چیزامعلوم نشد که پدرعماد چیشد یااونکه رویا به خواب تران رفت اونکه قرارشدنجاتش بدن چیش
۱ سال پیش
فاطی
۱۵ ساله 00رمان مزخرفی بود آخه اون طور که خوندم اون جنه حتی به ترانه دست نزد چجوری با خوردن خون گردنش بچه دار شدن و اینکه جن ها حتی نمیتونن به ادما دست بزنن چه برسه به اینکه ازشون بچه دار بشن مزخرف بود