رمان خانه ی وحشت به قلم عاظفه کلهرزاده
ژانر: عاشقانه ترسناک
خلاصه: سه تا دختر نوجون که برای دانشگاه میرن شمال و برای اقامت به خونه ایی میرن که اتفاقای ترسناک واسشون میوفته
قسمتی از رمان خانه ی وحشت »
ـ رویا
ساعت ۸ صبحه،خیلی خستم،به تابلوی سبزکنارجاده نگاه کردم،ساری۲۰km .
_ بلاخره رسیدیم
نگاهی به دختراکردم،هردوخواب بودن،تمام راهو خودم رانندگی کردم،الانم واقعاخوابم میاد.امیدوارم یه رستوران این نزدیکاباشه که بتونم استراحت کنم.دختراروصدازدم.
_تران،شیدا،بیدار شین داریم میرسیم.
ترانه دستاشوکشیدوبه اطراف نگاه کرد.باذوق دوتادستشو به هم زدو گفت:
_وای خدایااینجابهشته؟چقدرقشنگه،وای رویاببین چقدرهمه جاقشنگه
میدونستم ترانه اولین باره میادشمال،دلم میخواست ازاول جاده بیدارش کنم تا همه جاروببینه ولی میدونستم خستست وازدیشب استرس داشت
ـ روزای تعطیل انقدرهمه جامیگردونمت تا قشنگی این بهشتو ببینی
مهدیس که باصدای مابیدارشدشروع کردبه غرزدن
ـ چه خبره اول صبحی؟بزارین بخوابم دیگه،اه
ـ باشه توبخواب،منم که ۴ ساعته دارم رانندگی میکنم هیچ
ترانه که تازه متوجه خستگی من شدبانگاه مظلومش گفت
ـ میخوای من رانندگی کنم؟
ـ نه عزیزم اولا که تواصلا اینجاروبلدنیستی دوما که الان دیگه میرسیم.
شیداکه دیگه کاملابیدارشده بود باخستگی گفت
ـ وای استخونام چسبید به هم فلج شدم بابا،نگه دار یه جا گشنمم هست
یعنی اون لحظه فقط دلم میخواست فکشو پیاده کنم
ـ منم که گفتم الان میرسیم
شیداکه عصبانیتمودید دیگه حرفی نزد واردشهرشدیم وکنار
ادامه رمان:
ـ رویا
ساعت ۸ صبحه،خیلی خستم،به تابلوی سبزکنارجاده نگاه کردم،ساری۲۰km .
_اوووففف بلاخره رسیدیم
نگاهی به دختراکردم،هردوخواب بودن،تمام راهو خودم رانندگی کردم،الانم واقعاخوابم میاد.امیدوارم یه رستوران این نزدیکاباشه که بتونم استراحت کنم.دختراروصدازدم.
_تران،شیدا،بیدار شین داریم میرسیم.
ترانه دستاشوکشیدوبه اطراف نگاه کرد.باذوق دوتادستشو به هم زدو گفت:
_وای خدایااینجابهشته؟چقدرقشنگه،وای رویاببین چقدرهمه جاقشنگه
میدونستم ترانه اولین باره میادشمال،دلم میخواست ازاول جاده بیدارش کنم تا همه جاروببینه ولی میدونستم خستست وازدیشب استرس داشت
ـ روزای تعطیل انقدرهمه جامیگردونمت تا قشنگی این بهشتو ببینی
مهدیس که باصدای مابیدارشدشروع کردبه غرزدن
ـ چه خبره اول صبحی؟بزارین بخوابم دیگه،اه
ـ باشه توبخواب،منم که ۴ ساعته دارم رانندگی میکنم هیچ
ترانه که تازه متوجه خستگی من شدبانگاه مظلومش گفت
ـ میخوای من رانندگی کنم؟
ـ نه عزیزم اولا که تواصلا اینجاروبلدنیستی دوما که الان دیگه میرسیم.
شیداکه دیگه کاملابیدارشده بود باخستگی گفت
ـ وای استخونام چسبید به هم فلج شدم بابا،نگه دار یه جا گشنمم هست
یعنی اون لحظه فقط دلم میخواست فکشو پیاده کنم
ـ منم که گفتم الان میرسیم
شیداکه عصبانیتمودید دیگه حرفی نزد واردشهرشدیم وکنار یه رستوران خوشگل پارک کردم،خیلی قشنگ بود ظاهرش فانتزی بودوپشتش باغ بود که رویاییش کرده بود. ۳ سالی میشدکه نیومده بودم اینجا وواقعا تغییرکرده بود وعالی شده بود.رفتیم تورستوران وصبحانه خوردیم بعد صبحانه از صندلی بلند شدم
ـ بچه هامن میرم توماشین یکم بخوابم.شماهم تواین فرصت برین اطرافو یکم بچرخین.اون دوتا گشنه های عقب مونده هم فقط سرتکون دادن،منم رفتم توماشین وبعدازچنددقیقه خوابم برد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ترانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحراکه رفت نگاهی به شیداکردم،مثله چی داشت غذا میخورد.هرچندمنم دست کمی ازاون نداشتم،الان اطرافیامون میگن ایناقحطی زده ی سومالین ومیان کمکمون میکنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااینکه هنوزگرسنم بود ازغذا کنارکشیدم وبه این فکرکردم روزای تعطیل چقدربهمون خوش میگذره وچقدرتفریح میکنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوهمین فکرابودم که دست شیداجلوم چپ وراست شد و تازه صداشوشنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدا:ترانه..تران..تران کجایی تو؟باتوام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ها چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـکوفت،نیم ساعته دارم صدات میکنم،پاشوبریم بیرون یکم بچرخیم.اون مغازه اونطرف خیابون کلی خوراکی داره بیا بریم یکم واسه توراه بخریم،پاشو دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ باشه بابا بریم،اه چقدرحرف میزنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدا چشم غره ای داد وبیرون رفت.منم پشت سرش رفتم.وای که اینجاچقدرقشنگه نمای رستوران واقعا شیک بود اطرافشم که سرسبز و عالی.نگاهی به ماشین رویاانداختم،به سمتش رفتم وازشیشه نگاهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ترانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاخواب بود،خستگی توی صورتش موج میزد،باید یک ساعتی رویاروبچرخونم تارویابخوابه وگرنه باغرغراش نمیذاره آبجی گلیم استراحت کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماسه تاازدوره دبیرستان باهم دوستیم وخیلی صمیمی هستیم.رویا وشیداروخیلی دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویابهترین دوستیه که توعمرم دیدم.زیبا،آروم،لطیف،صبور،محکم ومثل اسمش رویایی،وهمچنین توی هرشرایطی یه تکیه گاه محکم وعالیه.اما شیدا،دوست شیرین وبانمکم که خیلی دوسش دارم.شیطون،پرحرف،شوخ،بانمک،خیلیم ریلکس(منحرف نشیدمنظورم توی هرشرایطی چه سختی باشه وچه هرچیزدیگه به چیزی فکرنمیکنه و فقط فکرخودشه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اما...خودم که یه تیکه جواهرم.خشگل،پررو،مغرور،دوست داشتنی،شیطون،احساسی وکلی چیزای خوب دیگه(مدیونید اگه فکرکنید زیادی تعریف کردم)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت شیدا که داشت مثل بز به یه پسرهرکول نگاه میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب جای تعجبم داشت،قدبلند،هیکل درشت،بالاتنه پُرو...خلاصه هرکول بود،یکی زدم پس کله ی بی مغزشو اونم سریع فکشو ازرو زمین جمع کرد.رفتیم به طرف مغازه ای که شیداگفته بود،متوجه نگاه اون دراکولا رو شیدا شدم،چون دیده بود شیداخیره شده بهش.رفتیم تومغازه که چشمامون ازذوق گردشد.واااااای یه عالمه لواشکای دستی داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردومون دهنمون آب افتاده بود که مغازه داربالبخندگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چیزی میخواین خانوما؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم ازش یه پلاستیک گرفتم وهرچی دلمون میخواست ریختیم توش.داشتیم لواشکارو نصف میکردیم که دیدیم دراکولا وارد میشود.تاحالاازنزدیک دراکولا ندیدم که الان منورشدم به جمالش.شیداهم که اولین بارش بود ازنزدیک ملاقات میکرد کُپ کرد بعدشم باترس پشتم قایم شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونستم بخندم یابترسم که صدای فروشنده اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ به به سلام آقا حسام گل،چطوری دادا؟ازباشگاه چه خبر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالافهمیدیم اسم جناب دراکولا حسام بیده بوده هسته..عه حالا هرچی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام چشماش دنبال شیدابود که پشتم قایم شد.یه سلام مختصر به فروشنده داد و رو به من گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ مسافرین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای بم و کلفتش که بهم استرس داد باعث شدنتونم خوب صحبت کنم،به زورجواب دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ب..ب..بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدوگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خانومی از چیزی ترسیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایش چندش،لبخندتم مثل خودته.شیدا که ازترسش کم شد اومد کنارمو گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ س..س..سلام.ن..نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفروشنده لبخند کج وکوله ای به شیدازد.شیطونه میگه بزنم فکشو با زمین یکی کنم،پسره پررو.زیرچشمی بهش نگاه کردم که خنده شو جمع کرد.حسام که هنوزلبخند مسخرشوداشت گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ هرچی میخواین بردارین مهمون من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن وشیدا به هم نگاه کردیم وگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه،ممنون نیازی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تعارف نگردم خانوم،امروزمهمون من باشین تاببینین برعکس ترستون خیلی ازم خوشتون میاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاملا معلوم بود اصل حرفش با شیداست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ترانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباقاطعیت گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ممنون نمیخوایم بمونیم تانیم ساعت دیگه میریم مزاحم شماهم نمیشیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه بابااین چه حرفیه؟هرچی میخواین بگیرین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوروبه فروشنده گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ علی ازشون پول نگیر حسابشون بامنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفروشنده سری تکان دادو دراکولا بالبخند رفت.شیدا نفسی عمیق کشید،نیشگون کوچیکی ازش گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تاتوباشی تو خیابون به هرخری چشم ندوزی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ عه به من چه؟پررو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلواشک هارو داخل پلاستیک گذاشتمو به فروشنده دادم که حسابمونو بگه،سرشو پایین گرفتو گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شنیدین که دوستم چی گفت؟من روحرفش حرفی نمیزنم پس نوش جونتون.بیخیال حساب بشین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلاستیکو روی میزگذاشتم وگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ پس نمیخوایم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدابااخم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بابا مفته بگیربریم خاک برسر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسپس بدون توجه به من پلاستیک رو برداشت وازمغازه بیرون رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابااینم انگاربدش نیومده یه خری پیداشده که عاشقش بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیییففففف،خداحافظی خشکی کردم و پشت سر شیدا به سمت ماشین رفتیم.شیدا هم مثل چی بدون توجه به رویا توی ماشین نشست ودرو محکم بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالانه که رویا قاطی کنه،خدایا امروز سالم برسیم من نذرمیکنم فقط سالم برسیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم نشستم توی ماشین،رویا که انگارازبرق کشیده باشنش باچشای درشت به شیدا نگاه میکرد.شیدا هم توی کوچه علی چپ داشت برف بازی میکرد.یعنی من شک ندارم این دختر با بزاسب خرنسبت بسیارنزدیکی داره.ببخشید یکم بی ادبم دست خودم نیست شما ببخشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا بعداز۵ دقیقه لودینگ داد،بدون حرفی ماشینو روشن کرد،میدونستم اگرچیزی بگم باسکوت پرخشمش مواجه میشم.(اونایی که خواهرای خشمگین دارن متوجه مطلب میشن)خلاصه بعداز نیم ساعت رسیدیم دانشگاه.پیگیرمدارک وکلاسا و...شدیم ودرآخرنوبت خوابگاه شدوفهمیدیم پرشده.باقیافه های آویزون ازدانشگاه اومدیم بیرون.بی حوصله وعصبی گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ لعنت به این شانس..لعنت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداباکلافگی گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حالا چیکارکنیم؟اگرجایی پیدانشه چی؟بایدالان چیکارکنیم؟اگرخونه پیدانکنیم..اگر..اگر...وااای این شیدا دوباره رفت رومغز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم روی پیشونیمو سرموپایین گرفتم.رویاباعصبانیت فریادزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیداااااااااااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداباچشمای گردبه رویانگاه کرد،بهش اشاره کردم ساکت باشه.نشستیم توی ماشین،ساعت ۳ عصربود.خیلی گرسنم بود.گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ رویابریم یه جاغذابخوریم ضعف کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا به جاده خیره شدو بعدازدقایقی ماشینوروشن کردوحرکت کرد.توی راه مدام چشماش تو آینه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چیزی شده؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ یه نفردنبالمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ واااا!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ بخدا نگاه کن،سوناتا سفیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازآینه بغل دقت کردم بهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ عه اینکه دراکولاهه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاباتعجب نگاهم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ کی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ دراکولا..نه..هرکول..عه،نه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداـ حسام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدزیرچشمی نگاهش کردم،ای مرض چه ذوقی هم کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه به اون ترسش نه به این ذوقش،احمق بعد خندیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ چی خنده داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ قیافه ی شیدا،عاشق شد بچم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدااز پشت زد پس کله مو گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداـ شعر نگو خل وچل،کدوم خری عاشق این میشه آخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ توی خر دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره خندیدم.رویا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ بچه ها بس کنین بگین این کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداهم که عشق حرف،ریزودرشت داستانوواسه رویا تعریف کردو یه نفس عمیق کشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ترانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویالبخندی زدو ازآینه به صورت خجالتزده ی شیدانگاه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاــ خب..پس اینطور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدهرسه تاخندیدیم.جلوی رستوران نگه داشت،پیاده شدیم ورفتیم به سوی ناهار،یه دلی ازعذادرآوردیم وای که چقدرگرسنم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irــشیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناهارو خوردیم،من یادم اومدازوقتی رسیدیم به بابا زنگ نزدم.گوشیموازکیفم برداشتم وازرستوران اومدم بیرون.شماره ی باباروگرفتم وبعدازخوردن چندبوق جواب داد،بعدازسلام وکمی لوس کردن هر اتفاقی صبح تاحالاافتاد واسش تعریف کردم،بعدم کلی قربون صدقش رفتم وقطع کردم.عاشق بابامم البته مامانمم دوست دارما ولی بابامو یه کوچولو بیشترمیخوام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم که برم تورستوران که حسام مثل غول بیابونی پشتم ایستاده بود.یااا حضرت فیییل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی بهش کردمو بااخم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irــ کاری داشتین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالبخندگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irــ ببخشید خانومی میتونم چنددقیقه وققتتو بگیرم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواای ادبت منو کشته،بابا بهت نمیادا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irــ بفرمایید گوش میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ــ راستش نمیدونم چطوربگم؟...آها میشه اسمتوبدونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irــ شیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ــ خب شیدا....من ازصبح که دیدمت یه جورایی...خب ازت خوشم اومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایااا این چقدراعتمادبه نفس داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ من نمیدونم چی بگم آخه،اصلا منطقی نیست کارتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازحرفم ناراحت شد ولی به روم نیاورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ شیدا میخوام فقط بهم فکرکنی همین..اگر..اگر..کسی توی زندگیته..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفشو قطع کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه کسی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای بمیری دخترالان فکرمیکنه چقدرهولی اه.باخوشحالی گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ پس فقط به من فکرکن وببین چطورهمه چیزمو به پات میریزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حسام..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاک برسربازم که سوتی دادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ جونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا این شهیدنشه الان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ عه..آقا حسام..من درحال حاظر یه مقدار گرفتاری دارم ونمیتونم به این مسائل فکرکنم..امیدوارم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدوسط حرفم بی فرهنگ ایشش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تاهر وقت بخوای منتظرمیمونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد به طرف ماشینش رفت.یه کاغذوخودکاربرداشت وچیزی یادداشت کرد و برگشت سمت من کاغذرو سمتم گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ این شمارمه،فقط اشاره کن شیداببین برات چیکارمیکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو گرفت کاغذو گذاشت تو دستم وپشت دستمو بوسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوااااااا!!این چیکارکردیهویی؟؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گشادشده نگاهش کردم(مدیونی اگه فکرکنی خیلی ندیدبدیدم)بعدش نفهمیدم چی گفت و رفت.بعداز چندلحظه به خودم اومدم،فهمیدم دوباره لپام گل انداخته.اوا خاک به سرم الان رویاو تران پوستمو میکنن.به سرعت رفتم سمت ماشین ونشستم تااگه اومدن بیرون فکرکنن خسته بودم اومدم استراحت.واااای دوباره یادم اومد خوابگاه،حالاچیکارکنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی باید بگردیم دنبال خونه؟؟نـــــــــــه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو به پشت تکیه دادم،احساس کردم یه سایه ازکنارماشین ردشد به سرعت برق نه نه حتی سریعتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای خیالاتی شدم چیزی نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز نیم ساعت رویا تران اومدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردوسوارماشین شدن وبه طرف من برگشتن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چرااینطوری نگام میکنین؟خسته بودم اومدم توی ماشین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ـ اون یارو چیکارت داشت؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ کی؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ـ کوچه علی چپ کسی نیست بپر بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ باشه باباگفت ازم خوشش اومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردو به هم نگاه کردن بعد به من خیره شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا وترانه ـ چــــــــــــی؟؟؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ گفت دوسم داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرایا آهی کشید وگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تو چی گفتی؟قبول که نکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه فقط شمارشوبهم داد و..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خب.؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ دستمو بوسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطمئن بودم چشماشون گشادتراز این نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خب چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ـ چایی نخورده پسرخاله شده دراکولا،فعلا نمیشه بهش اعتماد کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا توی فکربودو ترانه نگران نگاهش میکرد.من نمیدونم چرا همیشه تران نگرانشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویابلاخره به حرف اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بچه ها...بایدبنگاهای نزدیک خونه بریم برای خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرسه تامون ولخرج بودیم یعنی همیشه توی رفاه بودیم ومشکل پول نداریم اما اینکه بخوایم خونه بگیریم عذاب بودبا اعتراض گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ رویا چرا بیخودی پول واسه خونه بدیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا ـ آخه عقل کل،پس ما چه غلطی کنیم؟وقتی خوابگاهاپرشدن شبا روتوی کدوم قبرستونی بریم بخوابیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز لحن صحبتش دلخورشدم،ترانه هم مشخص بودناراحته.رویا دیگه طاقت نیاورد واشکاش شروع شدبه ریختن،شکه شده بودم.رویاخیلی صبوروخودداربود حالاداره گریه میکنه؟هق هقش بلندشد.ترانه بانگرانی بغلش کردو مدام میگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آروم باش آبجی چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازچنددقیقه آروم شد و اشکاشو پاک کرد.دوست نداشتم تواین حال ببینمش خیلی برام عزیزه.بغضمو قورت دادم،صورتشو بوسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ببخشید آبجی جونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویابالبخندگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ توببخش عزیزم نبایدباهات اونطوری حرف میزدم ولی این شرایط واقعاسخته،کاش یه آشنایی اینجاداشتیم.وقتی کسی رونمیشناسیم چطورخونه پیداکنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی فکرکردموگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حسام...اگه بهش بگم حتما برامون خونه میگیره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ـ حرفشم نزن،نمیشه بهش اعتمادکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاماشینو روشن کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا ـ میریم بنگاه چاره دیگه ای نداریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام بنگاهای ملکی روگشتیم ولی کسی به ۳ تا دخترمجردخونه نمیداد.دیگه خسته وناامیدشدیم،تااینکه توی یه جاده ی روستایی یه بنگاه دیدیم و آخرین شانسو امتحان کردیم.به طور غیرقابل باوری بنگاه دار همون اول قبول کرد،خیلی عجیب بود ولی چون خسته بودیم دیگه حوصله ی فکرکرد ن به این مسئله رونداشتیم.سه تا ساندویچ خریدیم ورفتیم تو ماشین خوردیم.صبح زودبیدارشدیم ورفتیم رستوران،صورتامونوشستیم و یه صبحانه ی توپ زدیم به بدن.حالاپیش بسوی بنگاه آقای حسینی.همراه آقای حسینی رفتیم طرف خونه.وقتی واردخونه شدم احساس خفگی میکردم که بعدازچندثانیه عادی شد حالتم.فضای خونه برام سنگین بود.ولی اهمیتی ندادم.خونه ی ویلایی قشنگی بود،حیاط وباغ خیلی قشنگی داشت.خونه مبله بود وخیلی خاک گرفته بود ولی بازم قشنگ بود دوطبقه بود و طبقه ی بالا فقط اتاق بود.پایینم آشپزخونه،یه اتاق بزرگ،یه پذیرایی.حمام و دستشویی بود خلاصه اینکه خوب بودو ازسرمونم زیادبود.(مدیونی اگه الان بگی چقدرپرحرفه چون ناراحت میشم).قرارشد رهن کنیم خونه رو چون حوصله ی اجاره کردن نداشتیم تا خرجمون اضافه نشه.با خانواده هامون هماهنگی کردیم و اوناهم به سهم ما سه تا پولو ریختن به حساب آقای حسینی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ رویا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندروزی گذشت وکارای نظافت وخاک گیری خونه تمام شد دیگه عادت کردیم به خونه ی جدیدمون.خونه ی خوبی بود اماهواش انگارسنگین بود،مخصوصا که شباخیلی احساس خفگی میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلاسامون فرداشروع میشه و قراره بریم خرید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ رویا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازارش واقعا جالب بود،مخصوصابالهجه ی جالبشون که ماهیچی نمیفهمیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه خریدامونوکردیم ورفتیم رستوران که بلاخره منم چشمم به جمال پر اُبُهَتِ آقاحسام روشن شد.شیداهم وقتی دیدتش لپاش گل انداخت و یه لبخندگوشه لبش اومد.اودکنارمون ایستاد وبه هرسه تامون سلام کرد وروبه شیداگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ شیداخانوم دلم خیلی تنگ شده،نمیشد یه زنگی میزدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ـ ماشالا شما که همیشه دنبالش هستین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تاوقتی شیداجوابتونونداده دلیلی نداره شماهمش دنبالمون باشین یا مواظب باشین درسته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشو به علامت تایید تکون داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ آخه کسی که دوسش دارم نمیتونم ازش چشم بردارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ـ شمامگه کاروزندگی ندارین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ چراندارم؟یه باشگاه دارم همونجایی که اولین بارشمارودیدم،خیلی وقتاهم سرم شلوغه.وقتی بتونم خودم مواظبشم وقتی هم که نتونم دوستمو میفرستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدا داشت باشیطنت نگاهش میکرد که حس کردم یه لحظه چشماش بیرون رستوران چرخیدوسریع روشوبرگردوند.حسام وقتی دید شیدادیگه توجهی نمیکنه خداحافظی کردورفت سمت مدیررستوران.ازشیدادلیل کارشوپرسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدا ـ حس کردم یه چیزی شبیه سایه جلوی رستوران ایستادو به سرعت رفت خیلی عجیب بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خیالاتی شدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداتوفکررفت،سفارشمونو آوردن و شاموخوردیم.باخستگی رفتیم خونه وخوابیدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ رویا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح باصدای زنگ گوشیم بیدارشدم و رفتم صبحانه رو حاضرکردم،دخترارو بیدارکردم و صبحانه خوردیم.سریع آماده شدیم وپیش به سوی اولین کلاسمون.کلاس اول ودوم خیلی خسته کننده بود چون فقط واسه آشنایی ومعرفی بود مثل بچه های ابتدایی پوووفففف.کلاس بعدیمون خوب بودچون بلافاصله بعدازمعرفی رفت سراصل مطلب که موضوع موردعلاقه هممون بود.استاد پناهی خیلی جوون بودو بیشتربچه هافکرمیکردن همسن خودمونه ولی چندسالی ازما بزرگتربود.همه ی دختراازلحظه ی ورودش شروع کردن به حرف زدن آخه انقدر آدم ندیده مگه میشه؟مطالب اصلی روبرامون بازگوکرد و ازمون خواست جلسه ی بعدی روتو فضای آزاد دانشگاه باشیم تا ذهنمون آزاد بشه،خلاصه استاد موردعلاقه ی همه ی بچه های کلاس شد چون خیلی باحال بود.خب کلاسای امروزتمام شد و بادخترازدیم بیرون.قراربودواسه شب بریم دریا،وای که من عاشق دریابودم.رفتیم خونه لباس برداشتیم و پیش به سوی دریا.وقتی رسیدیم تقریبا نزدیک غروب آفتاب بود،خیلی منظره ی قشنگی بود.مانتوهارو درآوردیم ورفتیم توآب،وای که چه آرامشی داشت.روی آب دراز کشیدمو ذهنمو آزادکردم،موج آب منو تکون میدادو به عقب میبرد.زمانی چشمامو بازکردم که صدای ترانه روشنیدم خیلی دورشده بودم،رفتم تو آب و خودمو بهش رسوندم.ازشدت موج دریاترسیده بود ونفسش نامنظم شده بود.دستشو گرفتم وباهم به سمت ساحل رفتیم.شیداهم مثل همیشه بیخیال توی آب نشسته بودوباموجابازی میکرد.ترانه ترسش کم شدوتونست راحت نفس بکشه.هیجان وترس براش مضربود.قلبش مریض بود وهربار هیجانی میشد نفسش میگرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ رویا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بهتری تران؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آره خوبم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میای بریم توآب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ الان نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـباشه دوباره میام بهت سرمیزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی آب کمی قدم زدم و وقتی شدت موج خستم کرد برگشتم کنارترانه نشستم.تو فکربود،توچشمای یشمی قشنگش خیره شدم.واقعا صورت قشنگی داشت.پوستی به لطافت ماه،سفید،ابرو وموهای مشکی،چشمای سبزیشمی،دماغ قلمی ولبای قلوه ای.لبخندی زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ـ خوردی منوووو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم خندیدمو بغلش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ قربونت برم من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناگهان باوحشت ازصدای جیغ شیداپریدیم که کمک میخواست.به سمتش رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ پام گیرکرده رویا بیا زودباااااااش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی وقتی نزدیکش شدم افتادتوآب.سریع اومدو بغلم کرد باتعجب نگاهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداـ وای رویاانگاریه چیزی پامو گرفته بود وقتی اومدی ولم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریه میکردوحرف میزد.کلافه نگاهش کردم،ازوقتی اومدیم همش داره یه اتفاقایی براش میفته.همش ازیه سایه حرف میزنه،یاوقتی تو خونه باشیم همش عصبیه،تاالانم چندتاازوسیله هاش گم شده.شکی که داشتمو به زبون آوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شاید حسام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمای پر اشکش متعجب شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدا ـ چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو گرفتمو رفتیم به سمت ترانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداـ رویا حرف بزن چی میخواستی بگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شایداین کارازیرسرحسام باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدا به فکررفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداـ ازاونروزی که دیدمش پشت سرهم اتفاقای عجیب غریب میفته،آره شاید کاراون باشه.ولی چرا؟چرابایداینکاروبکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ فکری توی ذهنمون نبود.رفتیم فست فود،حال شیدایکم بهترشده بود.ترانه حرفی نمیزد هنوز استرس غروب توی صورتش بود.شامو خوردیم ورفتیم خونه.چند هفته ای گذشت هرروز صبح میرفتیم دانشگاه وشب برمیگشتیم.آخرهفته هام میرفتیم بیرون،دیگه عادت کرده بودیم به وضع حاضر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ رویا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز جمعه ست و هوا عالیه این چندهفته ای که اومدیم فقط دو سه بار بارون اومد بقیه روزا ابری بود.ولی امروز هوا خوبه.قراربود بریم بیرون اما شیداگفت ناهارو خونه درست کنیم و توی باغ باشیم ماهم قبول کردیم.کمی تنقلات وخوراکی خریدیم،برای ناهار پلو مخلوط درست کردم،ترانه مشغول درست کردن کیک برای عصرونه شد،شیداهم ملحفه ای رو برداشت و بردتوی باغ ووسیله های موردنیازدیگه روهم به نوبت میبرد.ترانه کیک رو توی فر گذاشت رفت منم بعد ازچنددقیقه کارم تمام شدورفتم پیششون.تصمیم گرفتیم کمی توی باغ بچرخیم وببینیم چطوریه؟چون تاحالا فرصت گشتن توی باغو نداشتیم.باغ خیلی بزرگی بود،کمی که رفتیم شیدا ایستاد،به صورتش نگاه کردم رنگش پریده بود.ترس ازچشماش پیدابود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیداـ رو..رو..رویا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستای یخ زدشو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ یه..یه..یه صدایی می..ییاد.صدد..دای ن..نا..اله و جی..ییغ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچی تلاش کردم هیچ صدایی نشنیدم.پس از چی ترسیده؟نکنه دوباره حسام.. عصبانی شدمو بلند صداش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حســـــــــاااااااااام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه باتعجب نگاهم میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداها قطع نمیشدن.صدای چندتا زن بود که باناله و زجه میگفتن: از اینجا برین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاهم که همش حسامو صدامیزد.به خودم اومدم ودست رویا وترانه روگرفتم و باقدمای لرزون به سمت صدا حرکت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ چیکارمیکنی؟کجاداری میری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ب..ب..بی..ییا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه که شکه شده بود گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیدا بگو چی شده تا ماهم بفهمیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشت اشارموروی لبش گذاشتم تاساکت باشه.به سمت صدارفتم و هرلحظه نزدیکترمیشدم.بعدازردشدن ازکنارچنددرخت بلند به یه کلبه قدیمی رسیدیم و صدا قطع شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم ازترس میلرزیدم،چراساکت شدن؟صدای کی بود آخه؟به سمت در کلبه رفتم و چندباردرو هول دادم اماانگاری قفل بود.به دخترانگاه کردم باتعجب به کلبه خیره بودن.ترانه که تازه به خودش اومده بود گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ من میرم یه چیزی پیداکنم تادروبازکنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ منم میام باهات.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباترس گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه رویا،خواهش میکنم،پیشم بمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاهم که صورتمودید قبول کرد.بعدازچنددقیقه ترانه بایه چوب بزرگ اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ بچه هابه نظرتون عجیب نیست که در از داخل قفله؟یعنی ممکنه کسی توش باشه؟اگرم بود باصدای مابایددرو بازمیکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که نزدیک بود هرآن ازترس غش کنم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نکنه کسی تاحالا اینجابوده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه خندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ـ نترس بابا،توی این کلبه ی داغون کی میتونه زندگی کنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت هم چوب رو به درکوبید امادر هیچ تکونی نخورد.واقعا عجیب بود، هردوخسته شده بودن ومنم بی حال بودم.رویا که حالمودید کمکم کرد تا سرپا بایستم و برگشتیم قسمتی که وسیله هاروگذاشته بودیم.اما انگار وسیله ها کَم شده بودن.باتعجب به هم نگاه کردیم،احساس سرماکردم وبدنم میلرزید.خدایامن چرااینطوری شدم؟رویا دورم پتو گذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ سردته؟میخوای ببرمت تو اتاقت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو تکون دادمو باکمک رویا رفتم اتاقم وروی تخت نشستم.وقتی مطمئن شدم رفته شماره ی حسام رو ازکیفم برداشتم و فوراً بهش زنگ زدم،بعداز چندبوق جواب داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چرااینکاروبامن میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام هنوز صدامو نشناخته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ اشتباه گرفتین خانوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباعصبانیت گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حسام تمومش کن چراانقدراذیتم میکنی آخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازچندثانیه سکوت گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ شیداتویی؟چیزی شده؟چراصدات گرفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف نزن بی همه چیز،چراانقدرآزارم میدی؟مگه من چیکارت کردم ها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام باتعجب گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیدا چی داری میگی؟من چیکار کردم؟ازینکه دوستم مراقبته ناراحتی؟خب میگفتی تابهش بگم دیگه نیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حسام چی داری میگی؟میگم چراانقدرمنو میترسونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ من؟؟؟؟؟!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irــ نه پس عمّم(عمه جونم ببخشییید)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ شیدابسکن،چته آخه؟این حرفا چیه آخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ اگر ببینم به این اذیتات ادامه میدی ازت شکایت میکنم.مطمئن باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ شیداااااااااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفهمیدم عصبانی شده چون جوری باتحکم گفت که روحم پرید(برگرد الان وقت چریدن نیست.ببخشید ادبم یکم پایینه.روحمه اختیارشودارم)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ به قرآن من کاری نکردم،الان میام خونتون بیا درو بازکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه منتظر جوابم باشه قطع کرد.اشکام بی اراده راه افتادن و دست خودم نبود بهش بدو بیراه میگفتم وآروم ازپله هااومدم پایین صدای آیفون عصبیم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآیفن رو زدم.تران ورویا چون توی باغ بودن صدای آیفن رو نمیشنیدن.تا خودمو برسونم به در،دربه شدت بازشدو به دیوارخورد.قامت حسام تو چهارچوب در جاشد.بااخم و صورت عصبیش فهمیدم اشتباه کردم.تودلم ترس بدی به وجوداومد.قطعااگه جیغ میزدم بچه هانمیشنیدن.پس تصمیم گرفتم برم کوچه ی علی چپ.باکمی ناز گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاماانگارفیده نداشت چون یهو ترکیدو صدای انفجارش گوشموکرکرد.(نخندین عه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ شیداااااااااااا،چی داشتی پشت تلفن میگفتی؟کی اذیتت کرده ها؟چطورمن تاحالانفهمیدم؟دِ حرف بزن لعنتییییی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشامو گرفته بودمو فقط باترس نگاهش میکردم.چشماش کاسه ی خون بود.ترانه و رویاهراسون ازدرپشتی اومدن داخل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا ـ چیشده؟چه خبره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغضمو قورت دادم و به حسام نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تو اذیتم کردی،اون صداها چی بود امروزتوی باغ گذاشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام عصبانیت و تعجبش قاطی شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ من؟!!کدوم صدا؟! درست حرف بزن ببینم چی میگی متوجه نشدم.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتران ورویاکه تازه متوجه موضوع شده بودن اومدن و کنارم ایستادن.به صورتشون خیره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شما که شنیدین صداهارو،چرانمیگین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ ماصدایی نشنیدیم شیدا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب نگاهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چــــــــــی؟!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ باورکن راست میگم،وقتی حالت بد شد اونقدری عصبانی شدم که اصلاتوجه به حرفت نکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه حسام گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ این کارا چه معنی میده؟چرااذیتش میکنین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام دوباره عصبانی شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ لطفا برام توضیح بدین چی شده؟کی شیدارو اذیت کرده؟من اینکارونکردم.اصلا چطوراذیتش کردن ومن متوجه نشدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ یعنی واقعا نمیدونین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ به مولا قسم اگه چیزی بدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفاشو باورکردیم و تعارفش کردیم به پذیرایی تابشینه،ماهم روبروش نشستیم.اول تران و رویا رو که تاحالا معرفیشون نکرده بودم بهش معرفی کردم بعدم همه چیزو تعریف کردم.حسام حسابی گیج شده بود وباناراحتی نگاهم میکرد.نکنه فکرکنه دیوونه شدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ شیدا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش ناراحت بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ من هرکاری لازم باشه انجام میدم که تو درآسایش باشی،مطمئن باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چشماش نگاه کردم نمیفهمیدم چی تو چشماشه؟ناراحتی،نگرانی،محبت،علاقه همه چیز توش پیدابود.ناگهان چشماش به سمت آشپزخونه که پشتم بود چرخید.بااخم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ غیرازشماسه تا کسی تو خونه هست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه چطور؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون حرف بلند شدو به سمت آشپزخونه رفت که قبل ازواردشدنش صدای شکسته شدن ظرف اومد.فوراً هرسه نفرمون پشت سرش وارد آشپزخونه شدیم.باتعجب به ظرفی که رویاتوش پیاز برای ناهار گزاشته بود نگاه کردیم.تکه ای پیازگاززده گوشه ای افتاده بودو ظرفش خوردشده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ اینجاامن نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا اخم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا ـ به چه دلیل؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام کلافه و عصبی به ظرف اشاره کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ اگه منظورتون اینه که دزداومده بایدبگم فقط پیازخورده ورفته،چیزی ازاینجاکم نشده همه چیزمرتبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ پس وسایل شیدا که گم شده بودچی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا تو فکررفت.یادصداهاافتادم.به دستای محکمش نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میشه یه کمکی بهمون بکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ آره حتما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ پس دنبالم بیا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتران و رویاهم متوجه منظورم شدن و همراهم اومدن.صداهادوباره شروع شدن واینبارحسام هم شنیده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین رمان درنگاه دانلود اماده شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irwww.negahdl.com
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ورویا بازم صداهارونمیشنیدن،به طرف کلبه رفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میشه درو بازکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول تعجب کرد ولی بعدش سرشوتکون دادو به سمت کلبه رفت که صداهاقطع شد.باتعجب به من نگاه کرد منم شونه هامو بالاانداختم.چندبارپشت هم به درضربه زد ودرآخر بلند بسم الله گفت که دربازشد.واردکلبه شدیم،بوی خیلی بدی میداد،همه جاتاریک بود.حسام چراغ قوه ی گوشیشو به اطراف چرخوند جیغ بلندی کشیدم که ترانه و رویااومدن داخل.چسبیدم به رویاوبغلش کردم فقط جیغ میزدم و نمیتونستم حرفی بزنم.رویا وترانه سعی داشتن آرومم کنن اما نمیشد.فقط به گوشه ی کلبه اشاره کردم وچشماموبستم که دوباره نبینمش.حسام نورو به اون سمت گرفت و گفت:وای نـــــه!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ورویاهم جیغ کشیدن.بعدازچنددقیقه سعی کردم اروم باشم.چشمام رو بازکردم و به بدن سگی که تکه تکه شده بود نگاه کردم،حالم داشت بدمیشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام ـ هرسه تاتون برین بیرون تامن همه جارو بگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزاولین صحنه ای که دیدم یادم نرفته،سر سگی که ازگردن و دهنش خون می چکید.چشمای مشکیش که انگارداشت ازکاسه درمیومد خیره بود به من.دهنش بازبود و دندونای خونیش زیر نور برق میزدن.به یادتکه های بدنش افتادم و حالم بدشد.نگران حسام شدم که بعدازچندثانیه صدای فریادش اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه رویا و ترانه گفتم بیرون بمونن تابرگردم.میترسیدم،ازچی؟نمیدونم؟واردکلبه شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حسام..حســــــام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایی نیومد،دوباره ودوباره صداش زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حســـام..حســــام..کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه قسمتی که نورضعیفی بود رفتم،وای نه،حسام افتاده بودو ازسرش خون میومد.کلبه ی عجیبی بود،ازبیرون انگارخیلی کوچیک بود اما ازداخل باتوجه به دوتااتاقش خیلی بزرگ بنظرمیرسید..وای من تو این وضعیت دارم به چی توجه میکنم؟!!رویاروصدازدم وگفتم بیادکمک.زورمون کم بودونمیتونستیم بلندش گنیم.خسته شدیم وافتادیم،که ناگهان صدای مبهمی مثل بادازگوشم گذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ اون یه قربانیه،این تازه اولشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباترس به اطرافم نگاه میکردم،به رویا خیره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ توبودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاکه ازخستگی عرقش راه افتاده بود گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویاـ چی داری میگی؟بیابریم الان تران میترسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلندشدیم وحسام روازکلبه کشیدیم بیرون که ترانم کمک کردوراحت ترتونستیم ببریمش.چندقدمی رفتیم که صدای گوشی حسام بلندشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ای وای گوشیشو جاگذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ترانه گفتم کنارحسام بمونه وبارویا باترس برگشتیم توی کلبه.گوشی رو برداشتم و به سرعت ازکلبه اومدیم بیرون،یه نفس عمیق کشیدم.تماسش از رامین بود،دوباره زنگ خورد،جواب دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرامین ـ سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ سلام بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرامین ـ شیداخانوم شمایین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـبله خودمم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرامین ـ حسام پیش شماست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آره ولی حالش خوب نیست.زمین خورده وبایدببریمش بیمارستان شمامیتونین کمکمون کنین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرامین ـ من جلوی درایستادم،منتظربودم بیادولی نیومد.امکانش هست بهش بگین بیاد؟خودم میبرمش بیمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ای بابا میگم حالش خوب نیست یعنی بیهوشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرامین ـ پس بیاین درو بازکنین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بله حتما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی حسامو دادم دست رویا ورفتم به سمت در حیاط.درو باز کردم پسرجوونی واردشد،وقتی منو دید سلام کردو سرشو پایین گرفت.تازه فهمیدم منه خنگ وخاک برسرباتاپ وشلوارک اومدم.وای رویا وترانه هم یادشون نبود.اومدنه ناگهانی حسام،عصبانیتش بعدم باغ و...کلا یادمون رفت لباس بپوشیم.راهنماییش کردم توی خونه و گفتم چنددقیقه ای صبرکنه.رفتم توی اتاقمو لباسمو پوشیدم،واسه اون دوتا پاندا هم لباس گرفتم،رفتم توی باغ اون دوتاهم اول مثل چی همدیگرو نگاه کردن وبعدباخنده لباسشونو پوشیدن.رفتم توی پذیرایی و به رامین گفتم بیادتوی باغ که حسامو بیاریم.قامت رامین به اندازه حسام درشت نبود.قدبلندو چهارشونه مثل مردای خوش استیل بود.خاک تو سر چشم هیزم کنن آخه الان وقت این فکراست؟!!رامین حسامو روی کولش گذاشت و رفتیم توی خونه.رامین نبض حسامو گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرامین ـ یه لیوان آب بیارین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویابه سرعت رفت تو آشپزخونه وبالیوان آب برگشت.رامین کمی ازآب توی دستش ریخت وروی صورت حسام پاشید،حسام کمی چشماشو بازکرد با گیجی به اطراف نگاه میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش روی من ثابت شد.دستموگرفت واشاره کرد کنارش بشینم.متوجه نگاه سنگین رویاشدم.رامین لیوان آب رو روی لب حسام گذاشت.حسام کمی ازآب خوردو لیوانو زدکنار.رامین رو به تران گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرامین ـ کمک های اولیه دارین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه سرتکون داد،رفت آشپزخونه وبعد چندلحظه با یه جعبه اومد.رویااومدو دستمو کشید.عه!این خله؟!چرااینطورکرد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـرویا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir