رمان کی گفته من شیطونم به قلم شادی
من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی… و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم … و من نگذارم… عشق من … بوسه با لـــجبازی، بیشتر می چسبـــد!!! … پایان خوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۲ ساعت و ۳۶ دقیقه
- ساحل همین که گفتم بعدشم زود بیا مهمون ها اومدن ...
ای خدا اون دریا رفته نامزد بازی منه بدبخت باید برم سبزی بخرم ...
جلوی یه سبزی فروشی ترمز کرد
ماشینم رو پارک کرد
رفتم تو سبزی فروشی ....
ماشا الله این مرد ها میخوان ادم رو بخورن با نگاه کردن هاشون ...
خوبه مانتو ی تنگ نپوشیدم!!!!!!
اونی که سبزی میفروخت یه پسر جوون بود...
- جانم خانم چی میخواستید ؟
- لطف کنید دو کیلو سبزی بدید
- به روی چشم ...
سرم رو انداختم پایین تا سبزی ها رو اماده کنه و بپیچه لای روزنامه ...
- بفرمایید خانم
- چه قدر میشه ؟
- نمیخواد پول بدی فقط این شماره ام رو بگیر
خاک بر سرش به قیافه ی من میخوره با تو دوست بشم
- اقا حساب کنید میخوام برم
- چرا عصبانی میشی؟
اومدم دادا بزنم که قیمت رو گفت ....
پشت چراغ قرمز که ترمز کردم ماشین بغلی برام بوق زد
به لبخند پسر کش بهش زدم که اب دهنش راه افتاد ...
یه چشمک زدم بهش
تا اومد شماره بده گاز دادم
اهنگ رو تا شماره ی اخر زیاد کردم....
با ریموت در رو باز کردم ماشین رو پارک کردم
یه ماشین بنز مشکی پارک شده بود
عجب مهمون های باکلاس اومده خونمون که من خبر ندارم
دکمه هامو طبق معمول تو حیاط بازکردم زیرش یه تاپ مشکی چسبون تنم بود
در رو باز کردم رفتم تو ...
وارد راهرو که شدم صدای حرف مییومد
صدای بابا میومد با یه مرد دیگه ...
با صدای بلندی سلام دادم
- سلام
مرد از جاش بلند شد
- سلام عزیزم
وا چه برتربیته جلوی بابام چه جوری حرف میزنه
- سلام
- خوبی عمو جون ؟ چه قدر بزرگ شدی اصلا فکر نمیکردم این شکلی باشی برای خودت خانومی شدی ها
عمو این چی میگه
بابا دید من دارم با تعجب نگاه میکنم
- ساحل این عموته از خارج اومده وقتی که تو دو سه ماهت بود اون ها رفتن خارج برای همین یاد نیست
اهان شنیده بودم بابا یه داداش داره که رفته خارج بنا به دلایلی هم فامیلش رو عوض کرده
- ببخشید عمو جون که من شما رو نشناختم
- خواهش میکنم عزیزم حق داری که من رو نشناسی
- با اجازه من برم سبزی رو بده اشپزخونه ..
قیافه اش اصلا شبیه بابا نبود از طرز لباس هاش معلوم بود که تازه از اون جا اومده
رفتم تو اشپزخونه ...
مامان با یه خانمه داشت حرف میزد حدس میزدم که باید زن عمو باشه
- وای ساحل سلام قربونت برم خوبی ؟؟؟؟
این ها کلان مشکل دارن ها ...
- سلام
مامان به اون زنه که زن عموم بود گفت :
- مریم ٰ؛ ساحل بزرگ شده ؟ تو خیلی کوچلو بود دیدیش ؟
- اره حیلی بزرگ شده چه قدر هم خوشگل شده به کی رفته ؟
- دست شما درد نکنه دیگه یعنی ما زشتیم
- نه عزیزم شوخی کردم
حالا این ها میخوان خاله بازی کنند با هم
سبزی رو دادم به مامان رفتم بالا تو ...
سارہ
00عالی بود خیلی قشنگ بود خیلی دوسش داشتم
۴ هفته پیشAysal
00ینی قشنگ ترین رمانی ک تالا خوندمههه فکنم تالا ۲۰ بار خوندمش انقد خوبه هیچوق تکراری نمیشهه
۲ ماه پیشدیانا
00رمان خوب من واقعا خوشم اومد ازش و کاش بیشتر بود
۲ ماه پیشیسنا
۱۶ ساله 00خیلی خوب بود من خوشم امد رمان کاش ادامه داشت
۲ ماه پیشمهدیه
۱۳ ساله 00رمان خیلی خوب و عالی بود و فقط ایراد تایپی داشت
۳ ماه پیشمائده
00خیلی خوب بود
۴ ماه پیشزهرا
۱۴ ساله 00رمان واقعاااا قشنگی بود من خیلی دوسش داشتمممم💙🙂
۴ ماه پیشیلدای رضا
۲۹ ساله 00سلام عزیزم،رمانت خیلی و خوب عالی بود،ولی غلط املایی زیاد داشت،بعد اسم نوه ی صبری خانم هم نوشتین مینا بعد چرا یهویی عوضش کردی نوشتی ستاره؟؟😵 💫😵 💫
۴ ماه پیشیلدای رضا
۲۹ ساله 00خیلیی عالیی بود،ولی چرا اسم نوه صبری خانم مینا بود بعد یهو شد ستاره؟🤔خیلییییی غلط املایی داشت نفهمیدم چه جوری خوندمش🫥😵 💫
۴ ماه پیشArefe
۱۵ ساله 00بهترین رمان عمرم بود عالییی بود فوق العاده از نویسنده تشکر میکنم و خواهش میکنم ک جلد دوم هم بنویسه عالی بود مرسییییی
۴ ماه پیشهمتا
00یادش بخیر من این رمان هفت سال پیش خوندن اون موقع هفتم یا هشتم بودم و همش آرزوم بود برم دانشگاه الان دارم میبینم دانشگاه هیچی استاد جذابی مثل آرمان نداره 😂😂🚶 ♀️
۵ ماه پیشدیانا
۱۷ ساله 00واقعا قشنگه چندین بار خوندمش✨
۵ ماه پیش♡
۲۴ ساله 00برای یکی که تازه رمان خوندنو شروع کرده خوبه.. ولی برا رمان خونا نه،، خیلی سرسری قسمت ااس مهم رو میگذروند بعضی جاها خیلی ابکی بود از وسطاش دیگه جذابیتش هم کم شد.. بازم ممنون از نویسنده
۵ ماه پیشملینا
۱۳ ساله 00واقعا این رمان یکی از زیبا ترین رمان هایی بود که خوندم ولی اول اسم نوه ی صبری خانم گفتید مینا بعدش گفتید ستاره وگرنه رمان بی نقصی بود ممنون از نویسنده♥
۵ ماه پیش
نفس
۱۷ ساله 00رمان خیلی خوبه بود بعضی جاهاش ایراد داشت بازم مرسی