رمان فرشته ی مرگ به قلم نیلوفر صبوری
قصه ی این رمان عاشقی تو یک نگاه یا ازدواج زوریو بعد عشق یا مدلای دیگه نیست این داستان دختریه که برای گرفتن حقش از کسی که تمام زندگیشو نابود کرده تبدیل به یه فرشته ی مرگ شده...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۴۸ دقیقه
وج(چیه میخوای منم با تیر بزنی؟)
-خف بینم بچه پرو بور پی کارت مخمو خوردی
وج(اوکی بای ولی بپوش بورو پاین ده دقیقت مونده)
-اوه اوه انقد فک زدی دیرم شد
با غور غور لباسو پوشیدم یه لباس ابی رنگ تمام منجوق دوزی شده مدله دکلته و گردنی بود
پوشیدمو رفتم پاین خیلی وقت بود ارایش گر
امادم کرده بود
(نویان)
بلخره بعد دوهفته تونستم اون قاتلو پیدا کنم من اونو بد بخت میکنم انتقام داداشمو میگیرم انتقامتو میگیرم نیهاد(اون شخصی که اول رمان کشته شد)
با بد بختی تونستم ردشو بزنم فهمیدم میخواد پالومر یه کاری براش کنه منم برای انتقام به پالومر گفتم اونو بهم بده در عوضش براش سه تا کار انجام بدم
الان دارم برای راند اول میرم تا ناک اوتش کنم
(اریستا)
رسیدیم الان توی یه اتاقک مخفی نشستم رو به روی پالومر با اون چشمای هیزش داره منو میخوره
پالومر.خوشگل خانوم اخم نکن چیز زیادی ازت نخواستم تو ازم چیز سختی خواستی هر چی نباشه ارکا شمس پسر بزرگ ترین خلاف کاره من با این کار اونو با خودم دشمن میکنم
-چیز کم؟هه تو به اینا میگی کم اره سه تاس اما کاری سختیه جابه جایی مواد،کشتن یه ترو ریست امریکایی که رقیبته و منفجر کردن یه همایش پلیسی که توش پره ادم بی گ*ن*ا*هه من ادم بی گ*ن*ا*ه نمیکشم
بلند شدمو رفتم سمت در که با حرفش دو دل شدم
پالومر.تو فقط دوتا کار اولو کن توی سومیم هستی اما انفجار با شریکته
-چی شریک؟ چه شریکی ؟قرار ما چیز دیگست
پالومر.اروم باش ماده ببر وحشی اره شریک اون یکی از بزرگ ترین و قوی ترین افرادمه اونم تو هر سه تا عملیات باهاته بهت کمک میکنه من میرم بیرون زود تصمیمتو بگیرو بهم بگو اگه بمونی اونو بهت معرفیش
میکنم اما اگه بری وای به حالت کسی راجب نقشه هام بدونه..........
و دستشو مثل چاقو کشید رو گردنشو رفت میرون
به اتیلا نگاه کردم که تو فکر بود
-چی کار کنم اتیلا اونا بی گ*ن*ا*ه ان من نمیتونم
اتیلا.اری تو برای انتقام تا الان جون خیلیارو گرفتی
شنیدی که میگن من که اب از سرم گذشته چه یه وجب چه ده وجب تو ادم کشتی و میکشی چه گ*ن*ا*ه کار چه بی گ*ن*ا*ه این رسم روزگاره
سرمو تکون دادم راست میگفت من ته خطم مصمم از جام بلند شدمو رفتم بیرون من باید کارو تموم کنم دوساله منتظر همچین روزیم
(نویان)
پالومر از اتاقک اومد بیرونو اومد سمت من
پالومر.من همه چیو گفتم بهش دیگه انتخاب با خودشه بمونه یا بره
زد رو شونمو رفت به در اتاقک خیره شدم اون قبول میکنه مجبوره
رفتم پیش پالومر و بقیه یه لیوان ویسکی رو یه نفس سر کشیدم که در باز شدو اون دختر با دست راستش اتیلا اومدن بیرون اومدن سمت ما که لبای پالومر به لبخند باز شد
اریستا.من قبول میکنم اون شخص کیه؟
پالومر دستشو گذاشت رو شونمو گفت
پالمر-معرفی میکنم دست راست من نویان رادوند
حالا وقته شه رفتم تونقشم دستمو بردم سمتش و گفتم
-خوش بختم از دیدنتون
محکم دستمو فشوردو گفت
اریستا.اریستا سرمند و دست دارسم اتیلا پویان خوش بختم
با اتیلا هم دست دادم که با نگاه زره بینی زیر نظر گرفتتم
-افتخار ر*ق*ص میدین خانوم؟
اریستا. البته
دستشو دور بازوم حلقه کردو دوتایی رفتیم تو پیست ر*ق*ص ر*ق*ص اروم دونفر میکردیم
اریستا.چرا تو این کاری؟پالومر در عوض این سه تا کار به تو چی میده؟
-برای انتقام از قاتل برادرم ،اون قاتل برادرمو بهم میده
تو چی چرا تو این کاری؟به تو چی میرسه؟
اریستا.انتقام از کسی که خوانوادمو ازم گرفت ،اون بهم اون شخصو میده بیخیال برای اولین عملیات اماده ای؟
-صد درصد همیشه امادم جابه جایی محموله شنبه صبح ساعت 7 لب مرز باش میدونی که باید چی کار کنی؟؟
اریستا-شک نکن کارو تموم شده بدون
-غزال من دارم میرم بیرون ناهارم بیرون میمونم نمیخواد چیزی درست کنی به اتیلا هم بگو کارایی که بهش گفتم انجام بده
غزال.چشم خانوم عمرتونو میرسونم
از ویلا زدم بیرون سوار بی انوه مشکیم شدمو رفتم سمت پاتوق همیشه گی رسیدم دم کافیشاپو رفتم تو پوشت یه میز دونفره نشستم قهوه سفارش دادم به اطرافم چشم گردونم همه چی عادی بود یه پسره نشسته بود میز جلویمو قهوه وکیک شکلاتی میخورد سنگینی نگامو حس کرد سرشو بلند کرد سمت من که رومو کردم سمت دیگه قهومو اوردن داشتم قهوه ی تلخمو مزه مزه میکردم که از در یه دختره با رنگ پرید چشای قرمزو باد کرده اومدو نشست جلو پسر اول اروم حرف میزدن اما یه هویی صداشون بلند شد
دختره.پرهان تو نمی تونی به همین راحتی عقب بکشی حالا نه حالا که منو مال خودت کردی نه
پرهان.خفه شو پریناز تو خودتم خواستی زوری در کار نبود
پریناز.اره خودم خواستم چون عاشقت بودم چون گفتی ازدواج میکنیم
وزد زیر گیه
پرهان.تو فقط یه سر گرمی بودیو بس تو ساده ای این حرفایی که همه پسرا میزنن برای رفع نیازشون هه من نمیدونستم انقدر خنگی الانم همچی تموم دیگه بهم زنگ نزن وگرنه عکساتو میفرستم به د دی جونت
پریناز .پرهان تروخدا باهام این کارو نکن اگه مامان بابام بفهمن سکته میکنن
یه دفعه یه صحنه هایی جلو چشام روشن شد اه لعنتی نه یاد اوری خاطرات گذشته
مهتاب
00فیلم هندی بود براخودش نصف فصل اولشو ک خوندم متوجه شدم چقدرمزخرف حیف چشمام
۴ ماه پیشS
00خداوکیلی نویسنده چند سالشهه نوشته اینو؟دو سه خط خوندم حالم بد شد
۸ ماه پیشفاطیما
۱۹ ساله 10وجدانش سر کشتن آدما پیداش نیست اونوقت سر لباس پوشیدن پیداش میشه🤣🤌🏻
۹ ماه پیشزهرای همیشگی تونم
۱۹ ساله 00بازم این مدل رمانترو ادامه بده نویسنده جان ولی با قلم قوی تر . عالی بود .
۹ ماه پیشزهرای همیشگی تن
۱۹ ساله 01رمان خوبی بود خوشم اومد. خوب تموم شد . از رمان های این مدلی خیلی خوشم میاد (پس کی شروع میشه زندگی) دمت گرم نویسنده با تیکه آخر گل کاشتی __ده تا رمان خوندم .این بهترینش بود__ (ولی بیچاره نیهاد)
۹ ماه پیشبرزه
10واقعا نمیدونم چی بگم . رمان ضعیفی بود
۱۰ ماه پیشنازنین
۱۳ ساله 10قلم خوبی نداشتوکمی بچه گانه بود موضوعش جالب بود ولی واقعا اخلاقش می این بچه ها بود انگار داش جار میزد که من قاتلم خیلی گنگم خیلی شاخن.درکل بنظرم آبکی بود ولی بازم مرسی🤍
۱۰ ماه پیشani
10وای وای... شرط میبندم موقع نوشتن این رمان 12,13سالت بوده🤣🤣🤣 رمان ضعیف بثد خیلیی خلاصه نویسی کردن نشون دهنده تازه کار بودنه غلط املاییم نشونه دبستان:) موضوع رمانم که حرف نزنم بهتره🤣
۱۱ ماه پیششیرین
۱۷ ساله 20داستان خیلی خلاصه نوشته شده
۱۲ ماه پیشسبا
۱۷ ساله 00خوب بود ولی میتونست یجور بهتر تموم شه..
۱ سال پیشNothing
۱۸ ساله 61این رمان حاوی مقادیر زیادی گنگ می باشد. فانتزیای ذهن یه دختر ۱۴ ساله: من فقط مشکی میپوشم، حرف هیشکیو گوش نمیدم، به راحتی آدم میکشم هیشکی هم نمیتونه جلومو بگیره، خیلیم پولدارم. نخونید مگه بیکارید؟
۱ سال پیشزینب
۱۷ ساله 20به به،چه زیبا تلاوت فرمودید این رمان دقیقا همین طوره
۱ سال پیشZeynab
00نمیدونم،من که دوست داشتم با وجود قلمی که قوی نبود و املای ضعیف اما خیلی از داستان خوش اومد. اگه قصد خوندن ندارین پاراگراف پایان رو از دست ندین
۱ سال پیشفائزه
20خوب بود ، ولی چرا همه عاشق اریستا شدن؟
۱ سال پیشسارا
۳۱ ساله 20رمان خیلی چرت وبدرد نخور بود. همش بکش بکش بود و انتقام.... یکم خلاقیت داشته باشید نویسندگان عزیز
۲ سال پیش
사리나??
۱۷ ساله 00موضوع و ایده خوب بود اما شخصیت پردازی ضعیف بودو مثلا اریستا هیچ حسی به آتیلا نداشت اما در آخرگفت دوسش داره اگه قرار بود اریستا به آتیلا برسه باید از قبل زمینه احساسشون یا نشونه هایی و نشون میداد