رمان هم نفس
- به قلم مریـــم_21
- ⏱️۳ ساعت و ۲ دقیقه
یه روز بارونے ، وقتے مریم از جلسه ڪنڪور برمیگرده به طور اتفاقے با پسر قصمون (کوروش) برخورد میڪنه! از قضا این آقاے خودشیفته (همون کوروش) پسر دوست باباشه! طے یه سرے اتفاقات جالب و خنده دارے ڪه مے افته ، عاشــــــق میشن! ولـــــــے سرنوشت ، زندگے رو جور دیگه اے براشون رقم میزنه و باید براے رسیدن به این عشق سختے هاے زیادے رو پشت سر بذارن!!... پایانے خوش
رمان فوق به خاطر یکی از دلایل روبرو (چاپ ، در دست چاپ و یا عدم تمایل نویسنده به همکاری با دنیای رمان) امکان مطالعه آن وجود ندارد. از درک و توجه شما مخاطب عزیز سپاسگزاریم.