دوست داشتی؟

رمان هم نفس

یه روز بارونے ، وقتے مریم از جلسه ڪنڪور برمیگرده به طور اتفاقے با پسر قصمون (کوروش) برخورد میڪنه! از قضا این آقاے خودشیفته (همون کوروش) پسر دوست باباشه! طے یه سرے اتفاقات جالب و خنده دارے ڪه مے افته ، عاشــــــق میشن! ولـــــــے سرنوشت ، زندگے رو جور دیگه اے براشون رقم میزنه و باید براے رسیدن به این عشق سختے هاے زیادے رو پشت سر بذارن!!... پایانے خوش

بیشتر...

رمان فوق به خاطر یکی از دلایل روبرو (چاپ ، در دست چاپ و یا عدم تمایل نویسنده به همکاری با دنیای رمان) امکان مطالعه آن وجود ندارد. از درک و توجه شما مخاطب عزیز سپاسگزاریم.

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.