رمان عشق مخفی
- به قلم مریم نصرتی و فرشته سادات موسوی
- ⏱️۷ ساعت و ۲۸ دقیقه
- 76.2K 👁
- 243 ❤️
- 252 💬
دختری از جنس پاکی ولی گستاخ ، پسری سخت ولی مرد، که تو یه داستان پیچیده و پلیسی گیر هم میفتن …. پسری به اسم ایلیا که برای ماموریتش مجبوره که راننده یه خلافکار باشه ….خلافکاری که دختری به اسم ادرینا داره و…
-چهار پايه ام ساعت چند؟
پرهام:ساعت 8 ايليا مي...
داشت ادامه حرفش و ميگفت كه يهو صداي گوش خراشي اومد صداي دروگه دختري و شنيدم گفت هوووووش
پرهام :هوش تو كلات خانم چته افسار دريدي گوشيم افتاد !
خانمه:اوووف حالا انگار چي شده ايشششش
بعد صداي پرهام تو گوشيم پيچيد كه گفت:
پرهام :الوايليا
با صداي خندوني گفتم؟
-الو دادا چي شد ؟
پرهام :هيچي يه جيگر تنه زد بهم گوشيم افتاد زود رفت نتونستم مخشو بزنم ها اه
-خودتو ناراحت نكن دفعه بعدي ايشالا!..
مثلا با صداي عاجزانه اي گفت:
پرهام:ايشالا !!!
-تو ادم نميشي شب ميبينمت عزت زياد..!!
پرهام:شرت كم...!
گوشيو قطع كردم و با خنده استارت زدم راه افتادم سمت خونه....
ادرینا
بعد قطع تلفن باز خودمو انداختم رو تخت
داشتم به امروز و به اون پسره فکر میکردم که صدای در ریشه افکارمو پاره کرد پاشدم رو تخت نشستم
ستاره مثل همیشه با جیغ جیغ هاش وارد اتاقم شد ای بر خروس معرکه لعنت هی
ستاره: سلوووم عجقم خوفی
ادرینا: ای مرض عین ادم بحرف بخدا تو ادمی انسانی داری نفس میکشی ادم شو یکم ستاره بخدا فردا میترشی دبه میخرم براتا
ستاره : اووووو واسا واسا باهم بریم چه خبرته گاز دادی
خب بابا توام باز شد ننه بزرگ
ادرینا: تو ادم نمیشی
ادرینا: خب چکار میکنی ؟
ستاره: سلامتی رهبر تو چکار میکنی ؟
ادرینا: هی میگذرونیم
امروز انقد حوصلم سر رفته بود که نگو ساعت 12 با ستاره از راه رسیده بودیم دیگه مرده بودم از اتاق بیرون نرفتم تا ساعت 7 که الانه
دلم میخواست برم خرید
به ستا گفتم:
ستا اجی جونم
حوصلم پوکیده میای بریم بیرون خرید
ستاره: په چی میام اماده شو
ادرینا: توام ک منتطر بودی همچین حرفی از دهنم خارج شه تا بری خرید دیگه نه؟
ستاره: ایشه بلند میشی یا جرثقیل بیارم؟
ادرینا: خو پاشدم
بلند شدم رفتم سمت ایینه خودمو نگاه کردم
خدایی قیافم اوکی بود
مامان خدا بیامرزم میگفت دخترم مثل ماه می درخشه با فکرش دلم براش تنگ شد .
هی خدا چرا انقدر زود رفت
باز خودمو تو ایینه دیدم: یه دخنر مو مشکی بلند با چشای ابی ابرو های قهوه ایی بلند
پوستی سبزه لبایی قلوع ایی .و دماغی مملی
ستاره با انداختم زمین با صورت افتادم دماغم شکست عمل کردم.
تقصیر این عجوبه است وگرنه مملی نمیشدم
غرق قیافم بودم که چیزی محکم خورد تو ملاجم
برگشتم دیدم ستاره است :
ای بمیری سرم
ستاره: کری یا پنبه گوشته سه ساعت دهنم کف کرد و زیر پام امازون سبز شد خانوم خودپرست سه ساعت خودشو تو ایینه دید میزنه
بابا خوشگلی این تن بمیرع خوشگلی اماده شو شب شد اه.
ادرینا: باشه سریع اماده میشم
رفتم سمت کمدم ی مانتو سورمه ای تازانو جلو باز برداشتم استیناش سه رب بود پوشیدم یه سلوار لی تنگ مشکی پوشیدم زیر مانتو هم یه زیر سارا فونی مشکی
شال سورمه ایی هم سرم کردم
موهای صافمو هم گیس کردم با کش بعد شالو پوشیدم مو جلو اینه ایستادم
میخواستم
از بی روحی صورتم دربیاد یه برغ لب زدم و یه ریمل و کیف سورمه ایی هم برداشتم گوشیو کارت و انداختم توشو د بدو ک رفتیم
از پله ها اومدیم پایین دیدم یاسی خانوم داره گرگیری میکنه تعجب کردم پس الناز کو
رفتم سلام دادم یاسی خانوم اشپزمون بود زن اینده مشی جوون
ساناز راد
00اصلا قشنگ نبود ۵قسمت خوندم زده شدم ازش.....ادامه ندادم.....یه پلیس اینقدر شل نمیشه یه دختر اینقدر بی تربیت نمیشه....کلا انگار از دید یه دختر اروپایی نوشتی .....جالب نبود
۲ هفته پیشHelia
00خیلی رفتار های بچه گونه ایی داشتن قلمشم خیلی ظعیف بود و اینکه اصلان برای باباش گریه نکرد و این که داریی پدرش چیشد یاسی خانوم که مثل مادرش بود چی شد دانشگاه چی شد ارمان چی شد اخر و اینکه این همه ایلیا
۴ ماه پیشاریانا
00اقا داره بهم برمیخوره ایلیا؟ چراااااااااهم سلام چطورین من خودم بشخصه خوددرگیری دارم با وجدانم که اسم داره به اسم وجک اره و کلا سرهمیچز کلا وجک برنده میشه میریم سر رمان از رمانش خوشم اومد 😂
۱۱ ماه پیشامیر
00سلاممم رمان خوبیه توصیه میکنم بقیه هم بخونند کم وکاستی هایی داره ولی آنقدر زیاد نیست که از خوندنش منصرف شی
۱۲ ماه پیشfz
00قلم ضعیف نویسنده باعث شدکه رمانشون بازدیدنداشته باشه وشوراشتیاقی برای خواندن نباشدالبته این نظرمن هست وقصدبی احترامی به نویسنده رو ندارم ولی اگرنویسنده آماتور هست بهتره که رمانشون در این برنامه قرارنگ
۱۲ ماه پیشfz
00سلام وقتتون بخیر اول از همه متشکرم از نویسنده عزیز که وقت گذاشتن و رمان رو نوشتن ولی قطعا هر نوشته ای رو نباید نشر بدیم بهتره که ویرایش رو روی نوشته خودمون اعمال کنیم و بعد در اختیار عموم بگذاریم
۱۲ ماه پیشmelika
00رمان جذاب و قشنگی بود ولی قلم خوبی نداشت به هر حال از خوندنش لذت بردم 😊♥
۱ سال پیشHasti
00رمان خیلی خوبی بود .پیشنهاد میکنم بخونید با اینکه بعضی جاهاش نا مفهوم بود یا تند رفته بود ولی رمان خوبی بود ای کاش شب عروسیشونم مثل بقیه قسمت های +۱۸توضیح میدادولی درکل عالی بود.
۱ سال پیشباران
00فوق العاده بود ممنون از سازنده بهترین رمان ها رو می زاره مچکرم
۱ سال پیشمهسا
00خوب بود
۱ سال پیشموفرفری مهربودن
00قلم خوبی نداشت و به خاطر همین کامل نخوندم
۲ سال پیشخوب بود
00عالیه
۲ سال پیشپَر
30حتی تا نصفشم نخوندم قلمش خیلی بد بود خدایی هندسویری؟؟؟بعد اینک سرشون پایینه دماغشون به یه چیزی مثل سنگ میخوره بعدم همش غر میزنن با خودشون یکی بگه وقتی سر ادم پایینه چجوری دماغ میخوره میخوره به طرف؟؟؟
۲ سال پیشYalda
00عالی هست یعنی عاشقش شدم فقط تنها یه مشکل داشت که اون یه جاهایی قابل خوندن نبود باز هیچ از خوب بودنش کم نمیشه یعنی میخوام دست نویسنده رو ببوسم
۲ سال پیش
دنیا
00چرا برای من قسمت های بعدش باز نمیشع موندم همین وسط