رمان یک قدم تا یاد تو به قلم سحر مرزبان 19
داستان دردها و غم هاست... رازها و معماها... دختری از تبار زخم مسیری که زندگی براش تعیین میکنه و همراه با خودش میبره پسری از تبار سنگ و انتقام مسیری که خودش به زندگیش تحمیل میکنه و.... رازهایی برملا میشه که به داستانمون هیجان میبخشه..
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۳۰ دقیقه
ویراستار : آیدا
تعداد صفحات : 378
ژانر : #عاشقانه #پلیسی #معمایی
دانلود رمان یک قدم تا یاد تو
خلاصه رمان :
داستان دردها و غم هاست...
رازها و معماها...
دختری از تبار زخم
مسیری که زندگی براش تعیین میکنه
و همراه با خودش میبره
پسری از تبار سنگ و انتقام
مسیری که خودش به زندگیش تحمیل میکنه و....
رازهایی برملا میشه که به داستانمون هیجان میبخشه..
ادامه رمان:
با حس سرگیجه چشمانش را باز کرد
سیاهی مطلق بود
به چشمانش بیشتر فشار آورد تا بهتر ببیند
وهمینطور به مغزش فشار آورد که چیشده؟
تمام حس های پنج گانه اش به کار افتاد
صدای شیون و گریه از هرجای خونه به گوش میرسید
با دیدن سیاهپوشی خاله اش همه چیز برایش تمام شده به حساب اومد
مثل فشنگ از تخت پایین پرید مثل گنجشک زیر باران مانده میلرزید
شاید ازغم... شاید از ترس بی کسی....
با هق و هق به زور به پای خاله اش افتاد
تیدا سعی کرد سحر را از پایش جدا کند ولی مگر میتوانست؟
_سحر عزیزم پاشو قربونت برم
تیدا هم دست کمی از حال سحر نداشت دردانه خواهرش الان زیر خروارها خاک خفته است
_خا..له..تو..رو..خدا..ما..ما ن..کو؟
هق هقش دل سنگ را هم آب میکرد
_خاله فداتشه پاشو اینجوری نکن با خودت
تیدا از وآبستگی بین سحرو ترنم خواهرش خبر داشت برای همین هم از این وضع پیش آمده دلش خون بود
_خا..له...ماما..ن...کو..می..خوام..ببی..نمش..تو..رو..خدا...ال..تما..ست.می..کنم...منو..ببر..پیش..ش
نفسش رو به اتمام بود حق داشت؟نداشت؟هست و نیستش ب باد رفته بود
حق نداشت بمیرد؟
تیدا با دیدن وضع سحر به او قول داد که پیش مادرش خواهند رفت
3روز بود ک بیهوش بودو امروز مراسم سومه مادرش بود ان روز وقتی فهمید انقدر بیقراری کرد انقدر بر درو دیوار کوفت تا از هوش رفت
ب سمت قبرستان ب راه افتاده بودند در راه خاله اش نگران به او چشم دوخته بود که چرا این دختر دیگر گریه نمیکند
این دختر از فامیل پدری اش که خیری ندیده بود
بعد از ازدواج پدرش اورا طرد کردند
او هم هیچگاه پی گیر ان خاندان شیطانی نشده بود چرا که از آنها بخاطر کارشان کینه داشت
از خانواده مادر هم که یک خاله و دوتا دایی کم سن و سال داشت به اسم های نریمان و نوید
مادر بزرگ و پدر بزرگش هم بودن
ولی اینها دلگرمی برای او محسوب نمیشد زیرا سحر به هیچکدام از آنها علاقه خاصی نداشت فقط دوسشان داشت همین تمام زندگی اش در مادرش خلاصه میشد
به این اندیشید که یتیم واقعی به او میگویندپدرش را یه سالی میشد از دست داده بود سکته قلبی بخاطر مشکلات شرکتش
مادر سعی کرده بود ان شرکت را سرپا و نگهدارد تنها یادگاری پدر ک مادر داشت و میدانست پدر چقدر وآبسته شرکت است که همین وآبستگی اش هم او را از ما گرفت مادرش یک شبه پیر شده بود مادر نازنینش آن تصادف لعنتی که شک و تردید را به قلبش راه داده بود
در دلش غم و انتقام بهم آمیخته شده بودند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالآخره انتظار ب پایان رسیدو رسیدند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشین به سمت جایی که حتی از فکرش هم دوست نداشت نامش گذر کند پرواز کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالا سر خاک نمداری که پر از گل بود ایستاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزانوانش میلرزیدند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه تنها زانوانش بلکه تمام وجودش میلرزیدن همه کم کم داشتند به قبر نزدیک میشدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر دیگر طاقت نیآورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی زانوانش افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهایش سفید شده و لرزان بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستایی ظریف و سفیدش که میلرزیدند را درون خاک فرو کرد بالا آورد و به آن زل زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر فکرش گذشت یعنی تمام شد؟به همین راحتی؟ مادر عزیزم رفت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنآباور به آن تپه خاکی کوچک نگاه کرد با خودش گفت مامان الان اون زیره؟ مگه میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدایی ک لرزان تر از بدنش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت_ما..مانی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه کسانی ک آنجا بودند قلبشان از این صدا فرو ریخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای دختر دوباره مو بر اندامشان راست کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ما..مان گ..لم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه این فکر بود چرا جوابی نشنید؟مگر مرده ها هم حرف میزنند ک چنین انتظاری داشت؟دیوانه شده بود ؟حق داشت ک دیوانه شود..نداشت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاقتش تمام شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریادی زد ک کل گورستان به پاخاستند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گریه افتاد بغضش شکست غرورش شکست کمرش که به راستی شکسته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامانی تو ک ه رفیق نیمه راه نبودی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانی تو که منو دوست داشتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیشده از من خسته شده بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانی بدون تو من که دق میکنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستی ک دیوونه اتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوانه وار بر خاک میکوبید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پااشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهت میگم پاشو چرا رفتی؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشو دیگه به چه حقی تنهام گذاشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irد پاشو دیگه مگه من چلچراغ خونت نبودم؟؟؟؟بدون تو تو کدوم خونه ای روشن باشم اخه بی انصاف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخخخ کمرم ...کمرم شکست مامان کمرم شکست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیشه عمرم بودی شکستی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوروخدا پاشو بگو دروغه پاشو بگو دوسم داری بگو تنهام نمیذاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو که میدونستی دارو ندارمی همه کسمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا بی کسم کردی؟ها؟چرا؟دلت اومد بی انصاف؟بدون تو چطور زندگی کنم؟چطور نفس بکشم بدون درد؟د پاشو میخوای منو بفرستی تیمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله اش که منتظر بود سحر خودش را خالی کند وقتی وضع را این چنین دید جلو رفت تا دلداریش بدهد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه با واکنش شدید سحر رو به رو شد دستش را پس زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به من دست نزنین تنهام بذارین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشم وغم قدرتی به او داده بود که زنان حریفش نبودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر بر سر و صورتش میکوفت آننان عمیق که صورتش خونی بود همه تحت تاثیر دختر عاشق میگریستند دلشان خون شده بود از حال این دخترک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش را میزد گریه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوانگی که مرزی نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرش را میخواست کسی که بعد از خدا میپرستیدش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنریمان و نوید جلو آمدندو با چشمانی که از گریه سرخ بود به زور بردنش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوش رفت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir۱ماه بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر افسرده داخل اتاقش نشسته بود تو این مدت نه با کسی حرف زده بود نه نگاهشان کرده بود فقط به زور و اصرار خاله اش کمی غذا میخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس کشیدنش زوری بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دنیا رو به دونه مادرش نمیخواست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلش مردن میخواست اوهم بمیرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگر به چه امیدی میماند هیچ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشب بود همه خواب بودند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه تصیمی ک در این 1ماه داشت فکر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودکشی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکار دیگری از دستش بر نمی آمد یا دیوانه میشد یا میمرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردن را ترجیح میداد تا ترحم دیگران را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آرامی لباسی پوشید و از خانه بیرون زد آب از سرش گذشته بود چه یک وجب چه صد وجب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپا به خیابان گذاشت بی رمق راه میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرمق از زندگیش رفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگر میشد مادر نباشد و استوار راه رفت دختری ک همه با یک نگاه عاشقش میشدند پژمرده شده بودو خمیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواست او هم با تصادف بمیرد مرگ دیگر نمیخواست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این ساعت از شب باید به خیابان اصلی میرفت وسط خیابان خلوتشان راه میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآن طرف تر مردی ک این یک ماه را کشیک میکشیدو منتظر فرصتی بود خواب ب بود حقم داشت کی انتظار داشت این موقع شب دخترکی در خیابان به قصد خودکشی قدم بزند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست خدا بود یا چیز دیگر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد با تلنگری از خواب بیدار شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانش گرد بود چه کاب*و*سی دید بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرقش را پاک کرد نگاهش را چرخاند و در سمت راستش متوقف شد شک نداشت که خودش است اشتباه نمیبیند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشتر دقت کرد خودش بود این موقع شب اینجا چه میکرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه او چه ربطی داشت چی از این بهتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع ماشین را روشن کرد منتظر شد دختر کمی دور شود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپایش را روی پدال گاز فشار داد و ب سمت مشخصش با سرعت پیش رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی به روی لب های سحر نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیا عزارئیل خودش آمد چی بهتر از این؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای ماشین را شنید تمایلی به فرار نداشت زیرا قصد او هم چیز دیگری بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد تعجب کرد ولی مانع کارش نشد با شدت زیادی به دخترک برخورد کرد و....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجسمی بی جان وسط،خیابان فرود آمد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع از ماشین پیاده شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش را روی نبض دختر گذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیزد...زیر لب سگ جانی نثارش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احتیاط اطراف را نگاه کردو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع دخترک را روی کولش گذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر عقب ماشین را باز کرد و دخترک را آنجا خواباند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدویید سوارماشینش شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپا بر پدال گاز به سمته سرنوشته نامعلوم آن دختر راند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر خارج شهر در خانه ای متروک شیطان مسلم بر سر انسانی ایستاده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد_آقا نصفه شبی تو خیابون قدم میزد واسه خودش منم منتظر فرصت بودم زدم بهش ولی نمرده آقا نبضش میزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیطان_خاک بر سرت که یه کشتنم بلد نیستی زنگ بزن نادری که همآهنگ باشه ببری بیمارستانش ببینن وضعیتش چطوره اگه میمونه با یه امپول هوا کارشو بسازن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد_چشم آقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد تند و پر اضطراب زنگ زد به نادری و حرفای شیطانش را باز گو کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمآهنگی لازم انجام شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترکه به بیمارستانی که نادری رئیسش بود مخفیانه منتقل شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبماند چه دردسری کشیدند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنادری بعد از معاینه و ازمایشات لازم و عکسبرداری از جمجه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی روی لبانش نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرست بود سالها با شیطان عظیم همکاری داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما ناخواسته و مجبوری بوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر لب گفت_بنظر عمرت ب دنیاست دختر جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق بیرون اومد سریع تماس گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصل مطلب را توضیح داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شدت ضربه زیاد بوده اما باعث مرگ نشده و نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس بکشش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالش از او بهم میخورد صدایش هم شیطان گونه بود بوی خباثت میداد_یه اتفاق دیگه افتاده که فک کنم لازم نباشه بکشینش اون وقتی بهوش بیاد دچار فراموشی میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد مکثی نچندان طولانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمزمه کرد_برای همیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغی بود که از گفتنش ل*ذ*ت برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین فراموشی صد در صد همیشگی نبود شاید با تلنگری برمیگشت اما این را نگفت نمیدانست چرا نجات جان آن دختر را خواستار بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختری که قبل از آن بیصبرانه مرگش را خواستار بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحکمت و قصد خدا را قدرت بیانی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیطان پشت خط لبخندی زد این برایش شیرین تر بود که دختر را آواره و دور از خانواده رها کند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نادری میبرینش خونه امن مراقبش میمونی وقتی بهوش اومد چک میکنی اگه چیزی که گفتی درست بود بیهوشش کن و بعدشو بهت میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو پایان این مکالمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی بود که نادری از دخترکه نگهداری میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت امیدش رو از دست میداد که صبح فرداش پلکای دختر لرزید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفضای اتاق را قبلا مناسب با محیط بیمارستان دکور را چیده بودند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ای سرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سرت درد میکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای مرد نآشناس به سمتش چرخید البته نگاهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون بند بند وجودش درد میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شما کی هستین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تصادف کردی یادت نیس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر فکر کرد تصادف کرده؟کجا؟اصلا کی بود ؟یعنی چی مگه میشه آدم خودشو نشناسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنادری که در حال چک کردنش بود کم کم داشت از تشخیصش اطمینان پیدا میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببخشید ولی کی منو آورده اینجا؟اصلا..من کی ام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس درست بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع امپولی در سرمش تزریق کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حالت بهتر شد در موردش صحبت میکنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان سحر سنگین شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر ذهنش سوالای زیادی داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما بخواب رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir6ماه بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پنجره اتاق مشترکش با دیگر دختران به منظره سبز روبه رویش خیره بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گذشته برگشت وقتی که بیهوش خود را در بهزیستی یافته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حافظه ای بر باد رفته چیزی بخاطر نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز مسئولین شنیده بود بیهوش دم در اسایشگاه پیدایش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرده اند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما بخاطر داشت قبل از آن بیمارستان بوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاماآنشب او را با مقداری لباس و نامه ای که در آن ا سمش ذکر و دلیل این بیهوشی را بیان کرده و رهایش کرده بودند...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خود اندیشید سهم من از زندگیم همین شد اسمم سحر دلیل بیهوشی که از تصادف ناشیست و فراموشی همراه آن.... پوزخند زد چه مسخره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سحر سحر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم بود ک این چنین هیجان زده صدایش میزد و آرامشش را بر هم زده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین فراموشی اورا حسابی گوشه گیر کرده اگر بحث احترام نبود همان جوابهای سطحی را هم نمیداد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله مریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بدو دختر کجایی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا مگه چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خبر نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ای وای از چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_امروز چند نفری قراره برای اینکه فرزند خونده انتخاب کنند ب اینجا میان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب ک چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ای بابا مارو باش رو دیوار کی یادگاری مینویسیم پاشو آماده شو تیپ بزن شاید یکی پیدا شد توی گند دماغ و به فرزند خوندگی قبول کنه....هرچند بنظر میرسه از قبل انتخاب کردند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برام فرقی نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خبه خبه فرقی نداره تا کی میخوای اینجا بمونی؟زود باش بیا خدارو چه دیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ناچار به سمت کمد کوچکی رفت و شال و مانتویی بیرون کشید و پوشید به این فکر کرد چرا سرنوشتش اینگونه اس یعنی خانواده اش تحملش نکرده و رهایش کردند؟بخاطر فراموشی؟یا تصادف؟هیچجوره هیچ چیز برایش روشن نمیشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ناچار به سالن رفت چند دختر دیگر نیز آنجا بودند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آرامی به آنها نزدیک شد خانوم مرادی شروع به توضیح دادن کرد اما سحر علاقه ای به گوش دادن نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند خانواده به آنجا آماده بودندو اطلاعات دختران را خوانده بودند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو انتخاب شدگان را نام بردند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخرین نفر نامش را خواندن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی واقعا او را انتخاب کرده بودند... با ان اطلاعات عجیب غریب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماره اتاقی که باید میرفت و با این خانواده جدید آشنا میشد را به او گفتند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه به سمت اتاقی که بهشان گفته بودند به راه افتادند این وسط سرنوشت دخترک ناجور به این خانواده وصل شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاق شد سر به زیر بود مودبانه سلام داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو جواب سلامی که شنید از یک مرد بود و باعث شد سرشو بالا بگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز چیزی که دید نفسش بند آمد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردی به هیبت او ندیده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردی میانسال با محاسن سفید چشمانی به سیاهی شب ابروهایی پرپشت و بهم گره خورده هیکلی ورزیده... پر ابهت... از مردی به سن او بعید بود... از همه مهم تر صدایش بود که سرتاسر آرامش بود اصلا مرد خارق العاده ای بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر با تعجب به مرد رو به رویش خیره بود که باعث لبخند مرد شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام دختر گلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش به سمت زن کشیده شد همچنان در ذهنش یک جمله تکرار میشد این مرد لبخندش هم خداییست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنی مهربان با صورتی گرد و سفید چشمان درشت قهوه ای به او با لبخند نگاه میکردند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر کمی هول شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بشین دخترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایی که قلبش را میلرزاند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین مرد قطعا تجلی صفات خدا را بهمراه داشت به آرامی روی مبل رو به روی آنها نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز هم آن مرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترم میدونم که راجع به ما چیزی نمیدونی بنابراین توضیح مختصری بهت میدم که با ما آشنا بشی چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای ضعیفی پاسخ داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله مرسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببین دخترم من سید امیر حسین معتمد هستم ایشونم ملیحه منصوری همسر بنده هستن پسرم امیر علی تو یکی از عملیات ها شهید شد... اونم مثل من افسر پلیس بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغم موجود در صدایش را هرکسی میفهمید چشمهای شفاف شده از اشک یک مادر دل هرکس را میلرزاند...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدو مسلط بر خود ادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرد بود منم سرهنگ دوم هستم خانواده به نسبت معمولیو مذهبی داریم اما انتخاب دین و مذهبت پای خودته دخترم ما مذهبی هستیم اما هرکس این حق و داره ک خودش انتخاب کنه ...و دیگه اینکه با یه صیغه ی محرمیت دختر شرعی من خواهی بود و با بنام زدن خونه ام دختر قانونی من میشی چیزایی که لازم بود بدونیو گفتم دخترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنظرت چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام مدت محو صدای مرد دلنشین رو به رویش شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعجیب است مگر نه؟آدم فراموشی بگیرد خاندانش را فراموش کند اما کسی به اسم خدا را در تار و پودش حس کند و این مرد برایش تداعی کننده آن خدا بود نور امیدی در قلبش بود چگونه رد میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخندی که ناشی از فکرهایش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من راضی ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردو با لبخند خدارو شکری گفتند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزها از پی هم میگذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارها به سرعت انجام میشد کارهای قانونی وقتگیر بودند اما بالآخره انجام شدند سحر بی حوصله و افسرده جان گرفته بود گاهی اوقات گریه کارش بود بعضی اوقات تا مدتها بی دلیل لبخند میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسایل کمی که داشت را جمع کرد کارها تمام شده بود و او حالا دختر شرعی و قانونیه سید امیر حسین معتمد بود سحر معتمد چقدر برایش پیدا کردن هویت شیرین بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خداحافظی پرسوز از مسئولین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آنجا بیرون رفت و با خانواده کوچکش همراه شد قدم در راهی گذاشت که سرنوشتش به ان گره خورده بود گره ای ک بدست چه کسی باز میشد معلوم نبود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگی شیرینیش در کنار خانواده معتمد شروع شد مهمانی ترتیب داده شد تا او به خانواده معرفی شود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سحر در طی این برخوردها فکر میکرد خانوادگی مهربانو با محبت هستند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر بسرعت با آنها اخت شد و زندگی جدیدش را شروع کرد دختر 13ساله ما حالا 22ساله شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو عاشق خانواده کوچکش بود امیرحسینی که زندگیش بود ملیحه ای ک نورو روشنایی چشمانش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir10سال از آن روزها میگذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر درسش را ادامه داده بود و در دانشکده افسری درس خوانده بود و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعنوان مامور مخفی در چند عملیات کوچک شرکت کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین کار را دوس داشت مخصوصا که پدرش هم در این حرفه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیر اندازی ماهر و رزمی کاری موفق از آب درآمده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر حسین او را از همان دوران ها به کلاس دفاع شخصی و جودو فرستاده بود تا از خودش توانایی مراقبت داشته باشد هرچند خودش مواظبش بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای بابا چقد هوا سرده هرچی دور خودم میپیچم جوابگو نیست امسال تو این زمستونی قندیل نبندیم خوبه خدایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irملیحه_دختر چقد به خودت لباس پوشوندی خب اون شوفاژو زیاد کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_زیاده مامانی ولی من سرماییم میدونین که دست خودم نیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره عزیز دلم صبر کن برات چایی دارچین میارم گرم میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قربون مامان خشگلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خدانکنه مادر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به سمت اشپزخونه رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم میلرزیدم که مامانی اومدو چایی داد دستم منم مزه مزه میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرسی مامانی تپل خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جغله من تپلم؟بهتر از توام که همش نگران اینم با بادی یا نسیمی نشکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم زیر خنده این مامان ما هم از زبون اصلا کم نمیاورد جیگر منه دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتیم با هم گپ میزدیم که بابا حسین اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرواز کردم به سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اون صدای زیباش سلام داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به به سلام دردونه بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم ب*غ*لشو ب*و*سش کردم وای که حس نابی رو که در ب*غ*ل این مرد داشتم وصف ناپذیر بود این مرد مطمئنا از وجود خدا بیشتر بهره مند بوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو لوس کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خسته نباشی بابا حسین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درمونده نباشی عسل بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش جدا شدم کتشو گرفتم و آویزون کردم به سمت مامان رفتو پیشونیشو ب*و*سید کار هرروزش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانوم ما چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادری که هنوزم با هر ب*و*سه از این مرد خدایی گونه هایش رنگ میگرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبم آقا خسته نباشی تا دستو صورتت و بشوری میزو میچینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرسی عزیزم منم زود میام که میدونم دلت برام تنگه چشمکی زد و به سمت دستشویی رفت هنوزم این مرد شیطنت داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو چقدر هم که شیرین بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرم به مامان کمک کنم زیاد فکر میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کمک مامانی میزو چیدیم بابا حسینم که اومد تو اشپزخونه رو صندلی همیشگیش نشستو با بسم اللهی شروع به غذا خوردن کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از شام برای مامانو بابا میوه بردم و خودم براشون پوست کندمو تو پیش دستی گذاشتمو بهشون دادم تشکری کردنو خوردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا امشب مثل هرشب نبود زیادی تو فکر بود بیقرار بنظر میرسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خوردن میوه با حرف بابا به این نتیجه رسیدم که حدسم درست بوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر حسین_دخترم بیا اتاق کارم، باهات کار دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموضوع کاری بود ک جلوی مامان مطرح نکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمقابل چشمای نگران مامان به سمت اتاق به راه افتادیم در اینجور مواقع حتی مامانم حرفی نمیزد از جدیت کار با خبر بود منم با زدن چشمکی بهش سعی کردم از استرسش کم کنم نمیدونم موفق بودم یا نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاقش شدیم و من درو پشت سرمون بستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا نشست رو صندلیشو منم رو مبل رو به روییش نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابای پر ابهت من مستاصل بنظر میرسید چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابایی چیزی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو چشمام نگاه کرد برای گفتن حرفش تردید داشت و من حسش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سحر برات یه ماموریت در نظر گرفته شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه چیزیش اشوب برانگیز بوده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر نگاهش کردم که خودش ادامه بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببین دخترم یک ماموریته جدید پیش اومده که ن*ی*ا*ز داریم به یه نفوذی...یه مامور مخفی ک موردشناسایی دشمن نبوده باشه...یک زن از مامور مخفی هامون....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوتو مامور مخفی هامون ک از قضا زن هم باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از مکثی با نفس عمیقی گفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط تو رو داریم دخترم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سکوتم خواستار ادامه صحبتاش شدم ک باعث شد اشتباه تعبیر بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلم رضا نبود که تو ،تو این ماموریت خطرناک باشی،ببین گل بابا اگه نخوای من باهاشون صحبت میکنم...هرجور شده راضیشون میکنم دختر نمیذارم بری...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنذاشتم ادامه بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا حسین من دختر شمام چطور انتظار دارین که من جا بزنم و بگم نمیرم...نه این چیزی نیست که به من یاد داده باشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند محوی کنج لب های این مرد خدایی نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرق تحسین و افتخار چشمای بابا روشنی راهم میشد و مطمئن بودم که از پسش بر میام هرچقد سخت هم که باشه من سحرم..... سحر معتمد.... دختر امیر حسین معتمد......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا پرونده ای روی میز گذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس این پرونده رو مطالعه کن در مورد عملیاته هرچیزی ک لازمه بدونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطالعه اش کن و هرجا سوالی داشتی ازم بپرس فقط اینکه زمان زیادی نداریم دخترم باید هرچه زودتر کارا انجام بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه بابایی نا امیدت نمیکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر خودمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شب بخیر بابا جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبلندشدم و صورتشو ب*و*سیدم کار هرشبم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق بابا بیرون اومدمو ب مامان هم شب بخیر گفتم و ب اتاقم رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرونده رو رو میزم گذاشتم آرنجامو رومیز گذاشتمو انگشتام و دورانی روی شقیقه هام میکشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکار سختی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من اون رو در ظاهر آسون نشون داده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفوذی بودن یعنی بازی کردن با جون خودت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگر حتی یک درصد بهت شک کنن و لو بری مرگت حتمیه و من قول موفقیت رو به خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بابا حسین دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواین یعنی فاجعه ای عظیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم کمی راه رفتم تا افکارم منظم بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما بدتر کلافه شدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارک نبود که یه اتاق بود دیگه تا کی هی میرفتم و برمیگشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوووف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم رو صندلی میز توالت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه کردن موهام آرامشه بیشتری به همراه داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه همینطورم اگه سرم درد بکنه یا مشکلی داشته باشم که فکرمو درگیر کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیشینم جلو اینه و موهام و شونه میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر غمگین بنظر میرسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای روشنم ک فر درشت دارن بلندیش تا کمرم هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه با شونه کردنش حالت وزی به خودش میگیره ولی به اون آرامش بعدش می ارزه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چشمایی ک تو اینه به من خیره شده زل میزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی درشت نیست ولی رنگش خاص و جذابه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسلی با رگه هایی از سبز یشمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبینی متناسب با چهره ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبام ک درشت و خوش فرمه با دندونایی مرتب چشم گیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چهره باعث جلب توجه مردای اطرافم میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا به نیت خوب یا بد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما خب وجود یک مرد کنار من نه برام جذاب نه هیجان انگیز منتظر وقت مناسبش هستم که هم اون هیجان رو حس کنم و هم اون مردی که هیجان رو برام به ارمغان بیاره پیدا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره حواسم به چشمام پرت شد همه اینو بهم میگن که چشمام پر از غم و سردرگمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمم حسش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعلتش هرچی که هست به زمانی بر میگرده که حافظه ام سر جاش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعلاوه بر اون خوابای بی سر و ته بیشتر شبامو اشغال کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو خوابم دختر بچه ای مو طلایی رو میبینم که پسری با موهایی ب رنگ شب همبازیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسری که از سر به سر گذاشتن دختر بچه ل*ذ*ت میبره و وقتی که اشک به چشمای دختر میاد طاقت نمیاره و پشیمون میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو خوابم من فقط نظاره گرم بر احوالشون انگار برام فیلمی رو ،رو پرده اکران گذاشتنو منو مجبور به تماشاش کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای زنی رو میشنوم که به دختر میگه چلچراغ خونه ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو تا میخوام به زن نگاه کنم غرق در هاله ای محو میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردی ک به پسر مو مشکی میگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمتر دختر بابا رو اذیت کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوخیلی چیزای دیگه که اصلا نمیدونم راجع به کی هست و به من چه ربطی داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرکس سرنوشتی داره و سرنوشت منم اینجوری شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیا اومدم یکم از فکرو خیال در بیام محو فکر دیگه ای شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام شل بافتم و با کش بستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سراغ پرونده و بازش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوس داشتم زودتر بفهمم این عملیات چه چیزایی رو در خودش داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبردیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیاده روی های شبانه هنوزم برام عادته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو انگلیس برای پر کردن تنهاییم شبا میرفتم تو خیابون قدم میزدم هم آرامش دهنده بود هم میتونستم خاطراتمو مرور کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی از 15سالگی رفتم پیش دایی پیر وتنهام دل کندن از ایران وعزیزام سخت بوداما باز دایی بود تا کمتر حس بشه اما وقتی تو 17سالگیم دایی مرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو شهر غربت... تنها نفس کشیدنم سخت شد من به امیدی اومده بودم اینجا درس بخونم با تحصیلات عالی بتونم عشق دوران بچگی مو خوشبخت کنم به زور و بدبختی ازش جدا شدم اومدم انگلیس شاید بچه بودم اونم فقط 8سالش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی دوسش داشتم دوست دوران بچگی مو کسی که برام خیلی عزیز بود و بخاطرش برای خودم اینده ای ساختم که همیشه حامیش بمونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیف عمر آرزوهام کوتاه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir19ساله بودم که پدر و مادرم تو یه آتیش سوزی مردن و دلیلش معلوم نشد هرچقد سعی کردم برم ایران کارام جور نشد داشتم دیوونه میشدم اسپند رو آتیش بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی الان که فکر میکنم میبینم قسمت بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از این قضیه من در به در دنبال کارای اومدنم به ایران بودم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز طریق وکیلمون متوجه شدم شریک بابا سکته قلبی کرده و شرکت داره ورشکسته میشه شوک دوم وارد شدتا اینکه شوک سوم که سنگین تر هم بود وارد شد دختر کوچولوی دوستداشتنی من و مادرش هم فوت شدن پدرش شریک پدر من بود تو یه شرکت دارویی مادرشم معاون شرکت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه معنای واقعی کلمه با خبر مرگ عزیزانم کمرم شکست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند تا داغ همزمان رو دلم گذاشته شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمرم زیر بار این مصیبت خم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی یه چیزی برام شک برانگیز شد چرا تو یه سال این همه اتفاق مشکوک پیش اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباعث شد راجع بهش تحقیق کنم ولی من انگلیس بودم باوکیل خانوادگیمون در ارتباط بودم از اون خواستم این کار و برام بکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوباعث شد به خیلی چیزا پی ببرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبفهمم که خانواده ی منو شریک بابا نمردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلکه به قتل رسیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز همون 10سال پیش یه چیز منو سر پا نگهداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.....انتقام.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو رشته داروسازی PHDگرفتم چون چندسالی بود اونجا بودم فشرده درسارو به اتمام رسوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینجا خیلی دنبال من بودن برای بستن قرارداد ....قرادادهایی که زندگیمو از اینی که هستمم عالی تر میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من اونجا بودن رو نمیخواستم من فقط انتقام میخواستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوسال بود که به ایران اومده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای اجرای نقشه هام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه تو این ده سال تمام زندگی من شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای سرپوش کارام یه شرکت دارویی تاسیس کردم که بی ربط به کارام هم نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفک کنم چندساعتی بود که قدم زدمو افکارم حول محور گذشته چرخیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت خیابون رفتمو برای یه تاکسی دست تکون دادمو آدرس دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالآخره رسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشامم که کوفت نوش جان کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه چیزی نخوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت نوشیدنی هام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر همون حال آهنگ این روزو شبامو پلی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونکه یه وقتی تنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irا کسم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه
00سلام به شدت چرت بود.... یعنی چی اینا سحر و بردیس عاشق هم شدن... اما آخرش بردیس با یکی دیگه ازدواج میکنه و بهسحر هم میگن راه***از هم جدایت... پس چجوری ان تو خونش به عنوان***مخفی موند؟ 😐
۵ ساعت پیشسحر
۳۱ ساله 00خوب بود دوست داشتم فقط وسط رمان تموم شددرستش کنندخوب میشه یافصل دوم رمان بردارند ممنون
۱ هفته پیشr
۲۰ ساله 00این وقتی میره تو اتاق یه فلش از رو میز کار بردیس برمی داره که اطلاعات اردلان توشه برا پلیس میفرسته بعد دختره میفهمه که باباش اصلا نمرده و همس صحنه سازی باباش و اردلان بوده از این به بعدشم نیست
۲ هفته پیشr
۲۰ ساله 00بابا مسخره کردی این رمان تو گوگل هم نصفه نیمست لطفا رسیدگی کنید این چه وضعشه من هر چی میگردم ادامش نیست
۲ هفته پیشآلیس
۱۵ ساله 00آقا ما رو ایسگاع کردی این چرا نصفه است اصلا جلد دومش کوووو
۳ هفته پیشعلیرضا
00جلد دوم یک قدم تا یاد تو کی میزارین کجا می زارید نام جلد دوم چی ؟؟؟؟
۴ هفته پیشب ت چ
۰۰ ساله 00نویسندع عزیز مارو ایسگاع کردع من دیشب تا صب این رمانو میخوندم پس ادامش کوووو، اگ ادامع ندارع پس چرا همینشم گذاشتی ک ملتو مسخرع کنی، ولی خدایی خیلی قشنگ بود بقیشم بزارررر🥺🥺
۱ ماه پیشمهربانو
20چرا رمان نصفه تموم شد مگه اردلان سحر را زنده بگور نکرد پس چرا سحرتوی جشن بردیس وبعد توی عمارت بردیس رفت درصورتی که بردیس گفته بود اردلان نباید بفهمه سحر زندس🤔نویسنده جان رسیدگی کن
۲ ماه پیشنورا
۳۵ ساله 10سلام وقت بخیر، اینکه رمان نصفه هست اصلا چیز قشنگی نیست و اینکه خواننده دیگه رمان های شمارو دنبال نمیکنه و این خیلی بده، لطفا پیگیری کنید حتما حتما این رمان رو سپاس🌷
۲ ماه پیشYeganeh
۱۴ ساله 10آقا ما رو ایسگا کردی ای همه وقت گذاشتم من رومان های دیگرون رو دوست داشتم ولی این چی بود واقعا که نمی دونم چی بگم اگه جلد دوم داره لطفا زودتر بزارید
۳ ماه پیشفاطمه
۱۸ ساله 10پس بقیه رمان چی یا رمان ننویسین یا مینویسین نصفه نیمه نزارین مردم که مسخره ی شما نیستن
۳ ماه پیشرکسانا
10لطفا جلد دوم را بزارید
۴ ماه پیشسیلوانا
۱۸ ساله 10سلام استارت رمانتون خوب بود ولی اخرش اگه کامل میبود بهتر بود
۴ ماه پیشر
00سلام رمان خوبی بود آیا جلد دوم داره
۵ ماه پیش
فاطمه
۱۵ ساله 00ادامش تو گوگل هستش دختره تو آغوش باباش میمیره و میره اون دنیا در کل خیلی خیلی خوب شروع شد و خیلی افتضاح تمام شد. وقتتون رو بی خودی برای همچین•••هدر ندین امیدوارم سازنده به رمان های چرت و پرتس رسیدگی ک