منم ان دختر از دیار غم منم ان کس که غم خورد وغم خوار بود منم ،منم،منم ،تنها منم تنها یاری رسان خود، منم خدایا دوستش داشتم چرا گرفتی دستش را از دست من؟ خدایا من هنوز دوستش دارم برگردانش…

ژانر : عاشقانه، کلکلی، اجتماعی، غمگین

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۱۰ دقیقه

مطالعه آنلاین شرکت عشق
نویسنده : بیتا منصوری

ژانر: #اجتماعی #کلکلی #عاشقانه #غمگین

خلاصه :

منم ان دختر از دیار غم

منم ان کس که غم خورد وغم خوار بود

منم ،منم،منم ،تنها منم

تنها یاری رسان خود، منم

خدایا دوستش داشتم

چرا گرفتی دستش را از دست من؟ خدایا من هنوز دوستش دارم

برگردانش…

از خواب بیدار شدم طبق معمول همیشه شرکت بعدشم خونه دو روز در هفته هم که دانشگاه هستم اوف خسته شدم ولی کم نمیارم من باید ثابت کنم که اداره ی سه تا شرکت برای من هیچ سدی تو موفقیتام نیست حاضر شدم تیپی رسمی زدم خب دارم میرم شرکت نمیشه که با تیپ اسپرت برم بلاخره رئیس شرکتم بدون خوردن صبحونه از عمارت خارج شدم سوار بنز قرمزم شدم وبه سمت شرکت حرکت کردم

بعد نیم ساعت به شرکت رسیدم با همون جذبه ی همیشگی وارد شدم

با وار شدن من همه بلند شدن وجلوم خمو راست شدن وسلام کردن ومن به تکون دادن سرم اکتفا کردم .

جلوی در اتاقم رسیدم که پرستو(منشیم)با چاپلوسی گفت:سلام خانوم با قدماتون شرکتو نورانی کردین خیلی خیلی خ.....

حرفشوقطع کردمو گفتم: پرستو حرفو کشش نده برو سر اصل مطلب

سری تکان دادوگفت:

خانوم پرونده های شرکت هایی که پیشنهاد کار بهتون دادن رو نگاه کردم و بهتریناشو جدا کردم گزاشتم رو میزتون شما یکی رو انتخاب کنید وبه من اطلاع بدید که من با شرکت تماس بگیرم

باشه ایی گفتم وراهی اتاقم شدم

وای شرکت دو هفته است حسابدار نداره باید به پرستو بگم اگهی بزن اوف باید معدلش هم بالا باشه تا راحت باشم.

بعد از کارهای هرروز وروز مره سوار ماشینم شدم به سمت عمارت روندم مستقیم رفتم تو اتاقم و لباسامو با یه تاپ وشلوارک عوض کردم رفتم سمت اتاق سینا داداشم یک سال تصادف کردم و نخاعش آسیب دیده والان نمیتونه راه بره افسردگی حاد گرفته وبا کسی جز من حرف نمیزنه در زدم داخل شدم با خنده گفت:

سلام پرنسس داداش

لبخندی زدم وگفتم:سلام داداشی خوبی

اره عسلم چه خبر

سلامتی

از شرکت چه خبر

اوضاع شرکت عالیه

افرین به ابجی خوشگلم

لبخند زدم که گفت:حسابدار هم خودتی

نه بابا وقت نمیکنم

وای ابجی تو نخبه ی ریاضی هستی اونوقت میخوای حسابداری رو بسپری دست یه نفر دیگه

اخه داداشی وقت نمیشه کلی کار ریخته سرم

بعد از یک ساعت صحبت با سینا رفتم سمت تی وی تا یه زره فیلم ببینم که دیدم مامانم با ارایش زننده ای نشسته جلوی تی وی سلام کردم برگشت وبه من نگاه کردوبعد از یک دقیقه اخمی کردوگفت:این چه وضعیه

به سرو وضعم نگاه کردمو گفتم:ایرادی توش نمیبینم عیبش کجاست

امشب میخواد خواستگار برات بیاد انوقت تو با این لباس تو خونه میگردی

با تعجب به مامان نگاه کردم اما بعد زدم زیر خنده وگفتم:حتما پرهام اره

مگه پرهام چی کم داره دختر

با عصبانیت گفتم:مامان پرهام دیگه خواستگار نیست سرخره سرخر میفهمی بابا ۵ سری اومده خواستگاریم نمیخوامش دوسش ندارم وبه سمت اتاقم حرکت کردم.

وارد اتاقم شدم کارای شرکتو انجام دادم ساعت ٩ بود که گشنه ام شدم با همون لباسا رفتم پایین با بیخیالی سلام کردم به سمت آشپزخونه رفتم شاممو خوردم داشتم وسایلو جمع میکردم که دستمو توست کسی کشیده شد برگشتم پرهام بود بهش اخم کردم اخم مخصوص خودمو که گفت:ببین بیتا من خر تو نیستم که هی دنبال خودت میکشونیم

با فریاد بلندی گفتم:هه چه خوب فهمیدی اتفاقا امروز داشتم بع مامانم میگفتم خیلی خری پرهام دست از سر من بردار من زن تو نمیشم

بیتا ولی من دوست دارم

پوزخند صدا داری زدم وگفتم:از وقتی که نصف شرکتا وپنج دونگ از خونه به اسم شد عاشقم شدی اره بارتوام

دستمو به محکمی از دستش کشیدم واز آشپزخونه خارج شدم روبه زنداییم وداییم ایستادمو گفتم:ببینید زندایی ودایی اگه میخواد دیگه غرورتون نشکنه واز خونه بیرونتون نکنم دیگه خواستگاری من نیاید

به سرعت به سمت اتاقم رفتم اخیش یه زره اروم شدم بعد ده دقیقه در به تندی باز شد بابا اومد تو وبا خشم گفتْ:بیتا این چه کاری بود

همون کاری که الان دیدید

با خشم اشکار گفت:دختره ی عوضی ودستشو بالا برد تا بهم سیلی بزنه که دستشو تو هوا گرفتمو گفتم :

ببین اقای حسام من نه مامانم نه اون زنای صیغه ایت که بخوای دستت رو روی من بلند کنی من اگه اراده کنم پنج دونگمو میفروشم وشما با پول یه دونگ تنها میزارم درباره ی شرکتم همینطور پس زیادی از حدت جلو نرو

خیلی عصبی شده بود با عصبانیت شدید از اتاق خارج شد

دوباره اعصابم بهم ریخت خسته بودم رو تخت دراز کشیدم و به سه نرسیده بود که خوابم برد.

صبح که از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم برای حرص دادن بابا تنگ ترین مانتونو بپوشم

مانتو کتی مشکیمو که هیکل بی نقصمو به خوبی نشون میداد رو با شلوار جذب مشکی وشال قرمز وکفش پاشنه بلند قرمزم پوشیدم گوشیمو برداشتم یه لیوان اب پرتقال رو به عنوان صبحونه خوردم وبه سمت شرکت حرکت کردم

به شرکت که رسیدم با همون اخم خاص خودم وارد شدم یه پسره نشسته بود اونجا زل زده بود بهم اعصاب پسرواینا رو نداشتم برای همین با پرستو رفتیم تو اتاق که گفت:خانوم برای مصاحبه ی حسابداری اومدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه یکی یکی بفرستشون داخل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمی گفت ورفت بلندشدم رفتم جلوی پنجره وایسادم تا یکیشون بیان تو درو زدن بفرمایدی گفتم در باز شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای پرستو خدا زلیلت کن دختر بابا من نخوام کار کنم کیو ببینم اخه به مامان زنگ زده که تو شرکتمون حسابدار میخوان آریا بیاد برای مصاحبه مامانم گیر داد که باید بری پسرم تو الان مرد خونه ایی بابات بازنشسته است حالا نوبته توه که کار کنی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر مامان گفتو گفت تا بلاخره قبول کردم کت وشلوار مشکی رسمیو پوشیدم و سوار پرایدم سفیدم شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدم به شرکت وای اگه میزاشتی همونجا این دختر خاله ی نحسم پرستو رو خفه میکردم اخه به تو چه دختره ی...استغفرالله ای گفتم و بهش سلام کردم با نیش باز جوابمو داد و کلی تحویلم گرفت کلافه شدم از پرحرفیش وسط حرفش پریدم وگفتم:رئیس اومده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه هنوز نیومده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه پس من میشینم تا اون بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبدون اینکه منتظرجوابی از سمت پرستو برم به سمت صندلی که اونجا بود حرکت کردم وروش نشستم همینجوری داشتم نگاه میکردم که یه دختر خیلی خوشگل وخوش هیکل با اخم خاصی وارد شد چه تو دل برویی بود این حتما منشی باید مخشو بزنم انقدر به دختر فکر کردم زمان ومکان از دستم در رفت و وقتی به اطراف نگاه کردم خبری از پرستوو دخترخوشگله نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از ده دقیقه پرستو از اتاق رئیس اومد بیرون وا یعنی رئیس اومد من ندیدمش کی اومد کی رفت پرستو اومد سمتم وگفت:آریا پاشو رئیس اومده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه ای گفتم وبسمت اتاق رئیس رفتم ودری زدم صدای بفرمایدی اومده درو باز كردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومای گاد جنیفرلوپز بود عجب هیکلی وایسا وایسا نکن این همون دختره ی که جلو در دیدم اره همون حتما دست راست رئیسه معلومه منم یه همچین کارمندی داشتم دست راستم میکردمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمتم که با نیش باز گفتم:سلام خوشگل خانوم رئیس کجاست ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمش غلیظ شد وگفت-خودم هستم اقا مشکلی هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا خدا مگه ممکنه این دختره زیاده زیاد ١٨ سالش باشه نه حتما داره شوخی میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آریا مگه مرض داره حتما رئیسه دیگه یا تته پته گفتم:عه ببخشید من اخه نمیدونستم معذرت میخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تکرار نشه بعد گفت رزومه ی کارتونه رو بدید لطفا بهش دادم ده دقیقه داشت بهش نگاه میکرد که رزومه ی کارمو گزاشت رو میزو ودستشو درهم قفل کردوگفت-خب اقای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آریا هستم آریاجهانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اقای جهانی من چون تازه وارد شرکت شدم تقریبا یه دوماهی میشه که اومدم برای همین افراد وفا دارو خیانت کارو نمیشناسم میخوام شما دست راستم باشید معدلتون تقریبا خوبه وبرای کار مناسب هستید تقریبا ولی شرایط من وفاداری شماست من اگه شما به من خیانت کنیدفقط یه ضرر شماست چون برای من حتی ٢٠٠ میلیارد پولی نیست ولی اگر خیانت کنید تاوان بدی دارید اگه پل نیاز داشتید از خودم بگیرید قبوله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم وبعد دودقیقه فکر دیدم اره خیلی هم عالیه پس برای همین قبول کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ممنون خانوم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای در اتاق اومد گفتم بفرماید که رئیس بهم غضبناک نگاه کرد خب مگه چی گفتم لبخندی ژکوندی زدم تا همه چی ماس مالی بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستو اومد تو وگفت-بیتا خانوم آریا قبول یا نفرات بعدی رو بفرستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نیازی نیست ایشون قبول شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستو خیلی ذوق کرد وبا ذوق از اتاق خارج شد اقای جهانی بلندشد وروبه من دستشو دراز کرد وگفتْ-خوشبختم از اشنایتون بیتا خانون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم وگفتم-از فردا کارتون رو شروع کنید چشمی گفت خداحافظی کردو رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارامو انجام دادم وخواستم اماده شم برم که باز این پسر عمو ی سرخوش من سپهر اومد سلام سلام بیتیش خوبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابی ندادم گفت بیتا چته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم چیزی نیست ولی کسی به اسم بیتیش اینجا حضور نداره لازم به ذکره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفت باشه بابا تو هم اومده بودم دعوتت کنم به پارتی امشب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوفی گفتم که گفت چی خب؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی پارتی برای چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دورهمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه میام تمش چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداروشکر جین حوصله ی خرید ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ْ-ولی بیتا باز باید امشب با تیپت بترکونیا باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سعیمو میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای قربون دختر عموی خوشگلم من برم که کلی کار دارم پس فعلا بوس بوس بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپهر رفت خیرسرش یکی از سهام دارای شرکت سهمش زیاد نیست ولی بازم به عبارتی نصف شرکت برای من وبقیه اش به اسم بابام داداش سینام وعمو سام ودخترش سپیده وپسرش سپهر هستش یعنی من بزرگ ترین سهام دار شرکتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم خونه در کمدمو باز کردم بقول نیلو صمیمی ترین دوستم کمد نیست که برای خودش یه بوتیکه دنبال یه چیز تک وخوشگل بودم که چشم به لباس جین سرهمیم افتاد اینو نیلو از ترکیه ی برام فرستاده بود تا حالا هم جایی نپوشیده بودمش خیلی خوشگل بود ازش خوشم اومد لباسمو با یه تیشرت جذب مشکی و کتونی مشکی سفیدم پوشیدم موهامم ازاد دورم ریختم و شروع کردم به ارایش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارایشم در حد خیلی کم بود کارم که تمون شد یه مانتوی اسپرت مشکی پوشیدم وکیف وگوشیمو برداشتم وبسمت ویلای سپهر حرکت کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ویلاش رسیدم بازم پارتیه شلوغ گرفته بود صدا به صدا نمیرسید یکی از پرستیژ کارم اینکه که دیجی و همه با ورود من سکوت میکردن تا من برم بشینم مانتومو شالمو تحویل دادم طبق معمول تیپم از همه عالی تروقشنگ تر بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپهر اومد سمتم وبا خنده گفت:گفتم تک باش ولی نه انقدر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخ ببخشید پرنسس ایزابلا سلام کیف حالک؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه تو بزاری خوبم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وبه سمت دوستاش حرکت کرد دوباره صدای موزیک همه جا رو پر کرد و من با همون ژست مخصوص خودم تکیمو به مبل دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نفر کنارم نشست برگشتم دیدم بازم این پرهامه ای خدا شیطونه میگه بزنم بکشمش از دستش راحت بشم ابروی بالا انداختم واخم کردمو سرمو برگردوندم که گفت:بلاخره کار خودتو کردی مامان وبابام دیگه راضی نیستن حتی بیان خونه اتون لگد به بختت زدی پوزخند با صدایی زدم که گفت:چیه پوزخند میزنی من چیم کم پولم تیپم قیافه ام چیم ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم بهش نگاه کردم راست هم میگفت چیزی کم نداشت یه پسر با چشمای مشکی وقیافه ی خیلی مردونه وجذاب گفتم:پرهام تو چیزی کم نداری اما من نمیخوام که ازدواج کنم پس خواهشا بسته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه بیتا به چه زبونی بگم دوست دارم عربی انگیلیسی فارسی کردی ترکی کجایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کمیابمو زدمو گفتم:هیجایی پرهام تو خیلی خوبی دخترای بهتری هم برای تو هست خیلی بهتروسر تر از من پس انقدر اصرار نکن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما بیتا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما نداره خواهش میکنم پرهام کافیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیتونم بیتا اخرش برای خودمی خواهی دیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حرفش اعتنایی نکردم که خودش بلند شد ورفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشسته بودم که سپیده با قیافه ی تمام عملیش و تیشرت لی وشورتک لی اش اومد سمتم خیر سرش خب اینارم نمیپوشیدی اومد و فیس وافاده ی همیشگیش گفت:عه سلام بیتا جون چه خوشگل شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون تو خوبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداروشکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگاه کردم خودش اول خیلی خوشگل بود شبیه سپهر بود سپهر هم خیلی خوشگل ولی سپیده ی دیونه رفته همه ی بدنشو بوتاکسو ونمیدونم پروتز کرده مثل خواسته خوشگل بشه خوبیش اینه چشم خودش رنگیه وگرنه اونم میرفتم لنز میزاشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیالش مهم نیست .داشتم به این فکر میکردم تنها خوبیه ی پرهام اینکه پسرا از ترس اون نمیان سمتم صدای گوشیم اومد .برش داشتم اخ جون نیلو بود یعنی از امریکا برگشته.بهش زنگ زدن که طبق معمول جواب داد-سلام گوسفند من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام الاغ یابوی نمیتونی درست سلام کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه گوریل کجایی تو؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فضولی انترخان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیتا عشقم بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نوچ راه نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیتا عشقم اذیت نکن کجایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پارتی سپهر برای چی میخوای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای درد بگیری زودتر بگو خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخوای چیکار خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برگشتم ایران جیغ خفیفی کشیدم وگفتم -کجایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من الان خونه ی خاله مریم ام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهان اومدم دنبالت تیپ جین بزن باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای به چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار بنز خوشگل ام شدم ورفتم سمت خونه ی خاله ی نیلو بعد نیم ساعت رسیدم با دیدن هم جیغ کشیدیم و پریدیم تو بغل هم وکلی جیغ جیغ کردیم تنها کسی که میدونه من تو وجودم یه خلق وخوی شیطونی هست نیلوه که من از خودمم بهتر میشناسه رو بهش گفتم-شتر این چند وقته که نبودی انقدر دلم برات تنگ شده بود که نگوووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم خیلی دلم برات تنگ شدم میمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه بعد کلی ابراز دلتنگی سوار ماشین خوشملم شدیم ورفتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو گفت-شتر ببین منو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه اورانبوتان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میگم نریم پارتی همین دورو برا بچرخیم دلم برای ایران یه زره شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه چه بهتر ویه اهنگ گزاشتیم وشروع کردیم به خوندن خیابونا خلوت بود که یکدفعه از توی یه کوچه ماشینی با سرعت اومد وبه ماشین قشنگم زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با جیغ وجیغ از ماشین پیاد شدم ماشین اون یابوه که به من زده بود پراید بود سرمو بلند کردم که با دیدن شخص روبه رو چشمام از تعجب گرد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با رادین دوست صمیمیم تصمیم گرفتیم بریم یه زره این خیابون های بالا شهرو وجب بزنیم از داخل یه کوچه رفتیم که یکدفعه منو رادین بهم نگاه کردیم وباهم گفتیم -سرععععععت وبا سرعت زیادی هم میرفتیم کسی تو خیابون ها نبود برای همین اصلا به هیچ جا توجه نمیکردم که یکدفعه گروپ خوردم به یه ماشین اووووووووف ماشین حالا چی باشه خوبه یه بنز خوشگل مامانی هران منتظر بودم دوتا دختر عمل ازش پیاده بشن که با دیدن رئیسم بیتا ویه دختره کنارش چشمام از تعجب زیاد اندازه یه پرتقال شد وقتی بیتا سرسو بلند کرد اونم به من با تعجب نگاه کرد ولی خودشو نباخت ودوباره اخم کردو گفت-رانندگی بلد نیستی نیا تو خیابون که دوتا ادم بی گناهم به کشتن بدی کدوم اموزشگاه به تو گواینامه داد باید درشو پلمپ کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اریا در جوابم گفت:بیتا خانوم معذرت میخوام منم تاوان پس دادم اگه به ماشینم نگاه کنید به ماشینش نگاه کردم حق هم داشت جلوبندی ماشینش کلا خراب شده بود افتضاح بود نمیدونم ازکجا و چه جور یکدفعه شیطون شدمو گفتم-اره جون عمت دوس دختر پیدا کردی انقدر خوشحال بودی زدی عشق منو خراب کردی خر الاغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آریا از تعجب چشماش اندازه ی توپ بسکتبال شده بود 😂حقشه میخواست به ماشینم نزنه یکدفعه آریا خندید وگفت-ذهنتون منحرفه ها من اصلا برای پیدا کردن دوس دختر نیومده بودم با دوستم اومده بودیم بگردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هرچی تلفنم زنگ خورد سینا بود جواب دادم-جونم عشقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو سلام پرنسسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عزیزم بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیای خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا اتفافا نیلو هم اومده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه عالی پس زود بیاین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه بای بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به آریا نگاه کردم که با تعجب نگاهم میکرد همینطور نیلو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو گفت-کی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیتاااا عمرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لوس نشو لوس نشو سینا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زد پس کله ام وگفت-داداشت بود میگم تو از این عرضه ها نداری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگاه غضبناکی کردم که دستشو جلوی صورتش گرفت وگفت-وااااای ننه غلط کردم چیزی نگفتم تازه متوجه آریا ودوستش شدم وگفتم-اقایون دقت داشته باشید اینسری نزنید یکی دیگه رو بکشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آریا لبخندی زدوگفت-خسارت چی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفشو قطع کردمو گفتم -لازم نیست وبا نیلو سوار ماشین شدیم ورفتیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به عمارت که رسیدیم نیلو سوتی زد وگفت اینجا برای پادشاهی چیزی نبوده همه چیزش سلطنتیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلیقه ی مامان جونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش سلیقه بود ها چی ساخته ولی خونت عجب بزرگه خب اره نزدیکه پنج هزار متر حیاطشه خب خونه هم کم کم ده هزار متر یا بیشتره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا خدایی گفت وبا خنده وارد خونه شدیم اول رفتیم تو اتاق من تا لباسامون رو عوض کنیم جفتمون یه تیشرت وشلوار پوشیدیم موهامونو بافتیم ورفتیم سمت اتاق سینا داداش ٢٢ سالم که فداتش شم خیلی هم خوشگله نیلو در گوشم گفت :اتاقتون از پذیرایی خوشگل تره خندیدم ورفتیم داخل اتاقش با دیدنمون لبخند زدوگفت:سلام پرنسس من و عشق زندگیم نیلو یادم رفت بگوم سینا ونیلو نزدیک ٣ساله باهم دوستن وعاشق همن نیلو رفت صورت سینا رو بوسید وگفت:خوبی عزیز دلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فداتشم کی اومدی به من نگفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب خواستم سوپرایز شی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوهوم اوهوم مجرد اینجا نشسته ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جفتشون خندیدن گفتم:راس میگم خب بسته دیگه چقدر لوس بازی وادای اوعق زدن رو در اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو جیغ زدوگفت:خیلی بیشعوری بزار نوبت تو بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم :نوبت من نمیشه نترس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا گفت:یه سوپرایز براتون دارم چشماتونو ببیندید منو نیلو یا تعجب بهم نگاه کردیم که گفت:وای ببینید چشماتونو نمیخورمتون که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامونو بستیم که بعد دودقیقه گفت:باز کنید چشماتونو چشمامونو باز کردیم که دیدیم سینا جلومون وایساده بود دهنمون باز شده بود سینا چطور اینجا وایساده منو نیلو جیغ کشیدیم و پریدیم سمت سینا بلند خندید که گفتم:بیشعور تو که میگفتی وضعیتم همون قبلی است دکتراتم همینو میگفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا خندید وگفت:میخواستم سوپرایز شید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کمک منو نیلو سینا رو بردیم پایین یواش یواش راه میرفت خدایا شکرت که داداشمو انقدر سالم میبینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سینا ونیلو نشستیم روی مبل جلوی تی وی که سینا گفت:چه خبر ابجی گلم حسابدار پیدا کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از میوه خوری روی میز یه سیب برداشتم و گازی زدم وخورمشو گفتم:اره داداشی فعلا که یکی پیدا شده ادمه بدی نیست البتع نمیشه پیش بینی کرد در آیند خواهیم دید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو گفت:دختره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه پسر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو رو به سینا کردو گفت جووون سینا شاید این حسابداره خر شد عاشق بیتای کرخر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیبی که تو دستم بود پرت کردسمتش که مستقیم خورد تو سرش جیغ کشیدوگفت_وحشی چته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حقته تا تو باشی گند تر از دهنت حرف نزنی وبعد اداشو در اوردم که نیلو گفت چندسالشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عههههه بمیرا حسابداره دیگه اسمش چیه بیام مخش بزنم که توروبگیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنگ اسمش آقای آریا جهانی فک کنم ٢۵سالش هم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوتی زدوگفت:پرفک عالیه بهمم میاید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گمشو بابا اون کلا تو هپروته شیطونو شوخه برعکس من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب شاید تورو هم سرحال اورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زدم:نیلوووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه باشه ساکت شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه زدیم زیر خنده که سینا گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترا چقدر حرف میزنید اقا جان اصلا من نمیخوام بدونم تو شرکت چی میگزره تموم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منونیلو خندیدیم وگفتیم بعله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا با شیطنت گفت چهاردستوپاتون نعلهههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرکدوم یه مشت حسابی حواله ی سینا کردیم و نشستیم سرجامون شبکه های ماهوره رو داشتم بالا وپایین میکردم ولی دریغ از یه فیلم درست وحسابی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو گفت:سینای من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جون عمرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بریم بیرون بگردیم تو هم که دیگه خوبی هان؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا قیافه ی متفکری گرفتو گفت:قبول اما یه شرط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو نیلو باهم گفتیم چه شرطی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینکه بریم شهربازی وای حالا منو نیلو شروع کردیم به جیغ زدن و بدو رفتیم که حاضر شیم .داشتیم حاضر میشدیم که یه نگاه به ساعت انداختم ساعت ٣ صبح الان اخه کجا بریم اینا هم دیونه انا سریع حاضرشدیم وسوار ماشینم شدیم و حرکت کردیم بعد پنج دقیقه به یه شهربازی خفن رسیدیم ساعت ٣ صبح بود ولی شهربازی هنوز هم شلوغ بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نیلو وسینا سوار سفینه سالتو کشتی صبا وکلییی وسایل هیجانی دیگه شدیم ساعت ۵ صبح بود که رضایت به خونه رفتن دادیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا رسیدیم همه رفتیم سمت اتاق خوابمون وبه سه نرسیده خوابمون برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح ساعت هفت به بزور از خواب بیدار شدم خیر سرم امروز دانشگاه داشتم بعد انوقت تا ساعت ۵ صبح بیرون بودیم حاضرشدم وسوار ماشین شدم وبا حداکثر سرعت بسمت دانشگاه میرفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب اولین جلسه ی دانشگاه بود ومن تازه دانشجو شده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استرس داشتم وخیلی نگران بودم نمیدونم چرا من برای اداره ی سه تا شرکت انقدر استرس نداشتم که برای دانشگاه استرس دارم رسیدم وارد کلاس شدم ساده ترین دختر تو دانشگاه فکر کنم من بودم دختر همه شبیه سپیده بودن.والله بخدا با این نوناشون نشستم سرجام که یه پسر بغل دستم نشست اعتنایی نکردم که گفت:سیامک سهرابی هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشبختم بیتاایرانی هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشبختم بیتا خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو برگردوندم که دیگه حرفی نزنه ولی دست بر دار نبود وگفت -چند سالتونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه غضبناکی بهش انداختمو گفتم-این به شما ربطی داره آیا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاهم کرد وسرشو به نشونه ی منفی تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس تو کاری که به شما ربط نداره دخالت نکنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیامکه دیگه هیچی نگفت منم حرفی نزدم تا استاد وارد کلاس شد اونروز دوتا کلاس داشتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاسا خیلی سریع گذشته وعصر برگشتم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی در خونه که بودم پرهامو دیدم که داره دادوبیداد میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از ماشین پیاده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم جلو حالتش نرمال نبود تلو تلو میخورد صد درصد مست بود صداشو شنیدم که میگفت:بیتای من کجاست بیاریدش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت در حیاط پشتی درو باز کردم شلنگی که برای باغبانی بود برداشتم وشیر ابو باز کردم ابو گرفتم رو سر پرهام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام شوکه شد وپرید هوا برگشت سمتم وگفت-بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت گفتم -حالت اومد سرجاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی شده من کجام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه اومدی جلوی در خونه ی من دادوبیداد کردی حالا میگی چی شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا من نمیدونم اخه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با فریاد گفتم -گمشوووووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی بیتا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی نداره گفتم از اینجا گمشو برو پرهام سوار سانتافای مشکیش شد و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینو بردم پارکینگ پارک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم داخل خونه هه باز بابا ومامان رفتن ایتالیا خیرسرشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حالت زاری رفتم اتاقم ولباسامو عوض کردم روی تخت دراز کشیدم وبه خوای عمیقی فرو رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوری به چشمام میخورد وچشمامو اذیت میکرد چشمامو به ارومی باز کردم نور خورشید بود که به چشمم میخورد اروم بلند شدم اوف چقدر خوابیده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت حموم رفتم وان حموم رو حاضر کردم ورفتم داخلش اخیش چقدر اروم میشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از یک ساعت از حموم بیرون اومدم رفتم سمت اتاق سینا که صدای نیلو میومد که میگفت ای سینا اینجوری نکن سینا وقهقه میزد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبمو به دندون گرفتم یا خدا اینا دارن کارای خاک برسری میکنن درو غه تندی باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا داره نیلو رو قلقلک میده با ورود ناگهانیه من جفتشون برگشتن سمتم که یجوری نگاهشون کردم که جفتشون سریع نشستن سرجاشون سینا گفت چی شده پرنسسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو نباختم گفتم :هیچی خواستم سوپرایز بشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو چشماشو ریز کرد وگفت :اره جون عمه ات من که میدونم فکرت کجا رفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشیطنت گفتم:کجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که بالش رو از رو مبل برداشت وبسمتم پرت کرد بلند خندیدم وگفتم:سینا داداشی زن داداشم خیلی محرفه ها سینا قش قش خندید که نیلو جیغ کشید وبا حالت که مثلا قهر کرده به سمت مبل رفت ونشست سینا لنگون لنگون دنبالش رفت وبغلش کرد وروی سرشو بوسید.نیلو یه زره ناز کرد و کی نازکش تر از داداشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خدا تصمیم گرفتم دو کفتر عاشقو تنها بزارم و اروم اروم به سمت اتاقم حرکت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاقم شدم که دیدم گوشیم داره چراغ میزنه به سمتش رفت وااااای ٢١ تماس بی پاسخ وده تا پیام از پرهام بیخیال شدم وخواستم همه رو پاک کنم که باز این حس کنجکاویه ی لعنتی اومد سراغم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولیه رو باز کردم سلام بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دومیه کجایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سومیه بیتا معذرت میخوام از کارهای امروز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چهارمیه البته درس یادم نیس ولی معلومه خیلی بد بوده که عصبی شدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنجمیه چرا جواب تلفنم رو نمیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیشمیه خوشگلم قهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هفتمیه عسلمممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واخریه قربونت بشم من که از همه کس بیشتر دوست دارم با من قهر نکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایش بروبابا این پرهامم چه خودشو دسته بالا میگیره فکر کرده خیلی ادمه مهمیه مرتیکه ی یابو خواستم گوشیمو خاموش کنم که گوشی تو دستم لرزید پرهام بود با کلافگی جواب دادم-بله پرهام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام با ذوق گفت -بیتا عزیزم بلاخره جواب دادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پرهام حوصله اتو ندارم رو اعصاب من اسکی نداره میشناسی من تو اعصبانیت که؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره اره لازم به ذکر نیست خانوم خوشگله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زدم پرهام کاری نداری قطع کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه عزیزم چرا عصبی می..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزاشتم حرفشو ادامه بده وتلفنو قطع کردم اه اه اخه ادم چقدر نچسب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره رو تخت دراز کشیده ام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم خوابم میومد به سه نرسیده خوابم برد صبح ساعت ٦ از خواب بیدار شدم امروز قرار بود با نیلو وسینا بریم شرکت برای همین خیلی خوشحال بودم تصمیم گرفتم یه مقدار به خودم برسم مانتو کتیه قرمز ام رو با شلوار وشال وکفش مشکی ست کردم یه ارایش خیلی کم کردم که رژلب قرمز تکمیلش کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حاضرواماده رفتم پایین دیدم سینا ونیلو هم اماده ان سلامی بلند دادم و رو به نیلو گفتم:تو خجالت نمیکشی ما چیزی نمیگیم تو نباید بری خونتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوچ مامانی وبابایی رفتن امریکا منم نمیتونم تنها خونه بمونم پس تصمیم گرفتم اینجا بمونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از بس که سرخری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کمال همنشینیه دیگه کمال همنشینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبحونه رو با خنده و شوخی خوردیم وبلاخره رضایت دادیم وبا ماشین سینا که یه کمری مشکیه بسمت شرکت حرکت کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت زیادی میرفتم بعد از ده دقیقه به شرکت رسیدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینو تو پارکینگ پارک کردم ویا نیلو و سینا به سمت شرکت حرکت کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حساب های اداریی نگاه انداختم نزدیک بیست میلیون از پول کم شده .باید به بیتا بگم که بعدا مشکل ساز نشه برای خودم همه چیزو دوباره چک کردم درسته درست بود ٢٠ میلیون کم شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و به سمت اتاق بیتا حرکت کردم. که دیدم بیتا با همون دوستش که اونشب دیده بودم ویه پسر وارد شدن یکدفعه بیتا خندید .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واای خدا چقدر این دختر وقتی میخنده خواستنی تر میشه .بعد با شک گفتم فک نکنم بیتا باشه اون اصلا خندیدن بلد نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند کردم نه خودش بودو چقدر شیرین بود به خودم تشر زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چته آریا یکی وضعیتتو ببینه فک میکنه تاحالا دختر ندیدی اینم یه دختر مثل بقیه و با این حرفا خودمو اروم کردم ولی خودم خب میدونستم این دختر مثل بقیه ی نیست حداقل برای من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حواسمو که جمع کردم دیدم بیتا رفته نزدیک اتاقش شدم در زدم که گفت:بفرمایید ‌

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاق شدم سلام کردم که جوابشو هم شنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا گفت -آریا خان ایشون برادرم یکی از سهام دارهای شرکت هستن لبخندی زدم وباهاش دست دادم وگفتم-از اشنایتون مفتخرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخندی که روی لب داشت گفت-منم همینطور آریا خان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه بیتا کردمو گفتم_بیتا خانوم من همه ی حساب ها وپول ها رو حساب کردم ونزدیک ٢٠ میلیون از پولا کم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خبر دارم آریا خان اونو خودم برای یه کاری نیاز داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله منم فقط خواستم گفته باشم که بعدا ناراحت نشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدوگفت-کار خوبی کردید که گفتید اعتمادم بهتون بیشتر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبنخدی زدمو از اتاق خارج شدم داداش بیتا برعکس خودش بود روحیه ی شیطونی داشت درست مثل من خوشحال از اینکه بیتا بهم اعتماد کرده به سمت اتاقم رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو بعد از اینکه آریا رفت گفت بعله بعله پس آریا خان ایشونن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره برای چی میپرسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای دل خوشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهان یعنی الان دلت خوشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت-سینا عشقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جونم عمرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این هم دامادتون آریا میپسندی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت-بعله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتا خودکار از میز برداشتم وپرت کردم سمتشون حقشونه جفتشون اخی گفتن فکرمو به زبون اوردمو گفتم-حقتونه تا شما باشید منو دست نندازید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو روی میز انگشتشو کشیدو گفت -بیا این خط این نشون شما عاشق هم میشید وایستا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وایستادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو چشم غره ای بهم رفت که لبخند دندون نمایی نثارش کردم که بیشتر حرصی شد نیلو بعد چند دقیقه سکوت بشکنی زدوگفت:بچه ها امشب یه پارت به مناسبته خوب شدن سینا بگیریم نظرتون چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا:من پایه ام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من یه مقدار فکرکردمو با خنده گفتم:منم چهارپایه ام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلوگفت:پس منو سینا بریم برای تدارکات بدوبدو سینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه خانومم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از من خداحافظی کردن ورفتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تصمیم گرفتم آریا رو هم دعوت کنم نمیدونم چی شد وبرای جی این تصمیمو گرفتم بلند شدم وبسمت اتاقش حرکت کردم در زدم که گفت:بفرمایید داخل شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن من ایستادوگفت:سلام بیتا خانوم امری بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه اومدم تورو برای امشب به پارتیه داداشم دعوت کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدوگفت:بله حتما با کمال میل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدمو گفتم:پس ساعت ٦ اونجا باشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله حتما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسمت اتاق رفتم کیفمو گوشیمو برداشتم وراهی خونه شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مستقیم رفتم تو اتاقم کمدمو زیرورو کردم نمیدونم چرا این مهمونی انقدر برام مهم بود که چه لباسی بپوشم یه صدا از درون میگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بس که جو گیری تا فهمیدی آریا هم میخواد بیاد اینجوری شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نخیر اینجوری نیست فقط چون اخه برای سینا است اره بخاطره سینا است وبا این حرفا خودمو اروم کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بین لباسم یه نیم تنه ی مشکی با دامن بلندوخوش حالت ابیشو پیدا کردم تنم کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو تنم که محشر بود عجب چیزی بشم با این لباسا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ساعت نگاه کردم.ساعت ٧بود خو وقت دارم بنابراین اول رفتم یه دوش یکساعته گرفتم واومدم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهامو خشک کردم موهای موج دارم صاف صاف شده بود خوشم نمیومد با این لباس موهام صاف باشه برای همین موهامو فر درشت درستش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ارایش ملیح دختروته که زیبایمو چند برار میکرد رو صورتم زدم وبعد این کار لباس رو تنم کرد اخی فیت تنم بود از پایین صدای اهنگ کف زدنو اینا میومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کفش مشکی پاشنه بلندمو پوشیدم یه نگاه دیگه به ایینه کردم عالی بودم خداروشکر ساعت نه ونیم بود با صدای کفش من دوباره اهنگ قطع شد و همه ساکت شدن بدون توجه به هیچ کس به سمت مبل رفتم ونشستم. وقتی من نشستم دوباره صدای اهنگ وجیغ جیغ های دخترا به گوش رسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه مامان گفتم:مامان من دارم میرم کاری نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از آشپزخونه بیرون اومد صورتمو بوسید وگفت :ماشاالله پسرم ماشالله به قدوهیکلت مادر فدات شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدانکنه مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از مامان خداحافظی کردم وبسمت ماشین بابا که یه پژو پارس بود حرکت کردم سوار ماشین شدم وبسمت ویلای بیتا اینا حرکت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد نزدیک یک ساعت ونیم رسیدم ساعت نه ونیم بود وارد شدم تا وارد شد صدای اهنگ وحرف های وهمه وهمه قطع شد چشماهای همه به سمت پل ها بود یه مقدار رفتم جلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااای خدا اون فرشته کی بود یا چی بود اره اون بیتا بود انقدر ناز شده بود که توصیف ناپذیر بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به هیچکس رفت وروی مبل نشست ودی جی دوباره صدا اهنگشو در اورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم اروم به طرفش رفتم سرش رو روی مبل گذاشته بود چشماشو برای چند ثانیه ای بسته بود محو صورتش شدم خدای چرا این دختر انقدر بی نقصه اخه خدا یکدفعه چشماش باز شد وگفت:آریا خان؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تته پته گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

س س سلام خو...بی چیزه چه جشن قشنگی لبخندی زدوگفت:اره خیلی قشنگه چون حرفشو ادامه نداد با لبخند گفتم چون؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یه حسی که نمیدونم چی بودگفت هیچی مهم نیست خودت خوبی آریا خان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتعجب نگاهم کرد که گفتم اریا خان نه بگو اریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت-باشه پس تو هم به من بگو بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم کنارش تمام جرئتمو جمع کردم وگفتم-خیلی خوشگل شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند خوشگلی زد که ده برار بیشتر عاشقش شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی شد عاشقش من آریا امکان نداره عاشق بشم اونم عاشق یه دختر مغرور امکان نداره تازه بیتا خیلی دیگه لقمه ی از دهنم بزرگتره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند تلخی زدم اهنگ زدن که برای رقص دو نفر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اطراف نگاه کردم همه داشتن میرقصیدن بجز بیتا که کنارم نشسته بود تو دلم گفتم حتما بی اف اش نیومده.؟ یکدفعه بدون اراده مثل نفس کشیدن که ارادی نیست سوال منم بدون اراده بود پرسیدم :دوس پسرت نیومده؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمتم ونگاه خیلی بدی بهم کردو گفت:من اصلا دوس پسر ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه دیگه امکان نداره دختر به این خوشگلی ،خوش هیکلی،با وقار،مغرور وپولدار یعنی دوس پسر نداره من واقعا باورم نمیشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از فکر بیرون اومدم وبلند شدم وجلوی بیتا خم شدمو گفتم افتخار یه رقص دونفره رو به من میدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زدوگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو فکر این بودم که پرهام نیومده که شب قشنگمو خراب کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ده هزار مرتبه خداروشکر میکردم که یکدفعه دستی جلوم دیدیم سرمو بلند کردم که آریا گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتخار یه رقص دونفره رو به من میدید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدمو گفتم-چرا که نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گذاشتم تو دستش و به سمت پیست رقص حرکت کردیم همه با تعجب نگاهم میکردن حق هم دارن من بیتا تو عمر١٨ سال که از خدا گرفتم تا حالا با هیچ پسری نرقصیده بودم خودمم تعجب میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دست اریا رو کمرم بود ویه دستش تو دستم که بهم قفل شده بود ویه دسته دیگه ی من هم روی شونه ی اریا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا هیکلت خیلی نحیف وقشنگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ممنون نظر لطفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدی میگم تا حالا دختری به ظرافت تو وهمچنین قدرت تو ندیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه چرخ زدیم وگفتم:این برای همه ی دخترا یه چیزه عادیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما تو با بقیه فرق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه فرقی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیدونم هنوز هم خودم نفهمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نگفتم با اهنگ هماهنگ میرقصیدیم که ناگهان خم شدم اریا هم خم شده بود سرش نزدیک گردنم بود هروم های گرم نفسش که بهم میخورد کل بدنم مور مور میشد داغ کرده بودم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حالت اول خودمون برگشتیم که دیدم کسی دورمون نیست وهمه شروع کردن به دست زدنو هورا کشیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزه کمی هم نبود من اموزش رقصمو تو انگیلیس دیده بودن پیش یکی از بهترین رقاص های دنیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اریا رفتیم نشستیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اریا گفت:خیلی حرفه ای میرقصی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره اخه پیش یکی از بهترین رقاصای انگیلیس اموزش دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی بهم زدو گفت:ماشالله دختر نخبه ی ریاضی وکامپیوتر که هستی رقاصم که هستی دیگه کدوم هنرتو ندیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم حالا خواهی دید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قهقه ای زد و چیزی نگفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونشب یه شب خاطره انگیز برای من بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا رفته بود نیلو ببره خونه ی خاله اش .بهم زنگ زد جواب دادم-جونم عشقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرنسسم تنها که نمیترسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه عزیز دل تو بیا دوتایی پیش هم بخوابیم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه عشقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلفنو قطع کردم برگشتم عقب که سمت چپ صورتم سوخت اونم خیلی شدید .سرمون بلند کرده ام دیدم بابامه که با فریاد گفت-دختری اشغال جون پنج دونگ خونه به اسمته فکر کردی دیگه هیچ مسولیتی نصبت به تو ندارم خیلی هرزه ایی خیلی تو از اول هرز بودی یه دختره که فقط برای هم خوابیه پسرا خوب بودی اشک تو چشمام جمع شد بغض کردم ولی قورتش دادم وگفتم-من من هرزه ام منی که تاحالا با پسرا دوس نبودم من صدام کم کم تبدیل به فریاد شد وگفتم لعنتی اخه من اگه هرزه بودم الان اینجا نبودم الان شرکتو اداره نمیکردم گوشیمو باز کردم رفتم تو تماسا اخرین تماسا نشونش دادم وزدم تخت سینه اش و گفتم لعنتی من هربه نیستم یکدفعه بغضم ترکید ولی به سرعت یه مانتو برداشتم و سویچ وگوشیمو برداشتم ورفتم حسام هه همون بابام سرشو انداخته بود پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سرعت سوار ماشینم شدم ورفتم نمیدوستم کجا فقط میرفتم هرجا که مقصدم باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد پارتی ذهنم بدجور درگیر شده بود درگیر بیتا مطمعن شده بودم من عاشق بیتا شده بودم نمیدونستم کی ولی میدونستم به تازگی ها عاشقش شده بودم چون بیشتر از یک هفته نیست که میشناسمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اطراف نگاه کردم تو دره ایی که عاشقش بودم و وقتی میخواستم با خودم خلوت کنم میومدم اونجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ماشین اومد برگشتم دیدم یه بنز قرمز اعتنایی نکردم که بعد از چند دقیقه صدای دختره منو جذب برگشتم سمت دختر اون دختره کسی نبود جز بیتا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ماشین پیاده شدم عجب جای قشنگی بود خلوتو اروم یه دره بود نزدیک دره شدم وبی اختیار جیغ میزدم تا خودمو تخلیه کنم با جیغ واشک های که دیگه دست خودم نبود میگفتم:خداااااااااایاااااااااا خستم خستم خدا از همه خستم از خودم خسته ام از پرهام خسته ام از بابا خسته ام از همه خسته ام ولی از تو ناراحتم چرا خدا من چرا باید خودم نباشم چرا باید یه نفر دیگه باشم من نمیخوام خدا نمیخوام.سوزش گلوم واشک هام مانع ادامه ی حرفام شد همونجا رو زمین نشستم وگریه میکردم دستش روی شونه ام نشست به سرعت بلند شدم ویه حرکت زدم من مدال بوکس داشتم برای همین دفاع از خودم کاری برام نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم یکی دیگه بزنم که با دیدن فرد روبه روییم چشمام گرد شد اریا اینجا چیکار میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم-تو اینجا چیکار میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدوگفت اومده بودم با خودم خلوت کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگاه کردم با حالت ملتسمانه که مطمعنا قیافه رو خیلی معصوم ومظلوم نشون میداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اریا بغلم کرد دوباره بغضم ترکید و شروع به گریه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اریا اروم موهامو نوازش میکرد ومیگفت:هـیــــــــــسسسسسس اروم باش خوشگلم اروم باش خودتون ناراحت نکن عزیز دلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مظلوم نگاهش کردمو گفتم :اریا من من هرزه نیستم من بخدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو اروم بوسید وگفت-میدونم عزیز دلم تو خیلی پاکی تو خیلی معصوم ایی گریه نکن بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم اروم اشک هام تموم شد که اریا دستمو گرفت بهم نگاه میکرد یجور خاص نگاهم میکردم که غرق چشمای مشکی اش که به رنگ شب بود شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش اروم اروم نزدیک میشد چشمامو بستم که بوسه ایی روی پیشونیم نشوند وگفت-دوست دارم بیتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو تند باز کردم وبهش با بهت نگاه کردم.این چی چی شد اریا به من چی گفت دروغ گفت؟؟برای شوخی گفت؟؟؟برای دل خوشی من گفت؟؟گفتم-چی گفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدوگفت -دوست دارم قشنگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به فکر فرو رفتم ایا منم دوسش داشتم عشقم زیاد نبود اما کم هم نبود. در حد یه خوش اومدن گفتم-چی بگم الان من؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لپمو کشیدوگفت-هر چه دل تنگت میگوید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم که گفت-همیشه بخند که خیلی ناز میشی خواستنی میشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به موهای مشکیش کشیدم وگفتم-

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعيمو ميكنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهم نگاه کردو گفت-نگفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیو ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حست به منو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اروم خندیدم وگفتم-خب ازت خوشم نمیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کرد که ادامه دادم -ازت بدم هم نمیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرف من گل از گلش شکفتو گفت-عاشقتم ومنو تو اغوشش کشید تو اغوشش اروم شدم اریا سرمو بوسید وگفت-ولی بیتا تو خیلی برای من زیادی من نمیتونم اون زندگی که الان داری رو تو اینده هم بهت بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگاه کردم خیلی عمیق وگفتم-اگه عاشقت بشم اگه دیونه وارد دوست داشته باشم حاضرم تو یه اتاق هم باهات زندگی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بوسید وگفت-زندگیه منی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لرزه ایی به بدنم افتاد که اریا به شوخی گفت -پاشو پاشو بریم سرما میخوری من خانوم مریض نمیخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • -Soul

    00

    😐😐😐😐 یه رمان بچگونه واسه اونایی که اولین یا دومین رمانشونه شاید خوب باشه صحنه هاش تند تند رد میشدن سرعت روندش زیادی سریع بود تو نیمه ی قسمت اول عاشق هم شدن😐مگه میشه خلاصه خیلی ابتدایی بود

    ۲ ماه پیش
  • ...

    ۲۶ ساله 00

    خیلی قلم ساده ای داشت،ی رمان آبکی بودش،ارزش وخت گذاشتنو نداشت

    ۳ ماه پیش
  • ماهی

    01

    دوستان ادامه رمان هم هستش اسمش مای نیم ایز شیطونکه پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش

    ۴ ماه پیش
  • س

    ۵۰ ساله 00

    خیلی نپخته است

    ۷ ماه پیش
  • اشنا

    00

    افتصاح تر از این رمان ندیدم

    ۷ ماه پیش
  • ملیسا

    ۱۵ ساله 00

    نویسنده میتونست داستان عاشق شدنشون رو طولانی تر بکنه و همینطور جداییشون رو اول رمان خوب نبود ولی وسطاش و آخراش بهتر بود بیتا دختر سنگینی بود ولی آریا یکم سبک بود مخصوصا با اون قربون صدقه رفتنش

    ۹ ماه پیش
  • زهرا

    ۱۸ ساله 00

    خیلی جالب نبود این رمان مثلا غمگین بود؟! وچقدر شخصیت داشت رمان

    ۹ ماه پیش
  • بانو

    ۲۳ ساله 04

    واقعا الان این رمان بود چرت تر ازاین ندیده بودم به ولا انگار نویسنده هرچی تو ذهنش آمده ریخته وسط دایره دیگه اینقدر از ذهنت کار نمی کشیدی

    ۱۱ ماه پیش
  • Omoli

    ۱۷ ساله 00

    یه جاهایی باعث میشد نصفه ولش کنم شخصیت بیتا تو رو اصلا دوست نداشتم بعدزودهم عاشق شدن قلمشم ضعیف بود

    ۱۱ ماه پیش
  • ندا

    10

    خلاصش طوری غمگین نوشته بود من گفتم تخرش به هم نمی رسن بعد پس پدر و مادر واقعی بیتا چرا چیزی نگفتم ولی ممنون خوب بود ای کاش تو جلد دومش می نوشتین جلد دوم چون من اول جلد دومشو خوندم الانم اینو ولی ممنون

    ۱ سال پیش
  • Hamta

    ۲۰ ساله 00

    خیلی چرت اصلا جمله بندی خوبی ندارد

    ۱ سال پیش
  • M

    ۱۸ ساله 00

    افتضاح تر از افتضاح

    ۱ سال پیش
  • الما

    ۱۸ ساله 11

    میشه رمان طنز و پلیسی پیشنهاد بدید برم بخونم 😐😂

    ۲ سال پیش
  • بماند

    30

    اگه گفتی من کیم

    ۲ سال پیش
  • Saha

    00

    فکنم بابامی🫣

    ۱ سال پیش
  • لیلا

    12

    موضوع خوب بود ولی اصلا طرز نوشتن درست نبود

    ۱ سال پیش
  • sajedeh

    ۱۵ ساله 01

    رمان خوبی بود ولی چرا همه لباساش مشکی بود خخخ

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.