رمان شرکت عشق به قلم بیتا منصوری
ژانر: #اجتماعی #کلکلی #عاشقانه #غمگین
خلاصه :
منم ان دختر از دیار غم
منم ان کس که غم خورد وغم خوار بود
منم ،منم،منم ،تنها منم
تنها یاری رسان خود، منم
خدایا دوستش داشتم
چرا گرفتی دستش را از دست من؟ خدایا من هنوز دوستش دارم
برگردانش…
از خواب بیدار شدم طبق معمول همیشه شرکت بعدشم خونه دو روز در هفته هم که دانشگاه هستم اوف خسته شدم ولی کم نمیارم من باید ثابت کنم که اداره ی سه تا شرکت برای من هیچ سدی تو موفقیتام نیست حاضر شدم تیپی رسمی زدم خب دارم میرم شرکت نمیشه که با تیپ اسپرت برم بلاخره رئیس شرکتم بدون خوردن صبحونه از عمارت خارج شدم سوار بنز قرمزم شدم وبه سمت شرکت حرکت کردم
بعد نیم ساعت به شرکت رسیدم با همون جذبه ی همیشگی وارد شدم
با وار شدن من همه بلند شدن وجلوم خمو راست شدن وسلام کردن ومن به تکون دادن سرم اکتفا کردم .
جلوی در اتاقم رسیدم که پرستو(منشیم)با چاپلوسی گفت:سلام خانوم با قدماتون شرکتو نورانی کردین خیلی خیلی خ.....
حرفشوقطع کردمو گفتم: پرستو حرفو کشش نده برو سر اصل مطلب
سری تکان دادوگفت:
خانوم پرونده های شرکت هایی که پیشنهاد کار بهتون دادن رو نگاه کردم و بهتریناشو جدا کردم گزاشتم رو میزتون شما یکی رو انتخاب کنید وبه من اطلاع بدید که من با شرکت تماس بگیرم
باشه ایی گفتم وراهی اتاقم شدم
وای شرکت دو هفته است حسابدار نداره باید به پرستو بگم اگهی بزن اوف باید معدلش هم بالا باشه تا راحت باشم.
بعد از کارهای هرروز وروز مره سوار ماشینم شدم به سمت عمارت روندم مستقیم رفتم تو اتاقم و لباسامو با یه تاپ وشلوارک عوض کردم رفتم سمت اتاق سینا داداشم یک سال تصادف کردم و نخاعش آسیب دیده والان نمیتونه راه بره افسردگی حاد گرفته وبا کسی جز من حرف نمیزنه در زدم داخل شدم با خنده گفت:
سلام پرنسس داداش
لبخندی زدم وگفتم:سلام داداشی خوبی
اره عسلم چه خبر
سلامتی
از شرکت چه خبر
اوضاع شرکت عالیه
افرین به ابجی خوشگلم
لبخند زدم که گفت:حسابدار هم خودتی
نه بابا وقت نمیکنم
وای ابجی تو نخبه ی ریاضی هستی اونوقت میخوای حسابداری رو بسپری دست یه نفر دیگه
اخه داداشی وقت نمیشه کلی کار ریخته سرم
بعد از یک ساعت صحبت با سینا رفتم سمت تی وی تا یه زره فیلم ببینم که دیدم مامانم با ارایش زننده ای نشسته جلوی تی وی سلام کردم برگشت وبه من نگاه کردوبعد از یک دقیقه اخمی کردوگفت:این چه وضعیه
به سرو وضعم نگاه کردمو گفتم:ایرادی توش نمیبینم عیبش کجاست
امشب میخواد خواستگار برات بیاد انوقت تو با این لباس تو خونه میگردی
با تعجب به مامان نگاه کردم اما بعد زدم زیر خنده وگفتم:حتما پرهام اره
مگه پرهام چی کم داره دختر
با عصبانیت گفتم:مامان پرهام دیگه خواستگار نیست سرخره سرخر میفهمی بابا ۵ سری اومده خواستگاریم نمیخوامش دوسش ندارم وبه سمت اتاقم حرکت کردم.
وارد اتاقم شدم کارای شرکتو انجام دادم ساعت ٩ بود که گشنه ام شدم با همون لباسا رفتم پایین با بیخیالی سلام کردم به سمت آشپزخونه رفتم شاممو خوردم داشتم وسایلو جمع میکردم که دستمو توست کسی کشیده شد برگشتم پرهام بود بهش اخم کردم اخم مخصوص خودمو که گفت:ببین بیتا من خر تو نیستم که هی دنبال خودت میکشونیم
با فریاد بلندی گفتم:هه چه خوب فهمیدی اتفاقا امروز داشتم بع مامانم میگفتم خیلی خری پرهام دست از سر من بردار من زن تو نمیشم
بیتا ولی من دوست دارم
پوزخند صدا داری زدم وگفتم:از وقتی که نصف شرکتا وپنج دونگ از خونه به اسم شد عاشقم شدی اره بارتوام
دستمو به محکمی از دستش کشیدم واز آشپزخونه خارج شدم روبه زنداییم وداییم ایستادمو گفتم:ببینید زندایی ودایی اگه میخواد دیگه غرورتون نشکنه واز خونه بیرونتون نکنم دیگه خواستگاری من نیاید
به سرعت به سمت اتاقم رفتم اخیش یه زره اروم شدم بعد ده دقیقه در به تندی باز شد بابا اومد تو وبا خشم گفتْ:بیتا این چه کاری بود
همون کاری که الان دیدید
با خشم اشکار گفت:دختره ی عوضی ودستشو بالا برد تا بهم سیلی بزنه که دستشو تو هوا گرفتمو گفتم :
ببین اقای حسام من نه مامانم نه اون زنای صیغه ایت که بخوای دستت رو روی من بلند کنی من اگه اراده کنم پنج دونگمو میفروشم وشما با پول یه دونگ تنها میزارم درباره ی شرکتم همینطور پس زیادی از حدت جلو نرو
خیلی عصبی شده بود با عصبانیت شدید از اتاق خارج شد
دوباره اعصابم بهم ریخت خسته بودم رو تخت دراز کشیدم و به سه نرسیده بود که خوابم برد.
صبح که از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم برای حرص دادن بابا تنگ ترین مانتونو بپوشم
مانتو کتی مشکیمو که هیکل بی نقصمو به خوبی نشون میداد رو با شلوار جذب مشکی وشال قرمز وکفش پاشنه بلند قرمزم پوشیدم گوشیمو برداشتم یه لیوان اب پرتقال رو به عنوان صبحونه خوردم وبه سمت شرکت حرکت کردم
به شرکت که رسیدم با همون اخم خاص خودم وارد شدم یه پسره نشسته بود اونجا زل زده بود بهم اعصاب پسرواینا رو نداشتم برای همین با پرستو رفتیم تو اتاق که گفت:خانوم برای مصاحبه ی حسابداری اومدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه یکی یکی بفرستشون داخل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمی گفت ورفت بلندشدم رفتم جلوی پنجره وایسادم تا یکیشون بیان تو درو زدن بفرمایدی گفتم در باز شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای پرستو خدا زلیلت کن دختر بابا من نخوام کار کنم کیو ببینم اخه به مامان زنگ زده که تو شرکتمون حسابدار میخوان آریا بیاد برای مصاحبه مامانم گیر داد که باید بری پسرم تو الان مرد خونه ایی بابات بازنشسته است حالا نوبته توه که کار کنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر مامان گفتو گفت تا بلاخره قبول کردم کت وشلوار مشکی رسمیو پوشیدم و سوار پرایدم سفیدم شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدم به شرکت وای اگه میزاشتی همونجا این دختر خاله ی نحسم پرستو رو خفه میکردم اخه به تو چه دختره ی...استغفرالله ای گفتم و بهش سلام کردم با نیش باز جوابمو داد و کلی تحویلم گرفت کلافه شدم از پرحرفیش وسط حرفش پریدم وگفتم:رئیس اومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه هنوز نیومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه پس من میشینم تا اون بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبدون اینکه منتظرجوابی از سمت پرستو برم به سمت صندلی که اونجا بود حرکت کردم وروش نشستم همینجوری داشتم نگاه میکردم که یه دختر خیلی خوشگل وخوش هیکل با اخم خاصی وارد شد چه تو دل برویی بود این حتما منشی باید مخشو بزنم انقدر به دختر فکر کردم زمان ومکان از دستم در رفت و وقتی به اطراف نگاه کردم خبری از پرستوو دخترخوشگله نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ده دقیقه پرستو از اتاق رئیس اومد بیرون وا یعنی رئیس اومد من ندیدمش کی اومد کی رفت پرستو اومد سمتم وگفت:آریا پاشو رئیس اومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه ای گفتم وبسمت اتاق رئیس رفتم ودری زدم صدای بفرمایدی اومده درو باز كردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومای گاد جنیفرلوپز بود عجب هیکلی وایسا وایسا نکن این همون دختره ی که جلو در دیدم اره همون حتما دست راست رئیسه معلومه منم یه همچین کارمندی داشتم دست راستم میکردمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت سمتم که با نیش باز گفتم:سلام خوشگل خانوم رئیس کجاست ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمش غلیظ شد وگفت-خودم هستم اقا مشکلی هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا خدا مگه ممکنه این دختره زیاده زیاد ١٨ سالش باشه نه حتما داره شوخی میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریا مگه مرض داره حتما رئیسه دیگه یا تته پته گفتم:عه ببخشید من اخه نمیدونستم معذرت میخوام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تکرار نشه بعد گفت رزومه ی کارتونه رو بدید لطفا بهش دادم ده دقیقه داشت بهش نگاه میکرد که رزومه ی کارمو گزاشت رو میزو ودستشو درهم قفل کردوگفت-خب اقای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آریا هستم آریاجهانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اقای جهانی من چون تازه وارد شرکت شدم تقریبا یه دوماهی میشه که اومدم برای همین افراد وفا دارو خیانت کارو نمیشناسم میخوام شما دست راستم باشید معدلتون تقریبا خوبه وبرای کار مناسب هستید تقریبا ولی شرایط من وفاداری شماست من اگه شما به من خیانت کنیدفقط یه ضرر شماست چون برای من حتی ٢٠٠ میلیارد پولی نیست ولی اگر خیانت کنید تاوان بدی دارید اگه پل نیاز داشتید از خودم بگیرید قبوله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم وبعد دودقیقه فکر دیدم اره خیلی هم عالیه پس برای همین قبول کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irممنون خانوم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای در اتاق اومد گفتم بفرماید که رئیس بهم غضبناک نگاه کرد خب مگه چی گفتم لبخندی ژکوندی زدم تا همه چی ماس مالی بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستو اومد تو وگفت-بیتا خانوم آریا قبول یا نفرات بعدی رو بفرستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نیازی نیست ایشون قبول شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستو خیلی ذوق کرد وبا ذوق از اتاق خارج شد اقای جهانی بلندشد وروبه من دستشو دراز کرد وگفتْ-خوشبختم از اشنایتون بیتا خانون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون دادم وگفتم-از فردا کارتون رو شروع کنید چشمی گفت خداحافظی کردو رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارامو انجام دادم وخواستم اماده شم برم که باز این پسر عمو ی سرخوش من سپهر اومد سلام سلام بیتیش خوبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی ندادم گفت بیتا چته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم چیزی نیست ولی کسی به اسم بیتیش اینجا حضور نداره لازم به ذکره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفت باشه بابا تو هم اومده بودم دعوتت کنم به پارتی امشب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوفی گفتم که گفت چی خب؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی پارتی برای چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دورهمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه میام تمش چیه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداروشکر جین حوصله ی خرید ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irْ-ولی بیتا باز باید امشب با تیپت بترکونیا باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سعیمو میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای قربون دختر عموی خوشگلم من برم که کلی کار دارم پس فعلا بوس بوس بای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسپهر رفت خیرسرش یکی از سهام دارای شرکت سهمش زیاد نیست ولی بازم به عبارتی نصف شرکت برای من وبقیه اش به اسم بابام داداش سینام وعمو سام ودخترش سپیده وپسرش سپهر هستش یعنی من بزرگ ترین سهام دار شرکتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم خونه در کمدمو باز کردم بقول نیلو صمیمی ترین دوستم کمد نیست که برای خودش یه بوتیکه دنبال یه چیز تک وخوشگل بودم که چشم به لباس جین سرهمیم افتاد اینو نیلو از ترکیه ی برام فرستاده بود تا حالا هم جایی نپوشیده بودمش خیلی خوشگل بود ازش خوشم اومد لباسمو با یه تیشرت جذب مشکی و کتونی مشکی سفیدم پوشیدم موهامم ازاد دورم ریختم و شروع کردم به ارایش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارایشم در حد خیلی کم بود کارم که تمون شد یه مانتوی اسپرت مشکی پوشیدم وکیف وگوشیمو برداشتم وبسمت ویلای سپهر حرکت کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ویلاش رسیدم بازم پارتیه شلوغ گرفته بود صدا به صدا نمیرسید یکی از پرستیژ کارم اینکه که دیجی و همه با ورود من سکوت میکردن تا من برم بشینم مانتومو شالمو تحویل دادم طبق معمول تیپم از همه عالی تروقشنگ تر بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسپهر اومد سمتم وبا خنده گفت:گفتم تک باش ولی نه انقدر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اخ ببخشید پرنسس ایزابلا سلام کیف حالک؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه تو بزاری خوبم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید وبه سمت دوستاش حرکت کرد دوباره صدای موزیک همه جا رو پر کرد و من با همون ژست مخصوص خودم تکیمو به مبل دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نفر کنارم نشست برگشتم دیدم بازم این پرهامه ای خدا شیطونه میگه بزنم بکشمش از دستش راحت بشم ابروی بالا انداختم واخم کردمو سرمو برگردوندم که گفت:بلاخره کار خودتو کردی مامان وبابام دیگه راضی نیستن حتی بیان خونه اتون لگد به بختت زدی پوزخند با صدایی زدم که گفت:چیه پوزخند میزنی من چیم کم پولم تیپم قیافه ام چیم ؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم بهش نگاه کردم راست هم میگفت چیزی کم نداشت یه پسر با چشمای مشکی وقیافه ی خیلی مردونه وجذاب گفتم:پرهام تو چیزی کم نداری اما من نمیخوام که ازدواج کنم پس خواهشا بسته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه بیتا به چه زبونی بگم دوست دارم عربی انگیلیسی فارسی کردی ترکی کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند کمیابمو زدمو گفتم:هیجایی پرهام تو خیلی خوبی دخترای بهتری هم برای تو هست خیلی بهتروسر تر از من پس انقدر اصرار نکن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما بیتا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما نداره خواهش میکنم پرهام کافیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیتونم بیتا اخرش برای خودمی خواهی دیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه حرفش اعتنایی نکردم که خودش بلند شد ورفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشسته بودم که سپیده با قیافه ی تمام عملیش و تیشرت لی وشورتک لی اش اومد سمتم خیر سرش خب اینارم نمیپوشیدی اومد و فیس وافاده ی همیشگیش گفت:عه سلام بیتا جون چه خوشگل شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون تو خوبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداروشکر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگاه کردم خودش اول خیلی خوشگل بود شبیه سپهر بود سپهر هم خیلی خوشگل ولی سپیده ی دیونه رفته همه ی بدنشو بوتاکسو ونمیدونم پروتز کرده مثل خواسته خوشگل بشه خوبیش اینه چشم خودش رنگیه وگرنه اونم میرفتم لنز میزاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیخیالش مهم نیست .داشتم به این فکر میکردم تنها خوبیه ی پرهام اینکه پسرا از ترس اون نمیان سمتم صدای گوشیم اومد .برش داشتم اخ جون نیلو بود یعنی از امریکا برگشته.بهش زنگ زدن که طبق معمول جواب داد-سلام گوسفند من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام الاغ یابوی نمیتونی درست سلام کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه گوریل کجایی تو؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فضولی انترخان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیتا عشقم بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نوچ راه نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیتا عشقم اذیت نکن کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پارتی سپهر برای چی میخوای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای درد بگیری زودتر بگو خب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میخوای چیکار خب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برگشتم ایران جیغ خفیفی کشیدم وگفتم -کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من الان خونه ی خاله مریم ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اهان اومدم دنبالت تیپ جین بزن باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای به چشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار بنز خوشگل ام شدم ورفتم سمت خونه ی خاله ی نیلو بعد نیم ساعت رسیدم با دیدن هم جیغ کشیدیم و پریدیم تو بغل هم وکلی جیغ جیغ کردیم تنها کسی که میدونه من تو وجودم یه خلق وخوی شیطونی هست نیلوه که من از خودمم بهتر میشناسه رو بهش گفتم-شتر این چند وقته که نبودی انقدر دلم برات تنگ شده بود که نگوووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منم خیلی دلم برات تنگ شدم میمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه بعد کلی ابراز دلتنگی سوار ماشین خوشملم شدیم ورفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو گفت-شتر ببین منو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه اورانبوتان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میگم نریم پارتی همین دورو برا بچرخیم دلم برای ایران یه زره شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه چه بهتر ویه اهنگ گزاشتیم وشروع کردیم به خوندن خیابونا خلوت بود که یکدفعه از توی یه کوچه ماشینی با سرعت اومد وبه ماشین قشنگم زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جیغ وجیغ از ماشین پیاد شدم ماشین اون یابوه که به من زده بود پراید بود سرمو بلند کردم که با دیدن شخص روبه رو چشمام از تعجب گرد شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا رادین دوست صمیمیم تصمیم گرفتیم بریم یه زره این خیابون های بالا شهرو وجب بزنیم از داخل یه کوچه رفتیم که یکدفعه منو رادین بهم نگاه کردیم وباهم گفتیم -سرععععععت وبا سرعت زیادی هم میرفتیم کسی تو خیابون ها نبود برای همین اصلا به هیچ جا توجه نمیکردم که یکدفعه گروپ خوردم به یه ماشین اووووووووف ماشین حالا چی باشه خوبه یه بنز خوشگل مامانی هران منتظر بودم دوتا دختر عمل ازش پیاده بشن که با دیدن رئیسم بیتا ویه دختره کنارش چشمام از تعجب زیاد اندازه یه پرتقال شد وقتی بیتا سرسو بلند کرد اونم به من با تعجب نگاه کرد ولی خودشو نباخت ودوباره اخم کردو گفت-رانندگی بلد نیستی نیا تو خیابون که دوتا ادم بی گناهم به کشتن بدی کدوم اموزشگاه به تو گواینامه داد باید درشو پلمپ کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اریا در جوابم گفت:بیتا خانوم معذرت میخوام منم تاوان پس دادم اگه به ماشینم نگاه کنید به ماشینش نگاه کردم حق هم داشت جلوبندی ماشینش کلا خراب شده بود افتضاح بود نمیدونم ازکجا و چه جور یکدفعه شیطون شدمو گفتم-اره جون عمت دوس دختر پیدا کردی انقدر خوشحال بودی زدی عشق منو خراب کردی خر الاغ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریا از تعجب چشماش اندازه ی توپ بسکتبال شده بود 😂حقشه میخواست به ماشینم نزنه یکدفعه آریا خندید وگفت-ذهنتون منحرفه ها من اصلا برای پیدا کردن دوس دختر نیومده بودم با دوستم اومده بودیم بگردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هرچی تلفنم زنگ خورد سینا بود جواب دادم-جونم عشقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو سلام پرنسسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام عزیزم بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیای خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا اتفافا نیلو هم اومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه عالی پس زود بیاین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه بای بای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آریا نگاه کردم که با تعجب نگاهم میکرد همینطور نیلو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو گفت-کی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیتاااا عمرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لوس نشو لوس نشو سینا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزد پس کله ام وگفت-داداشت بود میگم تو از این عرضه ها نداری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگاه غضبناکی کردم که دستشو جلوی صورتش گرفت وگفت-وااااای ننه غلط کردم چیزی نگفتم تازه متوجه آریا ودوستش شدم وگفتم-اقایون دقت داشته باشید اینسری نزنید یکی دیگه رو بکشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریا لبخندی زدوگفت-خسارت چی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفشو قطع کردمو گفتم -لازم نیست وبا نیلو سوار ماشین شدیم ورفتیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه عمارت که رسیدیم نیلو سوتی زد وگفت اینجا برای پادشاهی چیزی نبوده همه چیزش سلطنتیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلیقه ی مامان جونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوش سلیقه بود ها چی ساخته ولی خونت عجب بزرگه خب اره نزدیکه پنج هزار متر حیاطشه خب خونه هم کم کم ده هزار متر یا بیشتره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا خدایی گفت وبا خنده وارد خونه شدیم اول رفتیم تو اتاق من تا لباسامون رو عوض کنیم جفتمون یه تیشرت وشلوار پوشیدیم موهامونو بافتیم ورفتیم سمت اتاق سینا داداش ٢٢ سالم که فداتش شم خیلی هم خوشگله نیلو در گوشم گفت :اتاقتون از پذیرایی خوشگل تره خندیدم ورفتیم داخل اتاقش با دیدنمون لبخند زدوگفت:سلام پرنسس من و عشق زندگیم نیلو یادم رفت بگوم سینا ونیلو نزدیک ٣ساله باهم دوستن وعاشق همن نیلو رفت صورت سینا رو بوسید وگفت:خوبی عزیز دلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفداتشم کی اومدی به من نگفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب خواستم سوپرایز شی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوهوم اوهوم مجرد اینجا نشسته ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجفتشون خندیدن گفتم:راس میگم خب بسته دیگه چقدر لوس بازی وادای اوعق زدن رو در اوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو جیغ زدوگفت:خیلی بیشعوری بزار نوبت تو بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم وگفتم :نوبت من نمیشه نترس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینا گفت:یه سوپرایز براتون دارم چشماتونو ببیندید منو نیلو یا تعجب بهم نگاه کردیم که گفت:وای ببینید چشماتونو نمیخورمتون که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامونو بستیم که بعد دودقیقه گفت:باز کنید چشماتونو چشمامونو باز کردیم که دیدیم سینا جلومون وایساده بود دهنمون باز شده بود سینا چطور اینجا وایساده منو نیلو جیغ کشیدیم و پریدیم سمت سینا بلند خندید که گفتم:بیشعور تو که میگفتی وضعیتم همون قبلی است دکتراتم همینو میگفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینا خندید وگفت:میخواستم سوپرایز شید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کمک منو نیلو سینا رو بردیم پایین یواش یواش راه میرفت خدایا شکرت که داداشمو انقدر سالم میبینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سینا ونیلو نشستیم روی مبل جلوی تی وی که سینا گفت:چه خبر ابجی گلم حسابدار پیدا کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز میوه خوری روی میز یه سیب برداشتم و گازی زدم وخورمشو گفتم:اره داداشی فعلا که یکی پیدا شده ادمه بدی نیست البتع نمیشه پیش بینی کرد در آیند خواهیم دید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو گفت:دختره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه پسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو رو به سینا کردو گفت جووون سینا شاید این حسابداره خر شد عاشق بیتای کرخر شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیبی که تو دستم بود پرت کردسمتش که مستقیم خورد تو سرش جیغ کشیدوگفت_وحشی چته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحقته تا تو باشی گند تر از دهنت حرف نزنی وبعد اداشو در اوردم که نیلو گفت چندسالشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعههههه بمیرا حسابداره دیگه اسمش چیه بیام مخش بزنم که توروبگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنگ اسمش آقای آریا جهانی فک کنم ٢۵سالش هم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوتی زدوگفت:پرفک عالیه بهمم میاید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگمشو بابا اون کلا تو هپروته شیطونو شوخه برعکس من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب شاید تورو هم سرحال اورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ زدم:نیلوووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه باشه ساکت شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه زدیم زیر خنده که سینا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترا چقدر حرف میزنید اقا جان اصلا من نمیخوام بدونم تو شرکت چی میگزره تموم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنونیلو خندیدیم وگفتیم بعله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینا با شیطنت گفت چهاردستوپاتون نعلهههه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرکدوم یه مشت حسابی حواله ی سینا کردیم و نشستیم سرجامون شبکه های ماهوره رو داشتم بالا وپایین میکردم ولی دریغ از یه فیلم درست وحسابی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو گفت:سینای من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجون عمرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبریم بیرون بگردیم تو هم که دیگه خوبی هان؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینا قیافه ی متفکری گرفتو گفت:قبول اما یه شرط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنو نیلو باهم گفتیم چه شرطی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه بریم شهربازی وای حالا منو نیلو شروع کردیم به جیغ زدن و بدو رفتیم که حاضر شیم .داشتیم حاضر میشدیم که یه نگاه به ساعت انداختم ساعت ٣ صبح الان اخه کجا بریم اینا هم دیونه انا سریع حاضرشدیم وسوار ماشینم شدیم و حرکت کردیم بعد پنج دقیقه به یه شهربازی خفن رسیدیم ساعت ٣ صبح بود ولی شهربازی هنوز هم شلوغ بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نیلو وسینا سوار سفینه سالتو کشتی صبا وکلییی وسایل هیجانی دیگه شدیم ساعت ۵ صبح بود که رضایت به خونه رفتن دادیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا رسیدیم همه رفتیم سمت اتاق خوابمون وبه سه نرسیده خوابمون برد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح ساعت هفت به بزور از خواب بیدار شدم خیر سرم امروز دانشگاه داشتم بعد انوقت تا ساعت ۵ صبح بیرون بودیم حاضرشدم وسوار ماشین شدم وبا حداکثر سرعت بسمت دانشگاه میرفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب اولین جلسه ی دانشگاه بود ومن تازه دانشجو شده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسترس داشتم وخیلی نگران بودم نمیدونم چرا من برای اداره ی سه تا شرکت انقدر استرس نداشتم که برای دانشگاه استرس دارم رسیدم وارد کلاس شدم ساده ترین دختر تو دانشگاه فکر کنم من بودم دختر همه شبیه سپیده بودن.والله بخدا با این نوناشون نشستم سرجام که یه پسر بغل دستم نشست اعتنایی نکردم که گفت:سیامک سهرابی هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشبختم بیتاایرانی هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشبختم بیتا خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو برگردوندم که دیگه حرفی نزنه ولی دست بر دار نبود وگفت -چند سالتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه غضبناکی بهش انداختمو گفتم-این به شما ربطی داره آیا؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب نگاهم کرد وسرشو به نشونه ی منفی تکون داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس تو کاری که به شما ربط نداره دخالت نکنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیامکه دیگه هیچی نگفت منم حرفی نزدم تا استاد وارد کلاس شد اونروز دوتا کلاس داشتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلاسا خیلی سریع گذشته وعصر برگشتم خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی در خونه که بودم پرهامو دیدم که داره دادوبیداد میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع از ماشین پیاده شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم جلو حالتش نرمال نبود تلو تلو میخورد صد درصد مست بود صداشو شنیدم که میگفت:بیتای من کجاست بیاریدش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت در حیاط پشتی درو باز کردم شلنگی که برای باغبانی بود برداشتم وشیر ابو باز کردم ابو گرفتم رو سر پرهام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرهام شوکه شد وپرید هوا برگشت سمتم وگفت-بیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت گفتم -حالت اومد سرجاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی شده من کجام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه اومدی جلوی در خونه ی من دادوبیداد کردی حالا میگی چی شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا من نمیدونم اخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فریاد گفتم -گمشوووووووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی بیتا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی نداره گفتم از اینجا گمشو برو پرهام سوار سانتافای مشکیش شد و رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو بردم پارکینگ پارک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم داخل خونه هه باز بابا ومامان رفتن ایتالیا خیرسرشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حالت زاری رفتم اتاقم ولباسامو عوض کردم روی تخت دراز کشیدم وبه خوای عمیقی فرو رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوری به چشمام میخورد وچشمامو اذیت میکرد چشمامو به ارومی باز کردم نور خورشید بود که به چشمم میخورد اروم بلند شدم اوف چقدر خوابیده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت حموم رفتم وان حموم رو حاضر کردم ورفتم داخلش اخیش چقدر اروم میشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از یک ساعت از حموم بیرون اومدم رفتم سمت اتاق سینا که صدای نیلو میومد که میگفت ای سینا اینجوری نکن سینا وقهقه میزد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبمو به دندون گرفتم یا خدا اینا دارن کارای خاک برسری میکنن درو غه تندی باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینا داره نیلو رو قلقلک میده با ورود ناگهانیه من جفتشون برگشتن سمتم که یجوری نگاهشون کردم که جفتشون سریع نشستن سرجاشون سینا گفت چی شده پرنسسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو نباختم گفتم :هیچی خواستم سوپرایز بشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو چشماشو ریز کرد وگفت :اره جون عمه ات من که میدونم فکرت کجا رفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشیطنت گفتم:کجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه بالش رو از رو مبل برداشت وبسمتم پرت کرد بلند خندیدم وگفتم:سینا داداشی زن داداشم خیلی محرفه ها سینا قش قش خندید که نیلو جیغ کشید وبا حالت که مثلا قهر کرده به سمت مبل رفت ونشست سینا لنگون لنگون دنبالش رفت وبغلش کرد وروی سرشو بوسید.نیلو یه زره ناز کرد و کی نازکش تر از داداشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا تصمیم گرفتم دو کفتر عاشقو تنها بزارم و اروم اروم به سمت اتاقم حرکت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاقم شدم که دیدم گوشیم داره چراغ میزنه به سمتش رفت وااااای ٢١ تماس بی پاسخ وده تا پیام از پرهام بیخیال شدم وخواستم همه رو پاک کنم که باز این حس کنجکاویه ی لعنتی اومد سراغم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولیه رو باز کردم سلام بیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدومیه کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسومیه بیتا معذرت میخوام از کارهای امروز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهارمیه البته درس یادم نیس ولی معلومه خیلی بد بوده که عصبی شدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنجمیه چرا جواب تلفنم رو نمیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیشمیه خوشگلم قهری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهفتمیه عسلمممممم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواخریه قربونت بشم من که از همه کس بیشتر دوست دارم با من قهر نکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایش بروبابا این پرهامم چه خودشو دسته بالا میگیره فکر کرده خیلی ادمه مهمیه مرتیکه ی یابو خواستم گوشیمو خاموش کنم که گوشی تو دستم لرزید پرهام بود با کلافگی جواب دادم-بله پرهام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرهام با ذوق گفت -بیتا عزیزم بلاخره جواب دادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پرهام حوصله اتو ندارم رو اعصاب من اسکی نداره میشناسی من تو اعصبانیت که؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره اره لازم به ذکر نیست خانوم خوشگله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ زدم پرهام کاری نداری قطع کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه عزیزم چرا عصبی می..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزاشتم حرفشو ادامه بده وتلفنو قطع کردم اه اه اخه ادم چقدر نچسب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره رو تخت دراز کشیده ام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم خوابم میومد به سه نرسیده خوابم برد صبح ساعت ٦ از خواب بیدار شدم امروز قرار بود با نیلو وسینا بریم شرکت برای همین خیلی خوشحال بودم تصمیم گرفتم یه مقدار به خودم برسم مانتو کتیه قرمز ام رو با شلوار وشال وکفش مشکی ست کردم یه ارایش خیلی کم کردم که رژلب قرمز تکمیلش کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاضرواماده رفتم پایین دیدم سینا ونیلو هم اماده ان سلامی بلند دادم و رو به نیلو گفتم:تو خجالت نمیکشی ما چیزی نمیگیم تو نباید بری خونتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوچ مامانی وبابایی رفتن امریکا منم نمیتونم تنها خونه بمونم پس تصمیم گرفتم اینجا بمونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از بس که سرخری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کمال همنشینیه دیگه کمال همنشینی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبحونه رو با خنده و شوخی خوردیم وبلاخره رضایت دادیم وبا ماشین سینا که یه کمری مشکیه بسمت شرکت حرکت کردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سرعت زیادی میرفتم بعد از ده دقیقه به شرکت رسیدیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو تو پارکینگ پارک کردم ویا نیلو و سینا به سمت شرکت حرکت کردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه حساب های اداریی نگاه انداختم نزدیک بیست میلیون از پول کم شده .باید به بیتا بگم که بعدا مشکل ساز نشه برای خودم همه چیزو دوباره چک کردم درسته درست بود ٢٠ میلیون کم شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و به سمت اتاق بیتا حرکت کردم. که دیدم بیتا با همون دوستش که اونشب دیده بودم ویه پسر وارد شدن یکدفعه بیتا خندید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواای خدا چقدر این دختر وقتی میخنده خواستنی تر میشه .بعد با شک گفتم فک نکنم بیتا باشه اون اصلا خندیدن بلد نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بلند کردم نه خودش بودو چقدر شیرین بود به خودم تشر زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچته آریا یکی وضعیتتو ببینه فک میکنه تاحالا دختر ندیدی اینم یه دختر مثل بقیه و با این حرفا خودمو اروم کردم ولی خودم خب میدونستم این دختر مثل بقیه ی نیست حداقل برای من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحواسمو که جمع کردم دیدم بیتا رفته نزدیک اتاقش شدم در زدم که گفت:بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاق شدم سلام کردم که جوابشو هم شنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا گفت -آریا خان ایشون برادرم یکی از سهام دارهای شرکت هستن لبخندی زدم وباهاش دست دادم وگفتم-از اشنایتون مفتخرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخندی که روی لب داشت گفت-منم همینطور آریا خان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه بیتا کردمو گفتم_بیتا خانوم من همه ی حساب ها وپول ها رو حساب کردم ونزدیک ٢٠ میلیون از پولا کم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخبر دارم آریا خان اونو خودم برای یه کاری نیاز داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله منم فقط خواستم گفته باشم که بعدا ناراحت نشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدوگفت-کار خوبی کردید که گفتید اعتمادم بهتون بیشتر شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبنخدی زدمو از اتاق خارج شدم داداش بیتا برعکس خودش بود روحیه ی شیطونی داشت درست مثل من خوشحال از اینکه بیتا بهم اعتماد کرده به سمت اتاقم رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو بعد از اینکه آریا رفت گفت بعله بعله پس آریا خان ایشونن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره برای چی میپرسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای دل خوشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاهان یعنی الان دلت خوشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت-سینا عشقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جونم عمرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این هم دامادتون آریا میپسندی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت-بعله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوتا خودکار از میز برداشتم وپرت کردم سمتشون حقشونه جفتشون اخی گفتن فکرمو به زبون اوردمو گفتم-حقتونه تا شما باشید منو دست نندازید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو روی میز انگشتشو کشیدو گفت -بیا این خط این نشون شما عاشق هم میشید وایستا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وایستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلو چشم غره ای بهم رفت که لبخند دندون نمایی نثارش کردم که بیشتر حرصی شد نیلو بعد چند دقیقه سکوت بشکنی زدوگفت:بچه ها امشب یه پارت به مناسبته خوب شدن سینا بگیریم نظرتون چیه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینا:من پایه ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن یه مقدار فکرکردمو با خنده گفتم:منم چهارپایه ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیلوگفت:پس منو سینا بریم برای تدارکات بدوبدو سینا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه خانومم اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز من خداحافظی کردن ورفتن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتصمیم گرفتم آریا رو هم دعوت کنم نمیدونم چی شد وبرای جی این تصمیمو گرفتم بلند شدم وبسمت اتاقش حرکت کردم در زدم که گفت:بفرمایید داخل شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن من ایستادوگفت:سلام بیتا خانوم امری بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه اومدم تورو برای امشب به پارتیه داداشم دعوت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدوگفت:بله حتما با کمال میل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدمو گفتم:پس ساعت ٦ اونجا باشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله حتما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبسمت اتاق رفتم کیفمو گوشیمو برداشتم وراهی خونه شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمستقیم رفتم تو اتاقم کمدمو زیرورو کردم نمیدونم چرا این مهمونی انقدر برام مهم بود که چه لباسی بپوشم یه صدا از درون میگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبس که جو گیری تا فهمیدی آریا هم میخواد بیاد اینجوری شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخیر اینجوری نیست فقط چون اخه برای سینا است اره بخاطره سینا است وبا این حرفا خودمو اروم کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبین لباسم یه نیم تنه ی مشکی با دامن بلندوخوش حالت ابیشو پیدا کردم تنم کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو تنم که محشر بود عجب چیزی بشم با این لباسا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ساعت نگاه کردم.ساعت ٧بود خو وقت دارم بنابراین اول رفتم یه دوش یکساعته گرفتم واومدم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهامو خشک کردم موهای موج دارم صاف صاف شده بود خوشم نمیومد با این لباس موهام صاف باشه برای همین موهامو فر درشت درستش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ارایش ملیح دختروته که زیبایمو چند برار میکرد رو صورتم زدم وبعد این کار لباس رو تنم کرد اخی فیت تنم بود از پایین صدای اهنگ کف زدنو اینا میومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکفش مشکی پاشنه بلندمو پوشیدم یه نگاه دیگه به ایینه کردم عالی بودم خداروشکر ساعت نه ونیم بود با صدای کفش من دوباره اهنگ قطع شد و همه ساکت شدن بدون توجه به هیچ کس به سمت مبل رفتم ونشستم. وقتی من نشستم دوباره صدای اهنگ وجیغ جیغ های دخترا به گوش رسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه مامان گفتم:مامان من دارم میرم کاری نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آشپزخونه بیرون اومد صورتمو بوسید وگفت :ماشاالله پسرم ماشالله به قدوهیکلت مادر فدات شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدانکنه مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز مامان خداحافظی کردم وبسمت ماشین بابا که یه پژو پارس بود حرکت کردم سوار ماشین شدم وبسمت ویلای بیتا اینا حرکت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد نزدیک یک ساعت ونیم رسیدم ساعت نه ونیم بود وارد شدم تا وارد شد صدای اهنگ وحرف های وهمه وهمه قطع شد چشماهای همه به سمت پل ها بود یه مقدار رفتم جلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوااای خدا اون فرشته کی بود یا چی بود اره اون بیتا بود انقدر ناز شده بود که توصیف ناپذیر بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به هیچکس رفت وروی مبل نشست ودی جی دوباره صدا اهنگشو در اورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم اروم به طرفش رفتم سرش رو روی مبل گذاشته بود چشماشو برای چند ثانیه ای بسته بود محو صورتش شدم خدای چرا این دختر انقدر بی نقصه اخه خدا یکدفعه چشماش باز شد وگفت:آریا خان؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تته پته گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irس س سلام خو...بی چیزه چه جشن قشنگی لبخندی زدوگفت:اره خیلی قشنگه چون حرفشو ادامه نداد با لبخند گفتم چون؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه حسی که نمیدونم چی بودگفت هیچی مهم نیست خودت خوبی آریا خان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب نگاهم کرد که گفتم اریا خان نه بگو اریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت-باشه پس تو هم به من بگو بیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه بیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم کنارش تمام جرئتمو جمع کردم وگفتم-خیلی خوشگل شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند خوشگلی زد که ده برار بیشتر عاشقش شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی شد عاشقش من آریا امکان نداره عاشق بشم اونم عاشق یه دختر مغرور امکان نداره تازه بیتا خیلی دیگه لقمه ی از دهنم بزرگتره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند تلخی زدم اهنگ زدن که برای رقص دو نفر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اطراف نگاه کردم همه داشتن میرقصیدن بجز بیتا که کنارم نشسته بود تو دلم گفتم حتما بی اف اش نیومده.؟ یکدفعه بدون اراده مثل نفس کشیدن که ارادی نیست سوال منم بدون اراده بود پرسیدم :دوس پسرت نیومده؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت سمتم ونگاه خیلی بدی بهم کردو گفت:من اصلا دوس پسر ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه دیگه امکان نداره دختر به این خوشگلی ،خوش هیکلی،با وقار،مغرور وپولدار یعنی دوس پسر نداره من واقعا باورم نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز فکر بیرون اومدم وبلند شدم وجلوی بیتا خم شدمو گفتم افتخار یه رقص دونفره رو به من میدید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زدوگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو فکر این بودم که پرهام نیومده که شب قشنگمو خراب کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irده هزار مرتبه خداروشکر میکردم که یکدفعه دستی جلوم دیدیم سرمو بلند کردم که آریا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافتخار یه رقص دونفره رو به من میدید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدمو گفتم-چرا که نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو گذاشتم تو دستش و به سمت پیست رقص حرکت کردیم همه با تعجب نگاهم میکردن حق هم دارن من بیتا تو عمر١٨ سال که از خدا گرفتم تا حالا با هیچ پسری نرقصیده بودم خودمم تعجب میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دست اریا رو کمرم بود ویه دستش تو دستم که بهم قفل شده بود ویه دسته دیگه ی من هم روی شونه ی اریا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا هیکلت خیلی نحیف وقشنگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irممنون نظر لطفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدی میگم تا حالا دختری به ظرافت تو وهمچنین قدرت تو ندیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه چرخ زدیم وگفتم:این برای همه ی دخترا یه چیزه عادیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما تو با بقیه فرق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه فرقی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم هنوز هم خودم نفهمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیزی نگفتم با اهنگ هماهنگ میرقصیدیم که ناگهان خم شدم اریا هم خم شده بود سرش نزدیک گردنم بود هروم های گرم نفسش که بهم میخورد کل بدنم مور مور میشد داغ کرده بودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه حالت اول خودمون برگشتیم که دیدم کسی دورمون نیست وهمه شروع کردن به دست زدنو هورا کشیدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیزه کمی هم نبود من اموزش رقصمو تو انگیلیس دیده بودن پیش یکی از بهترین رقاص های دنیا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اریا رفتیم نشستیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا گفت:خیلی حرفه ای میرقصی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره اخه پیش یکی از بهترین رقاصای انگیلیس اموزش دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی بهم زدو گفت:ماشالله دختر نخبه ی ریاضی وکامپیوتر که هستی رقاصم که هستی دیگه کدوم هنرتو ندیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم حالا خواهی دید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقهقه ای زد و چیزی نگفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونشب یه شب خاطره انگیز برای من بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینا رفته بود نیلو ببره خونه ی خاله اش .بهم زنگ زد جواب دادم-جونم عشقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرنسسم تنها که نمیترسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه عزیز دل تو بیا دوتایی پیش هم بخوابیم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه عشقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلفنو قطع کردم برگشتم عقب که سمت چپ صورتم سوخت اونم خیلی شدید .سرمون بلند کرده ام دیدم بابامه که با فریاد گفت-دختری اشغال جون پنج دونگ خونه به اسمته فکر کردی دیگه هیچ مسولیتی نصبت به تو ندارم خیلی هرزه ایی خیلی تو از اول هرز بودی یه دختره که فقط برای هم خوابیه پسرا خوب بودی اشک تو چشمام جمع شد بغض کردم ولی قورتش دادم وگفتم-من من هرزه ام منی که تاحالا با پسرا دوس نبودم من صدام کم کم تبدیل به فریاد شد وگفتم لعنتی اخه من اگه هرزه بودم الان اینجا نبودم الان شرکتو اداره نمیکردم گوشیمو باز کردم رفتم تو تماسا اخرین تماسا نشونش دادم وزدم تخت سینه اش و گفتم لعنتی من هربه نیستم یکدفعه بغضم ترکید ولی به سرعت یه مانتو برداشتم و سویچ وگوشیمو برداشتم ورفتم حسام هه همون بابام سرشو انداخته بود پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سرعت سوار ماشینم شدم ورفتم نمیدوستم کجا فقط میرفتم هرجا که مقصدم باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد پارتی ذهنم بدجور درگیر شده بود درگیر بیتا مطمعن شده بودم من عاشق بیتا شده بودم نمیدونستم کی ولی میدونستم به تازگی ها عاشقش شده بودم چون بیشتر از یک هفته نیست که میشناسمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اطراف نگاه کردم تو دره ایی که عاشقش بودم و وقتی میخواستم با خودم خلوت کنم میومدم اونجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای ماشین اومد برگشتم دیدم یه بنز قرمز اعتنایی نکردم که بعد از چند دقیقه صدای دختره منو جذب برگشتم سمت دختر اون دختره کسی نبود جز بیتا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشین پیاده شدم عجب جای قشنگی بود خلوتو اروم یه دره بود نزدیک دره شدم وبی اختیار جیغ میزدم تا خودمو تخلیه کنم با جیغ واشک های که دیگه دست خودم نبود میگفتم:خداااااااااایاااااااااا خستم خستم خدا از همه خستم از خودم خسته ام از پرهام خسته ام از بابا خسته ام از همه خسته ام ولی از تو ناراحتم چرا خدا من چرا باید خودم نباشم چرا باید یه نفر دیگه باشم من نمیخوام خدا نمیخوام.سوزش گلوم واشک هام مانع ادامه ی حرفام شد همونجا رو زمین نشستم وگریه میکردم دستش روی شونه ام نشست به سرعت بلند شدم ویه حرکت زدم من مدال بوکس داشتم برای همین دفاع از خودم کاری برام نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم یکی دیگه بزنم که با دیدن فرد روبه روییم چشمام گرد شد اریا اینجا چیکار میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرسیدم-تو اینجا چیکار میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدوگفت اومده بودم با خودم خلوت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگاه کردم با حالت ملتسمانه که مطمعنا قیافه رو خیلی معصوم ومظلوم نشون میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا بغلم کرد دوباره بغضم ترکید و شروع به گریه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا اروم موهامو نوازش میکرد ومیگفت:هـیــــــــــسسسسسس اروم باش خوشگلم اروم باش خودتون ناراحت نکن عزیز دلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمظلوم نگاهش کردمو گفتم :اریا من من هرزه نیستم من بخدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو اروم بوسید وگفت-میدونم عزیز دلم تو خیلی پاکی تو خیلی معصوم ایی گریه نکن بیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم اروم اشک هام تموم شد که اریا دستمو گرفت بهم نگاه میکرد یجور خاص نگاهم میکردم که غرق چشمای مشکی اش که به رنگ شب بود شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش اروم اروم نزدیک میشد چشمامو بستم که بوسه ایی روی پیشونیم نشوند وگفت-دوست دارم بیتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامو تند باز کردم وبهش با بهت نگاه کردم.این چی چی شد اریا به من چی گفت دروغ گفت؟؟برای شوخی گفت؟؟؟برای دل خوشی من گفت؟؟گفتم-چی گفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدوگفت -دوست دارم قشنگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فکر فرو رفتم ایا منم دوسش داشتم عشقم زیاد نبود اما کم هم نبود. در حد یه خوش اومدن گفتم-چی بگم الان من؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپمو کشیدوگفت-هر چه دل تنگت میگوید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم که گفت-همیشه بخند که خیلی ناز میشی خواستنی میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به موهای مشکیش کشیدم وگفتم-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعيمو ميكنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم نگاه کردو گفت-نگفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیو ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حست به منو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اروم خندیدم وگفتم-خب ازت خوشم نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کرد که ادامه دادم -ازت بدم هم نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرف من گل از گلش شکفتو گفت-عاشقتم ومنو تو اغوشش کشید تو اغوشش اروم شدم اریا سرمو بوسید وگفت-ولی بیتا تو خیلی برای من زیادی من نمیتونم اون زندگی که الان داری رو تو اینده هم بهت بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگاه کردم خیلی عمیق وگفتم-اگه عاشقت بشم اگه دیونه وارد دوست داشته باشم حاضرم تو یه اتاق هم باهات زندگی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بوسید وگفت-زندگیه منی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلرزه ایی به بدنم افتاد که اریا به شوخی گفت -پاشو پاشو بریم سرما میخوری من خانوم مریض نمیخوام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...
۲۶ ساله 00خیلی قلم ساده ای داشت،ی رمان آبکی بودش،ارزش وخت گذاشتنو نداشت
۳ ماه پیشماهی
01دوستان ادامه رمان هم هستش اسمش مای نیم ایز شیطونکه پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش
۴ ماه پیشس
۵۰ ساله 00خیلی نپخته است
۷ ماه پیشاشنا
00افتصاح تر از این رمان ندیدم
۷ ماه پیشملیسا
۱۵ ساله 00نویسنده میتونست داستان عاشق شدنشون رو طولانی تر بکنه و همینطور جداییشون رو اول رمان خوب نبود ولی وسطاش و آخراش بهتر بود بیتا دختر سنگینی بود ولی آریا یکم سبک بود مخصوصا با اون قربون صدقه رفتنش
۹ ماه پیشزهرا
۱۸ ساله 00خیلی جالب نبود این رمان مثلا غمگین بود؟! وچقدر شخصیت داشت رمان
۹ ماه پیشبانو
۲۳ ساله 04واقعا الان این رمان بود چرت تر ازاین ندیده بودم به ولا انگار نویسنده هرچی تو ذهنش آمده ریخته وسط دایره دیگه اینقدر از ذهنت کار نمی کشیدی
۱۱ ماه پیشOmoli
۱۷ ساله 00یه جاهایی باعث میشد نصفه ولش کنم شخصیت بیتا تو رو اصلا دوست نداشتم بعدزودهم عاشق شدن قلمشم ضعیف بود
۱۱ ماه پیشندا
10خلاصش طوری غمگین نوشته بود من گفتم تخرش به هم نمی رسن بعد پس پدر و مادر واقعی بیتا چرا چیزی نگفتم ولی ممنون خوب بود ای کاش تو جلد دومش می نوشتین جلد دوم چون من اول جلد دومشو خوندم الانم اینو ولی ممنون
۱ سال پیشHamta
۲۰ ساله 00خیلی چرت اصلا جمله بندی خوبی ندارد
۱ سال پیشM
۱۸ ساله 00افتضاح تر از افتضاح
۱ سال پیشالما
۱۸ ساله 11میشه رمان طنز و پلیسی پیشنهاد بدید برم بخونم 😐😂
۲ سال پیشبماند
30اگه گفتی من کیم
۲ سال پیشSaha
00فکنم بابامی🫣
۱ سال پیشلیلا
12موضوع خوب بود ولی اصلا طرز نوشتن درست نبود
۱ سال پیشsajedeh
۱۵ ساله 01رمان خوبی بود ولی چرا همه لباساش مشکی بود خخخ
۱ سال پیش
-Soul
00😐😐😐😐 یه رمان بچگونه واسه اونایی که اولین یا دومین رمانشونه شاید خوب باشه صحنه هاش تند تند رد میشدن سرعت روندش زیادی سریع بود تو نیمه ی قسمت اول عاشق هم شدن😐مگه میشه خلاصه خیلی ابتدایی بود