کوه یخ اومد پر انرژی هم اومد. با رمانی به نام شبحی در تاریکی. با قلم متفاوت و دوست داشتنی . قصه ی ما قصه ی دلِ، قصه ی نگفته ها، قصه ای از تخیل و واقعیت، قصه ای از نور و روشنایی، قصه ای از شادی و درد و غصه، حاد و افسردگی، حسادت به شادی ها، تضاد های موافق و مخالف، قصه ی تاریکی محض، قصه ی زندگی یک برادر و خواهر به نام اردلان و تارا. موضوع در مورد دختر و پسریه که با هم برادر خواهرن برادر پلیسِ پدر و مادرشون توی تصادف مردن پسر پلیس می دونه که پدر و مادرش کشته شدن و ماجرا یه قتلِ و قاچاقِ اما، دختر نمی دونه طی ماجرایی می فهمه ماجرا رو. پسره سعی می کنه قاتل ها رو پیدا کنه از طرفی برا دختر خواستگار میاد حالا کیه ؟ همون قاتلی که خانواده شو کشته و خودش نمی دونه دختر دل می بنده ولی برادرش نمی ذاره و وقتی دختر می فهمه شکست خیلی بدی می خوره و .. رمانی سراسر عشق و جنایی و پلسی و بعضأ شاد. تارا ، دختری از جنس آب زلال، پاک، رمانی مرگ و میر، جنایت، عشق، تارا دختر جوانی که ندانسته و نشناخته عاشق قاتل پدر و مادرش می شود و اینک سرنوشت چه به راه شان می گذارد؟ و قصه ای از قصه ها در تاریکی به نام شبح

ژانر : پلیسی، عاشقانه، اجتماعی، جنایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۴۵ دقیقه

مطالعه آنلاین شبحی در تاریکی(شبح رقاص)
نویسنده : شکیبا پشتیبان (کوه یخ)

ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #پلیسی #جنایی

خلاصه:

کوه یخ اومد پر انرژی هم اومد.

با رمانی به نام شبحی در تاریکی.

با قلم متفاوت و دوست داشتنی .

قصه ی ما قصه ی دلِ، قصه ی نگفته ها، قصه ای از تخیل و واقعیت، قصه ای از نور و روشنایی، قصه ای از شادی و درد و غصه، حاد و افسردگی، حسادت به شادی ها، تضاد های موافق و مخالف، قصه ی تاریکی محض، قصه ی زندگی یک برادر و خواهر به نام اردلان و تارا.

موضوع در مورد دختر و پسریه که با هم برادر خواهرن برادر پلیسِ پدر و مادرشون توی تصادف مردن پسر پلیس می دونه که پدر و مادرش کشته شدن و ماجرا یه قتلِ و قاچاقِ اما، دختر نمی دونه طی ماجرایی می فهمه ماجرا رو.

پسره سعی می کنه قاتل ها رو پیدا کنه از طرفی برا دختر خواستگار میاد حالا کیه ؟ همون قاتلی که خانواده شو کشته و خودش نمی دونه دختر دل می بنده ولی برادرش نمی ذاره و وقتی دختر می فهمه شکست خیلی بدی می خوره و ..

رمانی سراسر عشق و جنایی و پلسی و بعضأ شاد.

تارا ، دختری از جنس آب زلال، پاک، رمانی مرگ و میر، جنایت، عشق، تارا دختر جوانی که ندانسته و نشناخته عاشق قاتل پدر و مادرش می شود و اینک سرنوشت چه به راه شان می گذارد؟

و قصه ای از قصه ها در تاریکی به نام شبحی در تاریکی.

و سرنوشتی که به دست روزگار رقم می خورد و با ما باشید تا انتهای رمان.

سخن اولیه نویسنده:

با سلام این رمان چهارمین اثر من هست.

باز هم مثل همیشه با ذهن خلاق خودم پیش گفتار و مقدمه رو با هم ادغام شون کردم خدا کنه خوب در بیاد جا داره از همراه های گلم تشکر کنم که حتی دیر به دیر هم پارت بذارم باز با من و رمانم ماندگار هستن.

این بار تمام تلاشم رو می کنم که زود به زود قسمت ها رو در اختیارتون قرار بدهم.

با امید به پروردگار بزرگ شروع می کنم.

(( مچکرم از توجه تون و سپاس ))

پیش گفتار

همیشه تو زندگی پستی بلندی هایی هست که نمی دونی چطور باید اون ها رو تو ترازوی حساب و کتاب زندگی قرار بدی!

گاهی اوقات، یک درد اون قدر عمیق شاید جسمت رو ضعیف کنه اما، به روحت آسیبی نمی زنه.

گاهی اوقات، هم یک درد ساده، خیلی ساده چنان ضربه مُهلِک و سختی بهت می زنه، چنان تو رو از پا در میاره، چنان قوی هست، که نه تنها روحت بلکه به جسمت هم صدمه وارد می کنه.

همیشه برای رسیدن به اوج باید یه نگاه به خودت بندازی ببین کجای زندگی قرار داری!

خدا همیشه بهترین ها رو به بهترین جاها می رسونه، بهترین مقام ها رو بهشون می ده، بالاترین جایگاه ها رو در اختیار شون قرار می ده.

تو اون پستی بلندی زندگی بعضی ها پستی دارن بعضی ها بلندی دارن.

یه موقع پست ترین ها هم یه جایگاه هایی دارن که بلندی ها ندارن.

یه موقع والا ترین ها به پست ترین جاها می رسن که حتی نمی تونی فکرش رو بکنی.

و نه ،

هست زمان هایی که ...

پست ترین ها پست می مانند و بالاترین ها والا می مانند.

یه جو عقل، تفکر، اندیشه و ذهن خلاق که داشته باشی برای رسیدن به اوج کافیه.

یه وقت هایی تو این پستی بلندی از زندگی سیر نمی شی بلکه زندگی سیرت می کنه.

یه وقت هایی هم بهترین خوشی ها رو بهت می ده.

یه وقت هایی هم خودت از خودت سیر می شی که چرا زنده ای؟ چرا داری زندگی می کنی؟ تا کجا؟ ولی باید باشیم.

باید باشیم و بکوبیم تو دهن دشمن هامون با دوستی، با رقابت، با حسادت.

حتی اگه حسود نیستی تو ظاهر حسادت کن.

باید زنده باشیم و جزو بهترین ها باشیم چه به دلخواه چه زوری.

باید که باید بشه.

دوست دارم که صد در صد بشه.

می گم خوبم؟ آره که خوبم.

ولی، الان حتی آدم بدها هم بهترین می شن ما آدم خوب ها که جای خود داریم.

بعضی ها، چنان با دوستی بهمون خنجر می زنن که دردش رو احساس نمی کنیم بلکه سوت می کشه می ره تو اعماق ترین جای وجودمون و جلا می ده.

باید بهترین باشیم تا بگیم:

- آره ما هم می تونیم قوی باشیم و حتی جایگاه بزرگان رو هم به دست بیاریم اراده می خواد.

اراده کنم دنیا تو دستامه.

تو بدترین شرایط باید خندید و چشم هر کی با ما حسادت داره کور بشه، فلک بشه، دود بشه، سیاه بشه بره هوا.

ولی، بعضی ها نمی خوان که بشه، نه اینکه نخوان نمی تونن چون بغض شده، چون تبری شده توی گلو که خشکیش مثل برهوت می مونه و تا نشکنه، تا ابری نشه، تا بهاری نشه، همون طوری می مونه.

باید چون نوری در تاریکی بدرخشی.

باید چون خورشید بسوزی و بتابی تا بهترین بشی.

باید با سخت ترین ها بسازی و بجنگی نگو ولش بابا، بی خیال نشو یک هدف رو دنبال کن بگو اینه هدف من محکم بمون و با سختی ها پیش برو. بهترین نتیجه رو می گیری تنها راهیه که باهاش موفق و سر بلندی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید بری تو عمود و ادامه بدی نه این که بری تو افق و محو بشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همیشه به خودت بگو من بهترینم حتی اگه بدترین باشی و همیشه به خودت تلقین مثبت بده و پر انرژی باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو اون پستی و بلندی ترازو رو باید بذاری کف دستت ببینی دو به دو هستی یا دو به چهار !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مساوی شدی تازه اول راهی و اما، اگه حتی یه قدم هم جلو باشی برای رسیدن به اوج کافیه تا بهترین تصمیم برای زندگیت رو بگیری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلت رو مثل آیینه صاف کن و با خودت روراست باش و به سمت آینده ات اوج بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف های کوبنده باید زد تا طرف مقابلت رو رسمأ به زمین کوبید هه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نویسنده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ش. پشتیبان « ت »

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکته :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمامی شعرهای داخل متن اثر نویسنده است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقدمه اصلی :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آبی ام به رنگ دریا، به رنگ آسمان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از آن رنگ بیزارم ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دنیا روزگار بیزارم کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از آسمان و رنگش که زندگی ام را بردند، بیزارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خودم که یتیم شدم، بیزارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تو آسمان، از تو نفرت دارم، تو گرفتی مادر زیبایم را، تو گرفتی پدر جانانم را.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از عشق فقط می دانم که صورتی است مثلِ دنیای من، که مدتی است به سیاهی و تباهی گذشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عشق برایم به معنای صداقتی ست که انگار سال ها آن را تجربه کرده باشم، البته در کنار خانواده ای که حالا ندارم شان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسمان، برایم واژه گنگی بیش نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عشق، در سرزمین باد ها صید می کند چون ماهی در دریا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و حال من می توانم خودم را از نو بسازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و سرآغاز رمان از زبان تارا شروع می شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از زبان شخص اول:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوینده: تارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک سال از مرگ پدر و مادرم می گذرد فقط منم و برادرم، که برادرم بخاطر اینکه زود غم هایش را فراموش کند خودش رو با کارهایش مشغول می کند اسم داداش من اردلان که به شوخی آرد صدایش می کنم، البته او هم لطف می کند حرصش را سر من خالی می کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من تارا منش هستم و دانشجوی تجربی و دانشگاه امیر کبیر تهران درس می خوانم. یک دوست صمیمی دارم اسمش سودا است خیلی به من کمک کرد تا از افسردگی در بیایم. آخر بعد مرگ پدر و مادرم ضربه شدیدی به من خورد اردلان و سودا خیلی هوایم را داشتند من سودا را واقعا مثلِ خواهرم دوستش دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سخت است بی مادر باشی که وقتی محتاج صدای مادر هستی مثل همیشه داد بزند بگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تارا بچه باز که خاستگارات رو فراری دادی. آخر از مرد ها بیزارم بخاطر همین با ترفند های خودم فراری شون می دَِهم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی سخت است بی پدر باشی که بهت بگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تارا دخترم بیا بغل بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم واسه مامان بابام تنگ شده تصادف خوبی نبود. بغض راه گلوم رو بسته. خسته ام از خودم الان دیگه مامان لعیا پیشم نیست بگه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وقت شوهر کردنته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا سینا پیشم نیست بگه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دخترم خانوم شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو همین فکرها بودم که صدای استاد را شنیدم داشت می گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کلاس تموم شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از فکر بیرون اومدم که یکی محکم زد رو شونه ام برگشتم ببینم کیه که دیدم سوداست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سودا مرض داری مگه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الان که فک می کنم آره !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب دیدم بدجور تو فکری گفتم از اون فضا خارجت کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا سودا دختر خوبیه همیشه کاری می کنه که غم هام یادم بره که دوباره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ تارا پاشو بریم سلف یه چی بخوریم که ناهار نخوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کی ؟ تو ؟ تا جایی که یادمه داشتی دو لپی غذا می خوردی بعدشم الانم ساعت دو هست چه وقت غذاست! منم باید برم اردلان الان دیگه می رسه برم واسش غذا درست کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می خوای منم بیام بهت کمک کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لازم نکرده میای داداشم رو هوایی می کنی تنها می شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از خداتم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عمراً...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرگ، خب تو هم داداش منو بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من به گور بابام بخندم واسه داداش قوزمیت تو بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کوفت جمع کن بریم کلاس خالی شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتایی با هم زدیم از دانشگاه بیرون سودا منو رسوند خونه خودشم رفت تا رسیدم فوری لباسام رو عوض کردم رفتم دستم رو شستم و غذا رو آماده کردم نیم ساعت بعد اردلان اومد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ به به چه بویی خواهر کوچولوم چه کرده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- محشر کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ماشالله از زبون کم نمیاریا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس چی تا لباستو عوض کنی منم میز رو می چینم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه بوس رو گونه ام زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ باشه آجی خوشگله من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت منم رفتم آشپزخونه میز رو چیدم. اردلان اومد رو صندلی نشست و واسه خودش غذا کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ تارا آجی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جونم داداشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یادته گفتم یه کاری دارم یه ماهه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فردا باید برم مأموریت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره بغض راه گلوم رو بست. داداشم سروان پلیسه قراره تنها بشم من از تنهایی می ترسم هیچ وقت تنها نبودم وقتی به خودم اومدم دیدم دستای گرم اردلان رو دستمه اردلان هم بوی بابا سینا رو می ده که با لحن آرومی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- غصه نخور آجی واسه همیشه که نیس همش یه ماهه تو هم که قرار نیس تنها بمونی دانشگاه هست دوستت سودا هست تازه خواهر یکی از همکارام هم تنهاست قرار شد وقتی من می رم بیاد اینجا تا یه ماه پیشت باشه نبینم غصه بخوریا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی آخه داداشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیس، بذار فردا با خیال راحت برم این مأموریت خیلی واسم مهمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از منم مهم تره که یه ماه قراره نباشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیگه نشنوما؟! قول می دم زودی بیام اخمات رو وا کن دیگه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آفرین حالا بخند تا راحت غذام رو بخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لبخند تلخ زدم که اردلان غذاش رو خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه میلی به خوردن نداشتم لبخند دل منم به خاطر دل خوشی تنها برادرم بود که دلش نگیره و راحت غذاش رو بخوره آخه تازه از سر کار اومده خسته است .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی من زیاد اشتها نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ماه؟ تنهایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــــــــــــــــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک هفته از رفتن اردلان به مأموریت می گذره و من تو خونه، یا با شهلام ( خواهر همکار اردلان ) یا دانشگاه با سودا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان ساعت یازده شبه بدون این که خودم بخوام پلک هام سنگین شدن و خواب رفتم صبح با صدای زنگ گوشی بیدار شدم با چشمای خمار گوشی رو برداشتم آلارم رو قطع کردم و دوباره خوابیدم نمی دونم چه قدر گذشته بود که با صدای شهلا نیم متر از جام پریدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ها چته؟داشتم خواب ناز می دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب هر کاری کردم بیدار نشدی گفتم جیغ بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شهلا ( متفّکر بهش نگاه کردم ) من خوابم سبکه با کوچک ترین صدا از خواب بیدار می شم یعنی می خوای بگی نمی دونستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شهلا طوری که هل شده باشه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ها چیزه، هیچی، گفتم فضای موجود رو عوض کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام رو ریز کردم خوب دیدمش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ از عمد این کار رو کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا اون بدو من به دنبالش از اتاق خارج شدیم رفتیم تو سالن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شهلا وایستا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می کشمت مگه اینکه گیرت نیارم بهت می گم وایستا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مغز خر خوردم مگه! وایسم که جونی واسم نمی مونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیونه نمی گی تارهای صوتی گوشم پاره می شه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه ایستاد مکث کرد و بعد بلند بلند خندید دوباره گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ مرگ کجاش خنده داشت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی باحالی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گم شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو ایستاده بودیم داشتیم نفس می گرفتیم که یه دفعه یادم افتاد امروز تولد سودا است که قرار بود برم خرید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو نفری صبحونه خوردیم یه خورده خونه رو تمیز کردیم منم تا ظهر امتحان فردا رو خوندم شهلا ناهار رو آماده کرد بعد ناهار خوردن آماده شدن مون یک ساعت طول کشید رفتیم بازار هر دو مون واسه سودا کادو خریدیم سودا عاشق پارچه ساتن هست برا همین من واسش پارچه ساتن صورتی مات خریدم و شهلا هم براش دسبند سفید با نگین های صورتی خرید ساعت ۴ شد ۶ جشن شروع می شه خسته و کوفته هر دو با پاهای شل و ول رفتیم خونه هر دو نوبتی دوش گرفتیم و لباس های خوشگل مون رو تن کردیم و من بر خلاف شهلا که آرایش غلیظ کرد یه آرایش ملایم کردم خب نوبتی هم باشه بذار قیافمو واستون بگم خب الان که رو به روی آینه هستم چشمام خرمایی صورتم سفید پوست بینی کوچیکی دارم موهام طلایی ان لبام کوچولو و صورتیه منم اینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شهلا شدیم و دِ برو که رفتیم پیش به سوی جشن تولد سودا، همین طور که شهلا گاز می داد تو راه خنده شوخی هم می کردیم وقتی رسیدم جمع شلوغ بود سودا تا ما رو دید لبخند زنان اومد طرف ما چه خوشگل کرده پدر سوخته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام سودی جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرگ بیست بار نگفتم اسمم رو مخفف نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب تو هم بهم بگو تری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ناقلا خوشگل کردیا کی رو زیر سر داری بگو واست جورش کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گم شوو شما دو تا که لاو ترکوندین برین تو اتاق لباساتون رو عوض کنید بیایین شما رو به بقیه معرفی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوکی شهلا جونم بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با رفتن ما به اتاق صدای موزیک و آهنگ بلند شد رفتیم هر دو لباس هامون رو عوض کردیم و از اتاق رفتیم بیرون که سودا با دست اشاره کرد که بریم پیشش جمعیت شلوغ بود از فک و فامیل گرفته تا دوستان و آشنایان وقتی رسیدیم به سودا، سودا داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ امیرررر قطع کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که آهنگ قطع شد و امیر اومد پیش ما و خطاب به سودا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چته؟ خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سودا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر هم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آره و مرگ په چته؟وگرنه زلزله، سونامیی چیزی اومده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سودا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ می خوام دوستام رو معرفی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ای جون به جون بشی سودی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سودا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ جرئت داری یه بار دیگه بگو سودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر دستاشو برد بالا و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نزن بابا تسلیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و این باعث شد که منو شهلا بخندیم که نگاهش افتاد به ما وقتی نگاهش رو دیدم، دیدم نگاهش روی من مات و مبهوت شده منو شهلا بهش سلام کردیم اونم خودش رو جمع و جور کرد و رو به سودا با اشاره دست به سمت من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ایشون رو معرفی نمی کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سودا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ دوست صمیمی ام تارا و دوست بعدیم شهلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و همین طور ما رو به بقیه معرفی کرد و دوباره صدای آهنگ و جیغ بچه ها شروع شد اتفاق ها پشت هم، سودا شمع رو فوت کرد و همه شعر تولدت مبارک رو خوندیم کادو مون رو بهش دادیم و کیک خوردیم و دوباره صدای آهنگ دوپس دوپس از قبل بلند تر شد و رفتیم وسط قر دادیم خسته شدم با شهلا رفتیم نشستیم و ناگفته نماند تا آخر جشن تولد نگاه امیر رو من بود شهلا هم مدام دم گوشم می گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چشم امیر تو رو گرفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب بگیره من چیکار کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خاک تو سرت من بودم با سر قبول می کردم پسر خوشگل خوش تیپ برازنده خوش هیکل تازه از سودا پرسیدم هم مهندسه هم نوازنده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می خوای واست بگیرمش تعارف نکنیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طوری جدی گفتم که خنگ باورش شده بود که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ جوون من ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرگ چه ذوقیم می کنه نکبت خاستگار ندیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شعور نداری دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- انقده خاستگار باکلاس تر از این داشتم که بهشون محل سگ هم ندادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از بس خل و چلی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم جوابش رو بدم که سودا اومد حرف مون رو قطع کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ دوستم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خبر دسته اول برات دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شهلا هم گفت؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ لابد امیرتون از تارا خاستگاری کرده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سودا یکم تعجب کرد و بعد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد نوبت من و شهلا بود که داشتیم تعجب می کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب که چی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سودا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ گفت واسه امر خیر با خانواده اش بیاد خونت تمام خصوصیاتت رو براش گفتم که چه آدم گندی هستی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیخود اولاً که من ازدواج بکن نیستم دوماً در موقیعتش نیستم سوماً برو بهش بگو جوابم رده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شهلا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خله قیافه اش داد می زنه بدجور تو گلوش گیر کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خل خودتی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه کلی حرف زدیم و از همه خداحافظی کردیم و با سودا رو بوسی کردیم و سوار ماشین شهلا شدیم تو حرکت به سمت خونه بودیم که شهلا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ تارا امیر عجب جیگری بود حیف بی عرضه کج سلیقه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من کج سلیقه نیستم ولی نمی خوام ازدواج کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بالاَخره کی چی؟ همیشه که نمی تونی مجرد بمونی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخوداگاه یاد مادرم افتادم و روم رو کردم سمت پنجره حرف مادرم اومد تو سرم ( همیشه که نمی تونی مجرد بمونی بالاخره باید ازدواج کنی و شوهر داری رو یاد بگیری) آخ مامان کجایی که باز منو نصیحت کنی بگی ( هر دختری یه آقا بالاسر می خواد )اشک رو گونه ام روان شد و سُر خورد زیر چونه ام دوباره دلم بی قرارشون شد اردلانم که با این وضعیت رفته ماًموریت دلم واسه اردلان یه ذره شده هر موقع تلفنی باهم صحبت می کنیم اما، فایده نداره بعدش بغض می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم خونه. شهلا ماشین رو پارک کرد بدون اینکه نگاهش کنم و نفهمه گریه کردم رفتم تو اتاقم لباسم رو با یه لباس خواب تاپ و شلوارک یک دست سفید عوض کردم سرم به بالش نرسیده خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه سخته انتظار کسی را بکشی که بدانی،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ وقت، باز گشتی نخواهد داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و، اَبدیّتی است ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه سخته دلت بخواد برای دلتنگی هم که شده گریه کنی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غافل از اینکه، ممکنه دیگه اشکی نداشته باشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک هفته از اون روز هم گذشت امروز هفته دومِ که اردلان پیشم نیست امروز هم مثل همه روزها می رم دانشگاه الان ساعت دو بعد از ظهر است طبق معمول به خودم رسیدم لباس پوشیدم و پیش به سوی دانشگاه امروز شهلا نیست رفته خونه خودش رو یه سر بزنه برگرده امروز یه کم دلم گرفته به سودا گفتم نیاد دنبالم که خودم می خوام پیاده روی کنم تا دانشگاه همین طوری داشتم پیاده روی می کردم و به سمت دانشگاه می رفتم که از جلو یه توپ مستقیم خورد تو سرم، آخ مامان، سرم، یه دست به سرم کشیدم و ببینم که مسبب این کار کیه! چشمم خورد اول به توپ تو دستم بعد به پسری که جلومه، به به، چه جیگری، خوشگل، خوشتیپ، به به چه هیکلی ! خاک تو سرم من داشتم پسر رو دید می زدم اینم عینه ماست واستاده بِرّ و بِرّ منو نگاه می کنه به نظر میاد ۲۵ ، ۲۶ داشته باشه آخه مرد بزرگ تو بچه ای اومدی بازی ! به به دور و زمونه عوض شده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانوم، خانوم، خانوم خوشگل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ها !!! این چی گفت ؟!! خوشگل !نه دیگه وقتشه به حرف بیام .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بفرما توپت آقا پسر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببخشید خورد به شما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهم نیست اما تو عابر پیاده جای فوتبال نیستا !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توپ رو بهش دادم و دوباره گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ از شما که مشخصه ۲۵ یا ۲۶ داشته باشی بعیده بچه بازی در آوردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب چیه مگه !؟ بعضی اوقات حتی ما آدم های بزرگ هم نیاز به این داریم که برگردیم به دوران بچگی مون. مگه ما آدم بزرگ ها دل نداریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله بله ؟!!! این چه فوری پسر خاله شد ! در جا بهش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بهتره حواس تون رو بیشتر جمع کنید خداحافظ .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهم رو کشیدم رفتم بدون اینکه به حرفش توجه کنم که می گفت " آهای خانوم خوشگله حداقل اسمت رو بهم بگو " پا قدمم رو تند تر کردم و رفتم دانشگاه سارا رو دیدم که داره بهم دست تکون می دِه رفتم پیشش روی یکی از صندلی ها نشستم و کل ماجرا رو براش تعریف کردم و بعد استاد اومد درس داد چون لیست حضور غیاب نداشت گفت که اسامی مون رو بنویسیم. همه اسم هاشون رو نوشتن وقتی به من رسید نوشتم " عمو زنجیر باف " استاد در حال خواندن لیست بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد یکی یکی خوند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- محمد یوسفی، زهرا شمس، مهسا محمدی، سودا منجی، عمو زنجیر باف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همگی با صدای بلند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد که هنوز متوجه نشده بود و گیج بود گفت؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ عمو زنجیر باف؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز همگی با صدای بلند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد که تازه متوجه وضعیّت شده بود با حالت عصبی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ اینجا چه خبره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسری گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شما گفتی عمو زنجیر باف.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد با حالت عصبی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ این مسخره بازی کار کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم با افتخار دستم رو بلند کردم و گفتم؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ من استاد کار منه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آه، دخترم تویی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله چه مشهورم! چه استاد مهربون شد یهو. اردلان دستت درد نکنه که گذاشتی از موقعیتت نهایت استفاده رو ببرم مشهوری چه حالی می ده ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله با اجازه تون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کمتر شیطونی کن خانوم منش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- استاد ببخشید کمال هم نشین در من اثر کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کمال کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کمال من خانوم سودا منجیِ استاد .مگه نه سودی جون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش دیگه کلأ کلاس از صدای خنده بچه ها منفجر شد، بله دیگه ما اینیم بعد کلاس با صدای بلند استاد ساکت شد و بعد هم استاد کلاس رو تعطیل کرد و بعد طبق معمول با دوستان خل و چل کمی صحبت کردم بعد با سودا سوار ماشینش شدیم و پیش به سوی خانه سودا منو دم در خونه ام پیاده کرد و با کلی شوخی و خنده از هم خداحافظی کردیم و اون رفت منم رفتم تو خونه خب از بوی قرمه سبزی معلومه که شهلا اومده و غذا رو هم درست کرده رفتم لباسم رو عوض کردم و دست و رومو شستم و رفتم آشپزخونه و .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام شهی جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به به سلام ترتر ببین چه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چند بار بهت بگم اسم من تارا ست تارا منش انقد نگو ترتر ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بشین بابا، تو هم انقد به من نگو شهی اسم من شهلاست شهلا آزاد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو گمشو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم ایشالله باهمم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خفه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هم چنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خورده چرت و پرت گفتیم و ناهارمون رو خوردیم و من رفتم بالا تو اتاقم و شهلا هم رفت آماده بشه بره پیشواز رفیق صمیمی اش که تازه از دبی اومده یه خورده درس خوندم بعد خودم رو ولو کردم رو تخت به ثانیه نکشید خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شعر متن ؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایم کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای تو مهتاب شب های من است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایم کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من به صدایت دل بسته ام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایم کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من اوج مهربانی صدایت را می خواهم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایم کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای تو تنها صدایی است که من می شنوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ جوون این یه ماه عین برق گذشت البته به من خیلی سخت گذشت ولی دیگه مهم نیست واسه اینکه امروز داداش اردلانم میاد دلم واسش یه ذره شده صبح تند و سریع آرایش کردم و لباس پوشیدم الانم فرودگاهم منتظر اردلان. مسافرها همه جا هستن بدجور شلوغه ولی من هنوز داداشیم رو پیدا نکردم یه کم اطرافم رو می بینم نه نیست، پس کجاست؟ یه صدا از پشتم اومد از بس گیج بودم حالیم نبود که طرف از پشت سرم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ منتظر کسی می گردی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله منتظر برادرم هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم منتظر خواهرم هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو پی کارت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شما خواهرم رو ندیدی احتمالاً؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه دقت کردم صدا چقد آشناست برگشتم دیدم آخ جوون داداشی جونی منه، پریدم بغلش بوس بارونش کردم به به الان جمعیت فرودگاه فکر می کنن این دختره " من " خله .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- داداش جونی خودم دوست دارم، فدات بشم، آرد له شده خودم ، دلم واسه ات یه ذره شده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تارا دخترم بیا پایین بابا جان تا آبرومون نرفته !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از بغلش جدا شدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ لوس بی مزه، منو باش دلم واسه داداش خل و چلم تنگ شده بود حقا که همون آرد له شده ای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بریم خونه؟ به جون خواهری خیلی خسته ام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره والا قیافه اش داد می زد خسته اس منم دست از مسخره بازی برداشتم و با اردلان که تو یه دستش چمدون بود رفتیم تاکسی گرفتیم رفتیم خونه وقتی به خونه رسیدیم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ من که ماشینم تو پارکینگِ چرا با ماشین نیومدی دنبالم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اصن از موقعی که ماشینت رو گذاشتی رفتی ماًموریت من دست به ماشینت نزدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می دونستم، آجی خوشگله می رَم دوش بگیرم ناهار درست می کنی واسم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینقد مظلوم گفت که فهمیدم تو ماًموریت غذای درست و حسابی بهش ندادن گونه شو بوسیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ تا تو دوش بگیری ناهار حاضره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فدای آجی خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدا نکنه برو دوش بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اردلان رفت حموم منم رفتم لباسم رو عوض کردم و دستم رو شستم و رفتم آشپزخونه کتلت درست کردم با سالاد و مخلفات بعد ۱۵ دقیقه اردلان از حموم تر و تمیز اومد بیرون و بعد کلی تعریف کردن از غذا دو نفری با شوخی و خنده غذامون رو خوردیم بعد غذا رفت اتاقش بخوابه من ظرف ها رو شستم بدو رفتم سمت اتاقش که دیدم با بالا تنه لخت که یه شلوار ورزشی مشکی پوشیده با ریکاوی که سینه مردونه اش مشخص بود رو تخت لم داده داداشم ماشالله هیکلش بیست خوش تیپه خوشگل و همه چی تموم، که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ کاری داری ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الکی خودمو لوس کردم و با قیافه در هم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ناراحتی برم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کنار خودش رو تخت دو نفره اش اشاره کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بیا اینجا که ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم کنارش دراز کشیدم و اردلان یه دستشو گذاشت رو شکمم و نوازش کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نکن قلقلکم میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قربون خواهریم بشم که قلقلکش میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیافه ام رو مثه شرک مظلوم کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ واسم سوغاتی نیاوردی از ماًموریتت ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آوردم قربونت برم ببخش یادم نبود فردا بهت می دَم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قربون داداشی من دیگه برم بخوابم تو هم استراحت کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم بلند بشم که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برم لالا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امشب رو کنار داداشت بخواب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم از خدا خواسته قبول کردم همون طور تو سکوت بودم که دوباره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ پس چرا ساکتی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جونم داداشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا فضولیت گل نمی کنه پس ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهم نیس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خواهر فضول من امشب چش شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیچی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می دونستی دروغگوی خوبی نیستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب پس بگو چته آجی من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نبودی خیلی تنها بودم. دلم واسه مامان بابا تنگ شده، غرهای مامان رو دیگه نمی شنوم، بوس های بابا دیگه رو موهام نیست، داداشی تنهام نذار چرا همش می ری ماًموریت؟ من دلم داداشیم رو می خواد چرا مثله قبل باهام نیستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خودم اومدم دیدم اشک هام مثه بارون صورتم رو خیس کردن و اردلان داره اشک هام رو پاک می کنه همون طور که با سرانگشتش اشک هام رو پاک می کرد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نریز این اشکا رو عزیز دل داداش ببخشید خواهر خوشگلم باور کن با کارام مشغولم تو که می دونی سرم شلوغه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قول می دَم از این به بعد بیشتر کنارت باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد منو بغل کرد و موهام رو بوسید و دوباره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خودم از این به بعد موهای خوشگلت رو می بوسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو به خودش فشار داد و دوباره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بوی مامان رو می دی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو هم بوی بابا می دی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عزیزممم. دیگه نبینم مروارید از چشمات بریزه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خودم از این به بعد غر می زنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لبخند محو زدم دوباره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چه خبر از دانشگاه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- درس هات چطوره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مثل همیشه عالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آفرین خواهر خودم، فردا میام دانشگاهت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ها!! تعجب کردم اردلان هیچ وقت دانشگاه من نمی اومد چی شده می خواد بیاد؟؟؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هان !!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه ؟ چرا چشمات شده عینه وزغ شده؟ چیز عجیبی شنیدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من ؟! نه ؟! تو که هیچوقت دانشگاه نمی اومدی!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- معلومه تو دانشگاه یه آتیشی به پا کردی، فردا معلوم می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با تشر البته با جنبه شوخی:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ داداش؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جان داداش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیچی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قربونت برم نمی خوای بخوابی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو به خودش نزدیک تر کرد و تو بغلش فشرد و موهام رو نوازش کرد و به فکر خوبی های داداشم خوابم برد صبح شد با صدای اردلان بیدار شدم که گفت؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بدو دست و روت رو بشور بیا صبحونه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آفرین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای خواب آلود از خواب بیدار شدم و رفتم دستشویی دست و صورتم رو شستم و رفتم آشپزخونه کنار اردلان نشستم صبحونه رو خوردیم و هر کدام رفتیم اتاق خود من یه مانتو آبی آسمانی و شلوار مشکی جین پوشیدم مقنعه سر کردم رفتم جلوی میز آرایش یه ریمل زدم با یه رژ ، کیف دستیم رو برداشتم و رفتم از اتاق بیرون همون لحظه اردلان با لباس نظامیش اومد بیرون. داداشم واسه خودش جیگریه همه جوره لباس بهش میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به به داداش تیپت تو حلقم گیر کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بده واست درش بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره بی زحمت معلوم نیس امروز کدوم دختری رو می خوای به کشتن بدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واسم زن بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیخود ور دل خودم می مونی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو هم شوهر کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نوچ منم ور دلت می مونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می ترشیا !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه بابا ترش نکن می رَم دختر به خوشگل من کی دیده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای مامانم اینا ! قربون دهنت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بسه بریم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هم رفتیم پارکینگ سوار ماشین دنا اردلان شدیم گاز گرفت از پارکینگ خارج شدیم و رسیدیم دانشگاه. اردلان ماشین رو ورودی دانشگاه پارک کرد و به محض ورود ما دوتا دخترا همه چشماشون بگم چی ! عینه اسکناس ۵۰۰ تومنی درشت شده بود به خصوص بچه های اکیپ سانا، پارمیدا، آرسا. به به داداشم نیومده واسه خودش خاطرخواه جذب کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی رسیدیم محوطه دانشگاه به بچه های اکیپ شون توپیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوی چشما درویش، داداشم رو تموم کردینا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سانا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ وای مامانم اینا ، تارا داداش به این ماهی و جیگری داشتی رو نمی کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آرسا داداشم رو خوردیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرسا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چه جیگری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارمیدا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ جونم هیکل .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خفه همگی توجه داشته باشین داداشم لباس نظامی تنشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی به لباسش توجه کردن عینه ماست وارفتن در همین حین که اردلان تا الان ساکت بود خنده اش مثه بمب منفجر شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارمیدا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چه ناز می خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جونم داداش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هرسه تاشون رو می خوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هان!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سانا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ملک محبت

    00

    ضعیف بود دختره حى قش میکرد بعدا چه برادریه. که میزاره دوستش خواهرشو بغل کنه حتى اگه م،، ثله خواهرش بود غیرتش کجا رفت

    ۴ ماه پیش
  • سارا

    ۲۰ ساله 00

    عالی و آخرش هم هیجان انگیز و خوشحال کننده

    ۹ ماه پیش
  • عفت

    ۴۵ ساله 00

    قلمش ضعیف بود.چرا شبح آمد وچرا رفت دلیلی نداشت

    ۱۱ ماه پیش
  • mobina

    00

    دوبار خوندم بازم چیزی نفهمیدم تارا همش غش می کرد شبح از کجا آمد خوشمان نیامد

    ۱ سال پیش
  • فرزانه

    00

    دوس داشتم عالی

    ۲ سال پیش
  • دینا

    25

    پایانش خوشه یا نه ؟

    ۴ سال پیش
  • فتب

    ۵۹ ساله 00

    اره

    ۲ سال پیش
  • ‌‌

    30

    خلاصشو خوندم یهو قرم گرف:

    ۲ سال پیش
  • سَنَ نع

    10

    دستت درد نکنه ولی دختر رو خیلی ضعیف نشون دادی هی گریه میکرد و یه پاشون بیمارستان بود😑💖

    ۲ سال پیش
  • پریماه

    ۱۹ ساله 11

    ننوشت بودترسناک که عجب

    ۳ سال پیش
  • V_A

    110

    تو خلاصه نصف بیشتر داستان رو توضیح دادی😂

    ۳ سال پیش
  • مهدیه

    60

    اه اه حالم از شخصیت تارا له هم خورد یک سره گریه میکرد

    ۳ سال پیش
  • ...

    30

    داخل ژانرش نگفته بود ترسناک هم هست

    ۳ سال پیش
  • محسن سلم

    54

    اصلا خوب نبود . قلم مسخره ای داشت . انگار بچه پنج ساله قصه میگه

    ۴ سال پیش
  • ّّّ

    12

    خب من رمانو نخوندم ولی از قرار معلوم جلد دوم نیست و رمان نصفه هست من منتظر میمونم لطفایتوی قسنت نظرات بگین که کی جلد دوم میاد مرسی

    ۴ سال پیش
  • اسمم ب ت چ؟

    151

    رمانو کامل خوندم بازم میگم انقد مارو شکننده نشون ندین و اینکه تکلیغ اون شبح ها چی شد؟ اصلا هم ترسناک نبود

    ۴ سال پیش
  • RAHAII

    30

    چرا ترسناک؟!-_-به نظرم یه دور دیگه ژانرو نگاه کن!

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.