رمان ملکه منزوی به قلم نازنین آقایی
یه دخترکه پیله ای ازانزوا روبه سختی به دورخودش تنیده تاکسی نتونه واردخلوت وتنهایی هاش بشه…تاازورود هرمسافری به زندگیش جلوگیری کنه.هرمسافری که یه باردیگه باعث عروسک خیمه شب بازی شدن احساسش بشه.تاراحتتربتونه خاطرات شیرین مردی روکه بابی رحمی به اون بدترین خیانت ممکن روکرد مرور کنه…روزبه روز این پیله تنهایی رو مستحکم ترمیکنه تاباردیگه غرورش خردوتکه تکه نشه.این دخترغروری داره به وسعت دریا…این دخترمغرور میبخشه..مهربونی میکنه…عشق میورزه اماهمه ی خوبیاش روپشت غرورش پنهان میکنه .
ژانر : عاشقانه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۵۹ دقیقه
ژانر: #عاشقانه
خلاصه :
یه دخترکه پیله ای ازانزوا روبه سختی به دورخودش تنیده تاکسی نتونه واردخلوت وتنهایی هاش بشه…تاازورود هرمسافری به زندگیش جلوگیری کنه.هرمسافری که یه باردیگه باعث عروسک خیمه شب بازی شدن احساسش بشه.تاراحتتربتونه خاطرات شیرین مردی روکه بابی رحمی به اون بدترین خیانت ممکن روکرد مرور کنه…روزبه روز این پیله تنهایی رو مستحکم ترمیکنه تاباردیگه غرورش خردوتکه تکه نشه.این دخترغروری داره به وسعت دریا…این دخترمغرور میبخشه..مهربونی میکنه…عشق میورزه اماهمه ی خوبیاش روپشت غرورش پنهان میکنه .
مقدمه :
من ملکه ی تنهایی هایم هستم
غروری دارم
که برای تنها نبودن له نمی شود
قلبی دارم
که هنوز تیزی خنجر نامردی ایه عزیز ترینش درد میکند
زیبایی هایی دارم که
حراج چشم های بیگانه نخواهد شد
اینگونه است مشق شب های انزوا وارانه ی من
اینگونه است که به جای خیسی اشک بر گونه هایم
دفتری از خاطرات را سیاه میکنم
با جوهری به سیاهیه قلبی تیره شده
از خیانت و تنهایی
به انزجار از ملکه بودنی که هیچ کس فرمانبردارت نیست
شاهی که تاج و تخت دارد
اما خدم و حشم ندارد
تاجی دارم بر سر
اما نگین سر دسته اش را از من ربوده اند
مردی که زندگی ام بود
تمام سلطنتم را از من ربود
و من را در دنیایی از تنهایی تنها گذاشت
و حال انزواست که هجوم میاورد به سمته منی که ملکه ی خود بودم روزگاری
و این روزها من فقط ملکه ی منزوی ای هستم و بس
به نام خدا
*او بند باز بود
و اندر تمام شهر بدين پيشه
او يکه تاز بود
آرام چون پلنگ
آزاد چون نسيم
در آسمان چشم تماشاگران خويش
مي گستريد نقش
مي آفريد بيم
همچون عقاب قله نشين بلند راي
بر بند مي نشست
آنگاه با هزار فسون هراس خيز
بر حاضران نفس را
در سينه مي شکست
در زير آسمان
سرمايه اي نداشت به جز جان و ريسمان
ليکن چه جان که بود سراپا خراب دل
دل پاي بند مهري بي پا و جان گسل
افسوس بر پلنگ که مهتابش عاقبت
از صخره مي کشاند بر دره هلاک
اندوه بر عقاب که او را شکار خرد
از قله هاي سر به فلک مي کشد به خاک
يک روز روي بند
در جست و خيز بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبر رهگذار زندگي ومرگ و نام و ننگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سرنوشت خويشتن اندر ستيز بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر ميان مردم ديگر نشسته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيک چشمه مانده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآغوش ها گشود و به يم پاي ايستاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر را بلند کرد و به سوي ستارگان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست بوسه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفواره زد غريو تماشاگران او
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصد پاره شد سکوت بلورين جايگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخم گشت تا ستايش فتح غرور را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر چشم هاي دختر زيبا کند نگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلغزيد روي بند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافتاد از طناب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافسوس برپلنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاندوه بر عقاب*
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول نوشیدن کافی میکسم بودم که با تقه ای که به در خورد با آرامش فنجونه قهوه رو رو میز گذاشتم و اجازه ی ورود رو صادر کردم .بنفشه وارد اتاق شد این دختر تنها کسی بود که نیازی به دیدن چهره ی جدی من نداشت از همون بچگی هم از من حساب نمیبرد و این رفتارش گاهی اوقات زیاد از حد رو اعصابم بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی دیدم ساکت و صامت وایستاده و به من اجازه ی غرق شدن تو فکر و خیال داده به خودم اومدم و گفتم :چی شده بنفشه ؟برای چی اومدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یکی از سهامدارا اومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سهامدار؟برای چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانم شیروانی سهامداره عمده ی استراحتگاهی که جدیدا توی فروشگاه افتتاح کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب که چی ؟برای چی اومده؟اومده اینو به من بگه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه بدونم به من که نگفت اصرار داره خودتو ببینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت ضربه ای به میزم میزنم و میگم :صد دفعه گفتم تو محله کار با من صمیمی نشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایشی میگه و بدون جواب دادن از اتاق خارج میشه و این دختر زیاد از حد رو اعصاب منه و کاش اینقدر دوستش نداشتم و از اون مهم تر اینقدر تنها نبودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای تق تق کفش های پاشنه بلندی که به پارکت دفترم کوبیده میشه مسبب اینه که نگاه مغرورم رو به چشم های زنی که تماما از سر و روش ادا میریزه بدوزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا نگاه من رو به خودش خیره میبینه با صدای نازکش پنجه رو تارهای عصبی ام میکشه :خانم پارسین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصبی میشم و از اینکه یکی بالا سرم عین طلبکارا بایست و باهام با این لحن حرف بزنه اصلا خوشم نمیاد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بشینید خانم شیروانی نشسته هم میتونید حرف بزنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ناز روی یکی از صندلی های دفترم میشینه و میگه :قهوه لطفا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهام رو بالا میندازم و حقه این زن دو تا کشیده ی آبدار نیست ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فک نکنم موندنتون به قدری طولانی بشه که به صرف قهوه مهمونتون کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم هاش تو هم میره و جمله ی زودتر شرت رو کم کن رو از توی جمله ام برداشت کرده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص نشان اسمی رو روی میزم کوبید که با تعجب پرسیدم :این دسته شما چیکار میکنه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این برای یکی از کارمنداتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خودم اینو میدونم دارم از شما میپرسم نشان اسم کارمند من دسته شما چیکار میکنه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز صدای بلندم ترسیده بود میتونستم کم شدن اون غروری که از اول تو اتاقم پاگذاشت بود رو ببینم با صدایی که به لرزه افتاده بود گفت :خوب یعنی چیز شد این خانم کارمند دوستش رو توی استراحتگاه اورده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت بهش چشم میدوزم و شماره ی 1 تلفن رو میزنم همینکه بنفشه جواب میده میگم :بیا دفترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر که باز میشه و بنفشه قدم جلو میذاره نشان اسم رو بهش میدم و میگم :این دختره رو صداش بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنچ دقیقه هم نمیگذره که بنفشه با دختری لاغر اندام و ضعیف وارد اتاق میشه دختر به شدت رنگ پریده میزد و میتونستم اون لرزه ای که از ترس تو جونش افتاده بود رو حس کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قدم هایی لرزون بهم نزدیک و نزدیک تر میشن که با قیافه ای جدی رو به بنفشه میگم :تو مرخصی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه که از اتاق خارج میشه از جام بلند میشم و با قدم های مقتدرانه به دختر نزدیک میشم نشان اسمش رو به طرفش میگیرم و میگم :این مال تو اه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی هیچ حرفی فقط سرش رو تکون میده که داد میزنم :برای من سر تکون نده من رئیستم پس یا باید بله بگی یا خیر در بیشتر مواقع هم باید بگی چشم فهمیدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلرزشش بیشتر میشه و من اون بله ی به زور در اومده از تارهای صوتی اش رو میشنوم .با حرص میگم :برای چی این خانم نشانت رو گرفته ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکهاش سرازیر میشه و با گریه میگه :خانم ببخشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد میکشم :یک کلمه بگو چرا ؟چرا تویی که کارمند منی اجازه میدی یه غریبه نشانت رو ازت بگیره ؟من ریستم من اینجا استخدام و اخراج میکنم من کارمند ضعیف و تو سری خور نمیخوام که یه مشتری ازش کولی بگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم شیروانی که طی این مدت فکر میکرد من دارم اون دختر رو مواخذه میکنم و خوشحال پا روی پا انداخته بود و با لذت به این صحنه نگاه میکرد با شنیدن این حرف از زبون من بادش خوابید و با بهت گفت :خانم پارسین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به دخترک باز داد میکشم :برای چی این خانم به خودش این جرائتو داد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترک فرصته توضیح پیدا نمیکنه وبه جاش خانم شیروانی میگه :ما توی اون استراحتگاه پول نمیدیم که فرد اشتباهی قهوه ی رایگان نصیبش بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی تمسخر آمیز روی لبهام میشینه و با لحنی تحقیر آمیز میگم :یعنی شما اینقدر ندارید که به خاطره یه قهوه اینقدر خودتونو به آب و آتیش میزنید ؟میخواید براتون سفارش بدم که از تایوان یکی از بهترین قهوه ها رو براتون بیارند ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتش سرخ شده نیش تحقیرم بدجور عصبی اش کرده اون هم صداش رو رو سرش میندازه و با جیغ میگه :من توی استراحتگاه شما ده ها ملیون سرمایه گذاری نکردم که این جوابم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خونسردی پشت میزم میشینم و برگه ی فسق قرارداد رو جلوش میذارم و میپرسم :چقدر سرمایه گذاری کردید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بهت میپرسه :چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به سینه بهش خیره ام و سوالم رو دوباره تکرار میکنم :مبلغی که سرمایه گذاری کردید چقدره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت میگه :میخواید معامله رو فسق کنید هیچ میفهمی داری چیکار میکنی من اولین و بیشترین سهم رو بین سهامدارای اون استراحتگاه دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر خنده میزنم و میگم :ما مسابقه ای برای اول دوم بودن نذاشتیم من هم نیازی به پول شما ندارم اگر هم قبول کردم اون استراحتگاه سرمایه گذاری داشته باشه به خواست هیئت مدیره ی فروشگاه بود و بس وگرنه من خودم از پس هزینه هاش بر میام و مطمئنن از سود بیشتر هم بدم نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص مبلغ پول رو میگه و من هم براش چک روز میکشم و بی بدرقه از اتاقم بیرونش میکنم و خوب حالا میرسیم سر وقت مقصره اصلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به دخترک که لرزشش کمتر شده بود و خیالش راحت از نگرفتن اخطاری از طرف رئیس بد اخلاقش میکنم و میگم :خوب بر میگردیم سر موضوع اصلیمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترک نگاه شرمنده اش رو به زمین میدوزه که داد میزنم :تا حالا دیدی من ریئس از یکی از این مغازه های فروشگاه که نصفه بیشترش مال خودمه مجانی چیزی بگیرم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمغازه مال منه ،جنس مال منه ،همه چی مال منه اما نه چیزی رو برای خودم رایگان میخوام نه برای فک و فامیل و اقوام پس تو به چه اجازه ای دوستت رو به صرف یک فنجون قهوه توی استراحتگاه پاساژه من که نصفه ملت به خاطره نداشتن پول توش پا نمیذارن دعوت کردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر جوابی نمیده که با بی رحمی نشان اسمش رو ازش میگیرم و میگم :اون زن حق نداشت نشانت رو بگیره چون کاره ای تو دم و دستگاه من نبود که برای من کارمند اخراج و استخدام کنه اما من هستم من میتونم و تو اخراجی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر به گریه می افته و التماس میکنه :خانم تو رو خدا ،خانم ببخشید غلط کردم به خدا خسته بود تازه از سرکار برگشته بود کلید خونه رو نداشت هر دوتامون یتیمیم به زور کارکردن اجاره ی خونمونو میدیم منو اخراج کنید دوستم یه تنه نمیتونه خرجمونو بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدل نمیسوزونم و دل سوزوندن کاره من نیست و هیچ وقت هیچ کس دلش برام نسوخت که من دل سوختن بلد بشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط یک کلمه میگم :بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دختر به ناچار بیرون میزنه آوازه ی خانم پارسین بودن بدجوری بین کارمندا پیچیده و میدونن حرف خانم رئیس دوتا نمیشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترک که از در بیرون میزنه دوباره دکمه ی 1 تلفن فشرده میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای عصبی بنفشه تو گوشی میپیچه :بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این دختره که فرستادمش بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیپره وسط حرفمو من همیشه متنفر بودم از این بی احترامی های گاه و بیگاه این دختر .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیگه چیه ؟میخوای بدم چهارتا چپ و راستشم کنن ؟اخراجش کردی دیگه دردت چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بنفشه اون زبونتو غلاف کن فهمیدی ؟من هرکسی نیستم که اینطوری باهاش حرف میزنی اون دختره هم بفرست یه شعبه ی دیگه نگو من گفتم خودت برو بهش بگو دور از چشم من داری اینکارا رو میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای بنفشه نرم میشه :خب آخه چه دردته دردت به جونم وقتی خودت اینقدر خوبی چرا میخوای خودتو بد نشون بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابم میشه کوبیدن گوشی و من بدم و بد میمونم که اگه بد نبودم پس درده این ملت همیشه با من دشمن چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ناهار رو به بنفشه میگم :من میرم خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برنمیگردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه خسته ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه برو به سلامت خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابش میشه تقه های کفشم روی کف سالن و من همیشه از خداحافظی بدم میومد از همون اول خداحافظی برام بوی دل کندن داشت از اون دل کندنایی که فقط 7 سالت و وقتی بابات میخواد بره مسافرت و تو خودتو براش لوس میکنی و سفارش کلی سوغاتی میدی خوشحال و شاد ازش خداحافظی میکنی و اون آخرین خداحافظی ات با بابا جونیت میشه خداحافظی ای که داغ دوباره سلام دادن رو رو دلت میذاره و تو دیگه باباتو نمیبینی از همون خداحافظی هایی که توی 9 سالگی وقتی داشتی از خیابون رد میشدی و مامانت هلت میده کنار و ماشین خودشو زیر میگیره زیر لب مامانت میشنوی و تو حتی فرصت نداشتی جواب خداحافظی مادرت رو بدی ...و من از همون روز یاد گرفتم جواب خداحافظی مثل سلام واجب نیست و من دیگه خداحافظی نمیکنم ،مگر اینکه اون شخص برام مرده باشه چون وقتی کسی که دوستش داری رو به خدا بسپاری و اون شخصم عزیز کرده ی خدای مهربونش باشه برای کمتر زجر کشیدنش میبرتش پیش خودش تا زیر بال و پرش بگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز همون خداحافظی هایی که اون مثلا مرد هیچ وقت به زبون نیاورد و من هم به زبون نیاوردم نه اینکه دوستش داشته باشم نه فقط نمیخواستم مورد لطف و مرحمت خدا قرار بگیره همونطوری که خودش نخواست خدا حافظه من باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*وقت طلاست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما نه وقته خداحافظی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه حتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهن قراضه هم نیست *
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزهام با نهایت بی حوصلگی سر میشه و من گاهی اوقات تو هدف خلقتم میمونم و این همه بی حوصلگی و بیکاری میتونه چه دلیلی داشته باشه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حوصله مشغول دیدن مستند راز بقام گاهی اوقات حتی به این حیونا هم حسادت میکنم که حداقل گریز و ستیزی دارن و زندگی اشون به یکنواختی من نیست ،یه خط صاف و ممتدد که تا وقتی عمرم به سر نیاد همچنان یکنواخت مسیر زندگی خودش رو طی میکنه از این یک نواختی خسته بودم دلگیر بودم از این زندگی ای که بعد از اون هیچ فراز و نشیبی نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشرف مخلوقاتم و به زندگی حیوونا حسادت میکنم پوزخندی برای خودم میزنم و واقعا هدفت چی بوده از خلقت من خدا جون ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن به این باور رسیدم که اگه از حیونا کمتر نباشم بالاتر هم نیستم بیشتر مردم اطرافم هم همینن اما اونا به رکی من نیستن بعضی از حقایق هست که این روزها ما آدما خودمونو پشتش پنهان میکنیم درست مثل یه پارچه ی سیاه که روی چشمهامون بستیم و گریزون از نور خورشیده حقیقت خودمونو به کری و کوری زدیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرق ما کم از ماشین یا حیون نیست میخوریم میخوابیم کار میکنیم و گاهی هم تولید مثل ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن توی زندگی خودم فقط نقش یه ماشین پولساز رو دارم خودم باور دارم و نیازی هم به منکر شدنش ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما این پول کجای زندگی من دستمو گرفت ؟توی هفت سالگی که من بابا میخواستم برام بابا شد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی نه سالگی که مامانم زیر ماشین رفت برام پناه شد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی این 4 سالی که از تنهایی عین مار به خودم میپیچم برام مسکن شد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتونست جبران کنه درده نبودن اون نامرده از خدا بی خبرو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتونست التیام بده غروره زخم خوردم رو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتونست مرهم بذاره روح تیکه تیکه از زخم زبون ها و اسیب های اطرافینام رو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپول فقط برای من غروری آورد که به واسطه ی اون تمام اطرافیانم رو از دست دادم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغروری که میدونم باعث تمام زخمامِ و هنوز که هنوزه تابه خار به پاش رفتن رو ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحو فکر و خیال حس میکنم ورود اون بنفشه ی همیشه خیره سر رو به خونه ام و عجب اشتباهی کردم برای گوش سپردن به حرف عمه برای زندگی کردن تو عمارت بزرگش که یکی از خونه هاش برای من باشه و همسایه ی بغلی اش این بنفشه ی همیشه نافرمان .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه بی توجه به من به سمت آشپزخونه میره و بعد از دقایقی با ظرف غذایی به سمت من میاد و بعد از گذاشتن سینی روی میز روی کاناپه ی روبه روم جا میگیره و پا رو پا میندازه بی حوصله نگاه بی روحم رو به صورتش میدوزم و این دختر بیش از اندازه زیباست و حتی اگه زیبا هم نبود اون شور و نشاط همیشه تو وجودش بوده زیباش میکرد ،اون لبخند همیشه روی چهره اش خودنمایی کرده عامل مهمی تو این زیبایی بود نه منه 27 ساله ای که از زخم روزگار و جدیت و غرورم سن 27 سالگی رو یدک میکشم اما روحا و جسما 50 سالمه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه که نگاه خیره ام رو به خودش میبینه بعد از دقایقی به جوش و خروش می افته و میگه :چیه ؟نگاه میکنی ؟ناهارتو بخور همیشه باید بیام لقمه بذارم دهنت ؟خودت نمیتونی ؟خودت عقل نداری ؟شعور نداری ؟کسی نیاد بهت سر بزنه باید از گشنگی بمیری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی روی لبم میشینه و منظور بنفشه از کسی خودش و عمه است دیگه نه ؟وگرنه منکه برای کسی مهم نیستم و حتی اگر هم باشم کسی رو ندارم که اگه بود عین یه اشغال پرت نمیشدم یه گوشه و بی سر و صدا زندگی ام رو نمیکردم .حس زمانی که فکر میکردم واسه یکی مهمم اینکه واسه یکی عزیزم لذت بخش بود عین خواب عمیقی که حتی اگه رنج و دردی هم داشتی به واسطه ی اون توی دنیای بی خبری میرفتی و هیچ خبر از دنیای واقعی نداشتی یه دنیای فانتزی که توش خبری از درد و غم نبود و من این روزها عجیب دلتنگ اون روزهام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما حیف که شاهزاده ی سوار بر اسب سفیدم ثابت کرد که پادشاه دنیای خیالی من نبود ،نبود که رهام کرد ،نبود که نامردی کرد با خنجری که پشتم نشست مهر تایید به تمام نامردی هاش زد .کاخ ارزوهام رو رو سرم اوار کرد و به سرعت باد و لطفات نسیم از من گذشت ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*در این بازار نامردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دنبال چه میگردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی یابی نشان هرگز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو از عشق و جوانمردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرو بگذر از این بازار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز این مستی و طنازی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگر چون کوه هم باشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر این دنیا تو می بازی *
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه پوفی میکشه و از جاش بلند میشه قاشق رو پر از برنج و خورشت میکنه و به سمت دهن من میاره اشتهایی برای خوردن نداشتم اما خوب اجباره دختری مثل بنفشه که حتی از من حساب نمیبرد مجبور به خوردنم کرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اون روزا بود که نای انجام هیچ کاری رو نداشتم حتی مردن از اون روزا که نه حوصله داری نه اشتها نه کاری برای انجام دادن از اون روزا که فقط دلت دراز کشیدن رو تخت رو میخواد و از بیکاری خوابیدن آدم وقتی بهونه ای برای زندگی نداشته باشه درد میکشه ،از بیکاری و یکنواختی درد میکشه مثل منی که کاسه ی چه کنم چه کنم دستم گرفتم برای انجام دادن کاری متفاوت تر از تمام اونهایی که این همه مدت انجام دادم .میشه منی که یه زمانی تیکه گاه داشتم و با وجود اون هیچ وقت اینطوری کسل نمیشدم اینطوری بی حال که حتی نای تکون دادن دستم رو ندارم اینطوری مرده که تنها توانایی ام تکون دادن مردمک چشمهامه ،درد داره تویی که با تمام بد بودنت دورت رو کلی ادم گرفته بود با رفتن یه نفر از زندگی ات تنهای تنها بشی و همدمت بشه دفترچه خاطراتی که گاهی به محرم راز بودن اون هم شک بکنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*درد یعنی ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر آوار کسی بمونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه قرار بود تکیه گاهت باشه ...*
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه بعد از خوروندن تمام غذا به معده ی بیچاره ی من میپرسه :فردا نمیای شرکت ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری به علامت منفی تکون میدم که باز میگه :فروشگاه هم نمیای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایندفعه جوابم میشه بالا انداختن ابروهام به نشونه ی نفی که بنفشه با حرص میگه :پس میخوای چیکار کنی ؟دو روز در هفته میای فروشگاه ماهی دوبار شرکت ؟این کارو زندگیه تو برای خودت درست کردی ؟میشینی خونه یا تلوزیون میبینی یا کتاب میخونی یا میخوابی غذا هم که شکر خدا به زور باید بیام بریزم تو حلقت میشه توضیح بدی این چه نوع وضع زندگیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی خیال شونه ای بالا میندازم و میگم :به این وضع زندگی میگن زندگی سگی از یه آدم بی حال و حوصله که حوصله ی خودش رو هم نداره اینقدر راجب شیوه ی زندگی اش نپرس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دِ اخه بیشعور من تو رو عین خواهرم دوست دارم مگه میتونم ببینم نشستی خودتو پر پر میکنی برای یه آدم خائن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون آدمه خائن مرد اینقدر بحثش رو پیش نکش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرد ؟پس چرا هر ثانیه بهش فکر میکنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بهت انکار میکنم انکار مردی رو که همیشه تو خیالم هست اما نمیخوام بقیه بفهمن که من چقدر زخم خوردم چقدر آسیب دیدم نمیخوام کسی بدونه که اون هنوز برای من زنده است نمیخوام کسی حتی حس کنه که من لعنتی هنوز دوستش دارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*دوست داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرد است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه دردی که از پای بیفکند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوست داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزخم است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزخمی که انسان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست خویش بر قلب میزند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجریانی تند و دائم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز مبدا تا مقصد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوست داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریاد همیشگی قلبها است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دردی است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه مرحمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرد است *
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون ارزش فکر کردن رو نداره که من دائم بهش فکر کنم درده من اینه که من اینقدر تنها و بدبختم که با رفتن اون همه تنها گذاشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغلم میکنه که با حرص به عقب هلش میدم و داد میکشم :من بدبخت هستم تنها هستم اما کسی اجازه ی دلسوزی برای من رو نداره تو حق اینکه بهم ترحم کنی رو نداری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه با ناراحتی میگه :ترحم چیه ؟من فقط دارم میگم تو منو عمه رو داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من هیچی ندارم شما هم تنهام میذارید شما هم یه روز میرید و من تنها تر از اینی که هستم میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه سعی در آروم کردن حالت هیستریکم داره :هیــــــــــــــس آروم باش هیچ کس قرار نیست تنهات بذاره ببین ما هستیم چه بخوای چه نخوای تنهات هم نمیذاریم حتی اگه خودت بخوای پس بهتره اینهمه عذاب دادنه خودت رو بس کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنان میلرزم حالت های عصبی ام رو که میبینه با ترس به سمت اشپزخونه میره و ثانیه ای نمیگذره که با بسته ی قرصهام و لیوانی اب که ذرات ریز اب از سرماش رو دیوارهای شیشه ایش سعی در فرار دارن به سمت من میاد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرصهام رو که به زور تو دهنم میچپونه بعد از 5 دقیقه کرختی و سنگین شدن دست و پاهام نشون دهنده ی اثر کردنشونه و من از این حالت های عصبی متنفرم از این حالت هایی که نشون میده بعد از رفتن اون من چقدر شکسته و اسیب دیده ام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی کاناپه ولو میشم و میگم :میخوام تنها باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از اینهمه تنها بودن چی نصیبت میشه ؟بگو شاید من هم باهات همراه شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی نمیدم که میگه :فردا بیا شرکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میای وگرنه به عمه میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هرکاری دلت میخواد بکن خودت میدونی من از هیچکس حساب نمیبرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره اما حداقل برای عمه احترام قائلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من شرکت نمیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دِ آخه اون شرکت نباید یکی رو داشته باشه که به کارهاش رسیدگی کنه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس تو برای چی حقوق میگیری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من حقوقه یه مشاوره و دست راست رئیس رو میگیرم نه حقوقه رئیسو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مشکلت پولِ ؟هر چقدر میخوای بگو همونو بهت میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واااای ممنون از لطفتون قربان اینقدر دست و دلبازی نکنید ورشکست میشید حرف اخرم یا فردا صبح با اون ماشین خوشگلت میای دنبالم با هم بریم شرکت یا با عمه میام سر وقتت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اتمام جمله اش درب خونه به هم کوبیده میشه و من بی حال و کسل از جا بلند میشم تا به سمت اتاقم برم و ذره ای خواب رو برای قوت بخشیدن به این تن خسته امتحان کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جلوی کتابخونه که رد میشم دلم تاب نمیاره و راهم رو کج میکنم به سمت آشپزخونه تا خودم رو به صرف یه هات چاکلت داغ توی بالکن با یکی از کتابهای دوست داشتنیم دعوت کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت قفسه ی کتابخونه که میرم دست میبرم و کتاب آنا کارنینای تولستوی رو از قفسه بیرون میکشم همون کتابی که بعضی جاهاش شباهت بی اندازه ای با زندگی من داشت . با خیالی آسوده به سمت بالکن میرم و روی صندلی گهواره ای میشینم و خودم رو تاب میدم لبخندی از این حس شیرینِ لحظه ای گوشه ی لبم میشینه و گاهی اوقات دقایق چقدر شیرین و دلپذیر میشن ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهات چاکلتم رو مزه مزه میکنم و کتاب رو باز میکنم هنوز شروع به خوندن نکردم که تصویر خاطرات قدیمی پیش روی چشمهام قد علم میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir/
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارم روی نیمکت میشینه و میگه :فکر نمیکردم اهله ادب و ادبیات باشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپر غرور بدون ذره ای انعطاف میگم :چرا فکر میکنی همه باید مثل خودت بی سواد باشن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند میخنده و من حرص میخورم از این خنده ی بلندی که نگاه ها رو به سمت ما خیره کرده خونسردی دقایق پیشم رو از دست داده میگم :میشه نیشتو ببندی و بری ردکارت خوشم نمیاد منو با تو ببینن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشاره ای به بچه ها میکنه و میگه :کیا ؟بچه های دانشگاه رو میگی ؟نترس همه میدونن چه آدم نچسبی هستی و از اون بهتر میدونن که پسره خوشتیپ و اجتماعی ای مثل من هیچ وقت سمت تو نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام رو گرد میکنم و این مرد خدایِ اعتماد به نفسه پوزخندی تحقیر آمیز رو لبهام نقش میبنده و جوابش رو نمیدم و چه دلیلی داره با دهن به دهن گذاشتن باهاش شائن و فرهنگ خودم رو پایین بیارم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی که ازم نمیگیره پوفی میکشه و با حرص میگه :دلیل اینهمه غرورت چیه ؟فکر کردی کی هستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز هم جوابش سکوت و خوندن جنگ و صلح تولستوی و کتابای تولستوی همیشه مورده علاقه ی منه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی که نمیگیره با حرص از جاش بلند میشه و به سمت دوستاش میره و من میدونم نقشه ی پلیده تو ذهن این پسرای احمق دانشگاهی رو /
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز یاد اوری حرص و جوش خوردن هاش لبخندی رو لبم میشینه و به ثانیه نمیکشه که لبخند رو لبام خشک میشه و چه گیج بودم منی که تو دام اون افتادم با دونستن تمام اون نقشه هاش شاید نقشه اش عوض شده بود اما در هر صورت آدمی که از اول با نقشه پیش اومده تا انتها با نقشه پیش میره نقشه ی 1و2 داره اما در هر صورت نقشه داره و چه بی رحمانه شکست اون غروری رو که از اول خاره چشمهاش بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*ای وای بر اسیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکز یاد رفته باشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبر دام افتاده باشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصیاد رفته باشد *
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکتاب رو میبندم و فکر میکنم به اندازه ی کافی خوندم همون یک جمله و تجدید اون خاطره برام کافی بود تا روز بدم بد تر بشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکتاب و فنجون خالی رو بر میدارم و بعد از مرتب کردن همه چی به اتاقم میرم و خودم رو مهمون خوابی دلپذیر میکنم که بر خلاف زندگی من هیچ وقت تکراری نمیشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای زنگ ساعت از خواب بیدار میشم و با چشمهایی که هنوز از خواب میسوختن خیره به ساعت روبه روی تختم خمیازه ی بلند و بالایی میکشم با دیدن عقربه های ساعت که 7:30 صبح رو نشون میدادن ضربه ای به سرم میزنم و سریع گوشی رو از روی دروار بر میدارم و با بنفشه تماس میگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش که توی گوشم میپیچه میپرسم :کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن عصبی ای میگه :تو آدم نمیشی دیگه نه ؟دارم میرم خونه عمه با عمه بیام سراغت حداقل تکلیفتو مشخص کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وایستا سر جات ببینم خواب موندم الان حاضر میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عجله نکن یه لقمه صبحونه هم بخور ضعف نکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی خداحافظی گوشی رو قطع میکنم و با عجله مسواکی به دندونام میزنم و آماده میشم شاید از کسی نمیترسیدم اما جدا این روزها اعصاب هیچی رو نداشتم حتی عمه ی مهربونم رو که با تمام تلخی های من شیرین میکنه مزاج به زهر نشسته ی این سالهام رو عمه ای که با تموم دلتنگ بودنم براش نمیخوام ببینمش چون تحمل نصیحت های ریز و درشتش رو ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد شرکت که میشم همه ی کارکنا چه اون هایی که توی سالن بودند و چه اونهایی که توی اتاق هاشون بودند بیرون اومده و و ادای احترام میکنند بنفشه زیر گوشم ویز میزنه :اصلا آدم کیف میکنه با تو میاد بیرون همچین ابهت داری که انگار وزیر یا پادشاه کشوری چیزی هستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره ام رو ندید رد میکنه و به سمت در اتاقم میره درب رو باز میکنه که با معاون و مدیر مالی و یک سری از هئیت مدیره رو تو اتاقم میبینم ابروهام بالا میپره اما همچنان پر غرور به سمت میزم میرم صندلی رو عقب میکشم که آقای شریفی معاون کل پوشه ای رو رو میزم میذاره و میگه :این نقشه ی مجتمع تجاری سفیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونطور که دستم روی صندلی خشک شده میگم :من هنوز حتی نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشریفی-لطفا درک کنید وقتی که اداره ی شرکت رو به عهده میگیرم مضطرب میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهام بالا تر میپره و این مرد خیلی خودش رو دسته بالا گرفته و مگه کسی ازش درخواست کرده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو صندلی ام میشینم و میگم :اگه اینقدر مضطرب و نگران اید پس چرا امضاش نکردید؟هنوز نمیتونی اید امضای منو جعل کنید ؟چرا خودسر مثل دفعات قبلی برای خودتون قرار داد نمیبندید و قرار داد لغو نمیکنید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه وضوح جا خوردنش رو میبینم رنگ پریده اش خبر از افتضاحی که سعی در بالا آوردنش داشت میداد کاملا واضح بود از اینکه من خبر داشتم جا خورده اما سعی در لا پوشی داشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشریفی-شایعه فقط شایعه است به خاطر اینکه شما سرکار نمی اومدید باعث شده که شایعات رو باور کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسط حرفش میپرم و میگم :من معمولا سه شنبه ها و پنجشنبه ها میام سرکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادامه ی حرفم رو تو هوا میقاپه و میگه :شما باید شنبه ،یکشنبه ،دوشنبه و چهارشنبه هم بیاید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقیافه ام سخت میشه و خیلی دلم میخواد اینجور مواقع تربیت خانوادگی و اتیکت اشرافی مابانه ام رو کنار بذارم و بهش بتوپم (به تو هیچ ربطی نداره )اما ناچار با همون قیافه ی سخت و سرد میگم :به خاطر ترافیک نمیخوام بیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقیافه ی هئیت مدیره تو هم میره و بهم دیگه خیره میشن و بهتشون رو باهم به اشتراک میذارن این بین فقط بنفشه است که انگار داره لذت میبره از دیدن این دعوای لفظی بین من و شریفی و خوب شد این دختر به زور هم که شده من رو همراه خودش آورد تا حساب کار دست این اقای نسبتا محترم بیاد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقای شریفی سری تکون میده و میدونم این سر نه نشانه ی تفهیم نه نشانه ی تحسین بلکه نشانه ی تهدید برای منیِ که حتی طوفانهای کاترینای آمریکا هم به سختی تکونم میده و نابودی کسی مثل شریفی برام کاری نداره و من فقط منتظره یه حرکت نابه جام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرونده رو تو دستم میگیرم و بدون اینکه حتی زحمت باز کردنش رو به خودم بدم رو به شریفی میگم :این بهترین کار و ایدیه که میتونی بدی ؟تمام توانت در همین حده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقای امیری دستیار شریفی میگه :مطمئن نیستم ،اما....میشه بگید چه چیزش رو دوست ندارید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونسرد دست به سینه به صندلی ام تکیه میکنم و میگم :چطور میتونم بدونم ؟من فقط عنوانش رو دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره بهت که قاطی قیافه های جمع میشه و من گاهی بیش از اندازه لذت میبرم از این همه عجیب بودنم برای مردم !بنفشه لپ هاش رو پر باد میکنه تا از اون خنده ی تا پشت لب هاش اومده جلوگیری کنه ادامه ی حرفم رو میگیرم و میگم :اگه این بهترین کاری که میتونی انجام بدی و درباره اش مطمئن نیستی ،پس دوباره باید انجامش بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به شریفی میگم :شما چی فکر میکنید آقای شریفی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی مضحک که در پسش حس تنفره عمیقش رو نسبت به خودم حس میکنم رو لب مینشونه و میگه :من خیلی زود یه نقشه ی جدید طرح میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوشه ی مربوط رو جلوش پرت میکنم و متقابلا لبخندی نصفه و نیمه میزنم و بهش خیره میمونم بعد از دوئل نگاه های من و شریفی و در آخر مغلوب شدنش رو به همه میگم :مرخصید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ی افراد حاضر البته به جز بنفشه از اتاق خارج میشن بنفشه خنده اش رو ول میکنه و قهقه های بلنده این دختر حتی به من پر از مردگی هم زندگی میده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیا پر از آدمهای مرده شده آدمهای مرده ای که آرزویی ندارند و فقط نفس حروم زندگی بی روحشون میکنن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای اینجور دسته از آدمها داشتنه یکی مثل بنفشه ضروریه یکی که تو اوج بی نشاطی نشاط بخشه زندگیه کسالت بارمون باشه یکی که منبع انرژی باشه برای مایی که از کمبوده انرژی هر روز به زوالمون نزدیک تر میشیم بنفشه معنای زندگی بود برای منی که تمام زندگی ام رو از دست داده بودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تموم همه چیز بودنش برای من رو بهش میتوپم :نمیری تو چته ؟چی اینقدر خنده داشت ؟که 10 دقیقه است یه بند داری میخندی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که از خنده یکی از دستهاش رو بنده شکمش کرده بود و دست دیگه اش رو مشت و به پاهاش میکوبید بریده بریده گفت :واییی خدا قیافه ی شریفی رو دیدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی رو لبم میشینه و این دختر منو کور فرض کرده انگاری .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده اش که تموم نمیشه با حرص میغرم :بنفشه برو سرکاره ات ببینم سرم رفت از بس عین کارکترهای کارتونی بیخ گوشم خندیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه اما عادت به این گوشت تلخی های من داره به دل نمیگیره و با بخشش باز هم منو پیش وجدانم سر شکسته میکنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارهای شرکت تو این دو هفته ای که نبودم حسابی بهم ریخته و من برای اولین بار میخوام دست از لجاجت بر دارم و به جای کنج خونه نشستن این مدت رو مشغول رسیدگی به کارهای شرکت و فروشگاه و بقیه ی جاها بشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتایم کاری که تموم میشه اما من هنوز درگیره یکی از پرونده هام که هیچ جوره محساباتش جور در نمیاد و اعصابم رو حسابی خورد کرده جدا از این یه عالمه کار دیگه مربوط به شرکت هست که باید بهشون رسیدگی کنم تا کارمندا و مخصوصا آقای شریفی هوا برشون نداره که خانم پارسین حواسش پرت و بتونن برای خودشون بخور بخور راه بندازن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ناچار تصمیم میگیرم پرونده ها رو با خودم به خونه ببرم تا اونجا دستی به سر و روشون بکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرب اتاق که میخوره در حالی که در حال جمع کردن و مرتب کردن پرونده های روی میزم اجازه ی ورود صادر میکنم که بنفشه پر انرژی مثل همیشه وارد اتاق میشه و میگه :آماده ای ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو بهش با جدیت میگم :بیا این چهارتا پرونده رو مرتب شده بذار تو کیفم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه بدون گلایه شروع به جمع کردن و مرتب کردن میشه و من با خیالی آسوده روی کاناپه ی گوشه ی دفتر دراز میکشم و چشمهام رو روی هم میذارم تا از سوزششون کم کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقایقی بعد صدای بنفشه دلیلی برای گشودن دوباره ی پلکهای متورم و خسته ام میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه با نگرانی میگه :خوبی ؟چرا یهویی اینطوری شدی تو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به صورتم میکشم میپرسم :چطوری شدم مگه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی روی پیشونیم میذاره و میگه :چرا اینقدر داغی چیکار کردی با خودت ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچیم نیست بنفشه فقط یه سردرد جزئیه فعلا گشنمه یادت باشه سر راه یه چیزی بخریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه به ناچار سری تکون میده و چاره ای جز اطاعت داره مگه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پارکینگ شرکت که میرسیم بنفشه با دلواپسی میگه :اگه حالت خوب نیست میخوای من بشینم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابم یک کلمه است "نه"یک نه ی قاطع یک نه ای که من دوست ندارم کسی جز خودم پشت فرمون ماشینم بشینه یک نه ای که به سختی حاضرم توی ماشینی که راننده اش کس دیگه ای بشینم به سختی به اجبار به ناچار مگر اینکه راننده اش اونی باشه که حس تکیه گاه بودنش بند بند وجودم رو تحکیم ببخشه مگر همون مردی که نگاهم رو به دیدن رگهای بیرون زده ی دست بند فرمونش بدوزه من تنها قبول میکنم پشت ماشین یه راننده بشینم و اون راننده هم 4 سال که نیست ...4 سالی که یه عمره و من توی سپری کردن این عمر عادت کردم به نبودن مرد نامردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو که راه میندازم چشمهام سیاهی میره تازه به حرف بنفشه میرسم و چه دلیلی داره این سر درده شدید ناگهانی که سرگیجه باعث عدم تعادلم میشه و پرده ی سیاه جلوی چشمهام میکشه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زحمت ماشین رو تو خیابون حرکت میدم و بنفشه هم فهمیده این مثل همیشه نبودن منو ،منی که عادت به سرعت بالا داشتم حالا مورچه وار حرکت میکردم توی خیابونهای خلوتی که برای آدمایی مثل من که جنون سرعت دارن فرصتیه برای خالی کردن تمام زورشون روی پدال گاز و اما من از این فرصت چشم پوشی میکنم و مورچه وار به حرکت ادامه میدم برای ترس از عدم تصادف برای اینکه این سرگیجه ی لعنتی گاهی باعث میشه دیدم رو به خیابون از دست بدم و این خطرناک بود خیلی خطرناک .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنان در حال کند و کاو دلیل این سر درد ناگهانی ام که بنفشه یاد آوری میکنه که توی این خیابون یکی از رستوران های مورد علاقه اش که غذاهای لذیذی داره رو میتونیم پیدا کنیم با احتیاط ماشین رو پارک میکنم و به دلیل سرگیجه ی شدیدی که دارم محتاطانه از ماشین پیاده میشم و قدم هام رو آروم و شمرده بر میدارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقع صرف غذا هم دستام به قدری میلرزه که بنفشه طاقت نمیاره و دوباره میپرسه :چته ؟میخوای بریم دکتر ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز هم جوابم یک کلمه است "نه"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه گفتن رو دوست دارم احساس استقلال میده احساس اینکه به کسی نیاز ندارم اینکه اگه کسی بهم چیزی گفت قدرت نه گفتن دارم قدرت سرکشی ،اینقدر قدرت دارم که دست رد به درخواست کمک دیگران بزنم ،اینقدر قدرتمند هستم که به هر پیشنهاد فریبنده ای جواب مثبت ندم این قدرتمندی نهایت لذت من از زندگیِ حتی اگه نه گفتنم موجب آسیب دیدن خودم بشه دلم نمیخواد که حتی برای یکبار هم که شده دستم رو جلوی کسی دراز کنم حتی اگه اون فرد همبازی کودکی هام و خواهر این روزهای تلخم باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*در دیاری که در او نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکسی یار کسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا رب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیفتد به کسی کار کسی *
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اتمام غذا با نهایت سعی و تلاشی که از دستم بر میاد بالاخره خودمون رو سالم و سلامت به خونه میرسونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرب سالن رو که باز میکنم به سمت اتاقم راه می افتم و بعد از در آوردن لباس های بیرونم به سمت تختم میرم که با یاد آوری کارهای شرکت پوفی میکشم و با خستگی به سمت کیفم میرم و به سمت اتاق کارم راه می افتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول کار که میشم سر درد امونم رو میبره و به ناچار به سمت آشپزخونه راه می افتم بعد از خوردن 2 تا ژلوفن 400 مشغول درست کردن هات چاکلتی برای خودم میشم و بعدش به سمت اتاق کارم راه می افتم و مشغول کار کردن میشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir/صدای دادش تو گوشم میپیچه :کار بیرون واسه بیرونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هم صدام رو رو سرم میندازم و با جیغ جوابش رو میدم :سر من داد نزن فهمیدی ؟سر من داد نزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داد میزنم باید هم داد بزنم خسته ام کردی این چه زندگی ایه شب کار روز کار دقیقا من و پارنا کجای زندگی ای تو ایم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما سر جاتونید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسط حرف میپره و میگه :اوه واقعا ؟جدی میگید بانو ؟آخه از بس که سرتون تو حساب کتاباتونه که تصور میکردیم به جز کار و پول در آوردن چیز دیگه ای توی زندگی تون نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز این حرفش داغ میکنم و من از همون ابتدا صبر و تحمل نداشتم :سرم تو حساب کتابام چون بیکار و بی عار نیستم روز و شب دارم کار میکنم چون داشتن اسم و فامیل پارسین برام مسئولیت میاره چون تنها باقی مونده ی خانواده ی پارسین منم و تمام سرمایه ی خاندان به من میرسه و وظیفه ی اداره اش با منه چون من باید به همه چی رسیدگی کنم و دغدغه ی کاری و ذهنی ایم حتی بهم فرصته استراحت کردن نده اما تو تنها دغدغه ات فکر کردن به جایگاه مسخره اته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی تلخ روی لبهاش میشینه و میگه :درست میگی اشتباه از من بود که مزاحم ملکه ی خاندان شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من دیدم شکست باورهای عزیز ترینم رو اما کاری نکردم دیدم پشت کردنش و کوبیدن در رو اما باز هم کاری نکردم من با تمام دیدن هام کاری نکردم /
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی تلخ از مرور یکی از صد خاطرات تلخم رو لبم میشینه و خوشبختی چه آسون بود و از دست دادنش آسون تر .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآسون بود جلوگیری از فرو ریزش اون حجم بدبختی اما جلوگیری نکردم من به عینه دیدم از دست رفتن عزیز ترین کسم رو اما باز هم کاری نکردم به عینه شکستم دلش رو اما باز هم مرحمی برای قلب زخمی اش نشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمغرور بودم و بعد از مدتی اون بود که با نامردی غرورم رو نشونه رفت میدونست مغرورم میدونست غرورم برام حرف اول رو میزنه اما دست عزیز ترینمون رو گرفت و رفت دو تا از عزیز ترین هام رفتن به خاطره غروری که سعی در شکستنش داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من مثل یک گرگ زخمی وحشی تر میشم و بیشتر از قبل از قلمرو ام حفاظت میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغروری که دیگه دوست و آشنا نمی شناسه زخم خورده است و سعی در گرفتن انتقام نه تنها از کسی که بهش زخم زد بلکه از تمام کسایی که سعی در شکستن غرورش دارن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*نگاه کن ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر پایت را ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلیم است آنهم 3 در 4
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدم بیرون مگذار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیرون گلیم تو می شود حریم من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرقی نمیکند که باشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوچک.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبزرگ.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرئیس.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن...............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحریمم را بشکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرمتت را ویران میکنم *
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکار های شرکت رو تموم میکنم و مرتب شده توی کیفم میذارم و همراه با کیفم به اتاقم میرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیف رو گوشه ای از اتاق برای اطمینان از عدم فراموش کردنش میگذارم و بعد از مسواکی که به دندون هام میزنم به سمت تختم میرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از این روز طولانی و پر ماجرا مغزم هوس بازی به سرش زده و دم از بازیگوشی میزنه و خواب رو به چشمهام حروم کرده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاطره ی به یاد آورده شده برام سنگینتر از حد معمول تموم شده و کامم رو حسابی تلخ کرده واقعا چه دلیلی داره که من توی زندگیم اینقدر سختی بکشم ؟درسته که کسی از درون زندگیم خبر نداره از روح ویرون شده ام از قلب شکسته ام از غرور زخم دیده ام مردم از زندگی من یه نمای خیلی زیبا میبینن یه نمای خیلی زیبا که وقتی به درونش راه پیدا میکنی میبینی یه متروکه ی خالی از سکنه است یاد یه جمله توی یکی از کتابا افتادم که میگفت زندگیمون از بیرون مردم رو کشته اما از درون خودمون رو این جمله حقیقت محض وجودی من بود یه مجسمه ی سنگی که از درون پوچ بود و با یه تلنگر میشکست 27 ساله ام بود اما به قدری سختی کشیده بودم که از زندگی سیر بودم تنها بودم و این تنهایی عین موریانه داشت از درون من رو نابود میکرد و من راهی برای جلوگیری از نابودی خودم نداشتم چون تنها بودم و اون غرور زخم خورده ام هم اجازه ی کمک گرفتن از کسی رو بهم نمیداد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسخت اینکه بعد از یکبار شکست اون هم به سختی دوباره سر پا شدن سخت دوباره به دست آوردن هر آنچه که حقت بوده و هست سخت دوباره ملکه شدن ملکه ای که به عینه دید از دست رفتن قلمروی پادشاهی اش رو دید با رفتن یک فرد از زندگی اش همه تنهاش گذاشتن دید با رفتن یک آدم که خودش باعث به اوج رفتنش بود حتی خدمتکارهای خونه اش هم تنهاش گذاشتن این تنها گذاشتن ها زیاد از حد برای من گرون تموم شد اینقدر که دوباره سر پا شدن یه چیزه غیر ممکن به نظر میرسید اما من دوباره سر پا شدم دوباره محکم ایستادم برای باز پس گیری چیزی که حق من محکم ایستادم تا نذارم خدشه ای به اسم و منزلت خاندان پارسین وارد بشه ایستادم تا هر کس و ناکسی خیال آسیب رسوندن من رو به مغزش راه نده من هر چقدر هم شکست خورده باشم تاوان اعتمادم به آدمی رو پس دادم که ادعای عشق داشت تاوان اعتمادی که به اون مرد کردم مردی که از ابتدا با نقشه جلو اومده بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردی که برا اولین بار افسار قلبم رو پاره کرد و کنترل قلبم رو از عهده ی من خارج
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن این مرد رو تا ابد نمی بخشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردی که باعث کابوس های 4 ساله ی منه ،مردی که باعث خشک شدن اشک های من مردی که باعث زخم خوردن غروره من مردی که قلبم رو شکست و من رو تنها گذاشت من از گناه این مرد نمیگذرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*از خواب هایم کل شب را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریه میبینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکابوس میبینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنت را بین دستانش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیرزنی غمگینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما بیست و هفت ساله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز گیسوانم رنگ رفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل دندانش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای بی رحم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتناقص های بی حدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن خوب هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتم سرخ است با سیلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافسردگی هایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز از شهر پنهان است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگم می شوم هر روز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت اسم و فامیلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگیجه و سردرگمی هایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه پیدا شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سرگرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازی ام را با مسکن ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز هول آرامش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دیگ خواب افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قرص هایم دوستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تیغ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جن ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا تمام شهر را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطی میکند با تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتمن به آرامش رسیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی آغوشش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر برایم قرصِ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی اندازه میخواهد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهی مارها سر می زند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز زیر تن پوشش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوانگی هایی که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی آسایشند از تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداری میان خواب هایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگ میبازی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغض حبیبم وقتِ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوچ دلبر از خوابش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنهایی عصری که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخالی ماند چه رازی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن فال میگیرم حضرت را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی هر بار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحافظ دروغی تازه تر در گوش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواند "دلبر که جان فرسود از او ....با توست "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما نه هر فالگیری دست من را خواند میداند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتنی از پشت این
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتن نخواهد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین زندگی مانند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشعری کهنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرافی است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دست بردار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جهانت می شوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر آن حضور عشق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو با دیگران
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکافی است *
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح با صدای زنگ گوشی به سختی چشمهام رو باز میکنم به قدری اینکار برام دشوار بود که انگار داشتم وزنه ی 50 کیلویی بلند میکردم چشمهام به شدت می سوخت و میدونستم اینها عوارض فکر و خیال های دیشب و بهم ریختن تایم خوابمِ به ناچار از جام بلند میشم و به سمت سرویس بهداشتی میرم اما بعد از کمی فکر کردن راهم رو به سمت حموم کج میکنم تا با گرفتن دوش آب سردی کسلی عجین شده با بدنم رو از خودم فراری بدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر آب سرد که میرم لرز تو تموم وجودم میشین و من از سرما خودم رو جمع میکنم 5 دقیقه ای طول میکشه تا کاملا به سردی آب عادت کنم و به قطرات آب اجازه بدم تا پوست تنم رو جلایی دوباره بدن سردی آب با تموم عادتی که بهش کرده بودم باز هم باعث سوزش سوزن سوزنی ای روی پوستم شده بود بیشتر از اون طاقت نیوردم و از زیر دوش بیرون اومدم سریع لباس پوشیدم و بعد از برداشتن کیفم به سمت خونه ی بنفشه راه افتادم تا با هم دیگه به شرکت بریم و از اونور سری به فروشگاه بزنم و به اوضاع اونجا رسیدگی کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی ماشین نشسته بودم که با زنگ خوردن موبایلم رو به بنفشه گفتم :تو کیفمِ درش بیار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنفشه بی هیچ حرفی گوشی رو به دستم میده و من با دیدن اسم سبحانی وکیل خانوادگی امون پوفی میکشم و به ناچار جواب میدم :بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسبحانی هم با لحن جدی ای جواب میده :سلام خانم پارسین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام آقای سبحانی اتفاقی افتاده که تماس گرفتید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله خانم راستش وضعیت کارخونه بهم ریخته نیازه که وقتی برای رسیدگی به امور بذارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو ذهنم محاسبه میکنم که چقدر این چند وقت کار رو سرم ریخت و رسیدگی به اینهمه کار بدون کمک تقریبا یه امره محاله با ناراحتی ای که هیچ تاثیری روی جدیت صحبت کردنم نذاشته میگم :چرا ؟چه اتفاقی افتاده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شرکت طرف قرار داد تقاضای لغو قرار داد رو دارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت میگم :چی ؟مگه الکیه ؟قرار داد داریم من میتونم ازشون شکایت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خونسردی میگه :من هم همینا رو بهشون گفتم اما گفتن به ازای لغو قرار داد حاضرن هر مقدار پولی که گفتید برای جبران بپردازن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اِه از کی تا حالا اینقدر سرمایه دار شدن ؟اونا که برای سود بیشتر با ما شریک شدن چی شده یهو گنج پیدا کردن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسبحانی لحنش نگران میشه و میگه :اگه میتونید بیاید کارخونه تا دلیلش رو براتون بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همین الان بگو من حوصله ندارم تا خارج از شهر بیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما خانم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد میکشم و سبحانی ناچار گوش به فرمان میگه از محصوله درجه 1 سفارشی ام که به کشور امارات داده بودم و رقیب کاریمون که محصول درجه 2 سفارش میده و در اخر با ارائه ی مدارک جعلی به گمرک محصولات من رو دزدی میکنه و طرف قرار داد من رو به خودش جذب میکنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین ها رو که میشنوم به نقطه ی جوش میرسم و جیغ میکشم :پس تو چه غلطی میکنی ؟وایستادی اونجا مفت مفت حقوق میگیری که چی بشه ؟نه شکایت میکنی ازشون نه جلوی طرف قرار داد منو میگیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانم من اول باید از شما اجازه میگرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اشاره ی پلیس به ناچار ماشین رو گوشه ای پارک میکنم و توی گوشی میگم :یه قرار ملاقات با شرکت طرف قرار داد تنظیم کن سریع هم یه شکایت نامه تنظیم کن من نمیذارم سرم کلاه بره ساعت قرار ملاقات رو هم بهم اس ام اس کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرانک
۱۸ ساله 10اسم رمان باید ملکه ی طلبکار می بود بس که این پانیذ پررو و طلبکارانه با بقیه رفتار میکرد حتی با مخاطب
۹ ماه پیشلاله
۱۷ ساله 10من اگه جای بنفشه بودم این پانیذ پررو و لوس و خودشیفته رو اصلا آدم حساب نمیکردم چه برسه به این که از زمان دانشگاه نوکری شو بکنم و در خدمتش باشم .ناموسا کسی هست تو زندگی واقعی چنین شخصیتی رو تحمل کنه ؟
۹ ماه پیشستاره
۲۴ ساله 10والا پانیذ محبت و توجه عمه و سام و بنفشه و کلی پول داشت و هیچوقت هم قدردان نبود و فقط مثل سگ پاچه می گرفت انگار فقط خودش تو این دنیا مشکل داره و از همه طلبکار بود آخه کِی تو دانشگاه به کسی میگن ملکه
۹ ماه پیشNeda
۲۲ ساله 10شخصیت پانیذ اصلا منو جذب نکرد و هر چقدر هم که از گذشته ی سختش میگفت باز هم نمیتونستم باهاش همذات پنداری کنم اسم خود بزرگ بینی و برده ساختن از آدما غرور نیست اگه یکی به آدم بدی میکنه دلیل نمیشه همه بدن
۹ ماه پیشسحر ۳۵
00خیلی قشنگ بود دوسش داشتم
۱۱ ماه پیشگلچین
00چرا مدرا همیشه شاکین خیانت کرده حرفم میزنه خاک برسر
۱ سال پیشهدیه
00ی رمان بی سر و ته مزخرف بود تامام
۲ سال پیششیوا
۲۸ ساله 10خلاصه که نویسنده ی محترم قلمتون خیلی خامه، اما همین که مخاطب کنجکاوه که ببینه چی پیش میاد بد نیس، اما اونم از یه جای داستان واقعا خسته کننده شد، التماسای کیهان که زیادی و بولد شد و ناز بیخوده پانیذ
۲ سال پیششیوا
۲۸ ساله 10چقدر مسخره بود که بچه ۵،۶ ساله یکسره بغلشون بود و اونجوری حرف میزد، و حتی مهد کودک میرفت🤦🏻 ♀️ بچه ۶ ساله میره کلاس اول، اونجوری حرف نمیزنه و اونقدر بزرگه که نمیشه بغلش کرد
۲ سال پیششیوا
۲۸ ساله 10اینکه کیهان میگفت بنفشه و عمه ت مانع دیدار ما شدن چرت محض بود چون اگه واقعا تمایل به دیدن پانیذ داشت میتونست همینجوری که توی زمان حال به هر دری میزنه که پانیذ رو ببینه و ازش طلب بخشش کنه همونکارو بکنه
۲ سال پیششیوا
۲۸ ساله 20پر از ایراد بود، اول اینکه شخصیت پانیذ اصلا یه مدیر مقتدر نبود بیشتر یه شخص بی ادب و بی فرهنگ بود که نگاه از بالا به پایین به زیر دستاش داشت، دوم اینکه دلایل کیهان برای خیانت غیر قابل درک بود
۲ سال پیشتالیا
۱۸ ساله 00دلم واسه امیر سام سوخت:)
۲ سال پیشالهه
۲۲ ساله 20بخشش یه خیانتکار هیچوقت امزنده نیست اصلا نمیتونم قبول کنم این بخشش رو
۲ سال پیشدخی همین?
00رمان سفید یخی بخون عالی😘
۲ سال پیش
ملک محبت
00بد نبود