رمان از زبون شیرینه یه نی نی کوچولو از همون وقتیه که به دنیا میاد و در مورد وقایع صحبت میکنه البته این داستان تخیلی و طنز ه که به مرور زمان که نی نی بزرگ میشه به حالت عاطفی و عاشقانه تعغیر میکنه یعنی دروقع نشون میده که یه دختر از بچگی چه جوری فکر میکنه البته فقط چند فصل درمورد بچگی اش هست بعدش یهو به چند سال بعد و بیست سالگی نی نی کوچولو میره که اونجا حالت داستان از طنز در میاد و جدی میشه در زمان بزرگسالی نی نی کوچولو(تارا)این خانوم ما یهو به خودش میاد و میبینه به اصرار خانواده مجبوره مثه تمام دخترای فامیل در سن بیست سالگی از خانواده جدا بشه و مستقل بشه برای همین با کمک پدرش توی همون شهری که دانشگاه قبول میشه یه خونه اجاره میکنه که توی اون خونه هروز اتفاق های عجیبی میوفته ادمای مختلفی میبینه و مسیر زندگیش توی اون آپارتمان ۴ طبقه تعغیر میکنه توی اون آپارتمان اتفاق بدی میوفته(من که کل داستانو گفتم) خلاصه مجبور میشه به یکی تکیه و اعتماد کنه که اصلا بااون ابش توی یه جوب نمیره اما……..دیگه دیگه…. پایان خوش

ژانر : عاشقانه، طنز، کلکلی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و

مطالعه آنلاین نی نی های جلف
نویسنده: آیه

ژانر: #عاشقانه #کلکلی #طنز

خلاصه رمان:

رمان از زبون شیرینه یه نی نی کوچولو از همون وقتیه که به دنیا میاد و در مورد وقایع صحبت میکنه البته این داستان تخیلی و طنز ه که به مرور زمان که نی نی بزرگ میشه به حالت عاطفی و عاشقانه تعغیر میکنه یعنی دروقع نشون میده که یه دختر از بچگی چه جوری فکر میکنه البته فقط چند فصل درمورد بچگی اش هست بعدش یهو به چند سال بعد و بیست سالگی نی نی کوچولو میره که اونجا حالت داستان از طنز در میاد و جدی میشه در زمان بزرگسالی نی نی کوچولو(تارا)این خانوم ما یهو به خودش میاد و میبینه به اصرار خانواده مجبوره مثه تمام دخترای فامیل در سن بیست سالگی از خانواده جدا بشه و مستقل بشه برای همین با کمک پدرش توی همون شهری که دانشگاه قبول میشه یه خونه اجاره میکنه که توی اون خونه هروز اتفاق های عجیبی میوفته ادمای مختلفی میبینه و مسیر زندگیش توی اون آپارتمان ۴ طبقه تعغیر میکنه توی اون آپارتمان اتفاق بدی میوفته(من که کل داستانو گفتم) خلاصه مجبور میشه به یکی تکیه و اعتماد کنه که اصلا بااون ابش توی یه جوب نمیره اما……..دیگه دیگه….

پایان خوش

مقدمه

سماور قل قل میکند .

مادربزرگ پایش را دراز کرده است .

بوی بهار نارنج میدهد چارقدش

زیر چشمی نگاهم میکند،سر قندان را برمیدارد

یک آب نبات به من میدهد ویکی خودش برمیدارد

میگوید: بین خودمون باشه

من میخندم

او هم میخندد

توی چشمش آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکند

من هم نگاه میکنم

سماور قل قل میکند .

پایم را دراز کرده ام.

وامانده دردش امانم را بریده

نوه کوچکم نگاهم میکند

آب نباتی از قندان بر میدارم ،به او میدهم و یکی برای خودم

میگویم: بین خودمون باشه

او میخندد ،مثل فرشته ها

من لبخند میزنم ، گریه ام میگیرد

توی چشمم آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکنم

توی دلم میگویم

دلم برای فرشته ها تنگ می شود

*************

بسم الله الرحمن الرحیم

- چقد این جا تنگه .....ایششششششششش...... نمی تونم تکون بخورم

من همین جول غر غر میکلدم که یهو دو تا فرشته خوشجل اومدن پیشم

فرشته اولی:موقعش شده که به دنیا بیای....

من:من کلی کال دالم اینجا ....این همه نی نی تو دنیا هست ...برید بقیه لو به دنیا بیالید

فرشته دومی:اونا رو هم به دنیا میاریم فعلا نوبت توئه

من:من اینجا راحتم ....فقط یه ذره تاریکه....اگه میشه دو تا لامپ کم مصرف بیارید من دیگه در کل راحت میشم

فرشته:همه تو دنیامنتظرت هستن د برو بیرون دیگه بچه برو

من:اولا من بچه نشدم هنوز نی نی ام ...دوما بلو کنار بزال یه ذله نسیم بیاد

فرشته:دیگه خیلی پرو شدی ...اینجا خوردی خوابیدی برو بیرون دیگه...مامانت داره درد میکشه

من:خوب لاستش من نیاز دالم یه ذله فکر کنم......

خلاصه از من انکارو از اون دو تا اصرار آخر سر با تیپا منو از شکم مامانم انداختن بیرون چشمامو باز کردم دیدم خبری ازاون تاریکی نیست یه دکتر گامبو منو گرفته بود تو دستش یه لبخند نی نی کشم زده بود که نزدیک بود زهره ترک بشم تا حالا میدونستید چرا نی نی ها وقتی به دنیا میان گریه میکنن ؟؟؟اولین چیزی که باعث میشه گریه کنن اینه که نور چراغ های اتاق عمل میخوره تو چشمشون ...نی نی ها هم که حساسسسسسسسسسسسسسسسسسسس!!!

در همین فکرا بودم که یه خانوم پرستار منو عین گوجه تو دستاش گرفتو برد تو یه اتاق دیگه . گذاشتم رو یه تخت منم تا فرصتو مناسب دیدم گرفتم تخت خوابیدم

چشمامو باز کردم دیدم یه عده پیر و پاتال منو دارن ماچ میکنن هر چی آب دهن تو عمرشون ذخیره کرده بودن عین گلاب میپاچیدن رو من .........خدایا من تو اون شیکم تاریک به جون خودم راحت تر بودما.... هر کدوم از اعضای خانواده بعد از اینکه قشنگ منو ابیاری کردن و دسته گلاشونو گذاشتنو تبریکاشونم گفتن منو ول کردن .......آخیش یه نفس راحت کشیدم تخت من کنار تخت مامانم بود مامانم خوافیده بود بابام هم دو تا چشم داشت دو تا چشم دیگه هم رهن کرده بود منو نگاه میکرد بیچاره تقصیری نداشت نی نی ندیده بود دیگه....یه ذره گذشت که آقای دکتر اومد تو دوباره یه لبخند نی نی کش تحویلم دادو رفت سمت تخت مامانم یه چیزایی به مامانم در مورد وضعیت خودم و خودش گفت که شک دارم خودشم فهمیده باشه چی میگفت ......خلاصه مخلص کلوم از این دنیا همچین خوشم نیومده بود ....یا ابوالفضل بابام داره میاد طرفم صد رحمت به گودزیلا خدایا به خیر بگذرون وقتی این صحنه اکشنو دیدم شروع کردم به گریه کردن بابام هم اومد و منو گرفت تو بغلشو گفت:نترس تاراجون بابایی اینجاس

دقیقا همین که بابایی اینجاس مشکل منه دیگه.....این ادم بزرگا اصلا منو درک نمی کردن ........چه اسمی هم برام گذاشته بودن (خدایا نونم نبود ابم نبود دنیا اومدنم چی بود؟؟) بعدش منوبردن تو یه اتاقی که پر نی نی بود اما خودم از همشون خوشگل تر بودم یه نی نی کنار تختم بود که اسمش محمد بود به من میگفت: میای با من دوست بشی ؟؟؟

من:نی نی بی فلهنگگگگگگگگگگگگگگگ

محمد:شما دخترا همه تون شبیه همید

من:میگم بی فلهنگی می گی نه؟؟؟برو پستونک تو لیس بزن بچه پرووووووو

به هرطریقی بود اونشب کپه امو گذاشتمو خوابیدم اما فردا ....

فردا صبح پاشدم از خواب...دیدم مامانم بغلم کرده و داره با مماخم بازی میکنه بابا نکن چند سال دیگه مجبور میشی پول عملشو بدیااااا خلاصه از ما گفتن بود

مامانی!!!نه انگار مامان ما نمیدونه پول عمل مماخ چنده بابا ول کن این صاب مرده رو.... بابام هم اومد خدایا اینا چرا این قد غولتشنن؟؟؟اون روز هم گذشت و من در دست های این آدم بزرگ ها عذاب کشیدم تا اینکه دکتر خوشگله به من گفت: کوچولو شما و مامان دیگه میتونید برید خونه

البته یادم نله یه لبخند نی نی کش اصل هم زد که یاد بیچارگی هام افتادم بالاخره رفتیم خونه خونه نسبت به بیمارستان لونه زنبول بود اما هل چی بود دیگه اون پرستاره منو عین گوجه قاطی نی نی زشت ها نمی کرد....صبح بود که اومدیم خونه حسابی مامانمو تحویل گرفتن براش صبحونه اوردن قد صبحونه فیل مامان من هم هی می خورد ولی مگه سیل می شد صبحونه اش که تمام شد یه نگاهی تلسناکی به من کلد که فکر کردم الان میخواد منم بخوله یه ذله گلیه کلدم که مامانم اومد بهم شیر داد من فکر کردم شیل دسله اما کل غذام همون شیره بود بابا من دلم نون سنگک با کله پاچه میخواست چلا منو دلک نمیکنیدددددددددددد

فلدا صبحش اینقد به من شیل داده بودن که دلم قیلی ویلی میرفت مامانیییییییییییییییی جون من بیا من الان.........بووووووووووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آفتابه آفتابه گلاب تو روتون من اصلا حالم خوب نیسسسسسسسسسسسسسس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس این مامان من کجاس یه ذله تکون خوردم دیدم مامانم داره عین خلس خروپوف میکنه مامانم اصحاب کهفو گذاشته بود تو جیبش رفته بود تو خواب زمستونی اینقد گلیه کردم صورتمو چنگ زدم چند تا دونه تار مو داشتم اینقد کشیدمشون مامانم نفهمید که نفهمید خلاصه خودمو کشتم اما مامانم فقط یه غلط زد تا این که از درد خوافم بلد چشمامو باز کردم دیدم منو بلدن بلام شناسنامه بگیلن بابا من این اسم ضایعی که برام دارید میذارید دوس ندالم به کی بگم اه ه ه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا منو دلک نمیکنید هان؟؟؟حالا که اینطولی شد منم میلم پستونک نی نی ها رو میدوزدم.اصلا میرم به شیر خشک معتاد میشم ....برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا من این اسمو دوس ندالمممممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه ما به همین منوال رسیدیدم خونمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا من این اسمو دوس ندالمممممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه ما به همین منوال رسیدیدم خونمون منو گذاشتن تو اوتاخم ....صد رحمت به تونل وحشت ......اینقدل اینجا علوسک های گنده گنده گذاشتن فک میکنم که اینجا حیات وحشه یه عالمه علوسک فیل و خر و بز بابا مگه من میخوام چوپان بشم راستش فکر کلدم یه لوز دولبین بابا لو بلدالم از این جا مستند لاز بقا دلست کنمیه ذله هم کاسب شم......وای مامی جونم داله میاد خدا میدونه چندتن صبحانه خورده که بلاخره از جاش بلند شده.....یه عروسک ماموت بزلگ داله بلام میاره وایییییی گذاشتش کناله من داله باهام حلف میزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:تارا جون .....مامان ببین بابا برات چی خریده.....میدونم خیلی خوشت اومده شب میزارمش پیشت بخوابه .....خوبه مامانی؟؟/

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هم عین بز نگاش کردم بعد از این که یه اسباب بازی گذاشت جلومو منو خر کرد رفت بیرون من ....اسباب بازیشون هم مثل خودشون بی مصلف بود .....رفتم سلاغ علوسک گندهه یا علییییییییییییییییییییییی این که ده برابر منه .....مامان جون اخه تو که نمیدونی این علوسکه تو لوز خوشمله شبا این چشمای باباغوریش میاد تو خوابممممممممممممممممممممم م ماماننننننننننننننننننننن ن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اینا اصلا به گریه های من توجه نمیکنن........................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان من یه نی نی یه هفته ای شدم یعنی یه هفته از اومدن من به این دنیا گذشته مامان مامانم اومده خونمون تا از من مراقبت کنه خانوم خوفیه به من کولی میرسههههههههههه الان دیگه شب شده باید بلم لالا مامی جون منو بلند میکنه میذاله لو پاهاش یه بالشتکم میذاله زیر سلم هی منو این ولو اون ول میبله ......آخیشششششششششششش چه کیفی میده مامانی تکون بده که کلی دالم کیف میکنم ....اِ اِ چرا تند شد مامانی بایستونش مامانی چرا تند کردی یه دفعه الوم باش الان از لو پات میوفتماااااااااااا مامان حرف میزمنا گل لقت نمیکنماااااا خواهر بزلگم منو میبله و لو پاهای خودش میذاله و تکونم میده اخششششششش مامانی یات بگیل نصفه توئه ببین ه الوم منو داله تکون میده افلین افلین ابجی جون.... الان یه لوز دیگه است فردای دیروزه هه هه هه من بلند شدم از خواب چرا من نمیتونم دستو پامو تکون بدم وا خودا ملگم نده ایشالله چرا منو بستن؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوخودا من کال بدی نکلدم منو باز کنید نکنه منو گلوگان گلفتن تولوخدا بازم کنید هلچی پول تو قلکم هست میالم بلاتون تولوخداااااااااااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اِ این که مامان بزلگمه گفتم این همه مهربونی بی دلیل نیس میخواست منو بدزده من این همه بچه خوبی بودم تو جام جیش نکلدم بشکنه این دست که نمک نداله و نخواهد داشت ...........مامان بیا ببین مال تو استین اموزش و پرورش دادی اوا مامانم هم که اومد اینا خانوادگی خلافکارن آه خدای من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:تارا جون اینقد گریه نکن مامانی این قنداق برای اینه که پاهات خوشگل بشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه پاهای من زشتن مادر من پاهای مرغو ندیدی که به پاهای خوشگل من میگی زشت.....................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بزلگ:اره عزیزم اینقد بیتابی نکن همه ی بچه کوچولو هارو قنداق میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی همه ی نی نی ها رو گونداق میکنن؟/یعنی همه ی مامان بابا ها گلوگان گیلن؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه چهل لوز گوذشت هی لوزگال(روزگار)عمله نی نی ها چقدر زود میگذله....هیییییییییییییییی ییییییییییییییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه شبی شد امشب همه ی موف خولای فامیل در خونه ی ما ایجتماع کلده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی میخولدن منم هی نیگاه میکلدم دلم واسه خودم سوخیددددددددددددددددد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیچاله خودم ........گلسنه خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادره من منو گوذاشته لو پاشو منو توکون توکون میده فکر کنم مامانم هل چی عقده داله سله من خالی میکونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایییییییییییییییییییش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:لالا گله پونه...عزیز من اروم بخواب(من موندم این چه شعلیه که قافیه نداله بابا گلیه ام گلفت یه چیز شاد بخون)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:گل نازم هی گلنازم هی گل نازم(بابا فهمیدم من گله نازم چی شد یهو تکنو میزنی مامان؟بابا ملایممممممممممممممممممممم )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:خوشگله من عزیز من نازگل من اروم بخواب(مامی!!!ازتو بعیده این حلکاته موزون چیه!!زبونتو گاز بگیل !!لالایی های غیله موجاز؟؟؟نصفه شبی کنسلت(کنسرت)اجلا میکنی برام؟؟؟)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه مادر دارن ما هم مادر داریم هی خوداااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلبونت بلم خودا(قربونت برمخدا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میگم چلا ما نی نی ها نمیتونیم حلف بزنیم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لاس میگن خودا خلو دید شاخش نداد ....ما نی نی هالو دید بی لودل وایسی حلف میزنیم فهمید بهمون زبون نداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب چند وقت دیگه که زبون دال شدم اینقده زبون دلازی میکونم که تلافی این مدت بشه چه فکله شیطانی؟؟؟؟؟؟ها ها ها ....شیطون شدما!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز خواهر بزلگ من و مامی جونم میخوان منو بلای اولین بال ببرن بیرون حالا بیرون کدوم بیرونه نمیدونم.یه لباس صورتی خوشگل و نرم هم کردن تنم .........خوشم میاد ........دل تو دلم نیس میخوام بلم بیلونو ببینم یعنی چه شکلیه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخ جون منو گوذاشتم تو کالسکه ..........حالا دالن هولم میدن مگه من معلولم ؟؟؟مثل اینکه به اینجا میگن بیلون.......اوا خاک عالم.....بیلون بیلون میگفتن این بود؟؟؟اِاِ یه نی نی دیگه بغل مامانش دارن میان سمتمون مامانش همسایمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان نی نی هه منظولم همسایمونه:چطوری تارا جون ؟؟؟(ومو نکیس دستتو گاز میگیلما)خانوم محمدی شما چطوری ؟؟طه جون شما خوبی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اِ طه که اسمه سره خاک تو سلللللللللللللللللللللللل للللللم یعنی این داداشه بزلگم بود نه خواهل بزلگ ؟؟؟چلا من زودتل نفهمیدم ؟؟خودا جون!! اگه ما شانس داشتیم اسممونو میذاشتن شمسی خانوم نه تالا............فکر کنم اگه من بزلگ بشم همه اش میخواد به من املو نهی کنه.......انگار نی نی همسایه مون باهام کال داره بنال زود تر دالم فکر میکنم(نی نی بی تلبیتی شدماااااااااااااا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نی نی همسایه:تالا تویی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: پ نه پ عمه امه ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نی نی همسایه :واه واه چه پلووووووووووووو(پرو)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مزاهم نشید لفطا املتونو بگید؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نی نی همسایه:می خواستم بهت شماله خونمونو بدم کالی داشتی باهام حلف بزنی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:که چی بشه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نی نی همسایه:مثله این که تو از مد دوری نمیدونی الان همه ی نی نی های دختلو پسل باهم دوستن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دیگه نتونستم چیزی بگم چون کالسه من لاه اوفتاد.... نی نی بیشعور به من شماله میدهههههههههههههههههههههه ه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه کن یه نی نی دیگه.... این دفعه تو کالسکه است .چه قدر هم خوشگله .مامانش کالسکه رو از کناله کالسکه من لد میکنه مامان این هم فکر کرده پیست رالیه برا من سبقت میگیلههههههههههههههه!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی کالسکه اون نی نی هه از کناله کالسکه من لد شد شنیدم داشت اواز میخوند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه تیپ خوش لنگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه مهدکودکی دالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه کالسکه خوفی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه ستونکی دالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

............اه مامانی تلمز کن میخوام گوش کنم .دیگه رسیدیم سر چهار راه ....مامان بیا از لای ماشینا لایی بکشیم تولو خدااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیلیززززززززززززززززززززز ززززززززززز(please

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان یالا دیگه هولم بدههههههه ...مامان خوابی؟؟دالم اینجا لوضه میخونم بلات؟؟هول میدی یا بیام هولت بدم ؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تهدیدای من مثله اینکه بی اثل بوددددددددددد چون مامی جون ایستاده بود تا چلاغ گلمز(قرمز) بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند تا کالسکه با سلنشین دیگه هم از کنالم لد شد یکی میگفت :توپولو.....یکی میگفت:خوشگله.........خلاصه هلکدوم یه تیکه ای انداخت که دلم میخواست بلم کالسکشونو پنچل کونم.................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو گوذاشتن جلویه تیلیویژیون(تلویزیون) .....اینا 5دقیقه سریال میدن 1 ساعت تبلیغات .....این صدا و سیما پیش خودش چی فکلی کلده؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکل کلده ما نی نی ها اونقدل بی حیا شدیم که بلیم تو تبلیغات: مای بی بی .......مای بی بی بخونیم؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه ما لقاصیم(رقاصیم؟؟)؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیجالت نومیکشن؟؟؟؟؟؟ابلوی هلچی نی نیه بلدن خاک بل سلاااااااااااااااااااااا (ابروی هرچی نی نیه بردن خاک بر سرا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدل دوباره از سله کار اومد الان دوباره منو عین بادمجون پرت میکنه تو هوا .وقتی این کالو میکنه گلاب تو روحتون دلم میخواد هلچی شیل خولدم تو عمرم بیپاچم لوششششششششششششششش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چلا این پستونکی که تو دهنم گوذاشتم بوی ماهیییییییییییییی میده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایییییییییییییییییییییییی ییییییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توف توف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدل زیندیگی ما نی نی ها کسل اوره نه اتفاقی نه خبلی نه چیزی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی لوزگال.....توف تولوت(توروت)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این داداش من اومد(طه) یا خوداااااااااااااااااااااا اااا چه اخمی هم کلده نمیگه من دل نازوکم نمیگه من لطیفممممممممممممممممممممم ممممم ظریفممممممممممممممممممممم میشکنمممممممممممممممم نومیگه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شعول نداله دیگه اگه شعول داشت این کالا رو نمیکلد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میگم چه جولی مامانا به ما شیل میدن؟؟؟خودایا تو که به مامانا شیل دادی بهشون شیل کاکائو و شیل موزو غیله هم میدادی؟؟؟اخه چلااااااااااااااااااااااا اااااااا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب اگر اینا رو هم نمی خواستی بدی شیر با طعم البالو با اسانس پلتغال میدادی ما نی نی ها هم یه ذله حال میکلدیم....................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه اه نیگاه کن این طه خیکی میله هی میخوله هی میخوله هلکو و هلک از این ول خونه میله اونول از اونول میاد این ول بیکال بیعال میچلخه اونوقت من در حسرت قطره ای شیللللللللللللللللللللللل لللللللللللللللللللللللل جان میدهم از کف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخل این انصاف است ایا؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

20سال بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"با پتو برای خودم قفس ساخته بودم خونه اروم بود سکوت وحشیانه ای فضا را پرکرده بود ........اواز قشنگ جیرجیرک ها گهگاهی سکوت را میشکست اما این صدا هم ازارم میداد همه چی ازارم میداد حتی صدای ثانیه شمار ساعت دوست داشتم از اتاقم فرار کنم از خودم فرار کنم از بیست سالگی فرار کنم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به قوله دوستم آرام :باز هم که داره از چشم های خوشگلت شبنم میباره.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی دیگه حتی ارام هم نمی بینم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دیگه چه رسم مسخره ایه که تو خانواده منه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذشته ها که عمرشونو کردن و رفتن خدا هم بیامرزدشونپس چرا ما هنوز هم باید تاوان جهالت اونا رو پس بدیم ...اخه خدا کجای قرانت نوشتی دختر ها تو بیست سالگی باید از خانواده اشون جدا بشن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیر سرم امشب شب تولدم بود..میخوام صد سال شب تولدم اینجوری نباشه"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه اونقدر غر زدم و گریه کردم که خوابم برد ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست هام رو دور خودم حلقه کرده بودم هوا سر بود ...مه شدیدی جنگل را در اغوش خودش فشرده بود ....دوباره همون صدای همیشگی اومد به طرف دیگر جنگل سرد نگاه کردم تا صاحب صدا رو پیدا کنم اما هیچکی نبود....اما هنوز همون دختر بچه منو صدا میکرد تو صداش غم خاصی بود انگار از من کمک میخواست...بیچاره نمیدونست یکی نیست خودمو کمک کنه.....اما اون بی توجه هنوز صدام میکرد من خودم احساساتی بودم اون هم با این صدای معصوم و پر از بغضش منو صدا میکرد:تاراااااا......توروخدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط همین!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستام را روی گوشام گرفتمو اینقدر دویدم که از جنگل خارج شدم حالا تنها چیزی که میتونستم ببینم یه دشت بود پر از گل سرخ ......اسمون نارنجی بود ....پشت سرم رو نگاه کردم اما خبری از جنگل نبود ....نا خوداگها زانو هام سست شد افتادم روی گل ها ........اسمون تیره شده بود اما هنوز هم نارنجی بود.....دوباره صدای گریه اومد از جایم بلند شدم درحالی که تمام بدنم میلرزید دیوانه وار دنبال صدا بودم فقط یه تشکچه بچه به چشمم خورد دویدم به سمتش یه نی نی کوچولو غرق خون بود داشت مثل ماهی جون میداد بال بال میزد نشستم کنارش خم شدم به سمتش تو دستش یه عروسک خرس قهوه ای روشن بود ...عروسک رو خیلی معصومانه بغل کرده بود با انگشت اشاره ام نازش کردم داشتم همین طور که لپ هاش رو هم ناز میکردم به لبش رسیدم خیلی خونی شده بود شروع کردم به پاک کردن خون از روی لب هاش، که یهو سر انگشت اشارمو گاز گرفت..... خیلی درد داشت ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خواب بلند شدم ....چیزی از خواب دیشب یادم نمی اومد خیلی سریع تخت را مرتب کردم و شروع به مسواک زدن کردم .همیشه عادت داشتم موقع مسواک زدن اتاقو متر کنم .در اون لحظه هم دقیقا مشغول همین کار بودم که نگاهم به کادو های گوشه ی اتاق افتاد......یاد بیست سالگی افتادم .....یاد اون رسم مسخره.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس بالاخره این رسم شامل حال من هم شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خشکه شانس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس هام را مرتب کردم و به طبقه ی پایین رفتم طه و مامان اونجا نبودند با چشم هال را کاویدم پدر هم نبود.این ها هم بازی شون گرفته!!!.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم توی اشپزخونه. پشت میز نشستم و نون و پنیر ساده ای خوردم ...هنوز هیچ خبری نبود شروع کردم به قدم زدن توی قسمت های مختلف خونه و همزمان مامان را با صدای بلند صدا میزدم:مامی!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو تلفن خونه شروع کرد به زنگ زدن ،دیشب توی اون شلوغی جشن تولد معلوم نبود تلفن بیسیم کجا گم و گور شده .تو اون وضعیت تلفن هم گم بشه دیگه نور علی نوره به خدا...اهان پیداش کردم........ کنار روشویی بود !!جا قحط بود برا گم شدن....اما بالافاصله بعد از اینکه گوشی رو برداشتم تلفن قطع شد...به قول مامی هر کی کار داشته باشه دوباره زنگ میزنه ...که البته این طوری هم شد این دفعه سریع تر تلفن را جواب دادم :الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:تارا.... چرا گوشی را برنمی داری؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ببخشید گم شده بود...چیزی شده مامان؟؟ ....کجا رفتین؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:نه ....چیزی نشده ....فقط ما تصمیم گرفتیم کاملا سورپرایز بشی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که چیزی حالیم نشده بود ....اینا چی میگفتن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:الو ...تارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:میشنوم مامان ...بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:بیا به این ادرسی که میگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:الان؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:اگه خسته ای بزار یه قرن دیگه...... عجله کن که منتظریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باشه....بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان ادرس را گفت اما.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مامان؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:جیغ نزن با اون صدات.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حق با مامان بود من صدای جیغ و بلندی داشتم ولی خوب نباید زد تو ذوق بچه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مامان !!!این ادرس که مال اینجا نیست؟؟؟من اصلا این خیابون هارو بلد نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:خوب معلومه.....خونه ی خاله اینا رو که میدونی کجاست الحمدالله؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونه ی خاله اینا؟؟؟اونا که این جا زندگی نمیکنند؟؟؟اونا ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مامان!!!!شما رفتید شمال؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی:مگه چند تا خاله داری ؟؟؟یه دونه بیشتر نداری که اون هم شمال زندگی میکنه .....عجله کن ......ما خیلی وقته رسیدیم...همین الان راه بیوفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:الو ماماننن...................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما فقط صدای بوق بود......اینا چشون شده؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از این که تلفن را قطع کردم دویدم به طرف اتاقم .از بچگی عاشق نظم بودم به خاطر همین همه چیز توی اتاقم سر جایش بود و همه جا مرتب بود.مانتوم را از چوب لباسی پشت در برداشتم یه شال سفید هم برداشتم نمیدونم چرا از کیف شونی همیشه بدم میومد به نظرم دست و پاگیر بود هیچ وقت با خودم کیف نمیبردم ...اگر هم مجبور میشدم ببرم همیشه از قصد توی ماشینم جاش میذاشتم به خاطر همین فقط یه ذره پول از کشوی میز توالت برداشتم و دویدم سمت در خروجی .کفش هام را ا ز داخل جا کفشی برداشتم و گرفتم تو دستم .در خروجی رو بستم و یکی از پاهام را گذاشتم روی سکو ی جلوی در و مشغول بستن بند های کفشم شدم....به نظرم این کار سخت ترین کار دنیا بود....از بستن کفش هام بیزار بودم.اما خوب از طرفی از کفش اسپورت بندی خوشم میومد....دیوونه بودم دیگه هم خر رو میخواستم هم خرما.....هوای لطیفی بود ....پرتوی خورشید برگ های زرد درختان را نوازش میکرد ..............همین طور که به سمت پارکینگ میرفتم نفس عمیقی کشیدم..........بوی پاییز تمام ریه هایم را احاطه کرد.....واقعا چه فصل قشنگیه!!!پشت فرمون نشستم و با احتیاط از خانه خارج شدم ....رانندگی میکردم و فکر میکردم ........اما به چی؟؟؟در واقع به همه چیییییییی به این که با این رسم مسخره چه کار کنم؟؟؟به این که کجا باید طرحم را بگذرونم؟؟به این که چرا مامان و بابا رفتن شمال و از من هم خواستن بهشون ملحق بشم؟؟چه چیزی امکان داره اونجا باشه که منو سورپرایز بکنه؟؟اما تو اون هیری ویری مشکل اصلی من یه چیز دیگه ای بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستش من چون با عجله از خونه بیرون زده بودم اصلا خودمو تو ایینه ندیده بودم ایینه ماشین هم که چیزی رو نمی شد توش دید .به خاطر همین میترسیدم یه وقت سر و وضعم نامناسب باشه!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این خانواده من به کل خائن بودن هر کاری میکردن به من هیچی نمیگفتن همه اش میخواستن من سوپرایز بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که میدونستم اینا رفتن اونجا (خونه ی خاله) برا من دارن نقشه میکشن !!خائن هااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه متوجه شدم که چه قدر ماشین ساکته پخش رو روشن کردم صدای فرزاد فرزین سکوت ماشین را شکست اهنگ بچه اش رو خیلی دوست داشتم یه جورایی به شغلم میخورد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو به من احتیاج داری و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من خسته م از تو بفهم درکم کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر نکن دست و پاتو می بندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو خودت مرد باش ترکم کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه این عشق نیست دیوونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی قلبت برام نمی لرزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمتو رو به هر دومون وا کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این یه عادت چقدر می ارزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی نگو با تو من عوض میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگو میشه به عشق برگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی کی دروغ می بافی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه من با تو زندگی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو تامون مثل یه کوه یخیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه چی بین ما دوتا سرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دلت شک نکن عزیز دلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه اون عشق بر نمی گرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودتم باورت نمیشه ولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی منم میشه قصه رو سر کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی عادت کنی به تنهایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی چیزا رو میشه باور کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی نگو با تو من عوض میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگو میشه به عشق برگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی کی دروغ می بافی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه من با تو زندگی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیشه ماشین را بیشتر دادم پایین .....یعنی اینجاست؟؟؟مامان اینا اینجا چیکار میکنن؟؟؟یه ساختمانه چهار طبقه خیلی خوش نما بود که توی یکی از محله های اشراف نشین رشت بود....قبلا اونجا نرفته بودم اما از خونه های اطراف میشد فهمید که بالا شهره......عینک افتابیم را دادم پایینو یه نگاه دوباره به ادرس و خونه کردم .....بله درسته .....ماشین را پارک کردم و درحالی که یه استرس مجهول وجودم را در برگرفته بود زنگ طبقه سوم را فشردم.....ایفونشون هم که صدا و سیما ست هم تصویری هم صوتی ....نه خوشم اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای مامان از پشت ایفون اومد:بیا بالا تارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی خونه ی کیه که مامان خودش ایفونو جواب میده....عجیبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در واحد باز بود اول چند تا ضربه به در زدم یه وقت نامحرم نباشه .....بعد رفتم تو.....وویی ......شه خونه خوشملی!!!صاحبش کیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بلندی گفتم:سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم در حالی که مشغول مرتب کردن آشپزخونه بود جواب سلامم را داد ..سرم را چرخوندم طه هم داشت چراغ ها را تعویض میکرد.....پدر هم......پدر کو ؟؟؟اهان پدر هم تازه از گلاب به روتون خارج شد...ماشالله پدر!!رفته بودی حموم یا دستشویی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:سلام !!صاحب خونه نیست؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر:علیک سلام صاحب خونه نبود اما همین الان اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینا هم منو گرفتن!!این جا که کسی نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طه:خنگه.....تورو میگه بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی از لحن طه بدم میومد اصلا از کل هیکلش بدم میومد.....تو خونه عین تام و جری بودیم............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با حالت کاملا متعجبی گفتم:بابا منظورتون از این کارا چیه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر:تارا جون بیا بشین...فعلا خسته ای بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونه ی خیلی شیکی بود روی یکی از مبل ها نشستم و گفتم:اونقدری که متعجبم خسته نیستم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر هم روی یکی از مبل ها روبروی من نشست و طاها هم کنارش جا خوش کرد....چند ثانیه بعد مادر هم با یه ظرف چای به ما ملحق شد....پس حتما این خونه فعلا مال ماست که مامان خودش چایی میریزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طاهادرحالی که چایش را برمیداشت گفت:تارا کوچولو وقتی صبح بیدار شدی دیدی ما نیستیم نترسیدی که؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یه فک منقبض شده از حرص به طاها نگاه کردم که خودش در جا لال شد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طاها بچه ی بدی نبود اما برادر خوبی نبود یه جورایی بیخیال بود چهار سال از من بزرگتر بود ابمون اصلا تو یه لیوان نمی رفت اصلااااااااااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی دانشگاه تهران کامپیوتر میخوند....رشته ی مورد علاقه ی من بود اما خوب به نظرم برام مناسب نبود ....میدونم نظر بیخودیه اما خوب دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم را از روی طاها برداشتم و به پدر نگاه کردم ....بعد از این که یهذره از چایش را خورد رو به من کرد و گفت:خوب دخترم نظرت چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:راجع به چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر :راجع به خونه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:من باید نظر بدم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر لبخندی زد و گفت:خوب تو میخوای توش زندگی کنی!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:من؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر:تارا جان تو که بهتراز هر کسی رسم خانواده رو میدونی ...بابایی بیست سالت شده...بچه که نیستی ....مطمئنم میتونی تنهایی از پس زندگیت برمیای...این خونه هم که از هر لحاظ مناسبه....به بیمارستانی هم که قراره طرحت رو بگذرونی نزدیکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:طرحم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر:البته.....با یکی از دوست هام که دستش تو کار بود صحبت کردم گفت که بهترین بیمارستان برای گذراندن طرحت که نزدیک هم باشه اینجاست ..چون اکثر بیمارستان های تهران قبلا واسه بچه های گردن کلفت ها رزرو میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا کی قراره وسایلت را بیاری؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینا چه باحالن!!من هنوز موافقت نکردم اونوقت از من برا اسباب کشی زمان میخوان...به صورت بابا زل زده بودم ....بابا تا چند سال پیش کارمند بانک بود وضع زندگیمون هم خوب بود اما وقتی بابا رییس بانک شد وضعمون بهتر شد یه خونه ی بزرگتر خریدیم همون موقع به بابا یه ارث همچین قلمبه هم رسید که بیش از حد به خانواده ما حال داد.....راستش بابا خیلی زحمت میکشه حالا که همه چی مهیاست حتما از من توقع داره که اون رسم مزخرف را انجام بدم دستم را به سمت میز دراز کردم تا در حین این که فکر میکنم چای هم بخورم که چشمم افتاد به تصویر مامان که توی شیشه برق افتاده میز افتاده بود مامان سن کمی داشت اما خیلی زود پیر شده بود ....مامان توی اون هیری ویری داشت بیسکوییت و چای میخورد .....چه جوری بگم خیلی غذا میخورد خیلیییییییی اما خوب هیچ کدوم از ما به روش نمی اوردیم .همون اندازه که غذا میخورد دستپختش هم عالی بود....غذاهای مامان رو با هیچ احد الناسی تعویض نمیکردم....خیلی دوستشون داشتم هم مامانو هم بابا رو ...به خاطر اون همه زحمتی که برام کشیدن حالا من حتما حتما باید اون رسمو به جا بیارم فوقش دو سال دیگه میزنم زیرشو بر میگردم دیگه ...اما حالا باید موافق جلوه کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اگه موافقید فردا صبح وسایل ها رو بیاریم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به ساعت روی دیوار کردم. 7 بعد از ظهربود ....اخیش بالاخره اسباب کشی تموم شد....چه روز خسته کننده ای ....مامان اینا هم که رفتند......حالا دیگه تو این خونه تنها باید زندگی کنم (من ماندم تنها میان سیل غم ها...عزیزم)..... ووی !!هوا چقدر زود تاریک شد .....میگم نکنه من تو تنهایی منگل بشم؟؟؟؟این چی بود وای این چی بود؟؟؟؟اهان سایه ام بود.....خدا رو شکر.......از ترس قلبم تند تند میزد!! هیچوقت شب رو تنها تو یه خونه نبودم......حالا باید به خاطر یه فونچوله رسم این جوری از ترس بلرزم.اروم به سمت حال قدم میزدم که یهو پام به یکی از کارتون های اسباب اثاثیه گیر کرد و با صورت افتادم رو زمین ........اه این چی بود ؟؟ ....خدا وقتی میخواد شانس نده ادم اینجوری میشه.....یه چیز تیزی که نمی دونم چی بود درست خورد نزدیک رگم که باعث شد شدیدا دستم خونریزی کنه...پارکت خونه سرخ رنگ شده بود........چرا برق رفت؟؟؟اگر شانس داشتیم اسممون رو میذاشتن شمسی جون!!!فکرش رو بکن برق بره.....با مخ زمین بخوری....دستت رو هم پاره کنی!!واویلا (حالا تو اون قاراش میش یاد اهنگ واویلا لیلی افتادم!!!)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کبریت رو کجا گذاشتم.....خدا!!!!من از کجا شمع بیارم .....بدو بدو از خونه زدم بیرون .....تموم ساختمون خاموش بود ....مثل ادم هی کور شده بودم دنبال دیوار میگشتم که بهش تکیه کنم....اهان رسیدم به واحد بغلی....تق تق تق چند تا ضربه به در زدم که در باز شد چیزی که مشخص نبود.....اصلا نمیدونستم فامیلی این یارو چیه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ببخشید.....راستش من همین امروز اسباب کشی کردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:یه چند دقیقه صبر کنید الان براتون یه شمع میارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو با شعور اشنایی داری؟؟؟؟داشتم حرف میزدم ها ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو همین فکر ها بودم که اون یارو اومد ....هلکو و هلک با یه شمع اومده بود(بابا یدونه که برا من کافی نیست یه بسته بیار)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ممنون ..........اوخ(دستم به شدت می سوخت )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:چیزی شده؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا دیگه هم نزدیک شده بود هم نور شمع میخورد تو صورتش....اما خوب باز خوب دیده نمی شد همچین تصویرش برفکی بود...نمیدونم شاید چون دستم رو بریده بودم و خونریزی شدید کرده بود......کسی چه میدونه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:پرسیدم مشکلی پیش اومده؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب پرسیدی که پرسیدی!!!والله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:راستش یه ذره قبل از این که برق ها بره دستم رو بریدم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:خوب تشریف بیارید داخل براتون باند پیچیش کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من موندم این چقدر با شعوره .....حرف منو هی نصفه میذاره .....نفهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:بفرمایید.....نگران نباشید کارمه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چی کارتونه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو اول مثلا یه نیشخند زد بعد گفت:همین باند پیچی !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس این یارو باند پیچه!!!چه شغلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ممنون میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باند پیچ:خواهش میکنم ....بفرمایید مبل ها اون طرفه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا تو میگی اونطرف مثلا من میبینم!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:کدوم طرف؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو باند پیچه:همون طرف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو باند پیچه:همون طرف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اه ......من که نمی بینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو یه خنده ای کرد که فهمیدم نیم ساعت منو گرفته بود !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره مبل رو پیدا کردم و نشستم شع هم گذاشتم روی میز وسط مبل ها و منتظر موندم اقای باند پیچ بیاد........تشریف اوردند ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باند پیچه:کدوم دستتون؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:دست چپ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:اجازه هست؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که چیزی نمیدیدم ...چی اجازه هست؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهان فکر کنم منظورش اینه که اجازه هست کارشو شروع کنه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:البته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم دستمو گرفت و محل زخم رو زیر نور شمع پیدا کرد....اون صحنه خیلی جالبی بود من بالای مبل نشسته بودم اون هم پایین مبل زانو زده بود و دست منو گرفته بود یک ان فکر کردم واقعا ملکه ام.............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول زخم رو با بتادین ضد عفونی کرد بعد اروم شروع کرد به باند پیچی معلوم بود که کارش اینه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:تموم شد....یه ذره دیگه اونور تر میزدی باورم میشد قصد داشتی خود کشی کنی.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:یعنی چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:یعنی این که یه ذره اونور تر میزدی رگتو بریده بودی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:پوففففففف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو:جانم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه هه اینم که اصلا تو باغ نیست ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : هیچی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از سر جام بلند شدم اما تو اون تاریکی مسیر رو نمی تونستم پیدا کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ببخشید در کجاست؟فقط ترو خدا نگید اونطرف؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو یه خنده ی جدی کرد بعد گفت:راستش این شمعه داره اب میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین رو که گفت یه دفعه همه جا خاموش شد ....شمعه اب شده بود .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا من چی کار کنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترس ورم داشته بود ......قلبم تند تند میزد ....دستم هم خیلی درد داشت...یه چیز دیگه این که نمیدونستم شب اولو چه جوری هم تنها هم تو تاریکی بگذرونم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو این ور و اون ور میچرخوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ببخشید اقا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو خیلی عصبی و جدی گفت: من اسم دارم اسمم هم بردیاس منو با اسم خودم صدا کنید خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خوب من هم خانوم نیستم اسمم تاراست منو با اسم خودم صدا کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا بازم خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چیزخنده داری گفتم؟؟/

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:نه اسمتون منو یاد تارزان میندازه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی شعور مسخره......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خوب حالا بردیا خان میشه بگید از کدوم طرف باید برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:راستش من خودم هم تو این تاریکی چیزی نمی بینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بالاخره خونتون که هست میتونید بگید از کدوم ور باید برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:نه نمیتونم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باشه من خودم میرم .....ممنون و خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دو قدم رفتم که خوردم به یه چیزی.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناامید شدم خیلی گیج شده بودم راهو نمیتونستم پیدا کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا چیکار کنم دوباره راه افتادم اما این دفعه باند دستم به یه چیزی گیر کرد کشیدمش اما........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:کجا میخوای بری؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:کجا میخوای بری؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باند رو ول کن .... میرم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:نمیتونی بری....میخوری به در و دیوار میمونی رو دستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ول کن میخوام برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:نمیکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا بود که من شروع کردم به کشیدن اون هم هی میکشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بیشعور دستم درد میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:خوب بکنه.....وقتی خودت لجبازی میکنی اروم نمیشینی من چیکار کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ولش کن ....من جایی نمیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا باندو ول کرد ولی مجبور شد دوباره بشینه و برام ببندتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ببخشید بردیا خان!شغلتون چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:من رزیدنتم....رشته ام هم اطفاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:پس یه جورایی همکاریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:شغل شما چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:من مامایی خوندم ....اینجا هم قراره طرحم رو بگذرونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:موفق باشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر بودم تو بگی.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خیلی ممنون ...شما هم همین طور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:حالا قصد دارید چی کار کنید؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نمیدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:میگم چطوره بلند شیم و باهم در رو پیدا کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم که بردیا مچ دست راستم را محکم گرفت و منو به دنبال خودش کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هوووی اروم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه همین طوری درحالی که دستم رو گرفته بود دنبال در میگشتیم تا اینکه بردیا به یه چیزی خورد و افتاد من هم که دستشو گرفته بودم پشت بندش افتادم همون جا ...........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه همین طوری درحالی که دستم رو گرفته بود دنبال در میگشتیم تا اینکه بردیا به یه چیزی خورد و افتاد من هم که دستشو گرفته بودم پشت بندش افتادم همون جا ...........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم ضربه ی بدی دید......اخ.....صدای جیغم رفت هوا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا نمیدونستم کجام ؟؟؟یا اینکه توی چه موقعیتی هستم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط میدونستم مطمئناً وضع خوبی ندارم.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز دستم تیر میکشید .....صدای نفس های بردیا فوق العاده بهم نزدیک بود اما از تو اون تاریکی نمیتونستم تشخیص بدم کجاست .....صداش رو از زیر گوشم شنیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:نمیخوای بلند شی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ه دست هاشو گذاشت زیر بغلم تا منو از رو خودش بلند کنه....که یه دفعه جیغ من رفت هوا!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:چته؟؟؟چه مرگت شد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی نزاکت!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با صدایی که خشم و درد با هم توش میکس شده بود گفتم:پام یه جایی گیر کرده....نمی تونم بلند شم.....دستم هم درد میکنه........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:این طوری هم که نمیشه کاری کرد ...باید بلند شی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من یه عادتی داشتم اون هم این بود :وقتی که جاییم درد میکرد یا گرسنه ام بود دیگه نمیفهمیدم کی جلومه و عین چی عصبی میشدم!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به همین خاطر با یه صدای نسبتا بلندی گفتم :بایدی در کار نیست اقا....وقتی بهت میگم پام گیر کرده یعنی گیر کرده....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه دست هاشواز زیر بغلم برداشت و من هم که انتظار همچین چیزی رو نداشتم یهو افتادم تو بغلش ...حالا تو اون هیرو ویری من داشتم بوی ادکلنشو تو دلم نقد میکردم....لامصب چه بویی هم داشت .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا با صدایی که از خشم پر بود گفت:جات راحته؟؟؟فرصت طلب پرو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست هامو محکم گذاشتم دوطرفش و ازش فاصله گرفتم ....اما هنوز پام گیر کرده بود ، من هم به تبعیت از خودش با خشم گفتم:نگاه کن شازده من فرصت طلب نیستم ...یه بار گفتم یه بار دیگه هم میگم پام گیر کرده ...نمیتونم تکون بخورم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا صداشو اروم تر کرد و گفت:خوب پس برو کنار تا من بلند شم !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که از دستش اسی شده بودم گفتم:بابا بهت میگم نمیتونم تکون بخورم !! میفهمی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از بس عصبی شده بودم تند تند نفس میکشیدم ....پسره ی عوضی فکر میکرد حالا من کشته مردشم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا نفسو با عصبانیت بیرون داد....با این که باهاش فاصله داشتم ولی باز هم نفسش بهم میخورد ....دربرابر بردیا من خیلی ظریف و کوچولو بودم حالا من اینجوری میگم فکر نکنید یارو غول دوسر بود اما خوب هیکل خوبی داشت توی تاریکی هیچی از صورتش نمی شد دید ،فقط هیکلش بود که میتونستم نشریحش کنم....قدش هم بلند بود...البته قد من هم بلند بود ....ولی باز اون یه سر و گردن بلند تر بود ....تو همین فکر ها بودم که گفت:پات به چی گیر کرده؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نمیدونم....یه چیز تیزیه!!اما نمیتونم پامو تکون بدم خیلی درد میکنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا با یه حالت خیلی جدی گفت:خیلی خوب !!من یه پیشنهاد دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:ممکنه یه ذره درد داشته باشه...ولی دیگه چاره ای نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اشکالی نداره ...بهتر از اینه که این جوری دست رو دست بذاریم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:خوب ....ببین....فقط جیغ و ویغ نکنی همسایه ها خبر بشن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نه ....بگو دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:نگاه کن من باید تورو با خودم بلند کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چه جوری...من پام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفمو دوباره قطع کرد و گفت:میدونم پات گیر کرده .اما من بلندت میکنم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:اینجوری....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد بدون هیچ حرفی دستاشو دور کمرم محکم گرفت و منو برد تو بغلش ....خیلی بهم نزدیک بود ....به این حالت حس خوبی نداشتم ....شاید به خاطر این بود که من هیچ شناختی از بردیا نداشتم و اون یه غریبه بود اما در اون حال هیچ راه دیگه ای نبود همون طور که منو بغل کرده بود ...یه دفعه ای بلند شد و منو هم که تو بغلش بودم با خودش بلند کرد......پام ودستم از درد داشت میترکید دستم رو دور گردن بردیا گرفته بودم که یه وقت نیوفتم اما درد پام اونقدر زیاد بود که یه ریز هم اشک میریختم هم ناله میکردم.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:خوب...تموم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما من سکوت کرده بودم دردم به قدری زیاد بود که داشتم از حال میرفتم..چند بار پلک زدم اما تعادل و نیروم رو از دست داده بودم .....کم کم همون جا تو بغل بردیا از حال رفتم .(یعنی خدایا لعنت به این شب مزخرف)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نور خورشیدی که از پنجره ی بزرگ سالن به داخل میزد باعث شد چشمامو کم کم باز کنم......روی مبل خوابم برده بود.....نگاهم رو به اطراف چرخوندم .....یه خونه ی نا آشنا بود.......تا حالا اونجا رو ندیده بودم ولی ساختمونش عین واحد خودم بود .....به سقف نگاه میکردم.......یه ذره های ریزی تو هوا بودن که وقتی نور خورشید بهشون میخورد خیلی خوشگل تو فضا خودنمایی میکردند....دستمو دراز کردم تا بگیرمشون .....نمیشد خودم هم میدونستم نمیشه اما خوب خوشم میومد ازشون........سرمو چرخوندم ......یه پسری روی مبل با چشم های گرد شده خاکستریش بهم زل زده بود......وا خاک عالم کمه خاک منظومه شمسی تو سرت ......چرا اینجوری نیگاه میکنی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه تموم اتفاقات دیشب اومد جلو چشمم .....من و بردیا .........خونه ی تاریک........حالا من جلوی این چشم های گرد شده لم داده بودم روی مبل حق داشت بیچاره اونجوری بهم زل زده بود ....اومدم از جام بلند شم که درد شدیدی مانع شد...صدای بردیا که خیلی قاطع بود توی سالن پیچید:نمیخواد بلند شی ....تو ساق پاتون بد جوری شیشه رفته........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که هیچی از حرفشو نفهمیده بودم پرسیدم:شیشه؟؟مطمئنین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جاش بلند شد و اومد به سمتم یه ذره از پاچه ی شلوارمو زد بالا....راست میگفت بد جوری زخمی شده بود ....خون زیادی هم روی پارکت های خونه ریخته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا در حالی گه به زخم نگاه میکرد ، گفت :خیلی به خودتون صدمه زدید .......باید بیشتر مواظب میبودین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم: ببخشید از اینکه جناب عالی تعادلتونو از دست دادید و منو هم باخودتون زمین انداختید....والله....یه چیزی هم بدهکار شدیم!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:حالا چرا شیشه؟؟مگه پای من جایی گیر نکرده بود؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:نه خیر خانوم تو پاتون شیشه رفته مثل اینکه موقع افتادن پاتون توی گلدون شیشه ای کنار میز رفته و شما فکر کردید که گیر کرده و بعد از این که زیاد پاتونو تکون میدید گلدون میشکنه و شیشه ها تو پاتون فرو میره..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم و گذاشتم رو پیشونیمو گفتم:حالا باید چیکار کرد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:..... دوراه دارین....یا اینکه تحمل کنین و همینجا خودم براتون شیشه ها رو در بیارم و بعد هم پانسمان کنم و ببندم یا اینکه بریم بیمارستانو اونجا برات اینکارو بکنن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زخم ها و شیشه ها نگاهی انداختم ...به طرز بدی توی پام فرو رفته بودم...اما اونجوری که خودم برداشت کرده بودم نیازی به بخی نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نیازی به بخیه هست؟؟یانه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:با این که خیلی بد زخمی شدین اما خوشبختانه تا اون حد فرو نرفتن که نیازی به بخیه باشه.........حالا چیکار میکنین...اینجا ...یا بیمارستان؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ببخشید ها...جسارت نباشه اما شما که میدونستید پام صدمه دیده چرا همون دیشب منو نبردین بیمارستان....چرا تا صبح صبر کردین؟؟شما که دکترین بهتر از بقیه میدونین که شیشه خیلی زود عفونت میکنه و .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا با صدایی که میلرزید حرفمو قطع کرد و گفت:لازم نیست اینا رو به من یاداوری کنید تارا خانوم........من سال ها پیش این درس هارو پاس کردم....حالا که متاسفانه یا خوشبختانه پاتون عفونت نکرده...اگر هم علاقه زیادی دارید برید بیمارستان !!هنوز دیر نشده ...میتونید برید!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اینجوری میکرد من که با لحن مودبانه ازش پرسیده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راست میگفتم دیگه چرا گذاشت تا الان من تو خونه بمونم ....مگه مریشه این بشر؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا من با این وضعم چه کنم....با این پا که نمیشه رانندگی کرد!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شهر هم که نمیشناسم ....در نتیجه :::بهتره باهاش راه بیام تا همین جا برام پانسمان کنه!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ببخشید...قصد بی احترامی نداشتم....فقط میخواستم بدونم چرا تا صبح منو اینجا نگه داشتین؟؟...اگر هم نمیخواید جواب بدید موردی نیست ....در هر حال وضع پای من چندان خوب نیست....پس بهتره به عنوان یه پزشک وظیفه اتونو انجام بدید ....اگر هم قسم پزشکیتونو فراموش کردید ....به عنوان یه انسان به همنوعتون کمک کنید......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از حرف های من بردیا بدون هیچ حرفی سریع رفت تو یکی از اتاق ها و وسایل پانسمان رو اورد.....اخم غلیظی کرده بود ....به سمت پام خم شد و دوباره پاچه شلوارو زد بالا ...یه جاهایی از پام کبود بود یه جاهایی قرمز بود .......یه جاهایی هم خونی بود خیلی فجیح بود جالب بود که نیازی به بخیه نداشت!!.....دستشو که گذاشت رو اولین شیشه جیغم رفت هوا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غضب ناک نگاهم کرد و گفت:چرا جیغ میکشی؟؟.....الان همسایه ها فکر میکنن اینجا چه خبره....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر لبی زمزمه کردم:ببخشید..ولی خوب درد داره....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خیلی بدم میومد مدام از یکی معذرت خواهی کنم ولی فعلا هشتم گرو نهش بود..خرم که از پلش گذشت حالشو میگیرم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:من هم میدونم درد داره....ولی خدا به ادما صبر و تحملو که بیخودی نداده.....باید به دکترت فرصت بدی تا کارشو انجام بده.....نه این که جیغ ویغ کنی!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه پرو...هی من میخوام به این احترام بذارم ...هی نمیشه....چه شد لحنش عوض شد؟؟؟...به من میگه جیغ و ویغ میکنی...بچه فوفول!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستی منظور از دکتر کی بود ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکنه این؟؟؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صد سال سیاه.............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:شما که گفتین دکتر اطفالین .....چه جوری خودتونو دکتر من میدونین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یه لحن خیلی خشنی گفت:چون شما هم دست کمی از بچه ها ندارین .(زیر لبی ادامه داد)شما هم جز اطفالید دیگه نی نی خانوم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به من میگه نی نی خانوم ؟؟؟ چه قدر بیشعوره ..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خدایا خودت شاهد باش من با ادب صحبت کردم این لیاقت نداشت)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هم متقابلا زیر لبی گفتم :کارتو بکن اینقدرهم حرف نزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم میشنوه .....اصلا واسه همین گفتم که بشنوه !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا برخلاف این که فکر میکردم چیزی نمیگه گفت:باشه....کارمو میکنم ولی شما هم صدات در اومد در نیومد هان؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باشه اقای دکتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره کارشو شروع کرد میتونستم حدس بزنم که داره دق و دلیشو سر پای من پیاده میکنه......چون بیشتر از گذشته فشار میداد......اما من یه کوسن گرفته بودم جلو دهنمو و خودمو توش ساکت کرده بودم..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:این یکی خیلی فرو رفته...خیلی هم ریزه....(کوسنو از جلوی دهنم برداشتمو نگاش کردم).....ممکنه عفونت کنه ....پس حتما باید درش بیارم....اما خوب درد زیادی داره....باید یه ذره طاقت بیارین و تحمل کنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که دیگه پام سر شده بود با سر قبول کردم .....ولی بازهم وقتی دستشو برد سمت شیشه ها درد شدیدی گرفتم....خیلی بد بود......یکی دوقطره اشک از چشمام اومد .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:دیگه تموم شد........(ولی وقتی نگاهش به صورت خیسم افتاد صورتش کاملا تعغیر کرد.....)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم کنارم نشست و گفت:ببخشید....به خدا سعی کردم زیاد دردتون نیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خدا بزنه تو کمرت که دروغ میگی!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد اشکامو پاک کنه....که خودم زود تر پاکشون کردم.....چی شد این یهو اخلاقش عوض شد؟؟؟این که خیلی سرد و جدی بود....حالا چی شد دلش به رحم اومد؟؟...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

؟؟...مثل اینکه اصلا حالش خوب نیست....بهتره جیم شم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ببخشید بردیا خان ...خیلی زحمت کشیدین ........اگر اجازه بدید دیگه برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی بالاخره نفهمیدم چرا منو نبردید بیمارستان(این قصه سر دراز دارد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردیا:خواهش میکنم کاری نکردم (دستشو کشید تو موهاشو گفت)اون رو هم شاید یه روزی فهمیدید!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم به سمت در رفتیم و اخیشششششششش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره اومدم بیرون در واحدم باز بود رفتم داخل خونه ی خودمو و در رو بستم...اینکه میکن هیچ جا بهتر از خونه ی ادم نیست راسته ها !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دقیقه بعد درحالی که و مبل لم داده بودم و صبحونه میخوردم تلویزیون هم روشن کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبی زندگی مجردی هم این بود که هیچ کی نبود که هی بهت گیر بده....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالی داشت ها!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شبکه جام جم که خاله شادونه داشت..........ایشم شد....اینا چیه دیگه میذارن بچه ها ببینن من که ادم بزرگم اینا رو میبینم وحشت میکنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.