رمان انتخاب دوم به قلم Vaniya.b
داستان درمورد یک انتخابه…یک انتخاب که اولویت اول نیست،و خیلی سخته برای کسی که تمام دنیاتو با فکر به اون ساختی اولویت دوم باشی،انتخاب جایگزین باشی... پایان خوش
ژانر : عاشقانه، ازدواج اجباری، همخونه ای
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۳۱ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #همخونه_ای #ازدواج_اجباری
خلاصه :
داستان درمورد يک انتخابه…يک انتخاب که اولويت اول نيست،و خيلي سخته براي کسي که تمام دنياتو با فکر به اون ساختي اولويت دوم باشی،انتخاب جايگزين باشي...
پايان خوش
توي سالن راه مي رفتم تا اگه سوالي کسي خواست بپرسه جواب بدم...اما نگاهش تمام مدت دنبالم بودوحتي نامحسوس ،دنبالم از اين سالن به اون سالن هم مي اومد.
کلافه خودمو رسوندم به مهساو زير لب جوري که بشنوه گفتم:اين يارو کيه؟
مهسازيرزيرکي نگاهي به اطراف کرد و گفت:کدوم يارو؟
-همين کتو شلوار سرمه ايه ديگه...ول نمي کنه
ابرو بالا انداخت و گفت:نکنه منظورت درخشنده است؟!
کلافه چنگي تو موهاي تازه رنگ شده ام کشيدم و گفتم:چمي دونم...از نگاهش خوشم نمي آد
چشماشو گرد کردوسرشو کمي نزديکتر آووردوگفت:دختره ي ديوونه...پسراستاد درخشنده است...تازه از آلمان اومده،با کلي اصراردعوتش کردم
-مگه درخشنده پسر داره؟
با هيجان گفت:آره بابا...پسرخونده اشه...ديروزتو گالري استاد ديدمش...نمي خواست بياد اما استاد گفت اگه به اين گالري نياد پشيمون ميشه...اونم تو رودربايسي موند...
-نمي دونم مهسا هر خري که هست...برويه جوري حاليش کن اينجا فرنگ نيس اون چشماي هيزشو ببره ولايت خودش
ريزخنديدوگفت:ديوونه اي به خدا
صداي يکي از مراجعه کننده ها که صدام ميکرد باعث شد تنهاوشگوني ازش بگيرموبرم...
مي خواست درمورد تابلو توضيحي بدم،از اين دختراي سوسول تازه به دوران رسيده که مطمئنم هيچي از حرفام حاليش نشدوتنها براي روکم کني دوستاي مثل خودش ،چند تا پرتوپرت بي ربط گفت.مثلا اينجاش چرا سياهه؟بهتر نبود رنگشو شادتر ميکردين؟يا،اينجا انگاري حوصله نداشتينا...آخه يکي نمي گفت توروچه به اين حرفا دختر!برو عروسک بازيتو بکن
منم که نمي خواستم الکي مشتري بپرونم خيلي جلو خودمو گرفتم ضايع اش نکنم
داشتم باپيرمرد کچلي در مورد يه نقاشي بحث ميکردم که باز سروکله ي اين پسره پيداش شد.
تمام مدت به حرفاي منوکچل گوش ميداد
همين که کچل راضي شد بعد يه ساعت فک زدن من تابلو رو بخره درخشنده کوچک نزديکتر اومدوگفت:از آشناييتون خوشحال شدم بانو
سري تکون دادم که پشت بندش گفت:من مهيار درخشنده هستم
-خوشبختم منم يلدا ملکي هستم
مهيار-بله بله...اسمتون پاي همه نقاشي ها هست...پس همش کار خودتونه!
-درسته
نمي دونستم بمونم يا برم...اگه برم خيلي ضايع بود
اين پا اون پا مي کردم که گفت:ميتونم يه سوال بپرسم؟
-حتما،ميتونين بپرسين
مهيار-چرا اينقدر سياه؟تو همه ي تابلوها قسمت عظيمي از رنگ سياه تشکيل شده
چشمام گرد شد.چه باهوشه...هرکسي اينقدر دقت نمي کنه.کسي تا الان متوجه نشده بود.اينقدر تابلوهارو متفاوت از هم ميکشيدم کسي به اين تشابه دقت نمي کرد
نفسي کشيدم که ادامه داد:به نظر که يه تِم نمياد...در عين زياد بودن بيشتر نامحسوس کار شده،آخه ديده بودم مثلا تم يه گالري قرمزه تمام نقاشي ها با قرمز کار ميشه
-نه تم نيست...به خاطر علاقه ام به اين رنگ زياد به کار مي برم
يه ابروشو بالا انداخت و گفت:اوووم...علاقه به رنگ سياه...چرا سياه؟چون رنگ چشماتونه؟
اه...چقدر پر رو بود،به تو چه آخه؟
منم پروزل زدم تو چشماشوگفتم:شايد!
گوشه لبش به لبخند نا محسوسي بالارفت و گفت:معلومه به نقاشي خيلي علاقه داريد...سبکتون جذب کننده است
-بله همينطوره
مهيار-به قهوه چطور؟علاقه داريد؟
پسره ي اجنبي داره دعوتم ميکنه به قهوه خوري که لاس بزنه.براي اينکه ضايعش کنم دست چپمو بالا آووردم حلقه امو نشون دادم وبا لبخندي زورکي گفتم:زياد نه
حقشه...فکر کرده نفهميدم تيک ميزنه...باز هردو ابروشو بالا انداخت و گفت:اوه...متوجه نشدم،جسارت منو ببخشين بانو
فقط سري تکون دادم و زير لب عذر خواهي اي کردمو از کنارش رد شدم.بسه هرچقدرمراعات کردم...کور بوده حلقه امو نديده تو هيز بازياش.
بازم کمي نگاه به سمتم مي انداخت موقع توضيح نقاشي ها...يکي از بهترين تابلو هامم خريد،اگه نمي خريد که حتما يه چي بارش ميکردم.
موقع رفتنم باز اون نگاه هيزشو بهم دوخت و آروم گفت:خوشحالم از آشناييتون
منم سري تکون دادم يعني برو گمشو نبينمت.رفت.
مهسا تندي دويد سمتم وگفت:چي ميگفت؟
-هيچي ميخواست مخ کنه که پرشو چيدم
ريز خنديدوگفت:بنده خدا...ديدي؟يکي از تابلوهاتو بالاتر از قيمت پيشنهادي ات بهش انداختم...برودعا به جونم کن
لپشوکشيدمو گفتم:راضيم ازت،من برم ديرم شده
در حالي که لپشو ميماليد گفت:صد دفعه گفتم نکش درد ميگيره...حالا کجا ميري؟
-برم يه سر پيش مامان.خونه ام کلي کار دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهسا-باشه،فرداشب هستي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص گفتم:متاسفانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهسا با غم نگام کردوگفت:خب نيا يلدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هه...يه درصد فکر کن نيايم،بيخيال...من رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط زير لب خداحافظي گفت.نفسي کشيدم که با اعصاب خراب پشت رل نشينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدجوري هواگرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از پارک 206سياهم به زورتوي اون کوچه ي شلوغو باريک ،کيسه هاي خريدودستم گرفتمو درو با کليد باز کردم،البته ظاهرا اينجوري بود در باطن با مشتو لگدباز ميشد اين در زنگ زده تاکليد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه حياط که پا گذاشتم دادزدم:مامان...ماماني...مامي خوشکلم قند عسلت اومده کجايي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطولي نکشيد که تو چهارچوب در ورودي ايستاد.با اون چادر نمازسفيدِگُل گُلي اش کمتر از فرشته ها نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-چه خبرته قند عسل؟همه همسايه ها فهميدن اومدي مادر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ي سرخوشي کردم و پلاستيک هارو، روي پله گذاشتمو ازگردنش آويزون شدم،به قول خودش چلپه ي آبش کردمو گفتم:آخ قربونت برم فرشته،دلم برات تنگ شده بودا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند هميشگيش گفت:خدانکنه...از پريروز تا حالا ديگه؟توکه پريروز اينجا بودي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبي خيال خنديدمو گفتم:دير گذشت برام خب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهي به موهام کردوگفت:اين چه رنگيه دختر؟توکه تازه رنگ کرده بودي؟زردم شد رنگ آخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشالموکامل در آووردم کليپسمو کندم و چنگي توشون زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زرد نه و بلوند نسکافه اي...همه ميگن بهم مياد که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-ميادبهت،اما خب از اين رنگا نمي کردي تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واسه تنوعه ديگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-بيا تو چايي دمه...وحيد چطوره مادر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسي کشيدم ،خودمم خبر نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه سلام داره،آخراي ساله يکم سرش شلوغه تو شرکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-سلامت باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچادرشو در آووردو به سمت آشپزخونه رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم کفشامو در آووردمو رفتم کنار پنجره رو به حياط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحياط نقلي اما پر درخت هاي ميوه،بوته هاي رز...يادش بخير،بابا عاشق گل رز بود،براي همين کل باغچه پر بوته هاي رز بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان استکان چايي رو روي عسلي نزديک به من گذاشتو گفت:چه خبر ديگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امروز نمايشگاه داشتم...کلي از نقاشيام به فروش رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-به سلامتي خوشکلم...من برم اين رختارو پهن کنم(اشاره اي به لگن پراز لباس گوشه اتاق کرد)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باز که با دست شستي!من اون ماشين لباس شويي رو براي دکور خريدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلگنو برداشتو به سمت حياط رفتو گفت:دلم نمي گيره مادر...اين ماشينا خوب نمي شورن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچايي به دست پشت سرش رفتم و گفتم:دلت نمي گيره يا دلت نمي خواد چون من گرفتم؟چرا باور نمي کني منم در آمد دارم از پولاي خودم برات خريدم نه وحيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-اين چه حرفيه مادر؟درسته که کلا دوست نداشتم بگيري و ميگفتم پس انداز کني پولتواما واقعا دلم نمي گيره...خوب نمي شورن که اين ماشينا،تفتو ماليه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميدونستم وسواس داره ،خنديدمو کمي از چايي ام خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاله نيره نيومد يه سر پيشت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسارو مي تکوند روي طناب گوشه ي حياط پهن مي کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-صبح يه سر اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من فردا شب خونه ي فريد دعوتم،زنگ بزن بگو بياد اينجا پيشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-مادر من 3 ساله دارم تنها زندگي مي کنم،نگراني نداره که عادت کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهي کشيدمو زير لب گفتم:منم همينطور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصداي بلند تري گفتم:حالا بگو بياد دلم شور نزنه،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-خيله خب(پيرهني و تکوند)ميگم بياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليوان خالي چايي وروپله گذاشتم و رفتم سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بده من پهن ميکنم برو بشين با اين پات
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون ميدونست خيلي تخسمو حرف حرف خودمه بي حرف رفت روي پله نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-کي مي خواي منو مادر بزرگ کني مادر؟يه پام لب گوره ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشم غره گفتم:بازازاين حرفا زدي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض گوشه ي روسريشوکشيد زير چشمشو گفت:آرزو به دلم ميمونه آخربچه اتو ببينم بس که امروز فردا ميکني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص گفتم:بس کن مامان اين حرفاچيه آخه؟من الان تازه 25سالمه...آمادگيشو ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-مگه آمادگي ميخواد دختر؟تو بيار ،من خودم برات نگه ميدارم تا به کارات برسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفي کردمولباسو تکوندم آويزون کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشششم ميارم ميدم دستت ونگ ونگ کنه نذاره بخوابي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همون بغض گفت:الان چند ساله همينو ميگي؟3 ساله از عروسيت ميگذره هنوز آمادگي نداري يعني؟ببينم وحيد بچه نمي خواد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآي زدي به هدف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون که از خداشه من براش بچه بيارم(اونجاي آدم دروغگو)حالا يکم ديگه صبر کن نوه اتم ميبيني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا چند سال ديگه بايد گولش ميزدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخرين لباسم پهن کردمو با لگن خالي به سمتش رفتمو گفتم:من برم مامانم(يه ماچ آبدارکردمشوادامه دادم)وحيد بياد شام نداره...برات کشمشوانجير خريدم...نبينم قند بخوريا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسري تکون داد.باز بوسيدمشو دلجويانه گفتم:فداي اون صورت ماهت،اينقدر غصه نخور،به خدا يه روز ميگي(با صداي جيغ مانندي گفتم)يلدااااااا اين بچه هاتو جمع کن ببر از اينجا من آسايش ندارم از دستشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند غمگيني زدوگفت:توخودت از ديوار راست بالا ميرفتي من يه بارم سرت جيغ نزدم حالا بيام سر برگ گلات بزنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک اومد که تو چشمام جمع شه ،محکم بغلش کردمو گفتم:ميدونستي يه دونه اي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بوسيدو گفت:برو دختر ديرت ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع رو گرفتم ازش و گفتم:کاري داشتي زنگ بزن،من هميشه گوش به زنگتم ميدوني که...فعلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-خدابه همرات خوشکلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينقدر با بغض حرف مي زد که نتونستم جلو خودمو بگيرم و سريعتر رفتم بيرون تا يه وقت اشکامو نبينه...اگه من احمق با ندونم کاري زندگيمو تباه نمي کردم الان وضعم اين نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاخود خونه اشک ريختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل هميشه خونه تاريکو سرد بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهي کشيدمو شومينه رو بيشتر کردم.هميشه که از خونه ميرفتم بيرون کم ميکردم،کسي نبود که بخواد گرم شه ،الکي گاز حروم کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو عوض کردمو به آشپزخونه رفتم...همه چراغارو روشن کردموازتو فريزر مرغ بيرون کشيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدجوري هوس زرشک پلو کرده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستپختم به مامانم رفته بودو خوب بود اما وقتي خودم درست ميکردم زياد تمايل به خوردن نداشتم.غذاهاي بي مزه ي مهسا بيشتر به دلم مي نشست.اونم هميشه غر ميزدو ميگفت:توام چلي به خدا... اون همه غذاي خوب درست ميکني آدم از خوردنش سير نمي شه اونوقت خودت بدت مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمزمان چايي هم دم کردم و مرغارو سرخ کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرنجو کته کردم ،حوصله ي آبکش نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز درست کردن غذا که خيالم راحت شد ليوان سفالي مخصوص خودمو پرچايي پررنگ کردمو به پذيرايي رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهميشه دوست داشتم اينقدر چايي پر رنگ باشه که دهن آدمو جمع کنه،هميشه هم تلخ ميخوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروي کاناپه ولو شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروزم يه روز بود مثل همه ي روزا،مثل هميشه کسل کننده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهي به سالن کردم،سالني که تزئيناتش همه کارخودم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازتابلوهاي نقاشي خودم روي ديوار گرفته تا گلدوناي سفالي تزئيني،مجسمه هاي رو ميز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين خونه ارو باعشق چيدم...تم پذيرايي سياه، آبي فيروزه اي بود...فرشا،پرده ها ،مبلا،حتي دکوري هاي سفاليم و نقاشي هام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمي ازچايي ام خوردم،دهنم جمع شد از تلخي اش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين چايي ام مثل زندگيمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچنگي تو موهام زدم،عادتم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرپشت بودوتاآرنجم ميرسيد...به ياد غرزدناي مهسا وقتي که رنگ ميزد رو سرم افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهسا-واااااي يلدا خيلي پرپشته،حالم بهم خورد چرا تموم نميشه نکبت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم ميخنديدمو ميگفتم کارتوبکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتي دلم نمي خواست يکم خلوتشون کنم،بابام عاشق موهام بود،هميشه دست مي کرد تو موهامو ميگفت:اين موهارو حيفه کوتاه کني،حکم طلارو داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا وقتي ام بود موهامو کوتاه نمي کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيکي دوسال بعد فوتش بودکه ديدم خيلي بلند شده و نگه داريش سخت ،کوتاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر آرايشگاهيم که ميرفتم ميگفت بايد کمي خلوتش کني اما قبول نمي کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکجايي بابا؟وقتي بودي واقعا روزاي خوبي داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز داشت اشک ميرفت که تو چشمام جمع شه در سالن وا شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع دستي زير چشمام کشيدم،هه...چه کار بي خودي اون که منو نميديد اصلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبق حدثم سري تکون دادوبه اتاق خواب رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفففففففف...به درک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم آشپزخونه و ديدم مرغ حاضره برنجم دمه،چه غذاهاي باشعوري بودن ديدن من تو فکرم محبت کردن نسوختن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغذارو با تزئينات روي ميز چيدم،عادتم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي ديدم نيومد بلند داد زدم:وحيد غذاروکشيدم سرد ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابم چيزي بود که حدث مي زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد-بيرون يه چيزي خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهي به ميز کردم،اين مرد واقعا اشتهامو کور ميکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط براي اينکه شکمم قاروقور راه نندازه نصفه شب دوسه قاشق خوردمو اون زرشک پلوي پررنگولعابو چپوندم تو يخچال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irظرفارو جمعوجور کردم و شستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت اتاق خواب رفتم،تازه از حموم اومده بودو لباس مي پوشيد،به نظرم کمي لاغر شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبه ي تخت نشستمو گفتم:اگه از غذاهاي من خوشت نمي آد زنگ بزنم پيتزا بيارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتيشرتشو تن کردو مثل هميشه با اخم گفت:نه سيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوله رو موهاش انداختو شروع کرد به خوش کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپتو رو کنار دادمو خزيدم زيرش،به بالاي تخت تکيه زدمو گفتم:امروز يه سررفتم پيش مامان،سلام رسوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط سر تکون داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو سُردادم و سرمو رو بالشت نرمم گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاشو همينطور نم دار ول کردو لبه ي تخت نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعتشو مثل هميشه کوک کردو دراز کشيد،آرنجشم گذاشت روي چشماش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احتياط گفتم:فريد به تو ام زنگ زد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد-اوهوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ميريم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحکم گفت:آره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه...چه سوالي!يه درصد فکر کن دلش نخواد بريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدندونامو روي هم فشار دادمو سعي کردم بخوابم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونقدر خسته بودم که زود خوابيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تکونهاي تخت بيدار شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق بيرون رفت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمي صورتمو با دست ماليدم،نگام به ساعت افتاد که 2 رو نشون مي داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهميشه همين بود،وقتي خوابش نمي برد منم نمي تونستم بخوابم بسکه خوابم سبک بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدمو به پذيرايي رفتم تا يکم آب بخورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروي مبل روبه شومينه نشسته بودو سيگار مي کشيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلعنت به تو وحيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدندونامو به هم فشردمو گفتم:من به درک،ريه ات داغون شد بسکه اين کوفتي رو دود کردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابي ندادو همچنان پک عميق زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمي آب خوردموآرنجامو زدم رو اپن و با حرص گفتم:چيه استرس داري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابي نداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو دم پنجره بکش خونه بوي سيگار گرفت بسکه از شب تا صبح سيگار ميکشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه دفعه از کوره در رفتو داد زد:برو تو اتاق درم ببند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمي خوام برم،مي دوني از سيگار بدم مياد همش دود کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد-مگه دل بخواه توإ؟برو حوصله ي بحث ندارم يلدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره خوب مغزت درگير چيز ديگه ايه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصبي غريد:بس ميکني يا نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بس نمي کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسيگارشو تو جاسيگاري کوبوندو بلند شد اومد سمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز وحشي شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جلو نيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد تو آشپزخونه و دادزد:اينو تو گوشت فرو کن ،تو کسي نيستي که نظرت برام اهميت داشته باشه...نميتوني تحمل کني برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش مطمئنا تا 7تا کوچه اون ور ترم مي رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهنمو قورت دادمو گفتم:چيه؟بازبحث رفتن خونه ي فريد شد آب روغن قاطي کردي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلدون کريستال روي ميزو پرت کرد سمت اپن،هزار تيکه شد،بي اختيار جيغ کشيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد-ديوونه ام نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ديوونه هستي نياز به تلاش من نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد بياد سمتم از اون ور ميز دوييدم به سمت اتاق خوابو سريع درشو قفل کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلگدي به در زدو گفت:لعنتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم مثل گنجشک ميزد...لبه ي تخت نشستم،بغض کردم،واقعا چي اين مرد خواستني بود برام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز توي کمد يه دست کتو شلوار براش در اووردم،مي دونستم ميخواد از هميشه بهتر باشه اما يه کتو شلوار تقريبا کهنه تر از بقيه بيرون کشيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه کتاش مارک بودو بهترين اما اينم باز بدنبود،بهتر از اون مشکيه بود که همش رو اعصابمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه لعنتي توي اون کتو شلوارخيلي خواستني مي شد...خواستني؟تو به اين ديو ميگي خواستني يلدا؟پووووف...لعنت بهت وحيد که تو فکرمم نمي تونم راحت باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکتو شلوارو پيرهنوبه همراه ساعتش مچاله کردمو در اتاقو باز کردم سريع پرت کردم بيرون و درو باز قفل کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح که بيدار شدم ساعت 11 بود.پس رفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق بيرون اومدم،لامصب انگار تا صبح مي کشه...رو جاسيگاري پرته سيگاربود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه درک اينقدربکش تا خفه شي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irريز خنديدم،همون کتو شلوارو پوشيده رفته حتما،دلم خنک شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلدون ريز ريز شده ي ديشبو جمع کردمو صبحونه ي مختصري خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم يه دوش گرفتم اومدم ساعت 2 بود...کل آب تهران ميرفت تو چاه ما فکر کنم بسکه من حمومم طول ميکشيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بين لباسام لباس ليمويي رنگ آستين بلندي برداشتم،بلندي لباس تا روي رونام ميرسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا يه شلوارکتون جيگري خوب ميشد...بلاخره خير سرم نقاشمو ترکيب رنگ کارم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهامو با سشوآر خشک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سراغ پوستم،هميشه خوب بهش ميرسيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي ديدم مثل هميشه با زدن کرماي مخصوصم صاف و سفيد شد کيف کردم...پوست نرموسفيدي داشتم و برعکس الان که همه دنبال برنز کردنو سياه کردنشون بودن من ترجيح ميدادم همينجوري بمونه،خط چشم کلفتو حالت داريم کشيدمو با يه ريمل مژه هاي بلندو بي حالتمو حالت دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط ميموند رژجيگريِ ماتم...اين آرايشو جديدا ميکردم،به موهاي بلوند ،نسکافه ايم ميومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوي موهامو پف دادمو بقيه اشوبا يه کليپس جمع کردم بالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو پوشيمو کيف دستيمو برداشتم...دِبرو که رفتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشين نبردم که شب با ماشين وحيد برگردم،گرچند اون اصلا دوست نداشت اما منکه دوست داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irريز خنديدمو داشتم دروقفل ميکردم که زن واحد روبه رويي اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي واااااي باز ميخواد فضولي کنه...هرچقدر اين خونه ارو دوست دارم از همسايه هاش بيزارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيتا-اي واي يلداجون خوبي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زور لبخندي زدمو گفتم:سلام بيتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيتا-واي موهاشو نگا...چقد نازه چه بهت مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدم برم که سريع گفت:يلداجون ديشب با شوهرت باز دعواميکردين؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط نگاش کردم که يعني به تو چه آخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيتا-ناراحت نشي يه وقتا...آخه اين سعيدبچه ام به صدا حساسه...ديشب يهو ازخواب پريد،خواستم بگم اگه ميشه يکم...کمتر باشه صداهاتون،بچه ام ميره مدرسه بي خواب ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرصي شدم،خالي ميبست تا اون گوشاشو نچسبونه به در ما صدايي نميشنوه،آشپزخونه کلا اون ور سالن بودو سمت ديوار اونا اتاق خوابا بود.اخمي کردمو گفتم:فکر ميکنم اختيار خونه امو داشته باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيتا-درسته درسته اصلا بيخيال ،حالا سرچي بحثتون بود نصفه شبي؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين ديگه خيلي رو داشت چپ چپ نگاش کردمو گفتم من ديرم شده بايد برم خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتي صبر نکردم جواب بده سريع پريدم تو آسانسورودروبستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي وارد سالن شدم نسيم محکم بغلم کردو گفت:وااااي يلداجونم چه خوب زود اومدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندي زدم،دوست دوران دانشگام،بهترين دوستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاي کوتاهشو شرابي کرده بودو بهش مي يومد،تو دلم آهي کشيدم...تقصير اون چي بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام موقرمزي،تو که ميدوني هميشه زودتر از بقيه روسرت خراب ميشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبامحبت گونه امو بوسيدو گفت:دلم تنگيده بود برات بي معرفت...تلفنم که نمي زني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش مي دونست چرا...من فقط نگاهش کردم نيازي نبود توضيح بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم که خودش فهميد با لبخندي زورکي گفت:در ضمن مو قرمزيم خودتي ؟بهم نمي آد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسي کشيدمو زير لب گفتم:چرا مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم-ولي مال تو که خيلي ناز شده...من اون موقع که قهوه اي روشن بود ديده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از اون موقع 2 بار ديگه رنگ گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم-آهان...چي ميخوري بيارم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پرسيدن داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدو گفت:نه عادت مسخره اتو هنوز يادمه...در بيار لباساتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتو شالمو به آويز پشت در اتاق خواب آويزون کردمو به سالن رفتم.خونه اش برعکس خونه ي ما بدون زلمبو زيمبو بود...وسايلاي پذيرايي اش ترکيب سفيد سرمه اي بودوتنها رو ديوار سالن يه تابلو ونيکاد بود.ساده اما با سليقه...با هم رفتيم جهيزيه اشو خريديم،هنوز يادمه چقدر وسواس به خرج ميدادمو اون چه بي خيال هرچي دم دستش بود ميخواست بخره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو صندلي جلواپن نشستمو گفتم:چيا درست کردي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليوان چايي رو جلوم گذاشتو گفت:دست خودتو مي بوسه...همه اشون نصفه کارست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدمو گفتم:معلوم نيست من ميام مهموني يا تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودشم خنديدو روبه روم رو صندي اونور نشستو گفت:از صبح فقط دسرو سالادو اينارو درست کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خسته نباشي واقعا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوي موهاشو داد کنارو گفت:سلامت باشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي هست حالا غذات؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم-فسنجون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم هري ريخت،چرا اين غذا؟اونم که فهميد ناراحت شدم سريع گفت:فريد گفت...گير داده بود الاو بلا فسنجون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراي اينکه ناراحتش نکنم لبخند زورکي اي زدمو گفتم:آخه نه اينکه دستپخت زنش خيلي خوبه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم که از تغيير بحث راضي بود مشتي به بازوم کردو گفت:دلشم بخواد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راس ميگم ديگه...نيمرو رو مي سوزوني بعد آقا درخواست فسنجونم ميکنن...فقط کار منو زيادتر ميکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم-يلداجونم اينقدر غر نزن ديگه من مي دونستم زود مياي اينه که خيالم راحت بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوريز خنديد...چقد تو دلم مي ريختم خوب بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاييمو نصفه ول کردمورفتم سراغ غذا ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيکم هم با هم ته بندي کرديم تا شام خوب بخوريم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه بگم که هيچ کاريشونکرده بودو من بدبخت غذاهاشو پختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپ شيرو فسنجونوکشک بادمجون و عينا خودم درست کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه کارمون تموم شده بود،داشتم رژمو تجديد ميکردم که زنگ درو زدن و پشت بندش نيلوفرو حسام اومدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيلوفر دوست دوران دانشگاهم بود،صميمي نبوديم امابا هم شيطنت ها داشتيم تو دانشگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپايه ي خرابکاريام بود.حسامم تو دانشگاهمون بودو هم دوره اي وحيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيلو-نکبت شد يه بار من بيام تو نباشي؟هميشه اول همه ميرسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومحکم بغلم کرد.خنديدمو گفتم:ستاد امداد رساني بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام با خنده روبه نسيم گفت:ميخواي سرو سنگين مهموني ندي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيمم بيخيال خنديد.همه ميدونستن غذاي مهموني هاي نسيمو من درست ميکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيلو-والا...همينو بگو...فريد به چيه تو دلخوشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم با ناز گفت:به خيلي چيزا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بازم آهمو خفه کردم...اين دختر بي شک خوش شانس ترين دختر روي زمين بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيلو-پس تپل من کو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه يادم اومد از بچه ي نسيم خبري نيست...از بس ذهنم در گيره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم-با باباش رفتن خونه مادر بزرگش...گفتم تو دستو پا نباشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز روي مبلا نشسته بوديم که باز زنگ زدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام-انگار هممون تو کوچه بوديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيلو خنديدو کنار شوهرش مستقر شد.طولي نکشيد که فريدوفرشاد اومدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد سلام بلند بالايي دادواول با حسام بعدم نيلو احوالپرسي کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرشادم تو بغلش وول ميخورد تا بياد بغلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-کچلم کردي بچه يه دقيقه تکون نخور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتم مي اومدو همينجور غر ميزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بدش به من ببيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-احوال شما خانوم خانوما...تا زنگ نزنم که اين ورا نمي آي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زورکي اي زدمو گفتم:مشغله کاري زياده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهي بهم انداختوبچه ارو بغلم داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-آره خب...خبرشو دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرشاد چلپ چلپ ماچم ميکرد که خنده ام گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبي عزيزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرشاد-اوهوم...چرا به من سر نمي زني؟قول داده بودي با هم ميريم گردش،يادته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به فريد اخم کردم که ريز ميخنديد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بچه اتم کپ خودته فريد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده سر فرشادو بوسيدو گفت:اشتباه نکن به عمه اش رفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند تلخي زدم،کاش نره...مثل من بودن خيلي حقارت مياره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم از بازوي فريد آويزون شدو گفت:مامان اينا خوب بودن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد نگاهي به من کردو گفت:آره سلام رسوندن...ميخواست بره پيش مامانت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسري تکون دادم يعني ميدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردوشون رفتن آشپزخونه.فريد از همونجا دادزد:مگه اينکه تو بياي ما رنگ غذا ببينيم تو اين خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدم.صداي نسيم که غر ميزد ميومد.حواسمو دادم به فرشاد که مدام سوالاي بي ربط دنياي بچه گونه اشو مي پرسيد...سعي ميکردم جوري که بفهمه جواب بدم...دوباره زنگ زدنو اين بارحميدوستاره بودن...فريد همرو دعوت کرده بود.حميد هم هم دوره اي وحيد بود...خيلي با هم صميمي بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميشه گفت هميشه تو دانشگاه وحيدو حسامو وحيدو با هم ميديدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنشم که دوران دانشگاه شيريني خورده اش بود،زودتر از همه عروسي کردن و الانم يه دختر 5 ساله داشتن...کپ خود حميد بود دخترش.زنشم گرچه خيلي تيتش ماماني اما مهربون بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از احوال پرسي کنار هم نشستيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم براي همه شربط آوورد و کنارمون نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحميد-يلدا خانوم ديروز گالري تا کجا پيش رفت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالبخند گفتم:مگه اومدين؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحميد با اشاره به ستاره گفت:مگه مي شد نيايم...ستاره مو رو سرم نميذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه خنديدن.آخه ستاره نقاشياي منو دوست داشت و خيلي گالري هامو دنبال ميکرد.کلي ام تابلو مي خريد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس چرا نديدمتون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره-سرت شلوغ بوده حتما عزيزم...اون درخته بود تو سالن اصلي...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره-اونو برداشتم...آبجيم ديروز ديدتش خيلي خوشش اومد.گفت دفعه ي بعد اونم مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوشحال ميشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحميد-يلدا بايد به من بن تخفيف بدي...نصف نقاشياتو من ميخرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه باز خنديدن...حميد از همون اول خيلي شوخ بود.پولشون از پارو بالا ميرفت،کلا اين سه تا پسروضع مالي خوبي داشتن از همون اول...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام- من به نيلو ميگم بيا اين تيرو تخته هاتو ،که هي ميکشي ميذاري انباري ببريم قاطي نقاشيهاي يلدا آبش کنيم بره گوش نميده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه همه ترکيده بودن از خنده ،نيلو جيغي کشيد سرش...نيلو از همون اولم به نقاشي زياد علاقه نداشت...معمولا تو طرحاش منو نسيم کمکش ميکرديم...اما خب از رو نمي رفت و بازم ميکشيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراي فروش گالري نمي زدو هي مي ريخت تو انباري.البته کارش بد نبود منتها نميدونم چرااعتماد به نفس نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيمم فقط دوران دانشگاه رو بورس کشيدن بود.بعد ازدواجش کلا گذاشت کنار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچي فريد تشويقش کرد هم قبول نکرد.فقط من بودم که همچنان ميکشيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيلو-من نميتونم مثل يلدا باشم،اون زمان که دانشگاه بود استادا طرحاشو رو هوا قبول مي کردن الان که ديگه هيچي...دوست دارم واسه دل خودم بکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام بوسه اي روي گونه اش زدو گفت:عوضش آشپزيت خيلي خوبه عزيزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين شد که نيلو باجيغ افتاد دنبالش.به کلکل اونا عادت داشتيم.حسامم مثل حميد شوخ طبع بود...وحيد هم...بيخيال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهي به ساعت کردم 8 بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسي کشيدم و با ستاره مشغول بحث درباره نقاشي شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدتي نگذشت که صداي آيفون بلند شد.فريد خودش رفت درو باز کردو گفت:بلاخره جناب مهندسم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحميدو حسامو وحيد يه شرکت مهندسي داشتن که با هم شريک بودن و بيشتر نقشه کشي هاشونم خودشون به عهده ميگرفتن.شرکت معروفي که بيشتر سهامش براي وحيد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد که اومد تو اخمام تو هم رفت.لعنتي،کتشو عوض کرده بود،همون کت سياهه ي کوفتي تنش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميگم چرا دير کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو پايين انداختمو با گوشه ي شالمو ور رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-خوش اومدي مهندس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد- ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون دسته گل ديگه چي بود دستش؟ميخواست فقط منو حرص بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم فرشاد به بغل و سر به زير سلامي کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اين نگاه مي خواست چيو ثابت کنه؟بدبختي منو به بقيه؟ثابت کردي بس کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهمو ازشون گرفتم.وحيد سلام کردو اومد يه جايي نزديک من نشست.نه حتي بغل من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بغض ،نامحسوس انگشتام مي لرزيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد مثل هميشه با روي خوش گفت:خوش اومدين جناب مهندس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجناب مهندسوکوفت...ميخواي بيشتر از اين مغرورش کني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد با وجودي که دوستي اي صميمي از قبل با حميدو حسام و وحيد نداشت اما بعد از ازدواج با نسيم جمع دوستانه ي مارو بهم نريخت و با مهربوني ذاتيش خودشو تو دل همه جاکرده بود.همين حُسن باعث شده بود نسيم زنش بشه...همين حُسن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد-لطف دارين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومشغول بحث با حميد شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط من بودم که آينه ي دق شده بودم.ديدم خيلي ضايع است سمت نيلو روگردوندمو چند تا حرف بي ربط زدم سرم ،گرم شه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدتي بعد بلند شدم سري به غذا بزنم...حالا که نسيم يه کاريو بهم سپرده بود حيف بود خرابش کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتوجه ي غيبت وحيد شدم ولي بيخيال به سمت آشپزخونه رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينکه نزديک در شدم صداي نسيم نفسمو بريد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم-وحيد ميري کنار يا نه؟کي ميخواي تمومش کني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوصداي بم وحيدکه مثل آوار روسرم خراب شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد-هيچوقت...توچيزي که حق من بودو گرفتي نسيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم باصداي کلافه گفت:چرا نمي فهمي؟3سال گذشته!من الان بچه دارم حاليت ميشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد-نه...برام مهم نيس...طلاقتو بگيرازش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم-زن بيچاره ات چي؟اونم ميدونه اينقدر بهش وفاداري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد-گورباباي يلدا...تو بيا...طلاقش ميدم،قسم ميخورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم-گمشو وحيد فقط گمشو...من شوهرمو دوست دارم...زندگيمو دوست دارم؟چرانمي فهمي ديگه به تو علاقه اي ندارم؟منو تو، تو زمان دانشجويي با هم بوديم...تموم شد رفت...3ساله گذشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي وحيدو نمي شنيدم.تنم مي لرزيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي آروم فريد از کنار گوشم بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-ميدوني چي ناراحتم ميکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينقدر خجالتزده بودم که دلم ميخواست زمين دهن باز ميکرد منو مي بلعيد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچونم داشت ميلرزيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-دردمن حرفاي وحيد نيست يلدا...من حتي نمي خوام الان برم تو آشپزخونه بگم حرفاتونو شنيدم وحيد گمشو بيرون...درد من اين نيس يلدا...درد من تويي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکام مثل آبشار ريخت پايين.اينجا به سالن ديد نداشت.فريد گوشه ي لباسمو گرفت و کشيد سمت اتاق خواب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي وارد اتاق شديم ميشه گفت رو زمين پخش شدم از بي جوني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمال از جا دستمالي کندو درو بست ، روبه روم نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست خودم نبود...به حال بدبختي ام هرچي گريه کنم کم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-نريز اين اشکارو خواهر من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کلمه ي خواهر من هق هقم بلند شد.من واقعا بي کس بودم.بيچاره مادرم...اونم دق مرگ ميکردم با اين زندگي نکبتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-حرف بزن يلدا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمي تونستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش غم داشت.اونم بلاخره مرد بود...سيب زميني نبود که، شوهر من و علنا در حال از راه به کردن زنش ببينه و دم نزنه...به خاطر من هميشه سکوت مي کرد.اينقدر از نسيم مطمئن بودکه حتي يه بارم تو زندگيش بهش شک نکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا زندگي من چي؟همش با اين فکر مي خوابيدم که فرداش ترکم ميکنه...طلاقم ميده...خيانت ميکنه...هه...خيانت؟بدبخت...اون بارها بهت خيانت کرده،باذهنش...ذهنش پيش کس ديگه ا ي بوده...مگه خيانت فقط به همخوابيه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاززندگيم بيزار بودم...من به خاطر کي تحمل ميکردم؟به خاطر چيه 3 ساله دم نزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد دستمال ديگه اي دادو باصداي دو رگه اش گفت:بس کن خواهش ميکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بالا گرفتم و با گريه گفتم:فريد مگه خودش نيومد خواستگاريم؟مگه خودش انتخابم نکرد فريد؟چرا با من اين کارو ميکنه؟داره با کاراش لهم ميکنه فريد...دارم له ميشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز گريه به خودم ميلرزيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-آروم باشم عزيزم...بذار بعدا در موردش حرف مي زنيم باشه؟سر فرصت...تو که نميخواي تولد داداش خونده ات خراب شه ميخواي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستي روچشمام کشيدم،بانفس هاي بلند سعي ميکردم خودمو آروم کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو ميام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد-يلدا...به من نگاه کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خجالت سر بلند کردمو گفتم:وحيد منو ببخش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمي غليظ کردو گفت:چرت نگودختر...يه بار ديگه نشنوم اين حرفو...يلدا...تو عزيز مني...منو تو از بچگي با هم بزرگ شديم...تو منو ميشناسي...منم تورو،هيچوقتم از چشمم نمي افتي.حتي با کاراي وحيد...پاشو تو روشويي اتاق صورتتو بشور بيا...منتظرم خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسري تکون دادم ،مکثي کردو رفت.به زور به روشويي رفتم.قيافه ام داغون بود.کمي آب زدم به صورتمو برگشتم تو اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز وسايل آرايش نسيم دوباره تجديد آرايش کردم...لباسمو مرتب کردمو به سالن رفتم.سعي کردم سرمو بالا نگيرم.هرچي بود نتونستم نوک دماغم که قرمز شده بودو درست کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشه اي رو مبل نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيلو داشت سربه سر فريد ميذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه آدماي دوروبرم خوشبخت بودن و من...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهمو بالا گرفتم.وحيد با اخم خيره شده بود به فريد.مشخص بود به خونش تشنه است.طلبکارم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم رو صندلي ميز نشسته بودو مصنوعي ميخنديد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلاخره همه خر که نبودن.ميفهميدن.همه از اين جريان خبر داشتن و تظاهر ميکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس حقارت باهام ديگه عجين شده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفريد با لبخند رو به نسيم گفت:خانومم شامو کي مياري پس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسرت اين کلمه رو بايد به گور ميبردمو نسيم چه راحت روزي بارها اونو ميشنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم لبخندي زدو گفت:حاضره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونگاهي به من کرد.اون ديگه از چي خجالت ميکشيد؟ظاهرا همه خجالت کشيده بودن الا اصل کاري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زور لبخندي زدمو بلند شدم کمک کنم براي آووردن شام.نيلو ستاره هم بلند شدن.خوب بود که با نسيم تنها نبودم...از تنهايي باهاش ميترسيدم.اينکه بخواد با حرفاش خوردترم کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينکه ناراحت بود خورد ميشدم...تابه حال کسي حس حقارت کرده؟حس کم آووردن؟حس بي مصرف بودن و حس بدرد نخوردن؟حالا همچين حسي داشتم...همرو باهم داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميز که چيده شد دورتر از بقيه نشستم،بقيه منظورم نسيم و فريدو وحيد بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغذا مثل سرب داغ توشده بودتو گلوم .ميدونستم اگه به معدم برسه برميگرده بيرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام با لبخند روبه نسيم گفت:خانوم دستو پنجه اتون درد نکنه حسابي افتادين تو زحمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنسيم به شوخي دستمالو کوبيد رو دستش و همه خنديدن.دليل خنده اشون براي همه مشخص بود الا وحيد...آخه اون چه مي دونست ...هر بار دستپخت منو ميخورن نه نسيم...اون حتي يه بار هم تو خونه از غذاهاي من نميخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد متعجب رو به حسام گفت:خيلي خوشمزه شده که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir