آیدا دختری شیطون شوخ بذله گو که در کودکی والدینش را از دست داده و در حال حاضر تحت سرپرستی عمویش زندگی می کند که طی جریاناتی در سن کم مجبور به ازدواج با مردی مغرور و شکست خورده، مقرارتی و سخت گیر با فاصله ی سنی زیاد می شود و سختی های و دردهای زیادی را تحمل می کند و تبدیل به دختری غمگین و افسرده و عاشق میشه... عاشق مرد مغرور زندگیش میشه که به او محبت نمی کند...

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۳۳ دقیقه

مطالعه آنلاین آیدا و مرد مغرور
نویسنده: شایسته نظری

ژانر: عاشقانه

خلاصه:

آیدا دختری شیطون شوخ بذله گو که در کودکی والدینش را از دست داده و در حال حاضر تحت سرپرستی عمویش زندگی می کند که طی جریاناتی در سن کم مجبور به ازدواج با مردی مغرور و شکست خورده، مقرارتی و سخت گیر با فاصله ی سنی زیاد می شود و سختی های و دردهای زیادی را تحمل می کند و تبدیل به دختری غمگین و افسرده و عاشق میشه... عاشق مرد مغرور زندگیش میشه که به او محبت نمی کند...

فصل1

اي بابا...سارا زودباش ديرم شدامروز ديگه زن عموم بيچارم ميکنه.اگه ديربرسم

خونه.سارا باکالفگي اخمي کرد.

اي تو روح زن عموت که نميزاره کمي نفس بکشيم .

انقد نق نزن راه بيفت ديگه امروز رفته خونه مادرش اگه برگردو شام حاضر نباشه

تا دو هفته نق ميزنه به جونم.منم که از صبح تا حاال سر کالس خسته بايد برم

نظافت وآشپزي

-من اگه جاتوبودم تو خواب خفش ميکردم ...کلفت گير آورده؟ هي کشيدم اي

بابا اگه منم بابا مامانم زنده بودن کلفت نمي شدم حلقه اشک ديدمو تار کرد .سارا

متوجه حالم شد سريع راهمو سد کرد با ناراحتي گفت

ـ:ناراحت شدي؟ ببخشيد نمي خواستم ناراحتت کنم.

لبخندي زدم.... نه مهم نيست..بريم ديگه دير م شد.-تو حال خودم بودم که

آستينم کنده شد

.-آي.....دستمو کندي وحشيييي چشماي قهواي درشتشو گشاد کردوبه اونطرف

خيابون اشاره کرد

ـ .بازم اون پسرا ...بيابيا تا بهمون نرسيدن ومزاحمون نشدن بريم.شونموباال

انداختم.

غلط ميکنن اين دفعه حالشونو مي گيرم.

خيلي شربودم حاضر نبودم جلوي هيچ پسري کم بيارم .از کسي هم نمي ترسيدم

.چرا دروغ بگم ...کمي از زن عمو ميترسيدم.آخه خيلي بدجنس بود.درست مثل

نا مادري سيندرالبعدازمرگ پدرو مادرم عموم که تنهاترين کسم بودسرپر ستي منو

به عهده گرفت زن عموکه ازاين موضوع ناراضي بود مدام آزارم مي داد.بااينکه

حقوق بابابرام موندوخونه ي پدريمو اجاره داده بودن وخرجم گردن عمو نبود

.هميشه آه و ناله مي کرد.وحتي پول توجيبي بهم نمي داد ولباسهاي گهنه ي دختر

عموموکه تقريبا همسن بوديم مي پوشيدم.

آيدا آيدا...ببين دارن ميان اين طرف...

يکيشون که انگار سردستشون بود .يه پسر سبزه با چشماي مشکي خيلي پرو بود

راهمون سد کرد

به به خانوماي زيبا

جلوش ايستادم .وباصداي بلند گفتم :

گورتو گم مي کني يا بزنم لهت کنم.چرا مثل سگ پا سوخته دنبال ما مي ياي دلت

کتک مي خواد. ؟

پوز خندي زدوگفت:

درست حرف بزن دختري چشم گربه اي ...من که با تو کاري ندارم با دوست کار

دارم.

نگاهي به سارا انداختم که از ترس مي لرزيد.رو ب پسره کردم

محکم زدمتو گوشش کمي شوکه شد دستشو برد باال که بزنه با وساطت چند مرد

از هم جدا شديم .

سارا دستمو کشيد.با ترس گفت:

ـ تورو خدا بيا بريم .

ـ باشه بابا بيا بريم آقا عاشق سينه چاکته

ـ ايييييي.....نگو خيلي زشته اق...

تارسيدم خونه قبل از تعويض لباسهام شروع ب نظافت خونه کردم

ـ واي دير شد بايد شام آماده کنم.االنه زن عمو برسه هنوز شام آماده نکردم.سريع

مشغول آشپزي شدم.واي شتور بابارش تواين خونه گم مي شه..مشغول جمع

آوري خونه شدم با يه دوش آب گرم خستگيم دررفت.بالخره آمدن ...ساغر

دخترعموم دختري زيباو مهربان بود.تقريبابهم شبيه بوديم کم قدش از من کوتاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تر بود وپيش دانشگاهي مي خوند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علي هم پسر بچه ي شيطون وبازي گوش بود ودبستان مي رفت. رفتم دم در

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو زيرلب جواب داد ساغر وعلي باخنده ساغر دستمو گرفت وتو گوشم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ زود بيا اتاق کارت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنبالش رفتم تو اتاق مشترکمون با ديدن من با خوشحالي دستاشو به هم کوبيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بگو امروز کي وديدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هيجانش به من منتقل شد.گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زود بگو کيو ديدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد پسر همسايمون درسش تموم شده وبرگشته...حاال ديگه مهندسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشماي گشاد شده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کييي ؟کجا باهاش حدف زدي؟مامانت کجا بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان قبل از من رفته بود چون درس داشتم بعدا رفتم.تو کوچه ديدمش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي خواد بياد خواستگاريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخوشحالي دستاشو گر فتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي چه خوب حاال کي مياد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ به اين زودي ميان با باباحرف مي زنن ولي بعد از امتحان پايان سال ازدواج مي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خيلي خوشحال شدم ايشا....خوشبخت بشي خواهري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همو بغل کرديم وکلي خنديديم...با صدايي که شبيه به جيغ بود از جا پريديم زن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ داريد چکار ميکنيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به من کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بيا سفره رو بنداز االن عموت مي رسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چشم همين االن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غذاو ظرفارو آماده کردم سفره رو انداختم.عمو از سرکار برگشت.با خوش روي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سالم دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بامهرباني جواب داد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ سالم دخترگلم خوبي بابا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خوبم خسته نباشيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي گوش خراش مادر فوالد زره رو شنيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ مرد بيا شامتو بخور کم لوسش کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو سري تکان دادو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ از دست تو زن آمدم خانم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو هميشه با من مهربان بود .بعد از شام ظرفارو شستم بايد کمي درس بخوانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاق شدم ساغر دست زير چونش گذاشته بود با لبخند دلنشيني به فکر فرو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ به چي فکر ميکني جيگرررر .؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکاني خورد باخنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چيزاي خوب محمد ...ازدواج ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفتم:ـ خدا بيامرز شدي رفت....عاشقي بد درديه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ساغر دخترم بيا کارت دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو بود که صداش زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر از اتاق بيرون رفت کتابمو در آوردم شروع به درس خوندن کردم سال سوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رشته تجربي بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي عموو شنيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ دخترم قراره فردا شب برات خوا ستگار بياد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خواستگار کي هست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ اگه بگم از خوشحالي بال در مياريد.شانس بهمون رو کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو :بگو مرد کيه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو با خنده گفت:رئيس شرکتمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر با صداي متعجب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ رئيس شرکت ....نه من زن آدم پير نمي شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو :دختر کمي صبر کن ببينم بابات چي ميگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو ادامه داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نه بابا جان خيلي جونه 82سالش وضع ماليش عاليه باورتون ميشه بارنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسش ماشينشو ست مي کنه .شرکت مال باباشه که ايتاليا زندگي مي کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو:واي خدايا شکرت...از کجا فهميد ما دختر داريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو:چون سر کارگرم وکيل شرکت صدام زدازم خواست يه دختر خوب وکم سنو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سال براش پيداکنم.نمدونم چي شدگفتم:دخترم هست.اين شدکه فرداشب ميان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر که همين امروز فهميد محمد قراره بيا دخواستگاريش زد زير گريه وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نــــــه ...نه من ازدواج نمي کنم.ميدونيد چقدر فاصله سنيمون زياده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو طبق معمول با جيغ جيغ گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خفه شو تو خوابم نمي ديديم که چنين خواستگاري برات بياد حاال ناز مي کني.؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ي اين حرفارو از تو اتاق شنيدم .بي چاره ساغر....با گريه وارد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نه من نمي خوام با اين پسره ازدواج کنم.محمد چي مي شه ؟عشقم چي مي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شه؟خودشو تو بغلم جا کرد .آرام نوازشش کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ گريه نکن به خدا توکل کن اينجور که عمو گفت:همه چي داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه مظلومشو بهم دوخت باگريه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ولي من محمدو مي خوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا نزديکياي صبح گريه کرد منم کنارش موندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز به دستور زن عمو مدرسه نرفتم وشروع به نظافت وگرد گيري کردم.زن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عموم هنوز نه به داره نه به باره شروع به فخر فروشي کردو مدام غرمي زد.خالصه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارها تمام شد تمام تنم درد مي کرد .عمو زودتر از هميشه به خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت.نامادري سندرالمنو کشيدم کنارو گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ دختره ي چش سفيد نبينم بياي جلوي مهموناو خودتو نشون بدي تو آشپزخونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه ساغرگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بسه ديگه اينقدرآبغوره نگير برو آماده شو االن مي رسند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغربا گريه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ باشه ولي يادتون باشه من زن اين آقا نمي شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ :تو غلط مي کني.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ حاال مي بيني اين کارو مي کنم يا نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دويد طرف اتا قش زن عمو با اخم به من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ برو آمادش کن بهش بگو دست از مسخره بازيش برداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم داخل اتاق هنوز داشت گريه مي کرد کنارش نشستم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ساغر جان عزيزم گريه نکن.شايد ازش خوشت آمد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکاشو پاک کرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نه من چهارسال پيش به محمد قول دادم .دوست ندارم اونو با هيچ کس عوض

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي زنگ در بلند شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو ـ:بچه هاآمدن زود باشيد آيدا زودباش برو آشپز خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زودي رفتم ..آشپز خونه اپن بود از کنار پردهاي عمودي مي شد همه چيزو ديد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول مرد مسني 05./05 ساله وارد شد .بعدآقاي جواني با کت وشلوار مشکي شيک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.وارد شد.قدش بلندوچها شونه بود چون پشتش به من صورتشو نمي ديدم.دسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گل بزرگي داد دست زن عمو ورفت روي مبل تک نفره نشست.حاال مي تونستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببينمش چشماي درشت آبي خماروکشيده ابروهاي کشيده وکماني بيني متناسب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصورتش لباي گوشتي وکوچيک.ووووييي خدا چي درست کردي..ساغرو آروم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدا کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ساغر بيا ببين چه تيکه اييه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هيچ توجه ي به حرف من نکرد سرشو گذاشت روميز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بره به جهنم مردتيکيه لعنتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي آقاي مسن بلند شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ عروس خانومو صدا نمي کنيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو :بله همين االن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو که با دمش گردو مشکوند گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حاال صداش مي کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عجله آمد آشپز خونه به ساغر گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ دختر شانست گفته:بيا ببين چه پسريه زود چايي بيار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغرسرشو به جنگ گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نميام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو روسرش خيز برداشت وباصداي آرامي گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خفه شو مي خواي به بختت پشته پا بزني بزن ولي فکر بابات باش که اخراجش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي کنند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باکلي کلنجار چاييو برد منم از کنار پرده نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر با صداي آرام سالم کرد .اول از آقاي مسن پزير ايي کرد.آقاه با لبخندچايي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و برداشت وتشکر کرد.مطمئن بود ساغر نقشه اي براي خرابکاري داره با اين همه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زيبايي چقدر اخمو آقاي داماد. هيچ نگاهي به ساغر نکرد .ساغر نرسيده به داماد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيني چايي و خالي کرد رو پاي داماد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آخ سوختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيچاره دادش رفت هوا...منکه مرده بودم از خنده ...ساغر قيافيه ناراحتي به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودش گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ واااااي ببخشيدحواسم پرت شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره جون خودت حواست نبود....اي ول حال آقاي اخمو جا آمد.بي چاره سريع

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازجاش بلند شدو شلوارشو تکوند با اخمي که تو پيشونيش بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ اشکال نداره مهم نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منکه از خنده رودلم گرفته بودم . زن عمو منو صدا کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آيدا....آيداکدوم گوري هستي يه دستمال بيار شلوار آقارو پاک کن .آقا ببخشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين دختر ما حول شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ص15

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ گفتم که اشکالي نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده تو دهنم خشکيد .واي حاال با اين لباسا چطور برم جلوشون.دلهوره پيداکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره جيغ زن عمو بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ پس کجايي دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براي اينکه بيشتر بهم توهين نکنه دستمال تميزي برداشتم رفتم تو پزيرايي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.باصداي لرزان سالم کردم ودستمالو گرفتم طرفش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بفرمايد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين طور که با شلوار اتو کشيدش ورمي رفت دستمال گرفت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ممنون خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه لحظه سرشو بلند کرد.نگاهش به نگاهم گره خورد....سريع خودشو جمعو جور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرد ودستمالو به شلوارش کشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اينکه جوابشو بدم سريع به آشپزخونه برگشتم اگه بيشتر مي موندم حکم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اعداممو زن عمو صادر ميکر .ساغر بعد از خرابکاريش سربه زير کنار زن عمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو :ببخشيد آقاي رئيس شرمنده شديم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئيس:خواهش ميکنم مسئله اي نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستام ميلرزيد چم شده ....واي چه نگاهي داشت ..اوه اوه چه اخمي بي چاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي مرد مسن به گوش رسيد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آقاي کريمي شما دو تا دختر داريد.؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ص11

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نه آقا ايشون دختر برادر خدابيامرزمه که چند سال پيش تو تصادف عمرشونو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دادن به شما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهان يادمه خدا بيامرز مر د شريفي بود.از بهتري کارگراي شرکت بودن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه لحظه دلم پرکشيد پيش باباو مامانم ...اشک راه خودشو پيدا کرد.نفهميدم چي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شد .صداي خدا حافظيشون بلند شد.بعداز رفتنشون رفتم بيرون لبخند ي که رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب ساغر بود خبر از پيروزيش ميداد..زن عمو آمد محکم زد توسر ساغر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خاک توسرت دختره ي بي لياقت ميمردي درست پزيرايي ميکردي گند زدي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت.با کاري که کردي فکر نمي کنم ديگه برگرده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر که قند تو دلش آ ب مي شد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـمامان باور کن از عمد نبود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو آهي کشيدوسرشو تکان داد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بيچاره شدم حتما فردا اخراجم ميکنن.آخه چي بهت بگم دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جاش بلند شدو رفت تواتاقش..عمو در هر شرايطي صبور بود.زن عمو از جاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شد با چشم غره اي به ساغر رفت اتاقش در محکم به هم کوبيد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونشب ساغرراحت خوابيد.مشخص بود که ديگه بر نمي گردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح بعد از خواند نماز صبحانرو آماده کردم ساغرو علي وبيدار کردم.عموهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيدار شد... زن عمو هيچ وقت صبحانه آماده نمي کرد .از وقتي پامو تو اين خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذاشتم همه ي کارها به گردن من بود بعضي وقتها ساغر کمک ميکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو ناراحت زير چشمي ساغروديد ميزد.آهي کشيدوگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آقاي اميني همون آقاي پيري که ديشب با آقاي رئيس آمده بودوکيل ومشاور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوادگي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوناست وقتي ميرفت گفت :چراحواست به دختر سربه هوات نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري تکون داد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـخدا به دادمون برسه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از سر ميز بلند شدورفت سر کار من وساغر به هم نگاه کرديم سر تکان داديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.بعد از آماده کردن علي همه از خوانه بيرون زديم .اول عليو رسونديم بعد مدتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ساغر جدا شدم مدرسمون يکي نبود .بر خالف خونه بيرون خونه خيلي شيطون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم بعضي روزام تاعصرمدرسه بودم .بيشتر معلمها از دستم مي ناليدن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روز از ماجراي خواستگاري گذشت....خوشبختانه عمو اخراج نشد .آقاي اميني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفته بود جريان خواستگاري منطفي شد .اين وسط زن عمو جلزوولز مي کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مدام غرمي زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از مدرسه خارج شديم طبق معمول با شوخي وبازي گوشي راه افتاديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا:باز اين مزاحما پيداشون شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شيطنت گفتم :عاشق سينه چاکته ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا :اي مرض ...کي از اين خوشش مي ياد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو در هم کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ مثل اينکه باز تنش مي خواره عوضي......اين دفعه حالشو جا ميارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باترس دستمو کشيد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ واي تورو خدا بيا زود بريم تا بهمون نرسيدن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرفش تموم نشده بودکه سر راحمون سبز شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ به به ســـــالم خانوماي زيبا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارابا عصبانيت غريد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بروگمشو چند بار بگيم مزاحم نشو......دست از سرمون بردار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره ي پرو با لبخند چندشي جلو آمد رخ به رخ سارا شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ عشقم من عاشقتم چرا ok نميدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه فايده نداره بايد حسابي ادبش کنم.مي خواست دست سارارو بگيره که رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو با پا زدم کنار گردنش از اينکه تکواندوکار بودم ومي تونستم ادبش کنم راضي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ مگه نگفتم مزاحم نشوکثافت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خون کنار لبشو پاک کرد با خشم آمد طرفم .دوستاشم فقط زر زر ميکردن درگيري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باال گرفت .اون مي زد من ميزدم .نامرد انگار نه انگار من دخترم خدايي دردم مي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالخره پيروز شدم نقش بر زمين شد.دوستش آمد جلو متوجه شدم کسي از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت يقشو گرفت وپرتش کرد اونطرف.شوکه شده بود م ....واي خدايا اين اينجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چکار مي کنه سرجام ميخ کوب شده بودم .چند مشت ولقد بهش زد با خشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ کثافت چرا مزاحم ميشي ؟اگه يدفعه ديگه سر راهشون سبز بشيد نابودتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميکنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دادزد......فهميديـــــد.؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره با سر جواب داد .باهم پا به فرار گذاشتن ...از ترس سريع مغنه امو درست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردمو صاف استادم.واي چه اخمي ازش ميترسم .چرا بدنم ميلرزه،با اخم روبروم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايستاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خانوم کريمي......مي رسونمتون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي خدا قلبم ريخت..کيفمو رو شونه ام مرتب کردم سرممو انداختم پايين باصداي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لرزان گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـممنون خودم مي رم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي بلندتر گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ حرف نباشه راه بيفتيد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي خدا قلبم آمد تو دهنم....اگه نرم حتما به عمو ميگه،دوستام باتعجب پرسيدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيه ؟که جواب ندادم با دست اشاره دادم ساکت باشن مثل جوجه دنبالش راه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتادرفت طرف ماشينش درجلوبازکردواي فکم افتاد روزمين چه ماشييين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشکليييي.....باز باهمون لحن عصباني گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ سوار شيد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.اي مرض سوارشيدوزهرمارهمش تودلم غر مي زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب گلومو به سختي قورت دادم با هزار ترسو لرز سوار شدم.....واااااي بوي عطرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدمو ديوانه مي کنه ....کمي جابجا شدم چه صندلي راحتي داره ،متوجه سنگيني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش شدم جرات نداشتم سرمو باال بگيرم .از کنار چشم نگاهش کردم ماشينو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشن کردو راه افتادسکوت فضاي ماشينو پر کرده بود خودمو کامال جمع کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم زير چشم ديدش زدم شلوار جين سورمه اي بايه کت اسپرت کبريتي لباسشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب نديدم ...سکوت و شکست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ در شان يه دختر نيست مثل التاي توي خيابون با مردم کتک کاري کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چيــي ....اين چي گفت:االن به من ميگه الت ؟..شيطونه مي گه با جفت پا برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دهنش گستاخ شدم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خوواونا مزاحم شدن چکار کنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دندرو عوض کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ولي کار شما درست نبود يه لحظه فکرنکردي اونا مردن ممکنه باليي سرتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ملتمسانه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ميشه به عموم چيزي نگيد .باور کنيد هميشه مزاحم ميشن نمي خوام فکر کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازشون ترسيديم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نگران نباش چيزي نمي گم ولي شما هم از اين به بعد به رفتارشون بي توجه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابي ندادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم زير چشمي نگاهش بين من جاده ي پيش روش بود..رسيديم محله ي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمون با عجله گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ممنون همينجاپياده ميشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگام کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـمي رسونمتون در خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هول شدم با التماس گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نه تورو خدا اگه زن عموم ببينه بي چارم مي کنه .نه اصالمنو مي کشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيش خندي زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ هه.....ازش مي ترسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سر به عالمت بله جواب دادم بعد گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خواهش مي کنم به عمو چيزي نگيد اگه زن عمو بفهمه کارم ساختس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشين وکنار خيابان پارک کرد با خنده که بي شباهت به پوز خند نبود گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ توکه اينقدر مي ترسي چرا تو خيابان دعوا مي کني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين ديگه داره پرو ميشه .....باصداي بلند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ اونا مدام مزاحم ما ميشن....اصال خوب کردم ..اگه بازم بيان دوباره باهاشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درگير ميشم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاي خوش فرمشو تو هم کر يه جوري نگام کرد که مي خواستم خودمو خيس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ اگه يه بار ديگه از اين کارا بکني خودم حالتو جا ميارم حاال برو پايين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد زدم :اصال به شما چه ربطي داره که دخالت مي کنيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي خدا حاال با اخمش دارم ميزنه ...اخمووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..جواب داد به زودي مي فهمي تو به يه تربيت درستو حسابي نياز داري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ماشين پياده شدم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ برو گمشووووگنده تر از توام نتونسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در ماشين خوشکلشو محکم کوبيدم با سرعت باد دويدم پسره پرو فکر کرده حاال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آمده خواستگاري دختر عموم فکر کرده پسر خاله شده...ولي خداييش خيلي ازش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسيم اگه چيزي به عمو بگه چي ...دوروز از اون ماجرا گذشت در جواب دوستاي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فضول کنجکاوم گفتم:از آشناهي دورمونه بين مسير سربه زير راه ميرفتم مي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسيدم دوباره عين عجل معلق پيداش بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از صرف شام با ساغر ظرفارو شستيم مي خواستم براي مطالعه درسام برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتاقم عمو صدام زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آيداجان دخترم بيا کارت دارم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي دلم هوري ريخت دستام يخ کرد.نکنه به عمو گفته:واي آيدا گاوت دو قولو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زايد ....عوضي گفت :به عمو چيزي نميگه .با ترس رفتم جلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بله عمو جان کاري داريد ..؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادستش کنارشو نشون داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بيا دخترم بشين اينجا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهنمو به زور قورت دادم رفتم کنارش نشستم ...بعد از کمي سکوت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ دخترم راستش امروز آقاي اميني گفتن:دوباره مي خوان بيان خواستگاري.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرف عمو تمام نشده بودکه زن عمو با خوشحالي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـخدارو شکر مي دونستم به اين راحتي دست از دختر من نمي کشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو:نه زن صبر کن حرفم تمام بشه....اين دفعه براي آيدا قراره بيان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو با چشاي گشاد شدوبا جيغ گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چــــي....اونا اين ورپريدرو از کجاديدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که شوکه شده بود ..آخه چطور ممکنه بااون وضع تو خيابون بااون لباساي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کهنه و رنگ پريده بااون دواعي که باهاش کردم.چطور ممکنه ...نکنه ر استي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستي مي خواد ادبم کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نـــــــه نمي خوام اون خيلي از من بزرگتره ....بدوبيراهاي زن عموو نمي شنيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکرم بد جور درگير بود ..باصداي عمو که سر زن عمو داد زد به خودو آمدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ساکت شوزن بزارحرفمو بزنم ....آقاي اميني گفته اگه اين دفعه جواب رد بشنوه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخراجم ميکنه...چه غلطي کردم گفتم دختر دارم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشنيدن اين حرف بدنم بي حس شد ....يعني آيدا بيجاره شدي رسماجوان مرگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شديو رفت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن عمو که فهميد تهديدها واقعيه سکوت کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو منتظر به من نگاه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ دخترم شغل و آينده ي ما به جواب توبستگي داره جوابت چيه؟تورو خدا مثل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر نکن ساغر به مافکرنکرداگه اينبارم حرفشون زمين بخوره به خاک سياه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميشينم. بياو جواب پدريي که در حقت کردم بده.پسره اينقد وضعش خوبه که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگو خوش تيپ با شخصيته مسافرتهاي خارج از کشور خالصه همه چي تمومه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اول حرفاش شروع به گريه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آخه عمو من 11سالمه مي دونيد چقدر تفاوت سني داريم؟درسم چي ميشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرفم تمام نشده بود زن عمو از جاش بلند شد دست به کمر ايستاد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خفه شو دختره ي پرو کم برات زحمت کشيديم ؟کم لقمه ي دهن بچه هامو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم تو حلقت حاال مي خواي نون مونو ببري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط گريه کردم تودلم گفتم چه زحمتي ؟چه لقمه اي همش رنج پدرمو خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمم مثل کلفت برات کار کردم..بدون حرف از جام بلند شدم به اتاق پناه بردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر که پشت در اتاق گوش واستاده بود کنار ديوار ايستادوباناراحتي به اشک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ريختن من نگاه ميکرد .رفتم يه گوشه نشستم زانوهامو بقل کردم به حال بي کسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم گريه کردم....صداي زن عمو شنيدم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خوب حاال کي ميان ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ فرداشب .آقاي اميني گفته :تواين هفته آزمايش وخريدو انجام ميدن وپنجشنبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عقد ميکنند .بعد از عقدم که آيدارو باخودش مي ببره ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي با شنيدن اين حرف رسما مردم يعني عرض يه هفته بايد با دنياي دخترانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداحافظي کنم..ساغر کنارم نشست دستاي ظريف وسردمو گرفت..وآرام گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ گريه نکن همه چي درست ميشه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهق هق گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ هيچي درست نمي شه نشنيدي که قرار مداراشونم گذاشتن ؟چرا کسي به من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهميت نميده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا صبح گريه کردم از بابامامان نداشتم کمک خواستم..ولي فايده نداشت...وقتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر مي کردم بايد زن کسي بشم که ازش بدم مياد ديوانه مي شدم ..الهي گور به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گور بشي الهي فردا از خواب بيدارنشي غول بيابوني.....اين همه دختر ...آمد سراغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من بااين سنش خجالت نميکشه يه وقت زياديت نکنه واااااي چقدر ازش مي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسم ......چه آرزوهاي داشتم براي آينده ....با بي حالي از جام بلندشدم رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وضو گرفتم براي نماز صبح توآينه دستشويي چشماي سرخمو ديدم از بس گريه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرده بودم چشمامي طوسيم پف کرده بود آب خنک به صورتم زدم وبراي نماز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواندن آماده شدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دستور عمو مدرسه نرفتم ....مجبور بودم جيغ جيغاي زن عموم تحمل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنم....بالخره شب شدو آقايون وارد شدن ...دلم مثل سيرو سرکه مي جوشيد...از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار پرده ديدش زدم کت وشلوار مشکي پيراهن ياسي کمرنگ واي خدا بااين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمش چکار کنم سرمو بادستام گرفتم.....زن عمو صدام زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آيدا دخترم چايي وبيار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ هه دخترم ..چه چاپلوس خدامنو بکشه ازدست همتون راحتم کنه..آيداو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرض.هرکه ندونه فکر مي کنه هميشه اينجوري بامن بدبخت حرف مي زنه ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلوم ازشدت ترس خشک شده بود. ...سيني چايي و با دستاي لرزان گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....خدايا به اميد تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد پزيرايي شدم ..با صداي آرامي سالم کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سينيو جلو بردم به آقاي اميني.تعارف کردم..با لبخند چايي وبرداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ممنون دخترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصديي که به زور از گلوم بيرون مي آمد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خواهش ميکنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيني بردم جلوي آقاي داماد...باابرو هاي در هم گره شد ه بدون اينکه به من نگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.