کمند دختری که افغانی الاصل است ولی خانواده‌اش رو گم می‌کنه و دست سردسته‌ی دزدها میافته و تبدیل می‌شه به یه دزد ماهر، اما یه روز وقتی جیب یکی و می‌زنه طرف می‌فهمه و…

ژانر : عاشقانه، طنز، هیجانی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۳ دقیقه

مطالعه آنلاین دزد دل
نویسنده: نرگس واثق

ژانر: #عاشقانه #طنز #هیجانی

خلاصه:

کمند دختری که افغانی الاصل است ولی خانواده‌اش رو گم می‌کنه و دست سردسته‌ی دزدها میافته و تبدیل می‌شه به یه دزد ماهر، اما یه روز وقتی جیب یکی و می‌زنه طرف می‌فهمه و…

مقدمه:

راه گم کرده است؛ نمی‌داند کی آشناست کی بیگانه؟ ندارد کسی را که درد دلش را بگوید. غمش را پنهان در خنده‌ای پر دردش کرده؛ تا پیدا شود کسی که غمش را درک کند. می‌خواهد مبارزه کند، اما طرف مبارزه را نمی‌شناسد. هر چی دم دستش می‌آید را به غارت می‌برد. خواهد رسید روزی که دلی را بدزدد؟ کمند قصه‌ها راه گم‌کرده است. رهنما پیدا خواهد شد؟ کسی دردش را تسکین خواهد داد؟

شروع رمان دزد دل

از گرمای زیاد موهام به گردنم چسبیده بود، با حرص روسریم رو عقب دادم و با غرغر گفتم:

- آه اینم شد روز؟ حتی یه شکار هم‌ نیست!

من خودم خیلی پوست سفید داشتم که این آفتاب هم روش اضافه می‌کرد! دستم رو سایه بان چشمم گرفتم. چشم‌چشم می‌کردم تا یک شکار پیدا کنم ولی زهی خیال باطل! امروز نمی‌خواستم دست خالی برگردم اونم که تولد هرمز بود. ایستگاه آخر رسید اوتوب*و*س ایستاد با عصاب داغون و قابلیت پاچه گیری بلند پایین شدم. من چطور طرف اون طفل معصوم ببینم؟

کیفم رو محکم رو شونم جا به جا کردم و قدم‌هامم با عصبانیت و تند بر می‌داشتم. سرم پایین بود و مدام با خودم غرغر می‌کردم، که ناگهان به یک چیزی سفت بر خوردم. چشم‌هام رو از زور درد بستم و در حالی که بین زمین و آسمان معلق بودم بی فکر و با صدای بلند گفتم:

- آخ خدا خیر نده مهندس اینجا رو، کسی دیوار رو وسط راه می‌کاره؟

اصلاً فکر نمی‌کردم که کجا هستم و اطرافم چه خبره هی پیش خود غرغر می‌کردم.

صدای خنده‌ای که به گوشم رسید باعث شد چشم‌هام تا درجه‌ی آخر از هم باز بشه.

یا خود خدا این کی بود؟ بی شرف عجب خنده‌ای هم داشت!

متوجه لباس‌هاش شدم قیمتی بود! پس شکار خوبی برای امروز من می‌تونست باشه تمام حواسم پی کارم بود. که چشمم به چشم‌های سبز و وحشیش بر خورد کرد. اولین بار بود دست پام رو گم کرده بودم. قدری این اتفاقات زود رخ داد؛ که یادم رفت متوجه وضعیت که هستم باشم. با صدای « لا الله الا الله » کسی سرم رو بر گردوندم که دیدم ای داد بی داد بی شرف شدم رفت. من وسط جاده بغل یک نا محرم ای خدا من رو بکُش!

با سرعت کارم رو تموم کردم و ازش فاصله گرفتم. دستم رو روی روسریم کشیدم، چشم‌های سبز وحشیش می‌خندید عجب چهره‌ای داشت!

با لبخند جذابی گفت:

- فکر کنم دیوار ساخته می‌شه نه کاشته!

بی شعور داشت من رو مسخره می‌کرد. دود از کله‌ام می‌زد بیرون بذار بلدم چطوری تو یکی رو ضایع کنم.

- اوه راستی؟ چه معلوماتی بالایی!

پوزخندی زدم و بی توجه بهش از کنارش گذشتم. حتی یک تشکر خشک و خالی‌هم نکردم. تو دلم عروسی بود خدا رو شکری زیر لب گفتم نگاهم به یک کوچه‌ی دنج و باریک کشیده شد. با سرعت خودم رو داخلش پرت کردم. خوشحال از کاری که کرده بودم دست بردم سمت کیفم که دستم کشیده شد. برگشتم همون پسر چشم سبز بود. چینی به ابرو دادم و گفتم:

- فرمایش؟

این بار اون پوزخند زد و گفت:

- فکر کنم کیف پول من رفته توی کیف شما!

رنگ از رخم پرید.

ولی خودم رو نباختم با جرعت مقابلش ایستادم کور خوندی آقا جنگلی من بار اولم نیست. با حرص و عصبانیت گفتم:

- چطور جرعت کردی، به من می‌گی دزد؟

پوزخندی زد و با یک حرکت کیفم رو از روی شونم چنگ زد. تا اومدم دهن باز کنم زیپش رو باز کرد و کیفش رو در آورد و مقابل چشم‌های بهت زده‌ام تکون داد بعدشم خیلی ریلکس گفت:

- این چیه؟

ای تف به این شانس نه کمند خودت رو نباز ابرو بالا انداختم و گفتم:

- خب شاید وقتی با هم تصادف کردیم افتاده تو کیف من!

خدایی دیدید من چقدر مطلومم آخه؟

چشم‌هاش رو بزرگ کرد و گفت:

- اوه که این طور حالا که دادمت دست پلیس می‌فهمیم چجوری افتاده.

با این حرفش انگار کسی به من جک گفته باشه زدم زیر خنده. وقتی خوب خندیدم ناگهانی خندم رو قطع کردم سرم رو نزدیک بردم کمی سرش رو عقب داد. چشم‌هام رو بزرگ کردم و گفتم:

- بده.

چشم‌هاش گرد شد و با لکنت پرسید.

- نمی... ترسی؟

خودم رو عقب دادم با دست الکی خاک‌های رو شونم رو پس زدم و گفتم:

- کمند از کسی نمی‌ترسه.

چشم‌هاش برقی زد و گفت:

- پس اسمت کمنده؟

هوفی کشیدم و بعد هم پُرو پُرو تو جنگل چشم‌هاش زُل زدم وگفتم:

- به تو چه؟

سر به زیر خندید و گفت:

- چه عجیبی تو دختر!

بی حوصله دستم رو سمتش داراز کردم و گفتم:

- بخوای‌هم نمی‌تونی بده کیفم رو.

کیفم رو بالاتر نگه داشت و چینی به پیشونیش داد و گفت:

- چی رو بخوامم نمی‌تونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بند کیفم رو از دستش کشیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌تونی مخم رو بزنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چهره‌اش که هاج و واج به من نگاه می‌کرد توجهی نکردم؛ و پکر راهم رو گرفتم که برم بند کیفم رو کشید و با سرعت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هی کمند خانوم صبر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم‌هام رو در هم کشیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سی ثانیه وقت داری تا دلیل موجه برای نگه داشتنم بگی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بند کیفم را ول کرد و شروع به کف زدن کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واو عالی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حرف اخم‌هام رو بشتر توهم کردم. خوشگله که خوشگله مبارک مامان باباش. دید که بیشتر اخم‌هام رفت توهم دست‌هاش رو در هم گره زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من به پلیس نمی‌دمت ولی بجاش امشب رو به من جا بده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم، چی فرمود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهام از فرط تعجب به سرم چسپیده بود، با تعجب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جانم، چی فرمودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی پروا شونه ی بالا انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جانت سلامت امشب من رو یه جا بده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب‌هام رو کج کردم و با پوزخند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کجا بذارمت که نشکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هر جا که خواستی فقط خواهشا بهم یه جا واسه موندن بده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌های جنگلیش رو توهم چرخوند و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قصش مفصل فقط امشب رو به من جا بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به سینه ایستادم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من این جام بده دست پلیس من که نگفتم نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی جا نمی‌دی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حرف سرم رو به چب و راست تکون دادم. کمی فکر کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- در عوض پول می‌دم بهت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واسه این که امشب رو به من یه جا واسه موندن بدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وقتی پول داری چرا نمی‌ری هتل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونش به تو مربوط نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من اگه بخوام برات جا واسه موندن بدم باید بدونم اصلاً چرا من رو تحویل پلیس نمی‌دی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دلیلش شخصیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هام رو تنگ کردم و با شک گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نکنه خودت از پلیس فراری باشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رنگ از رخش پرید ناگهان با ذوق پریدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخ جون الان زنگ بزنم پلیس بیاد بعد تو بدو پلیس بدو چی جالب بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌های سبزش و زیباش هر لحظه بزرگ‌تر می‌شد. سر تا پام رو نگاه کرد و با خنده‌ای مسخره کننده‌ی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه اصلاً جا لازم ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهش رو گرفت که بره پریدم مقابلش چند قدم عقب رفت. دست‌هام رو به‌هم مالوندم و با ذوق گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قتل کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هاش هر لحظه بزرگ‌تر می‌شد. پشت چشمی نازک کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نیوفته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پسر همسایه از رو پنجره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت سرش رو بالا برد که با مسخرگی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیار پایین چشات رو سرش رو که پایین آورد پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا بگو چی کار کردی که از پلیس فراری هستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهش رو گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اصلاً غلط کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هم طوری که به گوشش برسه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- غلط که کردی ولی بدرک نگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به داخل کوچه پا تند کردم ممکن راهی داشته باشه دیگه؛ پکر شدم شکارم‌هم از دستم رفت. امشب تولد هرمز بود؛ قول داده بودم براش کیک بگیرم الان چی کار کنم؟ همونجا وسط راه ایستادم سرم رو بالا بردم که نور آفتاب کورم کرد. مجبورانه چشم‌هام رو بستم و بلندبلند شروع کردم به حرف زدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدایا مگه ما فقیرها چی گناهی تو درگاهت کردیم که پول نداریم؟ حالا چی می‌شد من‌هم پول دار می‌بودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک صدای کلفت و مردونه‌ای که سوهان روحم شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پول می‌خوای کوچولو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو پایین آوردم چشم‌هام رو باز کردم که یک دیو سیاه مقابلم بود. با ناراحتی سرم رو به طرف آسمان بردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فکر کردم فرشته‌ها اومده پول بده نگو ازرائیل رو فرستادی خیر راضیم به رضای تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو پایین آوردم و رو به دیوسیاه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیو جون اومدی من و بخوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوه‌هم خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس آماده‌ای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست‌هام رو مشت کردم و مثل بچه کوچولوها چشم‌هام رو مالوندم. دوباره مقابلم رو نگاه کردم؛ که دندون‌های زرد و پوست سیاهش مثل آفتاب در شب مقابلم بود. پوزخندی زدم و زیر لب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیدن عزرائیل بهتر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند دندون نمایی زد که این بار کم مونده بود محتوییات معدم بیاد دهنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا دیگه خوشگل خانوم خونه‌ات رو پُر پول می‌کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدا زد اون پول رو که تو جیب توعه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابرو بالا انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمیایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بروبرو عامو زِر زِر نکن که اصلاً حال ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند چندشی زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس باید به زور ببرمت چون ازت خوشم اومده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوف بلند بالای گفتم و بی حوصله راهم رو کشیدم که برم؛ اصلاً حال این طور آدم‌ها رو نداشتم. اگر حالم خوب بود یک درس درست حسابی بهش می‌دادم. بی فکر راه می‌رفتم که با حلقه شدن دستی دور دستم حس کردم برق دو هزار ولت بهم وصل کرده باشن. دست آزادم رو بالا بردم تا هر کسی که جرعت گرفتن دست کمند رو کرده سزاش رو نیز ببینه. دستم محکم به صورت اون شخص سیاه پوست فرود اومد. بس که ضربه محکم بود یک قدم عقب رفت و دستش رو گذاشت رو صورتش. من بیخیالش شده بودم ولی خودش بیخیال نشد پس باید می‌فهمید با داد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چطور جرعت کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکش شدم با لگد محکم زدم وسط پاش از درد به خود پیچید و روی زمین خم شد. از فرصت استفاده کردم و چند ضربه با لگدهم به شیکمش زدم. نا سلامتی دست پرورده‌ی پیمان بودم. وقتی دلم راضی شد ولش کردم و تفی به زمین پرت کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لایق این‌هم نیستی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخرین لگد روهم به شیکمش زدم و راهم رو گرفتم و رفتم؛ هنوز چند قدم نرفته بودم که حس کردم چیزی به سرم خورد. آخی گفتم و با دست سرم رو چسبیدم و به عقب برگشتم که با همان مزاحم روبرو شدم. سرم گیج می‌رفت و دقیق مقابلم رو نمی‌دیدم. یک چیزی مستطیلی شکل دستش بود ولی تصویر مقابلم زیاد مشخص نبود. دستش رو بالا برد تا ضربه‌ای بعدی رو بزنه که یکی از پشت سر دستش رو کشید و مشت محکمی‌زد دهنش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار اون مزاحم پرت شد رو زمین. سرم درد می‌کرد اونم بی اندازه چشم‌هام رو روی هم گذاشتم تا کمی از دردش بکاهد. ولی تو این گیر و دار درد قلبم نیز شروع شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

( امیر سام )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عجب آدمی بود حالا من چی کار کنم؟ ای خدا نمی‌شد با یک آدم درست حسابی روبرو می‌شدم؟ هنوز خیلی دور نشده بودم که صداش به گوشم رسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدایا مگه ما فقیرها چی گناهی تو درگاهت کردیم که پول نداریم؟ حالا چی می‌شد منم پول دار می‌بودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی روی لبم نشست این دختر واقعا دیوانه بود. مخصوصا با اون چشم‌های قهوه‌ای و شوخش! برگشتم تا باهاش راه بیام این بار خوب بود با یک هوشیار روبرو نشده بودم. همین دیوانه شاید بتونه کارم رو راه بندازه. از دور دیدم شخصی نزدیکش شد و دستش رو کشید؛ معلوم بود با زور داره این کار رو می‌کنه. خونم به جوش اومد تا خواستم به سمتش بدوم ولی با فکر این که اون دختر دزده و ممکنه کارهای دیگه‌هم انجام بده پاهام به زمین چسبید. ولی با دیدن سیلی که به صورت اون مردک کوبید فهمیدم فکرم اشتباه بوده و زود قضاوت کرده بودم. کمی فکر کردم‌هم نجاتش می‌دم و هم واسه‌ی موندن جا پیدا می‌کنم. دویدم سمت شون هنوز نرسیده بودم ولی با دیدن حرکت‌هاش چشم‌هام کم مانده بود بیوفته روی زمین. این دختر کلاً عجیب الخلقه بود! وقتی اون مردک رو آش و لاش زد زمین یک تف رو زمین انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لایق این‌هم نیستی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم راهش رو گرفت و رفت؛ من از تعجب پاهام میخ زمین شده بود. ناگهان چشمم به اون مرد افتاد که یک چوب دستش بود و سمت کمند می‌رفت. (چه زود پسر خاله شد لا الله... )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه اون چوب به اون بدن ضعیف می‌خورد قطعاً مرگ مغزی می‌شد واینستادم و دویدم ولی متاسفانه تا رسیدم. اون مردک محکم زد سر کمند عربد‌ه‌ی کشیدم و دست اون مرد رو کشیدم و مشت محکمی حواله‌ی صورتش کردم. مشت‌های بعدی و بعدی رو می‌زدم هیچ کسی حق نداره روی یک زن دست بلند کنه. مردک دیگه حال هیچ چیزی رو نداشت ولی من دلم هنوز خنک نشده بود. وقتی نگام به کمند افتاد وحشت سراسر وجودم را پُر کرد. صورتش کبود شده بود چشم‌های شوخش رو بسته بود. دویدم سمتش و با نگرانی صداش زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کمند خانوم، کمند خانوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابی نداد عرق از سر صورتش می‌بارید دست بردم سمتش و کمی تکونش دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کمند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی این بار جوابی نشنیدم نبضش رو گرفتم نمی‌زد، وای خدا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با وحشت چند ضربه به صورتش زدم که ناله‌ی ضعیفی کرد، سرم رو نزدیک دهنش بردم که صدای بی جونش به گوشم رسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ک...ی...فم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دقیق نفهمیدم ولی فکر کنم گفت « کیفم! »

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیفش رو از روی شونه‌اش چنگ زدم و تمام محتوییاتش رو ریختم روی زمین دنبال یک راه برای فهمیدن حرفش می‌گشتم؛ که با دیدن اسپری آکسیجن و یک تخته قرص‌های کوچک که نمی‌دونم برای چی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی کدام مریضی خاصی داره؟ با سرعت اسپری رو در دهنش چند بار پاف کردم. که آهسته دست بی جونش رو روی دستم به معنی کافیست گذاشت. اسپری رو پایین آوردم که صدای بی جونش اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قرصم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این که نمی‌دونستم این قرص و اسپری واسه چیست ولی فعلاً بخاطر نجات جونش تنها راه همین بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرص رو یک دونه‌اش رو در آوردم و گذاشتم دهنش؛ تا خواستم بتری آب رو بگیرم و بهش بدهم که دیدم قرص رو زیر زبان گرفت و آروم‌آروم آب دهنش رو قورت داد. یعنی بخاطر چی این قرص رو مصرف می‌کرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمالی از جیبم در آوردم و عرق‌های صورتش رو پاک کردم. نگاه پر نفرتم رو به کسی که باعث شده بود این دختر عجیب وغریب به این حال بیوفته انداختم بی هوش بود. باید می‌دادمش دست پلیس ولی من که نمی‌تونستم خودم رو لو بدم. یک ربع بعد کمند آروم‌آروم چشم‌هاش رو باز کرد. چشم‌های قوه‌ایش مستی قبل رو نداشت خسته بود خیلی خسته یعنی چی بر سر این دزد کوچولو اومده باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم لب زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌های خسته‌اش رو گیج و منگ به اطراف چرخوند؛ تا خواست دهن باز کنه که صورتش از درد جمع شد و آخی گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آروم باش چیزی نیست. زیاد درد داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حوصله اما بیجون گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دست سرش رو محکم گرفت و از جا بلند شد، با دیدن محتوییات کیفش که روی زمین بود؛ پوف کلافه‌ی کشید و نشست روی زمین و بی حرف شروع کرد به جمع کردن وسایلش. من‌هم نشستم و به کمکش پرداختم دست دست می‌کردم که بپرسم یا نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی می‌خوای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاهش کردم این از کجا فهمید یا الهی نکنه علم غیب داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببند مکروب می‌ره توش مریض می‌شی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوم چیزه می‌گم تو کدام مریضی خاصی داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست از جمع کردن وسایلش برداشت و با حالت خاصی نگام کرد واسه اولین بار دست و پام رو گُم کردم. با حالت مغرورانه‌ی ابروش رو بالا داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به تو چه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وا مریضه این دختر بخدا! با یک سرعت باور نکردنی وسایلش رو جمع کرد و از جا بلند شد که بره نگاش به اون مرد خورد. گوشیش رو در آورد و شماره‌ی رو گرفت. متعجب به کارهاش نگاه می‌کردم چی می‌خواست انجام بده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بلی اداره‌ی پلیس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رنگ از رخم پرید صداش رو جوری کرد که ترس خورده اما چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه... آدم می‌خواد یکی رو بکُشه ترو خدا زود بیایید. مجرم لباس‌های سیاه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام معلومات رو در مورد اون مزاحم داد و طوری موضوع رو جلوه داد که اون شخص می‌خواسته کسی رو بکُشه! واقعا هوشیار بود گوشی رو قطع کرد دوباره شماره گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الو سامیار با لاله و رونیکا برید کمی پول در بیارید کیک، شمع و باد کنک بگیرید من امروز نتونستم شکاری داشته باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفهمیدم اون سمتی کی بود و چی می‌گفت؟ ولی از حرفاش معلوم بود شریک دزدی‌هاشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو قطع کرد و راهش رو گرفت که بره با سرعت صداش زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هی‌هی کمند خانوم صبر بفرما!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت و با غُرور خاصی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می‌شنوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حق به جانب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من جونت رو نجات دادم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابرو بالا انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باید ازت تشکر کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ها نه و بلی و بعدش با وجود این که وظیفت بود ولی بازهم تشکر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وا این چرا اینقدرعجیبه؟ با سرعت راهش رو سد کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من جونت رو نجات دادم پس باید به من کمک کنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هاش به اندازه‌ی توپ فوتبال شد با چشم و دهن باز گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ایول داری با این پر رویی‌ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امشب رو باید به من جا بدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هاش رو تنگ کرد کمی سرش رو به چپ و کمی به راست مایل کرد، من می‌گم این دیوانس خدایی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با این که تونستی ریکارد پُر رویی من رو بشکنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفش رو قطع کرد و ناگهان انگشت اشاره‌اش رو به سمتم گرفت و ادامه داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه به من مشکل درست کنی یا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت حرفش رو قطع کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگران نباش کاری بدی نمی‌کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی با تردید نگام کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دنبالم بیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز از اون کوچه بیرون نرفته بودیم که صدای آژیر پلیس همه جا رو گرفت. قدم‌هام رو تند تند بر می‌داشتم که این بار کمند سد راهم شد. موشکافانه و تردید وار پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا از پلیس فراری هستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عجز نگاهش کردم که راهم رو آزاد کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فعلاً باهام بیا ولی باید بگی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دختر در حین دیوانگی هوشیار هم بود. بعد کمی پیاده روی به یک ساختمان نیمه کاره نزدیک شدیم به پشت ساختمان رفتیم که مقابل مون یک در کوچک و کهنه‌ی آهنی بود. کمند نزدیک شد و دو تقه به در زد. دیری نگذشته بود که در با صدای غیژی باز شد یک دختر بچه با موهای طلایی بود که در را باز کرد. هشت یا نه یا ساله به نظر می‌رسید با دیدن کمند با ذوق پرید بغلش و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوش اومدی مامان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند هم مهربونانه دست‌هاش را دور دخترک مو طلایی حلقه کرد. یعنی مامانشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی از آغوش هم بیرون شدن نگاه دخترک به من افتاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عه آجی این کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی قبل گفت مامان الان می که آجی من اشتباه شنیدم یا این اشتباه گفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند یک نگاهی بی پراوایی به من انداخت و بعد رو به اون دخترک گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این عمو امشب این جا می‌مونه عزیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم، این الان به من عمو گفت؟ با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عمو خودت بعد رو به دخترک مو طلایی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عزیزم من امیرسامم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترک مو طلایی زد زیر خنده با همون خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عمو چقدر جالبی تو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالی که می‌خندید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به آجی کمند گفتی عمو کجاش به عموها می‌مونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راست می‌گفت به سمت کمند برگشتم با دهن باز گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شکر دیوانه تر از منم پیدا شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم بی حرف چینی به پیشانیش داد و با غرور از کنارم گذشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم، این چرا اینطوریه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف دخترک موطلایی برگشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مو طلایی این آجی کمندت کدام مشکل خاصی داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه نمی‌دونی بدون فضول جاش جهنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسم الله این جنه چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترک ریز ریز خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آجی کمند می‌گه مهمان نباید دم در بمونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابرو بالا انداختم پس یکم انسانیت بلد بوده، بخاطر کوچیکی در خودم رو دولا کردم و داخل شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با داخل شدن و دیدن اطرافم یک لحظه هنگ کردم. این جا چخبر بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی داخل اون ساختمان ویرونه همچین یک جایی با صفایی داشته و ما بی خبر بودیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای مردونه‌ی اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این کیه گیسو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمت صدا یک پسر چشم ابرو مشکی بود؛ این کی بود دیگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند بی حوصله گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سامیار فعلاً این و بیخیال بگو ببینم واسه تولد هرمز آمادگی گرفتین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره بی آنکه چشم از من برداره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اره همه چیز حله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند سری تکون داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد که بره که باز این سامیار مزاحم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا رنگت پریده، این آدم کیه، چرا باوجود این که کار نکردی خسته‌ی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه چخبر بود حتما شوهرشه، ولی اصلاً به‌هم نمیان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آه یکی یکی سامی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز اون پسره بی آنکه چشم از من برداره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو یکی یکی جواب بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوری کاوش‌گرانه نگاهم می‌کرد که فکر کردم پول ازش قرض گرفتم و فرار کردم. حالا بعد سالها که من رو دیده می خواد پولش رو بگیره. پسره‌ی بی چشم و رو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هی تو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با من بود؟ برگشتم سمت کمند که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اسمت چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اومدم دهنم باز کنم که صدای داد این پسره چلغوز سامیار برآمد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی، اسمش رو نمی‌دونی و با خودت آوردیش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اسمم امیرسامه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند نگاه بی حوصله‌اش رو به اون پسره سامیار انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سامی زِر زِر نکن حوصله ندارم. بعدشم امیر جون من رو نجات داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم چه زود پسر خالم کرد! با تعجب به حرفاشون گوش می‌دادم. فکر کردم الانست پسره بگه از کی پسر خاله شد ولی بی حرف سری تکون داد و رو برگردوند که بره کمند در حالی که صورتش خالی از هر حسی بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باید با تو بمونه امشب رو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عا من با این خوشگلی امشب رو با این چلغوز بگذرونم؟ فکرم رو به لب آوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من امشب رو با این بمونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامیار برگشت سمتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ها پس چی فکر کردی میری با گیسو می‌خوابی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خدا این منحرف چی فکر کرد؟ راستی گیسو کیه؟ صدای معترض کمند در اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سامی رعایت کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامیار بی حرف دست‌هاش رو به معنی تسلیم بالا برد. در حالی که نگاهش به کمند بود ولی مخاطبش من بودم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دنبالم بیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم راهش رو گرفت و رفت؛ نکنه مشکل چشم داره به من نگاه می‌کنه مخاطبش کمند، به کمند نگاه می‌کنه مخاطبش منم. من گیج و منگ هنوز در جا میخکوب بودم؛ که صدای کمند من رو به خود آورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امیر مگه نمی‌خوای امشب رو پیش ما بمونی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ها؟ چراچرا الان میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این کیه گیسو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند با یک هوفی بلند برگشت سمت اون صدا که صاحبش یک پسر دیگه بود با داد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه باید به همه توضیح بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دادش تعجب کردم چرا یهویی اینطور شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا داد و قال راه انداختین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار یه صدای مردونه‌ی دیگه بود که پارازیت صحنه‌ی فعلی مون شد. آه این کی بود دیگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمت صدا که این بار با یک مرد سیبلو و حامله روبرو شدم. اگه می‌گم حامله فکر نکنین مثل زن ها حامله است. نه چون خیلی تپل و شیکمو بود این طور گفتم. همه کسانیکه اونجا بودن یهو دست به سینه شدن حتی کمند. بابا این کیه؟ نگاه مرد سیبلو به من افتاد در حالی که نگاهش به من بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای کمند از جمع بیرون شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهمون منه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیبلو موشکافانه نگام کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از جمع ماست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند بی حوصله گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه از این لوس و مامانی هاست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش صدای خنده‌ای جمع به هوا رفت حتی لبخند ملیحی روی صورت خودش‌هم بود. با تعجب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با من بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبش رو به دندون گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه کدوم نازنازی دیگه‌هم تو جمع می‌بینی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم این به من می‌گه ناز نازی؟ با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هی دختر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- استپ چشم جنگلی این جا کسی حق نداره به گیسو توهین کنه، مگه این که از جونش سیر اومده باشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لودگی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اصلاً این گیسو کیه که همه تون خودتون رو براش می‌کشین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اینجا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسمت کمند برگشتم که با غرور خاصی ایستاده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گیسو منم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم، پس کمند کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس کمند کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غرور ابرو بالا انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هی دوستا یه لحظه ها من گیج شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون سیبلو بی توجه به حرف من رو به کمند یا همون گیسو یا همون کمند ای به من چه هر چی هست اصلاً به همون دزد کوچولو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا اینو با خودت آوردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از پرویش خوشم اومد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم الانست بگه این شد دلیل ولی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برا مون مشکل نسازه کاری به کارش نداریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم راهش رو گرفت و رفت این چه جاییه؟ چرا همه یه جورین؟ اون پسره‌ی قوزمیت سگ اخلاق اسمش چی بود؟ آها سامیار اومد و خشک گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا بامن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار خواستم بی تفاوت باشم و باهاش رفتم. حالا من با اون همه پول و دارایی که داشتم و جهان دیده بودم مثل این ندید بدیدها داشتم اطراف رو دید می‌زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تموم شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمت سامیار که دوطلبانه نگام می‌کرد با گیجی پرسیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حوصه چشم‌هاش رو تو کاسه چرخوند و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دید زدنت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این چجور آدمیه؟ با من و من گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دید نمی‌زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اره متوجه بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اصلاً به تو چه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم به در مقابلم خورد حتما این یالغوز این جا می‌خوابه. پسش زدم و داخل اون اتاق شدم یک تخت یک نفره داشت یک کمد کوچیک‌هم کنارش بود. وسایل زیادی نداشت ولی همه چیز تمیز و منظم بود؛ خداروشکر حداقل شلخته نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ما مثل شما نیستم همه کار خود مون رو خود مون انجام می‌دیم کلفت نداریم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هام رو تنگ کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو چی مشکل با من داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببین جوجه من حال کل کل با تو رو ندارم، دور و برِ کمند نپلک چون اون موقع کلاه مون می‌ره تو هم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

او پس بگو از کجا می‌سوزه! یک قدم بهش نزدیک شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیکاره شی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه دستش رو صورتش کشید و در حالی که کوشش می‌کرد نزنه دندون‌هام رو خورد و خاکشیر نکنه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببین من حرفم رو زدم ببینم دست از پا خطا کردی حسابت با کرامالکاتبین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم با تنه‌ی که زد ازم دور شد. خدایا ولم کن تا بهش نشون بدم، نه ولم کن! یک نفس عمیق کشیدم امشب رو هردومون از این اتاق سالم بیرون بشیم صلوات.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون تخت رو که اون یالغوز گرفت منِ بیچاره هم مجبور شدم رو زمین جا پهن کنم حتی کمک هم نکرد مثلاً مهمون بودما!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا شما هنوز آماده نشدین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسم الله اینا چرا مثل جن هستن؟ سرم رو بالا بردم یک دختر چشم طوسی بود. آرایش ملیحی هم رو صورتش بود، یک لباس قشنگ پوشیده بود مگه جشنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رونیکا من حال ندارم این آقام که تازه اومده فک نکنم بیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس اسمش رونیکا بود، شونه‌ی بالا انداخت و رو کرد که بره صداش زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببخشید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمتم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بفرما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واسه چی باید آماده می‌شدیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقا به چیزی که کار نداری نپرس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمت اون پسره سامیار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- داداش من حرف نزنی کسی نمی‌گه لالی ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دختر با صدای بلند شروع کرد به خندیدن و رو به من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لایک داری داداش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم زبونش رو به سمت سامیار در آورد که سامیار بالش زیر سرش رو پرت کرد سمتش که فرار کرد. دوباره سرش رو از لای در کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- داداش اسمت رو که نمی‌دونم ولی تولد هرمز اگه می‌خوای بیا تو هال.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد در رو محکم بست عجب شیطونی بودا. از جا بلند شدم تا برم ببینم چخبره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کجا عمو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسم رو با حرص بیرون دادم و بی آنکه توجهی بهش کنم از در زدم بیرون. فکر کنم هال همونجا بود که موقع ورود دیده بودم. راهم رو به همون سمت کج کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا وارد هال شدم دهنم از فرط تعجب باز موند اینا کی این همه آمادگی گرفتن اون موقع که هیچ چیزی نبود اما الان مثل یک تالار شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فکر می‌کردم پول دارها به هر چیز تعجب نمی‌کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای کمند برگشتم عقب این بار دیگه نور الله نور!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس مشکی کوتاه که یقه‌اش تا نصف باز بود دست بند مشکی که مثل پیچک توی دستش پیچیده بود و خود نمایی می‌کرد. موهای قهوه‌ای روشن و بازش که زیاد بلند نبود، و آرایش ملیحش که خسته گی صورتش رو پنهون کرده بود فرقی زیادی با کمند صبح داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهن باز گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا اینقد گل و شمع این جا آویزون کردن تو که خودت یه پا نور مجلسی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا از من گفتن بود این دختر عجیبه چون بر علاوه‌ی که تعریفم خوش نشد بی حوصله گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زر زیادی نزن ما اینجا حرمت مهمون رو داریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم این چجور حرمت؟ این بار چندم شد گفت « زر نزن؟ »

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خداروشکر که حرمت نگه می‌دارین، و گرنه تا حال مرده بودم. صدای دست و سوت که بلند شد توجه هر دومون رو جلب کرد. یک پسر بچه ده یا دوازده ساله از یک طرف هال بیرون شد. چهره‌ای ذوق زده‌اش و صدای دست و سوت شادی رو مهمون چهره‌ای همه کرده بود. وقتی نگاهش به ما افتاد با ذوق دوید و خودش رو پرت کرد بغل کمند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آجی، آجی خیلی یه دونه ای، خیلی گلی اصلاً عشق منی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند مهربونونه دست‌هاشو دور کمر اون پسر بچه حلقه کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عزیزم این آمادگی‌ها رو من نگرفتم. داداش سامیار با آجی رونیکات گرفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسر بچه‌هم با لج گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، نه اونا اونقدر عقل ندارن، حتما تو بهشون گفتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای اون دختر چشم طوسی اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا دست ما نمک نداره دیگه گله‌ی نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمند لبخند ملیحی زد این دختر خیلی عجیب بود کاراش، رفتاراش و بیشتر از همه چشم‌های شوخش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیایید دیگه کیک رو قطع کنید!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای یک پسر جوان اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام نفستون هم اومد الان کیک رو قطع کنید دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آه چه دل شاده اینا همه لبش به خنده باز بود، کمند رو به همه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا وقت قر دادن بعدش غذا و در آخر کیک رو قطع می‌کنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دختر کوچولوی که موقع اومدن در رو باز کرده بود با ذوق بالا پرید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخ جون من قر دادن دوست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این کارش خندم گرفت چه خوب بود که همه در کنارهم خوشحال بودند!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حسی دستی روی شونه‌ام سر برگردوندم که همون پسر که گفت نفستون اومد بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام نفسمون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده‌ای بلند دستی به شونه‌ام زد ولی بی شعور عجب دست سنگین داشت شونم از کار افتاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تازه واردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اومدم دهن باز کنم که باز این یالغوز جواب داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه مهمون کمنده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره با دیدن سامیار با خنده سمتش رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چطوری عاشق دیوانه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامیار بی آنکه لبش پس بره با نگاه چپ‌چپی به اون پسره راهش رو کشید و سمت اون مرد خپله رفت. تازه به تیپش متوجه شدم این کی لباس عوض کرد؟ بیشعور عجب تیپ هم زده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره سمت من برگشت و سوالی نگام کرد که شونه‌ی بالا انداختم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم از وقت من اومدم که یه سره پاچه می‌گیره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرف زد زیر خنده مگه اینا قرص خنده خوردن چقدر همه شون عحیبا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیخیال اون من فرهادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو که سمتم دراز کرده بود تو دست گرفتم و با گرمی فشوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم امیرسامم خوشحال شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم خوشحالم رفیق!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رفیق؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اره دیگه اسم‌های هم و فهمی‌دیم بس نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واسه رفاقت همینقدر کافیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرخوشی خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من دخترا رو حتی اسمشون روهم ندونم دوست دخترم می‌کنم بعد اسمت تو رو که فهمیدم پس رفیق شدیم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوف من تا به اینا عادت کنم نصف عمرم هدر می‌ره! صدای موزیک بلند و شد همه داخل جایی که مثل پیست برای رقص آماده کرده بودن هوجوم بردن، فقط من و کمند و اون پسره یالغوز بیرون مونده بودیم. آهنگ شاد وای وای در حال پخش بود و هر کدام طوری می‌رقصید که کم مونده بود از خنده پخش زمین بشم. نگاهم به کمند افتاد چشمش به رقص بود ولی معلوم بود ذهنش جایی دیگریست. سمتش رفتم و در حالی که نگام به سمت اون جمع بیست نفری که در حال رقص بودن بود، گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانواده‌ی عالی داری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی آنکه نگاش رو بسمت من برگردونه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حقیقی نیست ولی از صد حقیقی بهتر است!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون نگاهش سمت جمع رقص و من نگاهم سمت اون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فامیل خودت کجان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ...

    02

    بشدت ابکی و این رمانای چرت که شخصیت هاشون افغان هستن رو نذارید یه همچین ادمایی که خودشونو غالب بقیه میکنن اه اه

    ۱ ماه پیش
  • آنجیلا

    ۱۷ ساله 48

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • سهیل

    ۲۷ ساله 00

    سلام آنجیلا خانم از نظر نوشتن شما۳ساله که گذشته ولی دوست داشتم جواب بدم چون همین الان دیدمش.موردی که شما میگید در صورتی اتفاق میفته که طرف سه باز زنش رو طلاق بده که کااااملا بهش حرام میشه

    ۴ ماه پیش
  • دل

    ۱۹ ساله 00

    دقیقا

    ۲ ماه پیش
  • هستی

    00

    واقعا رمان خیلی خوبی بود 🙃🦋

    ۴ ماه پیش
  • سهیل

    ۲۷ ساله 01

    بعد باید با یه شخص دیگه ازدواج کنن..بعدش طلاق بگیرن..در این صورت میتونن با همسر قبلی ازدواج کنن

    ۴ ماه پیش
  • ستاره

    00

    چرا اینقد راحت از دزدی صحبت میکرد وقتی گناه کبیره رو اینقد کوچیک می شمارید وپول حرامش رو حلال میدونید آدم دیگه چی بهتون بهتون بگه

    ۵ ماه پیش
  • لیلی

    ۱۹ ساله 10

    نویسنده عزیزاگه ایرانی هستی بایدبگم افغان هاکیک رو قطع نمیکنن واینکه میگن قلبش سوراخه نه سوراخ قلب داره یکم روجمله بندیت دقت کن والبته قلمتو قوی ترواینکه افغانی واحدپول افغانستان هستش

    ۱ سال پیش
  • دختر افغان

    00

    نخیر عزیزم واحد پول افغانستان هم افغانی اس هم تومن اس و فرقی نمی کنه که چی میگه و دستت درد نکنه نویسنده عزیز عالی عالی بود

    ۱۱ ماه پیش
  • لیلی

    ۱۹ ساله 00

    بحث ملیت یازبان نیست ممکنه ازنظرشرعی مشکل داشته باشه به خاطره همین براحتی نمیشه ازدواج کرد

    ۱ سال پیش
  • ندا

    00

    عالی بود ولی یه ایرادایی داشت که: راحت از دزدی حرف میزدن یعنی اون همه پول از دزدی؟ و کلی اتاق داشت تو زیر زمین ای کاش بازم می نوشت از پایختی و بچشون و از قلب مریض کمند هم نگفتن ولی خیلی ممنون نویسنده

    ۱ سال پیش
  • فاطمه

    ۲۴ ساله 263

    کاش یکمی واقعی تر مینوشت منم خودم یه دختر افغانی ام ازدواج یه افغانی و ایرانی به این راحتی نیس که نوشته

    ۳ سال پیش
  • عسل

    ۲۳ ساله 00

    لطفاً رمان افغانی بیشتر بزارین

    ۳ سال پیش
  • مبینا

    ۱۶ ساله 11

    درسته ازدواج ایرانی و افغانی قبلا خیلی سخت بود اما جدیدا هم عربا هم افغان ها و هر مذهب و ایینی با ایرانی ها ساده تر شدع و سختی گذشته رو نداره

    ۱ سال پیش
  • سوگند

    30

    نمردیم و کیکم قطع کردیم😑😑😑

    ۲ سال پیش
  • saren

    12

    اولاش خوب بود ولی از وقتی خانوادشو پیدا کرد خیلی آبکی شد🤒💔

    ۲ سال پیش
  • م

    20

    خیلی ببخشیدا نمی دونم غلط املاییه یا نه لهجه افغانیه جملاتو آدم قاطی میکنه تا اینجا هم که خوندم آبکیه الان تو قسمت دومم ببینیم آخرش چی میشه

    ۲ سال پیش
  • ثنا

    10

    بدک نبود

    ۲ سال پیش
  • دخی همین✌

    20

    عالی بود بخونید😘

    ۲ سال پیش
  • 20

    وای با این رمانت هارتم اکلیلی شد 💋❤ قشنگ بود دلم خواست🥺فدات نرگسی💕

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.