رمان زمستان بی بهار به قلم ابراهیم یونسی
مادرم جیغ می کشد، مادر بزرگ دستپاچه است… بیست و هفت رمضان است. خاله رابعه هن و هن کنان رسیده است، ماتش برده است…. مادرم جیغ می زدند و من بی تابم و در جا وول می خورم. بیست و هفت رمضان است سال هزار و … بقیه اش را نمی دانم… آنها هم نمی دانند. مادر بزرگ فقط می گوید……
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ روز و ۱ ساعت و ۱۴ دقیقه
رمان فوق به خاطر یکی از دلایل روبرو (چاپ ، در دست چاپ و یا عدم تمایل نویسنده به همکاری با دنیای رمان) امکان مطالعه آن وجود ندارد. از درک و توجه شما مخاطب عزیز سپاسگزاریم.