رمان ترشیده ها به قلم شکیلا ش و آوا (ونوس)
این رمان طنز برگرفته از واقعیتهای اجتماعی که با اتفاقات فراوانی همراهه و دختر ا برای اینکه اثبات کنند چیزی به نام ترشیدگی وجود نداره دست به کارهایی میزنند که... داستانمون درباره دو نفره تازه یادشون اومده که سنشون رفته بالا و ولی یالقوز موندن … خوب ترشیده ان دیگه نه ؟
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۱۴ دقیقه
_وای مینا باورم نمی شه همه شو مجاز شدم پس درست می دیدم!
مینا کنارم نشست و یه لیوان شربت به طرفم گرفت و گقت:
_بیا اینو بخور تا یه کم گلوت باز بشه از بس جیغ کشیدی
با خوشحالی گفتم:
_وای مینا رتبمو دیدی چند شده ؟می تونم همون رشته ای برم که دوست داشتم
مینا یه قلوب از شربتش رو خورد و سرش رو تکون داد گفت:
_آره دیدم بالاخره نمی میری و به آرزوت می رسی!
زدم تو سرش و گفتم:
_ایش بی ذوق یه کمی منو با این خوشحالی همراهی کن
مینا همینجور سرش رو می مالید گفت:
_چرا می زنی ؟ خوب چیکار کنم واست دفعه اول که خوشحالی کردم زدی تو ذوقم الان می زنی بهم که چرا خوشحالی نمی کنم ؟!
مثل بچه ها مظلوم شده بود بغلش کردم و گفتم:
_خوب حالا تو هم چرا منو اینجور نگاه می کنی دلم واست کباب شد..
همون لحظه گوشیم زنگ خورد از مینا جدا شدم و رفتم سر وقت کیفم که روی میز وسط پذیرایی گذاشته بود .. از داخل کیفم گوشیم رو در آوردم نگاه به صفحش انداختم پوریا بود ! دکمه اتصال رو زدم
_جانم؟
_سلام بانو جون
لبخند کوچلو زدم گفتم:
_سلام پوریا جون
پوریا بلند خندید و گفت:
_وای عمه اگه دوست دخترامم مثل تو صدام می کردن دیگه من چیزی از این دنیا نمی خواستم..
با چهره ای که پر از شیطنت بود ولی صدایی که خشم ازش می بارید گفتم:
_چشمم روشن چشمم روشن حرفای جدید می شنوم از کی تا حالا تو دوست دختر دار شدی؟!
پوریا با صدای که پشیمونی ازش می بارید گفت:
_وا عمه من یه چیزی گفتم تو چرا باور می کنی؟
می دونستم یه دونه هم نه چند تا دوست دختر داره چون گوشیش همیشه در حال زنگ خوردن بود..
_عمه جون پشت گوش های من که مخملی نیست منم کاری به اون دوست دخترای پشمک تو ندارم
پوریا متعجب گفت:
_وا چرا پشمک؟
بی صدا خندیدم و گفتم:
_پوریا خوب همنیشینی با این دوست دخترات روت اثر گذاشته ها تا چیزی می شه مثل این دخترا می گی وا !خوب بگذریم چی شده برادر زاده ما یادی از ما کرده ؟
پوریا همینجور که می خندید گفت:
_خیلی ضایع حرف می زنم؟ مامانم چند وقته مشکوک شده بهم!
پوفی کردم گفتم:
_اون مامان تو خیلی گیج می زنه وگرنه کارای تو خیلی ضایعه اس که چندتا چندتا دوست دختر داری
پوریا متعجب گفت:
_واقعا!
منم اداش رو در آوردم گفتم:
_واقعا! حالا بگو ببینم چرا زنگ زدی؟
پوریا _ اَه عمه اینقدر حرف می زنی که آدم یادش میره می خواست چی بگه
دهنم از این همه پرروییش باز موند ولی این اخلاقش به خودم رفته بوداین بار با صدای بلند خندیدم و گفتم :
_خیلی پررویی پوریا
پوریا هم خیلی ریلکس جواب داد:
_می دونم خوب بانو اینقدر تو حرفم نپر بگو ببینم کنکور رو چیکار کردی؟
با ذوق جیغی کشیدم گفتم:
_وای پوریا باورت می شه رتبم سه رقمی اومده پزشکی رو شاخمه
پوریا _ وای بانو گوشام کر شد همچین جیغ می کشه هر کی ندونه فکر می کمه رتبش تک رقمی اومده!
همین کارا رو می کنن که آدم می ره معتاد می شه می ره کارتون خواب می شه... با حرص گفتم:
_حالا ببینم خودت چیکار می کنی
پوریا صداش رو صاف کرد و گفت:
_من رتبم یک میاد حالا ببین کی گفتم این حرف رو..
دهنم رو کج کردم و گفتم:
_تو بشینی درس بخونی کی بره به دوست دختراش برسه!
پوریا با صدای تحلیل رفته گفت:
_راست می گیا!
صدای بلند خندم تو صدای زنگ خونه گم شد .. مینا از داخل آشپزخونه بیرون اومد و رفت طرف ایفون تا در رو باز کنه
.. همینجور می خندیدم گفتم:
_پوریا من برم عمه جون با من کاری نداری؟
پوریا هم با لحن لوسی گفت:
شادی
00سلام رومان بدی نبود ولی اصلا هیجان داخلش نبود
۲ ماه پیشنیکا
00رمان خوبی بود و باعث شد که بخندم
۳ ماه پیشمحیا
00خیلی خوب بود طنز هم زیاد داشت من کلی خندیدم ودر کل قشنگ بود
۳ ماه پیشالینا
00میتونست بازم ادامه داشته باشه یا یه فصل دیگه مثلا ار مهاجرتشون میگفتن از اتفاقایی که میافته یهویی تموم شد و قشنگ بود
۴ ماه پیشفرشته
۱۴ ساله 00قشنگ بود
۴ ماه پیشفاطمه
00عالی بود ولی میتونست ادامه پیدا کنه
۵ ماه پیشفهیمه
00خوب بود
۶ ماه پیشFahimeh
00بدنبود ،تقریباً شبیه اکثر رمان های عاشقانه هست،موضوع خاصی نداشت ،امتیاز دادم برای این که بعضی جاهاش واقعا خنده دار بود
۶ ماه پیشدنیا
۱۷ ساله 00کامل نیست🤐😶
۶ ماه پیشایدا
۱۵ ساله 00وای این رمان عالیههههههههههههه رمان طنزم پیشنهاد بدم دختران ایکبیری
۶ ماه پیشرامین
۲۰ ساله 00رمان عالی بود ولی کاش یک فصل دیگه هم داشت نشد ادامه اش بدی ولی درکل رمان خوبی بود خیلی باهاش خندیدم ممنون ازنویسنده گرامی♥️♥️♥️
۷ ماه پیششایلی
00خیلی بد بود
۱۰ ماه پیشفا فا
۲۳ ساله 00بنظرم اصلا جذاب نبود و خیلی ساده بود داستانش و اصلا طنز نبود.
۱۰ ماه پیشNarges
۲۳ ساله 00ممنون از نویسنده عالی بود.
۱۰ ماه پیش
گلی
00خوب بود من کلی خندیدم ولی آخرش یه جور دیگه تموم میشد خوب بود کاش نمیرفتن خارج