این رمان طنز برگرفته از واقعیتهای اجتماعی که با اتفاقات فراوانی همراهه و دختر ا برای اینکه اثبات کنند چیزی به نام ترشیدگی وجود نداره دست به کارهایی میزنند که... داستانمون درباره دو نفره تازه یادشون اومده که سنشون رفته بالا و ولی یالقوز موندن … خوب ترشیده ان دیگه نه ؟

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۱۴ دقیقه

مطالعه آنلاین ترشیده ها
نویسنده : شکیلا ش و آوا (ونوس)

ژانر : #عاشقانه #طنز

خلاصه :

این رمان طنز برگرفته از واقعیتهای اجتماعی که با اتفاقات فراوانی همراهه و دختر ا برای اینکه اثبات کنند چیزی به نام ترشیدگی وجود نداره دست به کارهایی میزنند که... داستانمون درباره دو نفره تازه یادشون اومده که سنشون رفته بالا و ولی یالقوز موندن … خوب ترشیده ان دیگه نه ؟

_برو دیگه همه رفتن!

چند قدم از مینا دور شدم دوباره برگشتم طرفش گفتم:

_مینایی من استرس دارم خو

مینا با حرص اومد طرفم هلم داد طرف سالن گفت:

_به جهنم دختر زشت ... اگه یه سال پیش نخونده بودی می گفتم نرو سال دیگه برو ... زود زود برو که الان در سالن رو می بندن

مینا بالا سرم وایساد تا کارت ورود به جلسه رو نشون بدم وقتی مطمئن شد رفتم داخل رفت.. چند تا نفس عمیق پشت

سر هم کشیدم ... خدایا به امید خودت

به شماره های روی صندلی نگاه میکردم ببینم شماره ی من کجاست ... نگاهم به دختری افتاد که یه نایلون پر از کیک

و شیرینی و آبمیوه و رانی تو دستش بود ...ریلکس کلیپسش رو از سرش در آورد و به دسته ی صندلی چسپوند ... با

آرامش تمام چند تا مداد و پاکن رو روی دسته ی صندلیش گذاشت و آبمیوهاش و کیک هاش رو هم بیرون آورد و

جلوی پاهاش گذاشت ... منم با دهن باز داشتم نگاش میکردم

_ببخشید خانوم مراقب ؟

با من بود الان ؟ اهمیتی ندادم و نگاهی به روی صندلیا کردم تا صندلی خودم رو پیدا کنم

_خانوم مراقب ... ببخشید

برگشتم سمت صدا یه دختربچه 18 ساله بود ... یه تای ابرومو بالا دادم

_ببخشید صندلیم و پیدا نمیکنم

مامانت مراقبه ... بابات مراقبه بیشعور ... به من میگی مراقب ... یه مراقبی نشونت بدم اون سرش نا پیدا ... سر سری

نگاهی به کارتش انداختم و گفتم

_فکر کنم تو سالن بالایی باشه

با ابروهایی بالا پریده نگاهم کرد

_آخه به من گفتم از ... شماره تا این شماره ... اینجان

_حتما اشتباه بهت گفتن ...

ناباورانه نگام کرد و از سالن رفت بیرون ... به درک تا تو یه علف بچه به من نگی مراقب ... بالاخره صندلیمو پیدا

کردم و نشستم ... نفسی از سر آسودگی بیرون دادم ... یه دختره جلوم نشسته بود و بروبر منو نگاه میکرد ... فکر کنم با

عروسی اشتباه گرفته بود جلسه رو ... یه کم نگام کرد ... به صندلی بغل دستیش گفت

_اه از جلسه کنکور هم شانس نیاوردیم ... اینجا هم مراقب زرت میاد تو حلقمون

من حال شما رو جا نیارم بانو نیستم ... حالا صبر کن ... خلاصه برگه ها رو توزیع کردن ... تازه اون دخترها متوجه شدن

بنده داوطلبم ... سوالای عمومی رو تند تند جواب دادم .... خوب دیگه مغز متفکر بودم ... داشتن پاسخنامه ها رو جمع

میکردن که نگاهم به دختره افتاد ... نگاهی به اطرافم کردم .... کسی حواسش نبود ....پاهامو دراز کردم و چسپوندم به

صندلی تو دلم تا سه شمردم و صندلی رو هل دادم جلو ... سریع پامو جمع کردم و به شماره صندلیم زل زدم ... انگار نه

انگار... داد مراقب رفت بالا .. اون دختره فیس فیسو هم اگه خودش رو نگرفته بود پخش زمین میشد ... دختره با لبایی

آویزون نگاهی به مراقب و نگاهی به من کرد .... منم با حالت استفهام نگاش کردم

مراقب _ اینجا جلسه کنکوره ... یعنی چی این کارها

خانوم فیس فیسو _خانوم من...

پرید وسط حرفش

_بسه دیگه بشین جواب بده ... سکوت جلسه رو بهم نریز

ای دلم خنک شد ای دلم خنک شد ... دختره مشنگ تا تو باشی و به من نگی مراقب ...با استرس شروع کردم به جواب

تست ها رو دادن ... وسطاش هنگ کرده بودم ...چند بار نفسم رو دادم بیرون ... خانم مراقب انگار متوجه شده بود

اومد نزدیکم و گفت:

_حالتون خوبه ؟

سری تکون دادم و شروع کردم با استرس بقیه تست ها رو زدن ... بالاخره تموم شد ...همزمان که من تموم شدم

وقتمون هم تموم شد ... دستم رو گذاشتم رو گردنم و چند بار گردنم رو چپ و راست کردم ... نگاهم خورد به دختری

که فرستادمش دنبال نخود سیاه ... با اخم منو نگاه میکرد .. نیشمو نشون دادم و وسایلام رو جمع کردم و اومدم

بیرون...موبایلم رو که تحویل گرفتم شماره مینا رو گرفتم..

_الو ؟

_الو مینا کجایی تو؟

مینا _ من با حمید بیرونم تو کجایی امتحانت تموم شد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف سر خیابون رفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پ ن پ من الان سر جلسه ام و از اینجا دارم با تو حرفم می زنم ای لاویو کنکور!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ هر هر دختره بی مزه من تا پنج دقیقه دیگه سر خیابونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه منتظرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو قطع کردم و به طرف سر خیابان رفتم .. ماشین حمید رو از بین ماشین ها تشخیص دادم .. کنار پام ترمز کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و شیشه رو داد پایین و سرش رو آورد بیرون و با لحن کشداری گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بفرمایید خانوم میرسونمتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمام رفت داخل هم با حرص کیفم رو تو سرش کوبیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاک تو سرت حمید با این سنت زنتم کنارت نشسته داری اینجور با یه خانوم حرف می زنی؟ یه کم سنگین باش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در عقب رو باز کردم و نشستم داخل ماشین.. مینا داشت ریز ریز می خندید .. یه نیشگونی از بازوش گرفتم که جیغش رفت هوا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دختره چشم سفید تو همینجور بهش خندیدی که شوهرت اینجور رفتار می کنه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو تا شون مثل بچه های خوب نشستن و چیزی نگفتن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از در وارد شدم بلند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام مامان ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان یه چیز محکم خورد وسط پیشونیم ... باز حتما پرهام اومده ...تیر پلاستیکی رو از پیشونیم کندم و از راه رو وارد هال شدم ... همون موقع پرهام پرید جلوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام عمه جون ... خوبی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی پام نشستم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه توی پدرس*گ میزاری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو گرفت رو دلش و بلند خندید ... دستش رو گرفتم و کشوندمش تو بغلم بوسش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_با کی اومدی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_با مامان و پوریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع سوگند خانوم از تو آشپز خونه اومدن بیرون ... با یه لحن کاملا مزخرف گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام خانوم داوطلب ... کنکور داشتی ؟ چیکار کردی ؟ بیا ناهارت رو بخور که فکر کنم حسابی گرسنت باشه بعد اون همه فکر کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد میگن خواهرشوهر این جور اون جور ... خوب کرم از خود درخته ... فقط بلده تیکه بندازه زنیکه ... استغفرالله ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حیف که زن داداشمه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لبخند زورکی زدم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس داداش بهمن چی؟ نمیاد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه ... کارخونه کار داره ... بیا ناهار حاضره ... تا مامانت نمازش رو تموم کنه تو هم برو لباست رو عوض کن و بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پله ها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم ... پوریا رو دیدم که روی تختم خوابیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقنعه رو از سرم کندم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هوی ... ننه مرده بلند شو میخواهیم ناهار بخوریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماش رو باز کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام بانو خانوم ... کنکور خوب بود ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقنعه رو پرت کردم سمتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سال دیگه کنکور رو تجربه میکنی ... بلند شو تا تختم بوی پاتو نگرفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شد و هرهر خندید ... مانتومو در آوردم ... دوباره یه چیز محکم خورد به بینیم اه اه چه بوی گندی سرم گیج رفت ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بگیر عمه ... جورابم رو قبل از اینکه بخوابم در آوردم ... پاهامو هم شستم ... بوش کردی پای من بوی عطر میده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم یه چیز بهش بگم که در رفت ... پسره 18 ساله عینهو بچه میمونه ... قوربون داداشم برم با این بچه تربی کردنش ... زنش قوربونش بره اصلا به من چه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عمه من بیام داخل ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به به این میگم پسر خوب ... تربیت شده ی عمه شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یه لحظه صبر کن پرهام جون ... تا شلوارم رو عوض کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شلوارم رو سریع عوض کردم و بهش گفتم بیاد داخل...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام 6سالش بود ... کلا دوتا برادرزاده هام با عمشون جور بودن برعکس اون مامان عفریتش ... که فقط بلد بود متلک بار آدم کنه ... حالا میدونستم امروز میدونسته کنکور دارم از قصد اومده این جا که حرص منو در بیاره و گرنه عمرا میومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به پرهام کردم که در کشو میز توالتم رو باز کرده و داره سرک میکشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی بهش نگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عمه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جون عمه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ترشیده یعنی چی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یعنی چی این حرف ؟ کی این حرف رو زده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میدونی اخه همیشه مامانم میگه ... اخلاقم مثل عمه ی ترشیدمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا زن داداش نگو بگو بلا ... بگو هزارتا درد و مریضی ... ببین چه چیزایی رو به بچه میگه ! دست پرهام رو گرفتم و باخودم کشوندم سمت در میدونی چیز خاصی نیست ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ولی اگه بابای بدبختت هم مامانت رو نمیگرفت الان مامانت ترشیده بود ... الانم بریم ناهار بخوریم بعدا باهم حرف میزنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمیز بودیم داشتم قضیه شاهکار صبحم رو واسه بچه ها تعریف میکردم اون دوتا هم کلی خندیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگند _ وای بانو ... انگار نه انگار 30 سالته ها ... مثل بچه ها می مونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام زیر چشمی نگاهی بهم کرد و یه چشمک بهم زد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میدونی مامان ... همیشه گفتن آدم باید دلش جوون باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی من صدبار قوربون این وروجک برم کمه .... الهی مامانت فدات بشه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگند هم یه چشم غره توپ به پرهام رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان _ قوربونت برم ... با این حرفایی که میزنی آدم فکر میکنه یه آدم بزرگی ... ماشاا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این تعریفا پرهام کلی ذوق کرد.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

**************************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با استرس ناخنام رو می جویدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا یکی زد به پشت دستم که داخل دهنم بود و با حرص گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نکن رسید به گوشت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره ای بهش رفتم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو که نمی دونی چه استرسی رومه پس هیچی نگو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا با لحن لوسی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای عزیزم فقط تو کنکور دادی هیچ کس به جز تو تا حالا کنکور نداده..منم اون مدرک فوق لیسانسمم رو خریدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی واسش نازک کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو هی اون مدرکت رو بکوب تو سر ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا با جیغ جیغ گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من کی مدرکم رو کوبیدم تو سر تو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشام رو گرفتم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مینا ساکت شو گوشم کر شد ..حمید چطور تو رو تحمل می کنه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا بلندتر جیغ کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بانو بانو نتایج اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا این حرف رو شنیدم مینا که روی لب تاپ خوابیده بود رو زدم کنار و خودم جاش رو گرفتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای گرد شده به صفحه نگاه کردم با لکنت گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می...می..نا بیا بب..ببین من دارم در..درست می بینم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا جایی که اشاره می کردم رو نگاه کرد جیغ فرابنفش کشید که مطمئن بودم گلوش پاره شده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت طرفم من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بانو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پقی زدم زیر خنده صداش گرفته بود حقش بود دختره سه نقطه همش جیغ می کشید..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا زد به بازوم و با همون صدای گرفتش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مرض چرا می خندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بین خنده بریده بریده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_صدات خیلی باحال شده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا صورتش رو برگردوند و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا که اینجور شده نمی زارم رتبت رو ببینی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه یاد نتایج کنکور افتادم یورش بردم طرف مینا هر کاری می کردم از کنار لپتاب بره کنار تکون نمی خورد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مینا برو کنار دیگه فکر این نتایج مثل خوره داره منو می خوره ..برو دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا رفت کنار و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیا ببین منو کشتی بیا ببین منم برم آب قند بیارم که مطمئم غش می کنی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شد که بره که دوباره برگشت طرفم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هر چی دیدی واقعیته نتیجه همونه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آوردم روی صفحه خودم تا رتبه رو ببینم از خوشحالی جیغ بلندی کشیدم با صدای بلند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای مینا باورم نمی شه همه شو مجاز شدم پس درست می دیدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا کنارم نشست و یه لیوان شربت به طرفم گرفت و گقت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیا اینو بخور تا یه کم گلوت باز بشه از بس جیغ کشیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خوشحالی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای مینا رتبمو دیدی چند شده ؟می تونم همون رشته ای برم که دوست داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا یه قلوب از شربتش رو خورد و سرش رو تکون داد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره دیدم بالاخره نمی میری و به آرزوت می رسی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم تو سرش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ایش بی ذوق یه کمی منو با این خوشحالی همراهی کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا همینجور سرش رو می مالید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا می زنی ؟ خوب چیکار کنم واست دفعه اول که خوشحالی کردم زدی تو ذوقم الان می زنی بهم که چرا خوشحالی نمی کنم ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل بچه ها مظلوم شده بود بغلش کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب حالا تو هم چرا منو اینجور نگاه می کنی دلم واست کباب شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه گوشیم زنگ خورد از مینا جدا شدم و رفتم سر وقت کیفم که روی میز وسط پذیرایی گذاشته بود .. از داخل کیفم گوشیم رو در آوردم نگاه به صفحش انداختم پوریا بود ! دکمه اتصال رو زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام بانو جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کوچلو زدم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام پوریا جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا بلند خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای عمه اگه دوست دخترامم مثل تو صدام می کردن دیگه من چیزی از این دنیا نمی خواستم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چهره ای که پر از شیطنت بود ولی صدایی که خشم ازش می بارید گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشمم روشن چشمم روشن حرفای جدید می شنوم از کی تا حالا تو دوست دختر دار شدی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا با صدای که پشیمونی ازش می بارید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وا عمه من یه چیزی گفتم تو چرا باور می کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می دونستم یه دونه هم نه چند تا دوست دختر داره چون گوشیش همیشه در حال زنگ خوردن بود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عمه جون پشت گوش های من که مخملی نیست منم کاری به اون دوست دخترای پشمک تو ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا متعجب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وا چرا پشمک؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی صدا خندیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پوریا خوب همنیشینی با این دوست دخترات روت اثر گذاشته ها تا چیزی می شه مثل این دخترا می گی وا !خوب بگذریم چی شده برادر زاده ما یادی از ما کرده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا همینجور که می خندید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خیلی ضایع حرف می زنم؟ مامانم چند وقته مشکوک شده بهم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اون مامان تو خیلی گیج می زنه وگرنه کارای تو خیلی ضایعه اس که چندتا چندتا دوست دختر داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا متعجب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_واقعا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم اداش رو در آوردم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_واقعا! حالا بگو ببینم چرا زنگ زدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا _ اَه عمه اینقدر حرف می زنی که آدم یادش میره می خواست چی بگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنم از این همه پرروییش باز موند ولی این اخلاقش به خودم رفته بوداین بار با صدای بلند خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خیلی پررویی پوریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا هم خیلی ریلکس جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می دونم خوب بانو اینقدر تو حرفم نپر بگو ببینم کنکور رو چیکار کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ذوق جیغی کشیدم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای پوریا باورت می شه رتبم سه رقمی اومده پزشکی رو شاخمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا _ وای بانو گوشام کر شد همچین جیغ می کشه هر کی ندونه فکر می کمه رتبش تک رقمی اومده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین کارا رو می کنن که آدم می ره معتاد می شه می ره کارتون خواب می شه... با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا ببینم خودت چیکار می کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا صداش رو صاف کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من رتبم یک میاد حالا ببین کی گفتم این حرف رو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنم رو کج کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو بشینی درس بخونی کی بره به دوست دختراش برسه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا با صدای تحلیل رفته گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راست می گیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای بلند خندم تو صدای زنگ خونه گم شد .. مینا از داخل آشپزخونه بیرون اومد و رفت طرف ایفون تا در رو باز کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.. همینجور می خندیدم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پوریا من برم عمه جون با من کاری نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا هم با لحن لوسی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه عمه جون برو خوش باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از این که گوشی رو قطع کنم صدای داد پوریا بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس گوشم رو به گوشی چسپوندم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی شده عمه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا همینجور هر هر می خندید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ترسیدی عمه ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمی کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_زهر مار رو ترسیدی اینجور که تو داد زدی هر کی بود می ترسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا _ ببخشید عمه جون یادم رفت تبریک بگم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم مثل باباها گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو باعث افتخار مایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خبه خبه حالا نمی خواد جو بگیرتت ،تبریکت رو گفتی من برم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوریا _ چرا می زنی تو ذوقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عمه جون نشنیدی می گن تلافی باشد و گله نباشد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای حمید با پوریا خداحافظی کردم ..برگشتم طرف حمید که داشت کفشاش رو در میاورد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمید _ باز که تو اینجا پلاسی مگه خونه زندگی نداری؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دنبال فضول میگشتم که پیدا میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمید _ آره ! خودت همیشه توی خونه من فضولی میکنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی هیچی بهت نمیگم پررو میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا مثل پیام بازرگانی پرید وسط بحث ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ حمید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع پریدم وسط حرفش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چاییتون چیه ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمید که پقی زد زیر خنده ولی مینا عصبی یکی زد تو سرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ حمید بانو رتبش سه رقمی شده .... وای باورت میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمید _ حالا فکر کردم چند شده ... بعد یه عمر درس خوندن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کیفم زدم تو سرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همینم شاهکار کردم ... تو چشم نداری موفقیت منو ببینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد کلی سرو کله زدن با مینا و حمید قرار شد منو برسونن خونه ... سوار ماشین حمید شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمید _حالا واسه شام میموندی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو روبروم بشینی غذا برام زهر مار میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای منم همین طور ... من واسه خودت گفتم وگرنه من که زن دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حمید میکشمتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودش و زنش مرده بودن از خنده ... این مینای منگل هم هی چیزی بهش نگفته حمید پررو شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین توقف کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ا وااا ... پس چرا ایستادی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمید _ یه کم صبر کن ... من با دوستم یه کار کوچیک دارم الان میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت و از ماشین پیاده شد ... منم شروع کردم به کل کل کردن با مینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ خفه شو یه دیقه بانو ... مثل خانوما بشین که دانا با حمید داره میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هرهر ... دانا چیه ؟ دانا با حمید داره میاد یعنی چی ؟ بابا من تا شنیدم و یادمه میگن دانا با ادب امد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن سلام یکی خفه خون گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ سلام ... حال شما خوبین ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم منگ داشتم به این مرد دوکاره نه ولی از 30 کمتر نداشت نگاه میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون مرده _ بفرمایید بیایید خونه ... هرچی به آقا حمید میگم قبول نمیکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ نه مرسی. انشاا... بعدا مزاحم میشیم ... الان باید بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرده _ باشه هرجور راحتین ... خوب مزاحم نمیشم خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما هم خداحافظی کردیم ... چه اخلاق گندی داشت یه لبخند رو لبش نبود ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حمید ... این نر ننگ دیگه کی بود ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمید _ تو عفت کلام نداری بانو ؟ نر ننگ چیه ؟ ایشون دوستم دانا بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پقی زدم زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_توهم با این دوستات ... دانا ... دانا توانا است ...دانا بداخلاق است خخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ کمتر زر بزن ... یعنی چی داری مسخره میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیه عصبی شدی ... خاک تو سرت که رو شوهرت غیرت نداری ... رو مرد غریبه غیرت داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم فکر کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فکر کنید زنش میخواد صداش بزنه ... دانای من ... توانای من خخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمید ریز ریز میخندید ... صدای مینا هم نمیومد ولی فکر کنم عصبی شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد کلی مسخره کردن اسم دانا رسیدیم خونه..................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

**************************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آقا یعنی چی نمی تونم ماشینم رو ببرم داخل!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقا نگهبان _ خانوم چند دفعه بگم برای ورود باید کارت دانشجوی داشته باشین که شما ندارین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بوق ماشین دیگه به پشته سرم نگاه کردم.. زیر لب چند تا فهش دادم به این قانون مزخرفشون..دور زدم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندتا کوچه پایین تر از دانشگاه نگه داشتم ..با غر غر به طرف دانشگاه رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای خدا جون خسته شدم اگه با پیاده می یومدم که بهتر بود ..به حساب خودم با ماشین اومدم که زودتر برسم !یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت اون نگهبان منو علاف کرد یه ساعتم پیدا کردن جای پارک..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی برد وایسادم شماره کلاسم رو پیدا کردم ..خدا رو شکر همین ساختمون بود دیگه مجبور نبودم به خاطر پیدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردن کلاس معطل بشم..شماره رو حفظ کردم و به طرف پله ها رفتم.. پله ها رو دو تا یکی کردم ..تو پاگرد بودم که با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی ،یکی شدم.نتونستم تعادلم رو حفظ کنم از بشت افتادم..آخم بلند شد..دستی به پشتم کشیدم وای وای باسنم پرس شد..تو اوج درد به خودم تشر زدم بانو باسنم چیه تو دیگه آدم تحصیل کرده هستی بگو نشیمن گاهم.. از پام یه نشگونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرفتم که تو اوج درد به این چیزا فکر نکنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم حالتون خوبه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو بلند کردم تعدادی از بچه ها بالای سرم وایساده بودن یه پسری هم کنارم زانو زده بود فکر کنم همون کسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود که بهش خورده بودم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دقیق تر بهش نگاه کردم داخل موهاش خیلی کم موهای سفید دیده می شد ولی به چهرش نمی یومد خیلی سن داشته باشه چهره جذاب و مردونه ای داشت که هر آدمی رو خیره خودش می کرد به چشمای سیاهش خیره شدم و پشت چشمی واسش نازک کردم.. آخه یکی نیست بهش بگه نمی بینی چه جور افتادم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره ابروهاش رفت بالا و با چشمای گرد شده بهم نگاه کرد.. گیج شدم این چرا داره اینجوری بهم نگاه می کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه به خودم اومدم هنوز روی زمین پهن بودم! دارم واسه پسر مردم ادا اطفار در میارم به قول مینا دارم عشوه میام!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع تو جام نشستم که یه دفعه پشتم درد گرفت .. با صدای بلندی گفتم آخ و دستم رو گذاشتم پشتم.. تو جام صاف وایسادم ولی هنوز قیافم تو هم بود .. به پسره نگاه کردم که بگم حالم خوبه که دیدم با چشمای گرد شده به یه جا زل زده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب رد نگاش رو گرفتم رسیدم به دستم که گذاشته بودم رو نشمینگاهم ..فوری فهمیدم کجام و دستم رو کجا گذاشتم .. سریع دستم رو برداشتم و با قیافه سرخ شده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من حالم خوبه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره به خودش اومد و بهم نگاه کرد ..فوری زیر لب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببخشید و از کنارش گذشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد کلاس شدم بچه ها تا منو دیدن سلام کردن و هر کدوم رفتن سرجاشون نشستن ... فکر کردن من استادم برم یکمی اذیتشون کنم هرکی یه چیزی میگفت به میز نزدیک شدم و یکی محکم زدم به میز خودم یه متر پریدم هوا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها چشاشون چارتا شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگامو دورتا دور بچه ها چرخوندم ... نگام افتاد به یه پسر مو سیخ سیخی ... همون طور که با اخم نگاش میکردم رفتم طرفش ... دستمو بردم سمت سرش و چندتا از موهاشو کشیدم اخش در اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو راه که میومدی دانشگاه برق گرفتت ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره _ نه استاد .... مدلشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مدلشه و زهرمار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع صدای در اومد رفتم سمت در که در باز شد ... اوه اوه فکر کنم استاده .... دستپاچه شدم و بلند گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برپا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها هم همین طور که میخندیدن بلند شدن از سرجاشون ... استاد با تعجب منو نگاه میکرد .... دوباره گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه سر جاشون نشستن ... منم بدو رفتم سمت یه صندلی و روش نشستم ... بچه ها مرده بودن از خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد _ هنوز تو دوره دبستانت موندید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جون این با من بود ... حیف که استادمی وگرنه با بوکس یه لگدی تو شکمت میزدم حالت جا بیاد ... حیف من که وقتمو صرف برپا و برجا کردن جلو تو کردم ... مرتیکه اردنگ نه الدنگ حالا هرچی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلا اخلاق ندارن این استادا ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلسه اول شروع کرد درس دادن.............................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد مرادی_ خوب اینم از درس امروز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

... همه خسته نباشید گفتن .... نگاهی به بغل دستیم کردم یه دختر 18 ساله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چطوری کوچولو ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه اخمی کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو زیادی بزرگی وگرنه من که نرمالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا زبون ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب بابا حالا چرا پاچه میگیری ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای پیس پیس میومد سرمو چرخوندم ببینم طرف کیه ... یه پسر حدودا 20 ساله ... خوشگل ترگل ورگل ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره _ خوبی بانو خانوم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حافظه رو باش تا من خودمو معرفی کردم آقا حفظ کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مرسی ... تو خوبی کاکو ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لبخندی زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره _ خیلی باحالیا ... بهت میاد از اون بچه شرا باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هوی درست حرف بزن ... حالا اسمت چیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره _ فردین بیات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به به ایول اسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین _ بانو میشه یه سوال بپرسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راحت باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین _ چند سالته ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهم میخوره چند سالم باشه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین :اگه میدونستم نمیپرسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ 30

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنش یه وجب واشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببند اون فکتو.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طفلی فکش بسته شد ... یکم ور زدیم که یه دفعه یه استاد دیگه اومد داخل ... دوباره گفتم برپا وای این که داناست ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون رفیق تبرک ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها نشستن سرجاشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانا _ سلام ... بنده استاد توانا هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخخ یعنی فامیلش تواناست هرهر زدم زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دانا توانا ... خدایی عند اسم و فامیله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره بلند خندیدم اونقد خندیدم که اشکم در اومد با نیشگون یکی به خودم اومدم ... نگاهی به دانا کردم که با اخم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت منو نگاه میکرد وووی ننه چقدر وحشتناکه ...یه پشت چشمی واسش نازک کردم و انگار نه انگار .. زیر چشمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به بچه ها کردم ...بچه ها هم قرمز شده بودن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانا _ جلسه اولی میخوایی بری بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من ؟ نه اصلا حسش نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانا _ بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اومدم چیزی بگم فردین صداش دراومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین _ دایی این دفعه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای داد دانا فردین رو خفه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانا _ هر دوتون بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرتیکه مشنگ ... دوتاییمون از سرجامون بلند شدیم و اومدیم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیم رو از کیفم در اوردم و زنگ زدم به مینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ الو مگه دانشگاه نیستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا ... این ناتوانه ما رو شوت کرد بیرون ... اینم دوسته که شوهر تو داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ مینا رفت هوا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ چی ؟ چرا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زرتی زدم زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ مرض بیشعور .. میگم چرا انداختت بیرون مگه چیکار کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچی جون مینا ... کلا این ناتوانه بی اعصابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ اون روی منو بالا نیار بانو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب بابا ... خوب اومد گفت من توانا هستم خوب خدایی اینم اسم و فامیله ؟ منم گفتم دانا توانا خندم گرفت خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا _ خاک ... تو آبرو واسه من نمیزاری ... اصلا از سنت خجالت نمیکشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا اینم روی اعصابها ... اِ چرا قاطی کرد بیشعور ... پوفی کردم و گوشی رو گذاشتم تو جیبم نگاهی به فردین کردم که داشت مثل مشنگها منو نگاه میکرد یکم به مغزم فشار آوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ای راستی تو گفتی دایی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی زد به پیشونیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین _ آره همین کار دستم دستم داد دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آخه دیونه منم اگه جای این دایی دیونت بودم اینجور سرکلاس صدام می زدی دایی با اردنگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرتت می کردم بیرون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین مثل بچه ها لباش رو برچید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حواسم نبود خوو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی نیمکت تو حیاط نشستیم..نگاهی به فردین کردم هنوز مثل بچه ها اخماش تو هم بود.. بشکنی زدم و با ریتم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فری اخمات رو باز کن فری یه نگاه به ما کن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین لبخندی اومد رو لباش ولی فوری اخم کرد و به طرفم براق شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوشم نمی یاد کسی اسمم رو مخفف کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد سینه هاش رو داد جلو و ژست لاتی به خودش گرفت و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهم بگو آقا فردین..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد مثل کسی که بادش خالی شده باشه رو صندلی ولو شد و ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فری چیه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کیفم زدم تو بازوش هینجور می خندیدم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خیلی دلقکی فردین..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فردین تو اینجا چیکار می کنی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو بلند کردم همون پسری که بومب بهش خوردم رو دیدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین _ هیچی بابا سر کلاس بودیم این دایی ما اومد داخل این

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشاره کرد به من ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این بانو خانوم مزه پروند سر کلاس می خواست بیرونش کنه می خواستم میانجیگری کنم گفتم دایی هیچی دیگه بدتر شد که بهتر نشد دو تامون رو انداخت بیرون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون پسره یکی از ابروهاش رو داده بود بالا و داشت ما رو نگاه می کرد.. شیطونه می گفت زبونت رو واسش در بیار بگو نگاه داره؟! حیف دانشگاه بودیم محل کسب دانش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون پسره اشاره کرد به فردین و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پاشو فردین ببینم می تونم کاری واست انجام بدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و خودش حرکت کرد به طرف ساختمون دانشگاه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردین بلند شد و کیف منو گرفت دنبال خودش کشید ..هر چی کیفم رو می کشیدم ول نمی کرد! با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فری این کیف رو ول کن چرا منو داری دنبال خودت می کشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردینم مثل خودم آروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا بیا بریم شاید با میانجیگری پدرام این دایی ما راهمون داد سر کلاس..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره کیفم رو کشیدم ..مثل کنه چسپیده بود پسره کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا فردین این کیف رو ول کن این پدرامه به تو گفت بیا بریم به من که نگفت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به در کلاس رسیدیم پدرام در زد ..فردینم کنار گوشم زمزمه کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا بانو من و تو نداریم که!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بفرماید ناتوان پدرام در رو باز کرد و رفت داخل کلاس..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم این پدرام چی به توانا گفت که راضی شد ما دوتا برگردیم کلاس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام _ بفرمایید دفعه دیگه مواظب باشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به فردین ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Sara

    00

    باحال بود به نظرم یکم متفاوت تر از بقیه ی رمان های عاشقانه بود

    ۲ هفته پیش
  • رضا

    ۳۰ ساله 00

    عالی بوو

    ۴ هفته پیش
  • گلی

    00

    خوب بود من کلی خندیدم ولی آخرش یه جور دیگه تموم میشد خوب بود کاش نمیرفتن خارج

    ۱ ماه پیش
  • شادی

    00

    سلام رومان بدی نبود ولی اصلا هیجان داخلش نبود

    ۳ ماه پیش
  • نیکا

    00

    رمان خوبی بود و باعث شد که بخندم

    ۴ ماه پیش
  • محیا

    00

    خیلی خوب بود طنز هم زیاد داشت من کلی خندیدم ودر کل قشنگ بود

    ۴ ماه پیش
  • الینا

    00

    میتونست بازم ادامه داشته باشه یا یه فصل دیگه مثلا ار مهاجرتشون میگفتن از اتفاقایی که میافته یهویی تموم شد و قشنگ بود

    ۵ ماه پیش
  • فرشته

    ۱۴ ساله 00

    قشنگ بود

    ۵ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    عالی بود ولی میتونست ادامه پیدا کنه

    ۶ ماه پیش
  • فهیمه

    00

    خوب بود

    ۷ ماه پیش
  • Fahimeh

    00

    بدنبود ،تقریباً شبیه اکثر رمان های عاشقانه هست،موضوع خاصی نداشت ،امتیاز دادم برای این که بعضی جاهاش واقعا خنده دار بود

    ۷ ماه پیش
  • دنیا

    ۱۷ ساله 00

    کامل نیست🤐😶

    ۷ ماه پیش
  • ایدا

    ۱۵ ساله 00

    وای این رمان عالیههههههههههههه رمان طنزم پیشنهاد بدم دختران ایکبیری

    ۷ ماه پیش
  • رامین

    ۲۰ ساله 00

    رمان عالی بود ولی کاش یک فصل دیگه هم داشت نشد ادامه اش بدی ولی درکل رمان خوبی بود خیلی باهاش خندیدم ممنون ازنویسنده گرامی♥️♥️♥️

    ۸ ماه پیش
  • شایلی

    00

    خیلی بد بود

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.