داستان درباره ی پرتوی قصه ماست که خدمتکار یه عمارته و مجبور به ازدواج با پسر زخم خورده ی این عمارت میشه پسری که همسرش بهش خیانت کرده
و...


667
150,639 تعداد بازدید
480 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۴۱ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نازلی

    ۲۲ ساله 00

    بد مزخرف این دیگه چه رمانی بود

    ۲۰ ساعت پیش
  • دلارام

    ۱۵ ساله 00

    به عنوان کسی که خیلی رمان و کتاب خونده بهتون میگم که این خیلی خوب بود و ازو داستان ها نبود که آخرش مشخصه و هیجانی و جذاب با قلمی جذاب نوشته شده بود که کلش رو پشت سر هم خوندم واقعا عالی بود

    ۳ روز پیش
  • آریانا

    00

    عالی بود خیلی خوب بود ولی ای کاش فصل دومم داشت عالی میشه اینطور واقعا رمانش عالی بود

    ۴ روز پیش
  • ،،،

    00

    خیلی مزخرف و بی معنی بود دیگه بقیشو نخوندم کیارمین زنش بهش خیانت کرده بود بجای اینکه اون و بزنه پرتو رو میزد😳🙄😕

    ۳ ماه پیش
  • کمپوت کیاناز?

    00

    همین و بگو احساس میکردم اواخرش کتک زدنش به ماهم سرایت میکنه🤣🗿

    ۷ روز پیش
  • السا

    00

    اصلا از رمان خوشم نیومد ولی اینکه یه خوشحالی داشتند نود و نه تا بدبختی زندگی ما رو به نمایش گذاشته دلم کباب شد🤣😐

    ۷ روز پیش
  • ثنا

    ۱۵ ساله 00

    خیلی خوب بود کتک کاری داشت ولی خیلی از رومان خوشم اومد

    ۲ هفته پیش
  • محمدپور

    00

    خوب نبود بد هم نبود در حد وسط ی ضعف هایی داشت رمان میتونست بهتر نوشته بش

    ۲ هفته پیش
  • سارا

    ۲۰ ساله 00

    چرررت به تمام معنا

    ۳ هفته پیش
  • سارا

    00

    ارزش خوندن نداره

    ۴ هفته پیش
  • پونه

    ۲۰ ساله 00

    به نظرم خیلی خوب بود

    ۱ ماه پیش
  • Sudeh

    00

    اولش خوب بود ولی بعضی جاهاشو واقعا دوست داشتم اصلا نخونمش البته ببخشید ولی بعضی جاهاش واقعا مسخره بود ولی در کل خوب بود فقط بعضی جاها رو خیلی عجولانه نوشته بودین به هر حال ممنونم و امیدوارم موفق باشید

    ۱ ماه پیش
  • Melody

    00

    خیلی خوشم اومد و واقعا ممنونم که وقت گذاشتی ولی قسمت اخرش رو اصلا دوست نداشتم...به نظرم با بیشتر پایان های بقیه رومان ها فرقی نداشت ولی اولش واقعا قشنگ بود

    ۱ ماه پیش
  • عالی بود

    00

    داستانش متوسط بود

    ۲ ماه پیش
  • کوثر

    00

    اصلا هم خوب نبود زن اولش رو جلوی چشماش نگه داشته... همش هم کتک بود

    ۲ ماه پیش
  • مهرسا

    10

    به شدت آبکی وضدونقیض بود ،معلوم بود نویسنده تکلیفش با خودش هم معلوم نیست ، به خدا یکم وقت بذارید برا مطالعه ونگارش بد نیست، حیف وقت ،فصل اول به وسط نرسیده حذفش کردم

    ۲ ماه پیش

رمان مهمیزهای سیاه

عاشقانه‌ای در کنار مافیا و هیجان

خواندن رمان
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.