رمان محکوم ولی بیگناه
- به قلم (نوشین)A.b.a.n
- ⏱️کمتر از 5 دقیقه
- 71K 👁
- 226 ❤️
- 79 💬
دختری تنها، داغدیده، بادلی شکسته و نامردی روزگار....! ماهرخ قصهی من، تنهاییشو با خودش قسمت میکرد...اشکاشو خودش پاک میکرد...قلب زخمی و پر دردشو خودش ترمیم میکرد...روح خسته و غمگینشو خودش نوازش میداد...اما؛ هیچکس نبود خودِ خودشو آروم کنه. بغلش کنه،بهش بگه تنها نیست... این همه مشکل و سختی از اون دخترکی بیست ساله اما پخته و گوشه گیر، با بغضی سرد شده و چشمانی غمگین و شانههایی که از سنگینی بخت بدش، خمیده شده بودند،ساخته بود... و او درست زمانی که فکر میکرد میتواند به زندگیش رنگ و روی دیگری بدهد،سرنوشتش برای او خوابهای دیگری میدید...!
پروانه
0با سلام میگم که شما چرا رمان اولی ها رو تو بخش آفلاین قرار نمیدین لطفا زود تر رسیدگی کنید. ماه ها میشه که این داستانها اینجا قرار داده شدن وزیاد هم لایک خوردن پس چرا نمیزارید. 😥 رسیدگی کنید لطفا
۲ سال پیشحسین 62
0ممنون ازاین قلم شیواواقعاخیلی خوب نوشتید بااینکه باراول رمان می نویسید خیلی زیباقصه روجلومیبرید من خودم روجای اون دخترحس می کنم چون اینهاواقعیت بعضی اززندگی هاست امیدوارم ادامه رمان به زیبای تمام شود
۲ سال پیشزهرا
0عالی
۲ سال پیشمینو
0عالی بود لطفاً زودتر بزارینش دیگه ، نظرات تا جایی که نگاه کردم همه مال ۶ ماه پیش و ۱ سال پیشه ، چرا انقد دیر ؟؟ 🫠بزارینش دیگه 🫠
۲ سال پیشنرگس
0تا اینجا که خوب بود من کلا رمانهای با این سبک رو خیلی دوست دارم
۲ سال پیشنفس
0عالی بود تا اینجا که جالب بود
۲ سال پیشآرزو
0برام جالب شد پس ادامش کو
۲ سال پیشمعصومه اقازیارتی
0رمان جذابی
۲ سال پیشفاطمه
0تا اینجا خوب بود
۲ سال پیشموسوی
0رمان خیلی خوبی بود میشه همشو بزارین
۲ سال پیشسمی
0خوب بود.
۲ سال پیشفاطمه
0سلام رمان خوبیه
۲ سال پیشفربد
0عالی.......
۲ سال پیشپری
0خوبه دوست دارم ادامه اش را بخونم
۲ سال پیش
امیرحسین راد فر نیا
0بزارین لطفا خیلی قشنگه