رمان لرد سوداگران به قلم tromprat
آفرینش ما هدفی داشته
هدفی که بخاطرش آموزش میبینیم
اون آموزش ممکنه
قتل باشه
قسمتی از رمان :
_بهتر از هرکسی میدونی برا نفوذ بهشون انسانیتم و کشتم، مرد ،من تموم شدم نبش قبر نکن
به سمت بیرون حرکت کردم ولی دستش رو شونم قرار گرفت
_فرمانده چشم عقاب هنوزم سرخود میکشی؟
_بله
_هنوزم به قوانین پایبندی؟
_بله
_خدا به همراهت
بدون برگشتن از اتاق خارج شدم این قول من بود که تا وقتی زندم روی خوش نبینن ادمایی که خون مردم بی گ*ن*ا*ه رو تو شیشه میکنن و اینو هیچکس بهتر از هم رزمم نمیدونست
تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۴۰ دقیقه
_بنیتا اگر حرفی میخای بزنی بهترهبیرون قرار بذاریم، من پشت تلفن صحبتی ندارم
_کافه همیشگی تا چندساعت دیگه که باز کنه.
_باشه
تمام وقتمو صرف تمییز کردن اسلحه ها کردم تا ساعت 10بشه و برم کافه.
بنیتا رو جای همیشگی دیدم روبه روش که نشستم تازه متوجه من شد
_هیچی نگو من میخام همش حرف بزنم
_بگو خب
_اولا که بهم زنگ زدن گفتن شمارت و میخان با کلی اصرار از زیر زبونشون کشیدم که کاری کردی یارو سکته کنه، مرگش و طبیعی گفتن هیچ ردی هم نبوده وای بعد که اومدم روزنامه رو دیدم همون حوالی دوتا دخترو از دست دزدا نجات دادی، بیا بخون درموردش، اسمت و گذاشتن سایه، این چندمین باره که داری تو شب چندنفرو نجات میدی بجا، قاتل داری میشی قهرمان.
به صفحه روزنامه جلوم نگاه کردم، عکس دوتا دختر بود که صورتاشون و محو کردن انتها مطلب نوشته بود، که دونفرشون توسط سایه کشته شدن ولی یکیشون زنده مونده براساس گفته های اون شاهد و دوتا دختر، سایه با دوتا حرکت اونارو کشته ،تنها مدرکی که ازش داریم یه بند چرمی که هیچ اثر انگشتی روش نیست حتی نتونستن اون دخترا هم عکس واضحیازش بگیرن
_بنیتا من نمیخاستم معروف شم فقط اگر بدونم، اون آدمی که جلومه چه سفارشی چه غیر سفارش پست باشه میکشمش، فرقی نمیکنه. میتونستم اون دخترا رو هم بکشم ولی نخاستم
_چرا سومی و زنده گذاشتی
_چون میخاستم بگه که من کشتم اونارو فکرنکنن، دخترا قاتلن
_اخه چطوری یه دختر فلج و یه اسکلت میتونه سه تا مرد و بکشه!
_بهر حال مدرک نداشتن ثابت کنن، مهم نیست برا کارام جواب پس نمیدم. حالا که گذشته
_باشه، برات سفارش جدید دارم
_خب چی هست
_اونطرف نشسته، بذار بهش اشاره کنم بیاد
به زنی که دورتر از ما نشسته بود اشاره کرد، با ترس زیادی نشست روبه روم معلوم بود دو به شکه با نگرانی زیاد سلام کرد. بهش زل زدم که دست پاچه شد دونه های درشت عرق رو پوستش نمایان شدن
_میخام دختر همسرم و بکشید
_چرا؟
_پولشو میدم فقط میخام بمیره
_قبول نمیکنم
رنگ صورت زن، بیشتر پرید
_مریضه داره میمیره من میخام زودتر تموم شه از شرش راحت شم، نمیخام دیگه تحملش کنم
_مشکل من نیست
_خواهش میکنم دوبرابر پولش و میدم، اینم عکسشه
رو به بنیتا شدم، باعصبانیت کمی صدام و بالا بردم
_بهت گفته بودم مشتریای درست حسابی ،نه خورده
_این خانم قبل شوهرش مشتری خودت بوده، طلاق گرفته الان زن کسی دیگه شده، که یه دختر بیمار داره
_من خون بی گ*ن*ا*ه نمیریزم
_مگه قاتلا هم رحم دارن و اعتقاد به این اراجیف؟
تو چشمای زنه خیره شدم، دقیقا میخاست چیو نشون بده با این حرفای بی معنیش
_برعکس من رحم ندارم ولی بعضی وقتا بجا ریختن خون سوژه، طرفی رو میکشم که سفارش داده .چون اونه که لایق مرگه الانم گفتم قبول نمیکنم، یعنی نمیکنم میتونی بری
_نمیتونی پسم بزنی من لوت میدم
یه تا ابروم و انداختم بالا دستکشام و دراوردم، چشمش به دستام خیره موند چاقو جیبی کوچیکی رو به ضرب باز کردم و جلو چشمش گرفتم
_میتونی تلاشتو بکنی
به وضوح نفسش بند رفت، نگاه حقارت باری بهش کردم. اخمامم برا بنیتا کشیدم توهم. از کافه زدم بیرون کسی که منو تهدید میکنه حق زندگی نداره کت چرمم و پوشیدم و سوار موتور شدم.
منتظر ایستادم تا زن بزنه از کافه بیرون، یه ماشین شاسی بلند اومد دنبالش، تعقیبش کردم.
خونش فاصله زیادی تا خونم نداشت، برگشتم خونه کیف ای.اس پنجاه رو برداشتم دوربینش از همه قوی تر بود، از فاصله زیاد هم برد داشت. دیوار پشتی باغچه خونم به خونه بغلی راه داشت، پریدم تو حیاطشون میدونستم الان مسافرتن، خونشون از من طبقاتش بیشتر بود، رفتم رو پشت بومشون دوتا خونه اونورتر بود خونه اون زنیکه، از کیف درش اوردم و نصبش کردم منتظر شدم با پرتابل ساکورا خونه رو از دور دید زدم، کنار دختری که رو تختش دراز کشیده بود ایستاد. دستش چاقو بود هه فکر میکرد به این آسونیه کشتن آدم،ا اسلحه رو آماده کردم ،سرش رو نشونه رفتم، دستشو برد بالا که چاقو رو پایین بیاره، که ماشه رو چکوندم. با دوربین نگاش کردم ،مخش ترکیدو روی تخت افتاد، دختر بلند شد و شروع کرد به جیغ زدن
کسی که مرداس و تهدید میکنه باید بمیره، سر فرصت اسلحه رو باز کردم و برگشتم تو خونه
پرهام تو حیاط بود، از در پشتی رفتم بالا، مرتب که شدم برگشتم پایین
_براتون بسته ای اومده، چکش کردیم دوتا اسلحه دوقلو، نوشته ای هم براتون فرستادن .بعدم خانم براتون نگهبانارو فرستادن چندتام سگ اوردیم اگر از نظرتون مشکلی نداره
_نه نداره ولی تو خونه نیان همینطور نگهبانا
_اقا خیالتون تخت همشون همونطورین که شما میخایید
_خوبه
کیف چرم اسلحه رو باز کردم ،مدل جدید تک تیر انداز کوچیک بود دوقلو بودن ،بدون پایه مشکی با طرحای دستی طلایی رنگ تو قسمتاییشون سر لولشون حرارتی بود، قلاب وصلی داشتن خیلی خوشگل بودن
کاغذی که روش بود رو برداشتم
هدیه ای از طرف من بخاطر کار فوق العاده دیشبتون، امیدوارم بیشتر از این بتونیم باهم کار کنیم
انگار خیلی خوشش اومده که همچین دست دلبازی برام انجام داده، این دوقلوها خیلی گرونن، بردمش تو اتاقم گذاشتم و برگشتم تو حیاط، دونفر کنار در بودن بقیه هم دور میچرخیدن. پرهام کنارشون بود، سریع بهشون اشاره کرد
رفتم جلوشون همشون از من گنده تر بودن، خودم اینطور خواستم 4 تا سگ هم کنارشون بود
_اقا اجازه بدید بوتون کنن تا غریبه نباشید
کنار سگا نشستم، دستمو لیس زدن و بو کشیدن. پرهام پارچه ای رو داد دستم، دستم و پاک کردم، پارچه رو انداختم تو سطل آشغال
_واکسناشون و بزنید که مریضی نگیرن، بعدم خیلی باید حواستون باشه. تو پارکینگ و کنار در اتاقکایی هست، میتونید اونجا بمونید .جاهاتون و عوض کنید که خوابتون نبره ،من از بی نظمی متنفرم. امیدوارم بنیتا بهتون توضیح داده باش، من از سوال زیادی بدم میاد، میتونید هرکاری داشتید با پرهام درمیون بذارید، اسماتونم بگید.
به خط وایسادن 6نفر بودن، دونفر کچل، دوتا مو کوتاه، دونفرم موهای کمند، نمیدونم ارایشگاه بود اینجا، یا میخاستن نگهبانی بدن
_اقا اینا کد دارن که رو دستبنداشون نوشته شده، اسم ندارن
_بهتر به کاراتون برسید من باید برم
صدای یکیشون اومد که سوالی داشت ،بدم میومد سوال کنن ولی این انگار مهم بود که به خودش جرات داده بود. برگشتم نگاهش کردم موهای بلند طلایی داشت
_ببخشید آقا ما باید از کجا اسلحه داشته باشیم! چون میدونید از جایی که میاییم نمیتونیم مهمات بیاریم
امیر
۵۸ ساله 122فقط یک ذهن نابغه میتواند اینطور هنرنمایی کند.عالی بود.
۳ سال پیشا
00ممنونم از شما
۱۱ ماه پیشNeda
00جلد سوم هنوز نیومده ؟!
۱۲ ماه پیشرزا
00خوب بود ولی زیاد از حد تخیلی بود
۱ سال پیشرویا
00واییی خدا چرا جدیدا اسم همه گروه های مافیایی تو رمانا شده چشم عقاب این اسم تو سریع و خشن بود لطفا یکم خلاقیت ب خرج بدین اگ زحمتی نیس
۱ سال پیشسید مسعود سیف زاده
۴۷ ساله 10تخیل زیاد داشت اما جذاب و نفس گیر بود
۱ سال پیشزهره
20تا پارت ۳ خوندم فقط میتونم بگم پاندای کنگ فو کار. اژدهای سرخ،روباه سفید،استاد شیفو و... خیلی تخیلیه.ممنون نویسنده گرامی قوووووودااا
۱ سال پیشمهرا
۲۲ ساله 20معرکه اس واقعا ادم ی چیزی میفهمه بعضی از رمان اا پرت میشه یجا ادم هیچی متوحه نمیشه این ینی رمان معرکه اس فقط اسم جلد ۳ چیه؟
۲ سال پیشناشناس
00ب نظر من آخرش نباید اینجوری میبود ولی در کل خیلی خوب ود
۲ سال پیشمارال
۱۷ ساله 20دخترا...اسم جلد دوم این رمان چیه؟
۳ سال پیشکیارا
00همین اسم رو داره
۲ سال پیشمرداب
۲۱ ساله 40وقتی تا ساعت ۵صبح منو بیدار نگه داشته یعنی رمان فوق العاده ای هستش واقعا میتونم بگم جزو بهترین هاست مرداس ...نمیتونم راجبش اصلا حرفی بزنم
۲ سال پیشنگین
۲۰ ساله 40عالیییی بود فقط همینو میگم. وقتی میگن جنایی معمایی یعینی همین
۲ سال پیشالی
20بچه ها عاشقانه و بحث های عاطفی ندارهتو رمان؟
۳ سال پیشRijina
۱۷ ساله 10این عالیه عالیه
۳ سال پیشیاسم
80خدا لعنتت نکنه نویسنده اشک آدمو در آوردی... ولی واقعا خیلییی قشنگ بود و نمیشد حدس زد چی پیش میاد 🥺🤧🤧🤧
۳ سال پیش
آوا سنگ سفیدی
00رومان لرد سوداگران واقعا عالی بودکاملشواز کجا گیربیاریم