لبخند خدا

به قلم مینا نصیری

عاشقانه کوتاه

گاهی در تاریکی و ظلمات، تنها کورسوی امیدی می‌تواند، از قعر ناامیدی به اوج امیدواری برساندمان و لبخند خدا را بدرقه‌ی راهمان کند.


125
67,803 تعداد بازدید
99 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • د

    00

    عالی یود

    ۱ ساعت پیش
  • زهرا

    00

    خیلی مسخره بود

    ۴ هفته پیش
  • مجنون

    00

    خوب خوب اما نفهمیدم بچهه چی میشه

    ۳ ماه پیش
  • ناشناس

    ۱۲ ساله 00

    گند بود

    ۶ ماه پیش
  • گل افتاب

    00

    خوب بود خدار شکر که برگشت

    ۷ ماه پیش
  • B

    20

    اصن خوب نبود..معلوم نبود چی ب چیه و اصلا نفهمیدم چی شد.

    ۱۱ ماه پیش
  • رستا

    ۱۶ ساله 20

    کوتاه مختصر و مفید به نظرم قشنگ بود ولی یه سوال بچه ی نوزاد چجور داشت لواشک می خورد؟ و اینکه اصلا لواشک از کجا آورده بود؟

    ۱ سال پیش
  • کیارش

    21

    راستش یکم نامفهوم بود و با اینکه سعی داشت انید بازگشت به زندگی رو نشون بده اما خیلی ساده بود و مثل بازگشت به زندگی بود که توی هر فیلم ساده ای می بینیم.

    ۱ سال پیش
  • خیلی رمان کوتاه بود

    04

    خوشم نیومد

    ۱ سال پیش
  • Blue sky

    30

    عالیه پیشنهاد می کنم حتما بخوانید. با اینکه زیاد مطالعه دارم این داستان درعین حال که کاملا متفاوت با آنچه تاکنون خوانده بودم واقعا عالیه . متشکرم

    ۲ سال پیش
  • زینب

    00

    اصلا رمان نبود مثل به داستان بود

    ۲ سال پیش
  • ...

    10

    هیچی نفهمیدم این دیگه چی بود!

    ۲ سال پیش
  • نازنین

    ۱۴ ساله 00

    عالیییییییییییی

    ۲ سال پیش
  • ....

    00

    مگ نه اینکه اون مادر و دختر روح بودن و از در رد شدن پس چطور روی لوله نشسته بود و باعث شد به مرگ نزدیک بشه و با بلند شدنش دوباره برگشت؟؟؟

    ۲ سال پیش
  • .

    30

    اصلا نفهمیدم چی شد

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.